صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16

موضوع: .:.:.:. وضعیّت مردم سرزمین عربستان پیش از اسلام .:.:.:.

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض


    د ) وضع شعر و شاعری مردم عربستان در دوران جاهلیت




    پیش تر گفتیم که نظام اداره جامعه عربستان در زمان پیش از اسلام ، نظام قبیله ای بود ، پس رئیس قبیله همه چیز را تعیین می کرد.

    هر دستگاه حکومتی یک امکان تبلیغاتی هم می خواست. امروز امکان تبلیغاتی دستگاههای حکومتی رادیو، تلویزیون و روزنامه است.

    در گذشته، در دوره جاهلیت و حتی پس از دوره جاهلیت و در طول تاریخ عرب ، دستگاه تبلیغاتی عرب ، شاعر آن قبیله بود .

    اگر در یک قبیله شاعری پیدا می شد یعنی مردم احساس می کردند این پسر بچه می تواند شعر بگوید، یک هفته جشن به پا می‏کردند،

    مهمانی ها می دادند، قبایل مختلف را دعوت می کردند و به همه اعلام می کردند که در میان قبیله ما شاعر پدیدار شد و شاعر را حمایت

    می کردند و سن او برایشان مهم نبود و تنها به این دلیل که می تواند شعر بگوید ، او را مطرح می کردند تا در مقابل دیگران از قبیله دفاع کند.


    دفاع او به این صورت بود که :

    او شعر می سرود و شاعر قبیله دیگر هم شعر می سرود ، سپس هر دو در یک جا مثلاً در پیش یک پادشاهی مثل منظر آل نعمان می آمدند و

    شروع به خواندن شعرشان که در فضایل قبیله خود سروده بودند، می کردند. بعد پادشاه هر کدام را که می پسندید ، او پیروز می شد.


    جایگاه شعر، جایگاه بسیار بالایی در میان عرب جاهلی بود و شاید این را خداوند زمینه و بستری ایجاد کرده بود که عرب ها از 150 تا 200 سال

    پیش از بعثت پیامبر (ص) شروع بر شعر سرودن بکنند. آنها شعرها را از لحاظ وزن و قافیه کاملاً درست می گفتند، ولی اگر به این شاعر عرب

    می گفتند یک کلمه از شعرت را بنویس، نمی توانست، اگر برای او می نوشتند و در مقابلش می گذاشتند، و می گفتند: بخوان، نمی توانست بخواند.

    چون اصلاً قدرت خواندن و نوشتن نداشت و تمام به حافظه بود ، یعنی او تمام قصیده را از حفظ بود و به هیمن دلیل شعر و شاعری جایگاه بسیار مهمی را

    در جامعه عرب داشت و بسیاری از عرب ها قصاید فراوانی را حفظ بودند، دهها، صدها و شاید هزارها قصیده حفظ بودند که گاهی هر قصیده

    از 20 تا 500 بیت بود و چون مردم به این شکل با ادبیات آشنا بودند، زن و مرد و بچه عرب از بچگی اشعار بسیاری حفظ می کردند.

    اگر شما در زندگی ائمه هم نگاه بکنید، امیرالمومنین (ع) اشعار بسیاری حفظ بودند. ایشان گاهی در نهج البلاغه هم در میان صحبتهایشان این اشعار

    را آورده اند . امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هم اشعار بسیاری حفظ بودند و در جای مناسب بسیارزیبا از این شعرها استفاده می کردند.

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    ــ اما سوال اینجاست که چرا خداوند می خواست این چنین فضای ادبی در جامعه عرب ایجاد شود و این امر باید زمینه ساز چه چیزی می شد ؟

    این امر باید زمینه ساز نزول قرآن در جامعه آن زمان می شد تا خداوند نشان بدهد که قرآن ، نه نثر است و نه نظم .

    نثر تعریف مخصوص خود را دارد و نظم هم تعریف دیگری ؛ ولی قرآن یک چیزی بین این هاست که نه این است و نه آن، بلکه یک چیزی بالاتر

    از این هاست و قرآن خاص خودش است. به همین دلیل بود که عرب ها وقتی می شنیدند، متحیر می ماندند که این چه سخنی است که این قدر اثر دارد

    و در دل انسان می نشیند.

    این داستان را فراوان شنیده اید که یک شبی 3 نفر نیمه شب زمانی که پیامبر (ص) قرآن می خواندند ، پشت در خانه ایشان در مکه پنهان شدند

    و گوش می کردند تا هنگامی که آفتاب طلوع کرد. آنها از مخالفان پیامبر (ص) بودند . بعد از طلوع آفتاب، همدیگر را دیدند و یکدیگر را توبیخ

    کردند که تو چرا آمدی و گفتند دیگر نمی آییم .

    دوباره شب هنگام، چون از آیات قرآن خوششان آمده بود ، بدون اینکه به همدیگر بگویند ، به کنار خانه پیامبر آمدند و تا صبح گوش دادند. صبح که

    همدیگر را دیدند، باز قسم خوردند که دیگر نیایند.

    این طوری مردم تحت تاثیر آیات قرآن واقع می شدند. چون آنها آن شعرهای سخت و دشوار زمان جاهلی را که از کلمات بسیار سنگین و سختی

    تشکیل شده بودند و به گوش خوش نمی نشست ، شنیده بودند و حال کلمات قرآن را می شنیدند:


    « اذا الشمش کورت و اذاالنجوم کدرت و اذا الجبال سیرت و اذا العثار عطلت »




    این کلمات، کلمات ساده ای است ولی بار معنایی بسیار زیاد و دقیقی در آنها نهفته هست . به همین دلیل مردم نمی توانستند در برابر آن حرفی بزنند.

    به همین علت پیش مرد شاعر یا ادیبشان، مغیره بن شعبه آمدند و گفتند که در مقابل این چه بگویم ؟ آیا بگوییم شعر است یا سحر یا کهانت ؟

    قرآن می گوید:
    « انه فکر و قدر ثم انه فکر و قدر فقتل کیف قدر »

    « او فکر کرد و پیش خود حساب کرد، باز هم فکر کرد و پیش خود حساب کرد، مرگ بر او که چگونه حساب کرد. »



    بالاخره به این نتیجه رسید که بگویید او جادوگر است ولی سحرش، سحری است که خیلی دقیق است .

    این است که ایجاد شعر در سرزمین عربستان باعث ایجاد زمینه ای شد برای آنکه قرآن نازل شود و معجزه بزرگ پیامبر (ص) که معجزه قرآن و ادبیات است

    برای همیشه در طول تاریخ به وجود بیاید. لذا عرب هایی است که آن طور شعر حفظ می کردند، حالا طبیعی بود که این قرآن قشنگ و زیبا را که به راحتی

    به دل می نشیند، خیلی اسان و راحت به خاطر بسپارند.

    بچه های کوچک ما معمولاًچیزهایی را که آهنگ دارد و راحت است سریع حفظ می کنند مثل اشعار بچه گانه، که البته این اصلاً قابل قیاس نیست

    ولی یک تقلیب به ذهن می کند. برای عرب ها هم تقریبا به این صورت بود که می گفتند این ( قرآن ) چقدر قشنگ است وبه دل می نشیند و به راختی آن را حفظ می کردند .

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    پیش تر گفتیم که اگر شاعری در میان عرب ها پیدا می شد، جشن می گرفتند. در آن زمان شاعری است به نام « اعشا » در میان عرب ها بود

    که دنیا را می گشت و ایران هم آمده بود. اعشا یک روز در سفرهایش وارد قبیله ای شد در ان زمان مردم قبیله هنگامی که فرد غریبه ای می آمد،

    هر کس می خواست او را به خانه خودش ببرد. در آن قبیله یک فرد چادرنشینی به نام « محلّب » بود که یکی از دخترانش اعشا را به خانه او آورد.

    اعشا ، شب آنجا مهمان بود و صبح که با محلب درباره اوضاع و احوال صحبت می کردند ، محلب گفت یک مشکلی دارم . اعشا مشکلش را پرسید

    و او گفت من 9 دختر دارم که هیچ کس با این ها ازدواج نکرده است.


    اعشا احساس وظیفه کرد و به یکی از بازارهای عرب رفت و قصیده ای را که در مدح محلب سروده بود، خواند که یک قسمت آن قصیده این بود که

    من شب را در جایی سپری کردم که دو چیز در کنار هم می خوابیدند، بخشش و محلب یعنی محلب عین جود و بخشش بود.

    او یک قصیده را گفت و برای مردم خواند و 1 سال نگذشته بود که هر 9 دختر او به خانه بخت رفتند ؛ چون این قدر شعردر میان مردم اثر داشت.




    اعشا از شعرایی است که در دوره جاهلیت زندگی می کرد و اسلام را هم دید .

    اعشا در یک قصیده ای که در مدح پیامبر (ص) سروده بود، به مکه آمد. اشراف قریش اعشا را دیدند و از او پرسیدند: کجا می روی؟

    اعشا گفت قصیده ای را برای محمد (ص) سروده ام و می خواهم برای او بخوانم.

    اشراف قریش همه نگران شدند، چون می دانستند شعر در تبلیغ پیامبر (ص) خیلی اثر دارد. لذا جلو رفتند و او را گرفتند و گفتند: اگر می خواهی بروی،

    آیا می دانی که او برای مردم نماز گذاشته است؟

    اعشا پرسید: نماز چیست؟

    گفتند: عبادت در مقابل خدا.

    اعشا گفت این که خوب است.


    تا او راه افتاد که برود، دوباره مقابلش ایستادند و گفتند: آیا می دانی محمد گفت که مردم باید روزه بگیرند؟

    ــ اعشا پرسید: روزه چیست؟

    ــ گفتند اینکه مردم در سال باید 1 ماه چیزی نخورند.

    ــ او گفت این که خوب است.



    آنها یک سری تبلیغات علیه پیامبر (ص) کردند و بالاخره چون می دانستند
    اعشا اهل شراب و می است، به او گفتند که محمد شراب را حرام کرده است.

    اعشا گفت این دیگر نمی شود، چون من چند خمره شراب در خانه دارم که باید آنها را بخورم و سال بعد می آیم.

    البته گفته شده که 100 شتر هم تضمین کردند که اگر این شعر را نخواند به او می دهند و اعشا قبول کرد بعد از مکه بیرون آمد و از روی الاغی که سوار بود،

    به زمین خورد و ضربه مغزی خورد و مُرد و عاقبت بخیر نشد ولی شعرش در مدح پیامبر (ص) باقی ماند.
    به هر حال شاعر و شعر جایگاه خیلی مهمی داشت.





    نکته دیگر اینکه عرب ها اعتقاد داشتند هر شاعری که شعر خوب می گوید ، یک « جنّی » دارد که او را یاری می کند.

    به همین جهت در قرآن آمده که در مورد پیامبر (ص) گفته اند که این پیامبر، شاعر مجنون است. یعنی این پیامبر هم نهایت مقامی که دارد،

    یک شاعرهست که یک جن یاریش می کند. بعد هم وقتی از دنیا برود، آن جن هم می رود و دیگر کسی نیست که یاریش کند.که این حرف آنها

    کاملا غلط بوده و برای اطلاعات بیشتر در این زمینه می توانید به تاپیک زیر مراجعه بفرمایید .



  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض


    هـ ) سرقت و غارت در دوران جاهلیت پیش از اسلام





    اعتقاد عرب ها این بود که سرقت کار زشتی است . چون آن طرف مقابل شما خبر ندارد که شما می خواهید مالش را بردارید

    ولی ...

    غارت خوب است چون طرف مقابل می داند و خبر دارد و آگاهانه به او حمله می شود و چون غارت از موضع قدرت است

    و اظهار قدرت است، عرب غارت را می پسندید و لذا اسم افراد را هم بر این اساس می گذاشتند .

    نام فردی « مغیر » است یعنی کسی که زیاد حمله و غارت می کند و همچنین به کسی که زیاد حمله وغارت می کرد،

    لقب مغوار می دادند.

    یکی از غارتگران دوران جاهلی، شخصی است به نام عروه بن الورد ( عروه یعنی دستگیره ). او به کاروانان حمله می کرد

    و اموال و مواد غذایی آنها را به سرقت می برد و بعد آنها را عادلانه بین دوستانش تقسیم می کرد و می خوردند !

    به طوری که اسم او را « عروه الصعالیک » یعنی پایه و دستگیره دیگر دزدان گذاشه بودند .

    او غارت را عیب نمی دانست و چنین تصور نمی کرد که این کاروانی که الان در حال رفتن است و به انان حمله شده ، می ترسند

    یا گرسنه می شوند، فقط بر این اعتقاد بود که غارت خوب است و این اموالی را که به غارت گرفته باید عادلانه بین دوستانش تقسیم کند.



    عرب ها غارت های زیادی انجام می دادند و به قبایل مختلف حمله می کردند . این صعالیک (راهزنان) گروهی بودند که کار دائمی شان

    غارت اموال قبایل دیگر بود. بعدها در دوره اسلام و در دوره بنی امیه هم آنها باقی ماندند والان در مورد این افراد ، کتابی نوشته شده به نام

    « الصعالیک فی عصر بنی امیه » ( راهزنان در عصر بنی امیه ).

  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    و ) چه دینی در میان مردم سرزمین عربستان پیش از ظهور اسلام وجود داشت ؟




    1 _ بت پرستی :


    عرب ها ، انواع و اقسام " بت " داشتند . حال سوال اینجاست که بت از چه زمانی و از کجا به سرزمین عربستان راه پیدا کرد؟

    در آن زمان مردم عربستان در سال دو تجارت به سمت شام و یمن داشتند . در یکی از این سفرها به شام یکی از مردم عرب دید

    که در آنجا مردم مجسمه هایی را درست کرده اند وعبادت می کنند . او از آن نمونه مجسمه ها به سرزمین عربستان آورد

    و در میان مردم عربستان این کار را رایج کرد . آنها بت های مختلفی درست می کردند که نام تعدادی از آنها در قرآن آمده است،

    مثل لات، عزی، منات . و " هبل " هم جزء بت هایی است که در مردم مکه به آن خیلی احترام می گذاشتند ولی نامش در قرآن نیامده است.

    در سوره نوح نام 5 بت دیگر ذکر شده است : « ود »، « سواع‏ »، « يغوث ‏»، « يعوق ‏» و « نسر » البته این ها قبلاً اسم شخصیت هایی

    بوده و بعد نام بت شده .



    یکی از شخصیت های مهمی که در قرن دوم هجری زندگی می کرد و یک قرن و ده سال عمر کرد ، یعنی از سال 95 هـ . تا سال 205 هـ .

    شخصی است به نام محمدبن هشام کلبی که انسانی است بسیار دانشمند و اطلاعات خیلی زیادی داشت بخصوص در مورد ادیان عرب،

    انساب عرب و بسیاری مسائل دیگر. او کتابی نوشته به نام « الاصنام » ( بت ها ) که کتاب بسیار جالبی است و نام تمام بت هایی را

    که در میان عرب ها رواج داشت آورده است .

    همچنین اطلاعات دیگری را هم از قبیل اینکه چه قبیله ای چه بتی را می پرستیدند و نام کدام یک در قرآن ذکر شده و یا کدام یک را قرآن

    درباره اش شرح داده ولی نامش را ذکر نکرده است ، آورده است . و یا مثلا قربانیهایی را که پای این بتها می کردند چه نام داشت

    و چه ایامی پیش این بت ها می رفتند و یا اینکه در چه موقعی از سال بتی را که خودشان از خرما ساخته بودند، می خوردند ، نوشته است .

    اصل این کتاب گم شده بود. یکی از مستشرقین آلمانی که خیلی به این مطالعات علاقه مند بود از خدا خواسته بود که ازدنیا نرود تا این کتاب

    را ببیند و خدا هم دعایش را مستجاب کر. د این فرد از دنیا نرفت تا اینکه یک دانشمند مغربی در مراکش این کتاب را از بین نسخه های خطی

    پیدا کرد و تصحیح کرد و به چاپ رساند .

    این کتاب کتابی است ارزنده که آقای سیدمحمدرضا جلالی نائینی آن را ترجمه کرده وانتشارات امیرکبیر هم آنرا چاپ کرده است .

    این کتاب نام تمام بتهایی را که اعراب می پرستیدند ذکر کرده و به خصوص از این جهت اهمیت دارد که آیات قرآن را خیلی برای ما روشن

    می کند و توضیح می دهد.


    البته این نوع دین داری را فقط قشر مستضعف جامعه دارا بودند و آن سیاستمداران زیرک وحیله گر می فهمیدند که اینها دروغ است و فقط

    کسانی مانند ابوسفیان برای اداره امور و برای اینکه اموراتشان بگذرد به مردم می گفتند اینها را بپرستید که به نفع شماست . لذا این طور

    نبوده که تمام بزرگان و نام آوران آن زمان به این مسئله اعتقاد داشته باشند.


  6. #16
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    و 3 _ یهودیت و مسیحیت :

    این دو دین به ندرت در میان مردم مکه وجود داشت و بیشتر در مدینه بود . به خصوص یهودیان در مدینه ساکن بودند .

    بنابر نشانه هایی که در تورات آمده بود که پیامبری خواهد آمد و سرزمینش را مشخص کرده بود ، اینها به مدینه آمده بودند

    و در جنوب مدینه مثل خیبر مستقر شده بودند . در شهر مدینه طایفه های بزرگ یهودی ای به نام های بنی قریضه ، بنی نظیر و ... ساکن بودند .

    در مکه یهودی خیلی کم بود و بیشتر مسیحیت به چشم می خورد و برخی مانند ورقه بن نوفل پسر عموی حضرت خدیجه (س) به این آیین بودند.




    4- حنیفیه یا حنف

    آیین دیگری هم به نام حنیفیه یا حنف وجود داشت که آیینی بود که از حضرت ابراهیم (ع) به جا مانده بود و پدران پیامبر (ص) به آن عمل می کردند .

    در میان مردم مکه بعضی از مردم به طور عادت به این آیین عمل می کردند ، ولی آنها که واقعاً اعتقاد به این آیین داشتند، اجداد پیامبر اکرم (ص) بودند.





    ــ اینها ادیان رایج در میان مردم سرزمین عربستان بود . بین اکثریت مردم بت پرستی رواج داشت .

    دو گروه یهودیت و مسیحیت در اقلیت بودند ولی در میان مردم عرب جایگاه مهمی داشتند ، چون می گفتند اینها اهل علم و آگاهی هستند .




    ــ ممکن است این سوال پیش بیاید که آیا دین زرتشت هم در میان عرب ها وجود داشته یا خیر ؟

    در میان عرب ها این دین نبوده ، فقط در مرزهای غربی ایران یعنی در جایی که عرب ها در عراق با ایرانی ها در ارتباط بودند ،

    تعداد کمی زرتشتی وجود داشت و بیشتر پیروان این آیین فقط در ایران بودند.

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •