نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

موضوع: « از مدینه تا قم »

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile « از مدینه تا قم »


    مدينه شهر پيامبر صلي الله عليه وآله

    خانه رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم

    پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم پس از بعثت با رفتار ناشايست مشركان مكه روبه رو شد و به ناچار يثرب را براي هجرت و ترويج

    دين خدا انتخاب كرد. شهري كه پس از هجرت «مدينةالنبي صلي الله عليه وآله وسلم» نام گرفت.

    اولين پيمان بين رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم و اهالي يثرب در ايام حج سال 620 ميلادي هنگامي كه عده اي از مردم يثرب

    به مكه عزيمت كرده بودند، و پيمان ديگر در سال 622 م (سال هجرت) انعقاد يافت
    (1).

    هجرت از مكه به مدينه آغازشد، تا آن كه رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم روز دوشنبه هشتم ربيع الاول سال اول هجري به «قبا»

    رسيد و مدت چهار روز در آنجا توقف نمود و روز جمعه دوازدهم ربيع الاول قبا را ترك فرمود
    (2) .

    وجود رسول گرامي سبب ايجاد صلح و آرامش ميان قبايل اوس و خزرج گرديد و با افزايش قدرت اسلام، قبايل يهودي (قينقاع و خيبر) از

    مدينه به شام مهاجرت كردند و بني قريظه از مدينه خارج شد.

    رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم خانه و مسجد خود را در يك واحد معماري برپا كرد و خانه هاي صحابه و مهاجرين و انصار در اطراف

    آن پراكنده شد. در كنار مسجد خيمه اي به عنوان بيمارستان و مكاني به امور نظامي اختصاص يافت.

    خانه پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم همزمان با تأسيس بناي مسجد، به دست مباركشان و همكاري صحابه در سمت شرقي

    مسجدالنّبي صلي الله عليه وآله وسلم بناگرديد. اين خانه داراي نُه اتاق بود كه به وسيله شاخه هاي خرما و كاه و گل پوشيده شده بود.
    به طوري كه اگر انساني دستش را بلند مي كرد به سقف مي رسيد.

    خانه ها از مقابل باب النساء فعلي شروع و در جنوب شرقي(3) ادامه مي يافت. خانه فاطمه زهراعليها السلام نيز مجاور و پشت خانه

    پيامبر (پشت خانه عايشه) قرارداشت و هروقت پيامبر از خانه عايشه بيرون مي آمد، از روزنه اي كه بين خانه بود، جوياي حال دخترشان

    مي شدند
    (4) .

    در اطراف مدينه ديواري نبود، چنانچه در زمان رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم بازاري تجاري در خارج مدينه، در مكان مناخه فعلي برپا

    مي شد و از اينجا آشكار مي گردد كه نظام تجاري مدينه به همان شيوه اولي خود ادامه مي يابد و آن جدايي مناطق مسكوني از مناطق

    تجاري است. به احتمال بسيار بازارها عبارت از ميدانهاي بزرگي بود كه كالاهاي تجاري در آن عرضه مي شد و ساختمان ثابتي در آنجا

    موجود نبود.

    مدينه از هنگام هجرت تا ماه رجب سال 36هجري برابر 657 ميلادي همچنان مركز حكومت اسلامي بود تا آن كه حضرت اميرالمؤمنين

    علي عليه السلام مركز دولت اسلامي را از مدينه به كوفه انتقال داد. و پس از صلح امام حسن عليه السلام اهل بيت عصمت به مدينه

    بازگشتند. با مروري به تاريخ حيات ائمه شيعه عليهم السلام درمي يابيم كه اكثر اين خاندان در مدينه تولد يافته و تمامي عمر شريفشان

    يا اكثر آن را در مدينه گذرانده اند.




    خانه امام صادق و امام كاظم عليهما السلام

    حضرت امام صادق عليه السلام خانه حارثة بن نعمان را در سالهاي (100-147) به ملكيت خود درآورد و خانه مسكوني خويش ساخت.

    اين خانه در مجاورت سمت جنوبي خانه ابوايوب انصاري قرارداشت، خانه اي كه پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم در بدو ورود به مدينه

    در طبقه هم كف آن مدت هفت تا دوازده ماه زندگي كردند
    (5) و پس از ساخت مسجدالنبي به منزلي كه مجاور آن بنا شده بود، نقل

    مكان فرمود.

    بدين ترتيب خانه امام صادق عليه السلام و امام كاظم عليه السلام نيز چون ائمه شيعه در مدينه بود و همين خانه اي كه ذكرش گذشت،

    محل رشد و تعالي امام كاظم عليه السلام و مركز پاسخ به سؤوالات مختلف علمي اعم از فقهي، كلامي و تفسيري و حديثي بود.

    هر چند خلفاي وقت با به شهادت رساندن امام صادق عليه السلام بر آن بودند تا نظام آموزشي و سازماندهي شيعه از هم بپاشد،

    ليكن مكتب علمي شيعه با امامت امام كاظم عليه السلام ادامه يافت.

    سيدبن طاووس مي نويسد:

    «گروه زيادي از ياران و شيعيان خاص امام كاظم عليه السلام و رجال خاندان هاشمي در محضر آن حضرت گردمي آمدند و سخنان گهربار

    و پاسخهاي آن حضرت به پرسشهاي حاضران را يادداشت مي نمودند و هر حكمي كه در مورد هر پيش آمدي صادر مي نمود، ضبط

    مي كردند».


    قيامهاي شيعي رو به فزوني نهاده بود و هر روز بر تعداد مسلمانان آگاه افزوده مي شد. شيعيان براي رسيدن به آرمان الهي و حكومت

    اسلامي لحظه شماري مي كردند. سازماندهي منظم «وكلا» موجب شده بود تا بيت المال سرزمين پهناور اسلامي به سوي امام

    سرازير شود، و اين همه دستگاه خلافت را متزلزل مي كرد. لذا امام كاظم عليه السلام تحت نظر قرارگرفت و از زنداني به زندان ديگر

    انتقال يافت تا در بغداد بهشهادت رسيد.



    خاندان امام كاظم عليه السلام

    در تعداد اولاد امام كاظم عليه السلام اختلاف نظر است. چنانكه يعقوبي براي آن حضرت هيجده پسر و بيست و سه دختر ذكر

    مي كند.
    (6) و برخي از كتب انساب مانند «عمدةالطالب» والمجدي امام كاظم عليه السلام را داراي شصت فرزند مي دانند كه بيست

    وسه نفر از آنها پسر و سي و هفت تن دختر مي باشند
    (7) در هرحال بر ما روشن مي شود كه امام كاظم عليه السلام اولاد بسياري

    داشتند.

    علل عمده اين امر به چند مسأله برمي گردد:

    1 - همانگونه كه در مورد همسران رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم گفته مي شود، امام نيز به پيروي از پيامبر اكرم صلي الله عليه

    وآله وسلم مي خواسته با ازدواج با خانواده هاي مختلف آنها را به مذهب تشيع شائق سازد و يا اگر با خانواده هاي شيعي ازدواج

    مي كرد، در صدد بود با توجه به نابساماني اقتصادي جامعه شيعه كه از فشار حاكم ناشي مي شد، آن خانواده ها را علاوه بر پوشش

    فرهنگي و رهبري سياسي، پوشش اقتصادي دهد.

    2 - علّت ديگر فراواني فرزندان امام كاظم عليه السلام شايد از اين جهت باشد كه امام عليه السلام جوّ سياسي وقت را مخالف سادات

    و علويان مي ديد، به گونه اي كه با زنداني كردن و به شهادت رساندن سادات بر آن بودند تا مخالفان حكومت را از ميان بردارند و ممكن

    بود با اين رويّه، نسل پيامبر از بين برود.

    3 - شايد امام عليه السلام مي خواستند به واسطه اين فرزندان كه تحت تربيت خاص واقع مي شدند، فرهنگ شيعه را استحكام

    بخشند. چه اين پس از شهادت امام صادق عليه السلام حوزه علميه شيعه تحت فشار قرار گرفت و بيم آن مي رفت در آينده كسي

    جز وصي وي، از اسرار آل محمدصلي الله عليه وآله وسلم آگاهي نداشته باشد تا آن را منتشر سازد.

    4 - فرزندان امام كاظم عليه السلام پس از وي، ياران صميمي امامت در عصر امام رضاعليه السلام شدند و امام كاظم عليه السلام

    به اين مسأله توجّه داشت.




    ولادت حضرت معصومه عليها السلام

    حضرت فاطمه معصومه عليها السلام فرزند امام كاظم عليه السلام و از شخصيتهاي برجسته خاندان موسوي است، با توجه به

    محدوديتي كه شيعيان در عصر موسوي داشتند، تاريخ تشيّع در اين دوره به صورت كامل تدوين نشده و يا تأليفات و آثار پيشينيان در

    طي حوادث و رويدادها از بين رفته است. چنانكه روايات و احاديث امام كاظم عليه السلام هم نسبت به ائمه پيش از خود چون امام

    صادق عليه السلام رواج نيافته و تنها بخشي از علوم و معارف حضرتش به ما رسيده است.

    اين مسأله در مورد تاريخ تولد حضرت فاطمه معصومه نيز مطرح است. برخي به نقل از كتاب «نُزهةالابرار في نسب اولاد ائمةالاطهار»(8)

    و كتاب «لوامع الانوار في طبقات الاخيار»(9) ولادت ايشان را در مدينه اوّل ذيقعده سال 173هجري مي دانند،

    چنانكه ميرزا ابوطالب تبريزي گويد:

    «... از كتاب نزهةالابرار في نسبة اولاد الائمه الاطهار نقل شده، در روز دوشنبه اول ماه ذيقعده از سال يكصد و هفتاد و سه متولد شده

    و در دهم ماه ربيع الثاني سال دويست و يك در قم وفات كرده»
    (10).

    برخي ديگر ولادت ايشان را اول ذيقعده سال 183هجري ذكر مي كنند(11) كه ظاهراً لغزشي در ثبت تاريخ ولادت صورت گرفته است و

    با توجه به شهادت امام كاظم عليه السلام در سال 183هجري
    (12) و زنداني بودنشان در طي سالهاي 179(13) تا 183 منطقي به نظر

    نمي رسد كه حضرت معصومه عليها السلام در سال 183هجري تولد يافته باشد.


    مؤلف «مستدرك سفينةالبحار» (14) در اصلاح تاريخ فوق و تعيين سال ولادت حضرت معصومه عليها السلام مي نويسد:

    «فاطمةُ المعصومةُ المولودةُ في غُرَّةِ ذي القعدة سنة173» (15) .

    «فاطمه معصومه در اوّل ذيقعده 173هجري ديده به جهان گشود».

    البته بايد متذكرشد كه اين اختلاف تنها در سال ولادت رخ داده و همگي روز ولادت را اول ذيقعده عنوان كرده اند.

    علاوه بر اينكه سال ولادت حضرت معصومه عليها السلام با شهادت امام كاظم عليه السلام مصادف مي شود و موجب خدشه دار

    شدن قول سال 183 است،
    نكته ديگري مطرح است و آن اين كه حضرت امام كاظم عليه السلام چهار دختر به نام «فاطمه» داشتند(16)

    كه حضرت معصومه عليها السلام بزرگترين آنهاست و بايد ميان تولد ايشان و شهادت پدر به ميزان تولد فاطمه صغري، فاطمه وسطي و

    فاطمه اخري فاصله باشد. لذا اول ذيقعده سال 173هجري قمري روز ولادت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام مي باشد.
    (17)



    محيط تربيتي

    حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در محيطي پرورش يافت كه پدر و مادر و فرزندان همه به فضايل اخلاقي آراسته بودند. عبادت و زهد،
    پارسايي و تقوا، راستگويي و بردباري، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگي و پاكدامني و ياد خدا از صفات تبار پيامبراكرم بود
    (18) .

    پدران اين خاندان همه برگزيدگان و پيشوايان هدايت بودند و هريك در انتخاب همسر و تربيت فرزند توجه كافي مبذول مي داشتند.

    همانگونه كه رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم، خديجه كبري را به همسري انتخاب كرد تا به تربيت فرزندانش همت گمارد و او

    نخستين ايمان آورندگان به اسلام شد و شخصيت ملكوتي چون حضرت فاطمه زهراعليها السلام را پرورش داد.

    ائمه طاهرين عليهم السلام نيز به پيروي از رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در انتخاب همسر نهايت دقت را به عمل آوردند،

    تا فرزند معصومي كه پس از آنها به امامت خواهدرسيد، از مادري پاكدامن و پارسا متولدشود. امام كاظم عليه السلام نيز از اين اصل

    تبعيّت نمود.



    مادر حضرت معصومه عليها السلام

    حُمَيده مادر بزرگوار امام كاظم از مهاجران مغرب بود و به پيشنهاد امام باقرعليه السلام به همسري فرزندش امام صادق عليه السلام

    درآمده بود. امام صادق درباره مقام والاي همسرش كه مادر امام كاظم عليه السلام شد فرمايد:


    «حُمَيْدَةُ مُصَفّاة مِنَ الاَدْناسِ كَسَبيكَةِ الذَّهَبِ، مازالَتِ الاَمْلاكُ تُحْرِسُها حَتّي اُدِّيَتْ اِلَيَّ كَرامَةً مِنَ اللهِ لي،

    وَالْحُجَّةُ مِنْ بَعْدِي»
    (19) .

    «حُميده مانند شمش طلاي خالص، از ناپاكي ها و ناخالصي ها، پاك است، فرشتگان او را همواره نگهداري كردند تا

    به من رسيد، به خاطر كرامتي كه خدا نسبت به من، و حجّت پس از من «موسي عليه السلام» عنايت فرمود.»


    حميدَه بانويي آگاه و حديث دان بود و احاديثي را كه از امام صادق عليه السلام و ديگران شنيده بود، همچون يك راوي مورد اعتماد براي

    مردم نقل مي كرد و در واقع يكي از استادان مجامع علمي بانوان در عصر امام صادق عليه السلام محسوب مي شد.
    (20) وي در حوزه

    آموزشي خويش با دختري از اهالي مغرب به نام «نجمه» آشناشد. نجمه علوم اسلامي را از همسر امام صادق عليه السلام

    فرامي گرفت و نشانه هاي عقل و هوشياري و ايمان به خدا از رفتار و سيره عملي وي مشهودبود.

    حُميده گويد: روزي كه نجمه به خانه ما راه يافت، پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم را در عالم خواب ديدم كه به من فرمود:

    (اي حميده نجمه را به پسرت موسي عليه السلام ببخش و همسر او كن، همانا به زودي بهترين فرد روي زمين از او

    متولد مي شود. من
    به اين دستور عمل كردم و نجمه را همسر فرزندم امام كاظم عليه السلام نمودم و از او

    حضرت امام رضاعليه السلام به دنيا آمد»
    (21).

    نجمه به اندازه اي از حلاوت ذكر و مناجات با خدا بهره برد كه در ايام شيردادن به امام رضاعليه السلام نمي توانست چون سابق به

    اعمال عبادي خويش بپردازد، از اينرو به بستگان گفت: مرا با يافتن دايه كمك كنيد.

    از او سؤال شد، مگر شيرت كم شده است؟

    در پاسخ گفت:

    «لا أَكْذِبُ وَاللهِ، وَما نَقَصَ الدَّرُّ، وَلكِنْ عَلَيَّ وِرْدٌ مِنْ صَلاتِي وَتَسْبيحي، وَقَدْنَقَصَ مُنْذُ وَلِدْتُ». (22)

    «سوگند به خدا دروغ نمي گويم، شيرم كم نشده، ولي براي من ذكرهايي از نماز و تسبيح هست كه از

    هنگام پرستاري و شيردادن به اين نوزاد از آن عباداتم كاسته شده است».



    پي نوشت:

    1) تاريخ العرب» فليپ حتي، ص 167، «مدينه منوره»، صالح لمعي مصطفي، ص 17.
    2) تاريخ يعقوبي»، ج 1، ص 400.
    3) طبقات ابن سعد» ج 1، ص 499.
    4) سيري در وادي عشق»، ص 33،34.
    5) الانوار البهية»، محدث قمي، ص 170.
    6) تاريخ يعقوبي»، ج 2، ص 421.
    7) عمدةالطالب»، ص 196-197، «المجدي»، ص 106.
    8) اين اثر تأليف «سيدموسي برزنجي شافعي مدني» است، «الذريعة»، ج 24، ص 107.
    9) از تأليفات «عبدالوهاب شعراني شافعي»، متوفاي 937هجري است، «كشف الظنون»، ج 2، ص 1565.
    10) وسيلةالمعصومية»، ص 65.
    11) گنجينه آثار قم»، ج 1، ص 386؛ به نقل از «نزهةالابرار» ولوامع الانوار.
    12) تاريخ اهل بيت»، ص 82.
    13) اصول كافي»، ج 1، ص 397، «تاريخ بغداد»، ج 13، ص 27، «اقبال»، ص 677، «تاريخ قم»، ص 199.
    14) محدث گرانقدر و رجالي توانا مرحوم آيةالله شيخ علي نمازي متوفي دوم ذي حجه 1405ه .ق مؤلف اين اثر است كه در ده جلد تدوين يافته است. مرقد وي در يكي از حجره هاي صحن رضوي در كنار بارگاه ملكوتي امام رضا عليه السلام قراردارد.
    15) مستدرك سفينةالبحار» ج 8، ص 257.
    16) بحارالانوار»، ج 48، ص 286، «تذكرةالخواص»، ابن جوزي، ص 315.
    17) و نيز رجوع كنيد به: «كريمه اهل بيت» ص 97-103، «زندگاني حضرت موسي بن جعفر عليه السلام، عمادزاده، ج 2، ص 375، «حضرت معصومه، فاطمه دوم، اشتهاردي، ص 111،113».
    18) برگرفته از آيه 35 سوره احزاب.
    19) اصول كافي، ج 1، ص 477.
    20) علاوه بر حوزه علميه اي كه توسط رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم و ائمه شيعه عليهم السلام بنيان نهاده شد و در هر دوره دهها و صدها مرد دانشمند و راوي و دين شناس به جامعه اسلامي عرضه كرد، در همان رديف حوزه هاي علمي بانوان از سوي رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم و حضرت فاطمه زهراعليها السلام تأسيس گرديد كه پس از آنها امامان شيعه و همسران و دخترانشان اين حوزه را رهبري كرده و به واسطه خويشي با امامان و بهره گيري از لحظه لحظه حيات پربارشان در هر عصري از اساتيد برجسته آن دوره شدند. رجوع كنيد به: «مسند فاطمه معصومه عليها السلام از همين قلم.
    21) اعلام الوري»، ص 302.
    22) عيون اخبارالرضاعليه السلام»، ج 1، ص 15.


  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بسم الله الرحمن الرحیم




    اوضاع سياسي و فرهنگي عصر موسوي

    دولت عباسي

    گروههاي مختلف فكري و سياسي چون شيعيان، عباسيان و خوارج با امويان مخالف بودند و مخالفت گروههايي چون شيعه اماميه به

    سالهاي آغازين عصر خلافت مي رسيد. به شهادت رساندن امامان شيعه موج خشم و نفرت را در ميان شيعيان به حركت درآورده بود و


    گاه اين حركتها به صورت قيامهايي عليه خاندان اموي خودنمايي مي كرد.

    عباسيان كه به صورت خزنده حيات سياسي خود را در دوره خلافت امويان شروع كرده بودند با دو پشتوانه ديني و دنيايي حكومت را به

    دست گرفته و احزاب مدّعي را يكي پس از ديگري بركنار كردند. سابقه دنيايي آنها، اتكاء به سابقه اشرافيت قريشي بود كه ريشه در

    پيمان سياسي و تجاري يك قرن گذشته اعراب داشت و سابقه ديني آنها، اتصال به خاندان نبوت و وراثت فاطمي و علوي بود كه در دل

    مردم مؤمن حجاز و عراق و يمن و ايران ريشه دوانده بود.

    عباسيان از خاندان عموي پيامبر، «عباس» بودند و از خاندان مكيّ «هاشم» محسوب مي شدند، به همين سبب ادعاي حقانيت خود را

    بر خلافت در چشم مؤمنان مي آراستند، حال آن كه بني اميّه از اين امتياز محروم بودند. با اين همه پس از استقرار حكومتشان با علويان

    همان رفتاري را نمودند كه پيش از آنها خاندان اموي كرده بود.



    خلفاي معاصر حضرت معصومه عليها السلام

    حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، دخت گرامي امام موسي كاظم عليه السلام در سال 173 هجري تولد يافت و دولت عباسي از

    سال 132 هجري با به خلافت رسيدن ابوالعباس سفّاح به وجود آمده بود و تا سال 656 هجري ادامه داشت. از اين رو تمامي حيات

    حضرت معصومه عليها السلام در دوره خلافت عباسيان بوده، بر خلاف امام كاظم عليه السلام كه زوال حكومت اموي را شاهد بوده است.

    خلفاي عباسي معاصر حيات حضرت معصومه عليها السلام به قرار زير است:

    1 - هارون الرشيد

    2 - امين

    3 - مأمون

    علامه سيد جعفر مرتضي عاملي گويد: «عباسيان ناگزير بودند كه ميان انقلاب خود و اهل بيت خط رابطي ترسيم كنند به چند دليل:

    نخست: آن كه بدين وسيله توجه فرمانروايان را از خويشتن به جاي ديگر منصرف مي ساختند.

    دوم: آن كه مردم بيشتر به آنان اعتماد مي كردند و از پشتيبانيشان برخوردار مي گرديدند.

    سوم: آن كه دعوت خود را بدين وسيله از ابتذال و برانگيختن شگفتي مردم مي رهانيدند.

    چه اينان در سرزمينهاي اسلامي آنچنان از شهرت كافي برخوردار نبودند و مردم نيز براي هيچ يك از آنان، بر خلاف علويان حق دعوت و

    حكومت را نمي شناختند. از اين رو با وجود علويان، دعوت عباسيان اگر به سود خودشان آغاز مي شد امري فريب آميز و باور نكردني

    مي نمود.

    چهارم: آن كه مي خواستند اعتماد علويان را نيز به خود جلب كنند و اين از همه برايشان مهمتر بود. چه مي خواستند، بدين وسيله

    رقيبي در ميدان تبليغ و دعوت نداشته باشند و نمايش اينكه دارند، به نفع علويان تبليغ مي كنند، خود آنان را از تحرّك باز دارند».(1)

    در عصر امام صادق عليه السلام ايشان مخالفت خود را با دستگاه عباسي اعلام كرد و بدين وسيله رشته سياست را از دست خليفه

    وقت خارج ساخته، خشم وي را به جان خريد. امام صادق عليه السلام پس از استواري حكومت منصور در جواب سؤال وي كه چرا به

    دربار عباسي رفت و آمد نمي كند فرمود:

    ما كاري نكرده ايم كه به جهت آن از تو بترسيم و از امر آخرت پيش تو چيزي نيست كه بدان اميدوار باشيم و اين مقام تو در واقع

    نعمتي نيست كه آن را به تو تبريك بگوييم و تو آن را مصيبتي براي خود نمي داني كه تو را دلداري بدهيم پس پيش تو چكار داريم(2)

    حكومت بر سرزمين پهناور اسلامي چنان منصور را مغرور كرده بود كه مباني سياسي خلافت عباسي را به فراموشي سپرد و پيشواي

    علويان و امام شيعيان را به شهادت رساند.



    قيام علويان

    موضعگيري امام صادق عليه السلام و عكس العمل منصور، علويان را با فتنه سياست بازان عباسي آشنا ساخت و پرده از پنهانكاري

    آنها برداشت. از اين رو قيام علويان در عصر موسوي رو به اوج نهاد و مخالفت با خلافت عباسي فراگير شد. برخي از قيامهاي عصر

    عباسي به قرار زير است:

    1 - قيام محمد بن عبدالله محض (عصر امام صادق - 145 ه )

    2 - قيام ابراهيم بن عبدالله محض (عصر امام صادق - اول رمضان 145 ه )

    3 - فراخواني علي بن عباس بن حسن (عصر موسوي)

    4 - قيام فخ به رهبري حسين بن علي بن حسن مثلث (عصر موسوي، 169ه )

    در قيام فخ برخي از شخصيتهاي هاشمي و غير هاشمي به شهادت رسيدند و بعضي چون «يحيي بن عبدالله بن حسن» و «ادريس بن

    عبدالله بن حسن» به ايران و مصر رفتند تا به خونخواهي رهبر قيام فخ قيامهاي ديگري برپا دارند. هر چند يحيي در كار خود توفيق نيافت

    و پس از هجرت به منطقه «ديلم» به بغداد فراخوانده شد و به شهادت رسيد. (3) ولي ادريس از مصر به مراكش رفت و حكومت

    ادريسيان را بنا نهاد كه تا دو قرن دوام آورد.(4) حكومتي كه به قول محمد جواد مغنيه نخستين حكومت شيعه شناخته شد.(5)



    موقعيت علمي و منابع مالي قيام كنندگان

    عموم رهبران قيام در عصر موسوي و برخي از پيروان آنها از شاگردان مكتب امام صادق عليه السلام و شخصيتهاي برجسته علمي

    مذهبي عصر خود بودند كه به پارسايي زندگي مي گذراندند.

    فهرست شماري از شخصيتهاي انقلابي مكتب جعفري به ترتيب زير است:

    1 - ابراهيم بن عبدالله محض(6)

    2 - محمد بن عبدالله محض(7)

    3 - حسين علي، رهبر قيام فخ(8)

    4 - سليمان بن عبدالله(9)

    5 - يحيي بن عبدالله بن حسن، صاحب ديلم و مرد شماره 2 قيام فخ(10)

    6 - ادريس بن عبدالله بن حسن، پايه گذار حكومت ادريسيان(11)

    با توجه به اين نكته كه قيام كنندگان عصر موسوي خود از عالمان ديني محسوب مي شدند كه مكتب امام معصوم را درك كرده، از آن

    بهره برده و آنگاه اقدام به قيام عليه عباسيان نموده بودند و تأييد آنها چون قيام فخ و گسترش آيين وكالت و پذيرش هداياي خلفاي جور

    از سوي امام كاظم عليه السلام، ما را به اين نكته هدايت مي كند كه منابع مالي قيام كنندگان علاوه بر غنايم جنگي، كمكهاي مالي

    امام بوده است.

    شيخ صدوق نقل مي كندزماني كه امام كاظم عليه السلام نزد هارون الرشيد حاضر شده هارون غضب خود را پنهان كرد و به دلجويي

    امام پرداخت و پرسيد: چرا به ديدار ما نمي آيي؟

    امام فرمود: پهناوري كشورت و دنيا دوستي تو مانع از آن مي شود.

    پس از آن هارون الرشيد هدايايي به آن حضرت داد،

    و امام در رابطه با قبول هدايا فرمود: «به خدا قسم، اگر من در فكر تزويج افراد مجرد خاندان ابوطالب نبودم كه تا نسل او براي هميشه

    قطع نشود، هرگز اين هدايا را نمي پذيرفتم».(12)

    از طرفي وقتي ائمه طاهرين عليهم السلام مي خواهند اصحاب خود را توثيق نمايند از عبارت «حزب آبائي» و «من حزبنا» استفاده

    مي كنند. چنانكه امام رضاعليه السلام در توثيق اسماعيل بن خطاب و صفوان بن يحيي فرمايند: «رحم الله اسماعيل بن الخطاب،

    رحم الله صفوان، فانهما من حزب آبائي و من كان من حزبنا ادخله الله الجنة». (13)

    به سبب اينكه قيام كنندگان ولايت ائمه طاهرين عليهم السلام را پذيرفته و ائمه پيروي آنها را تأييد كرده اند، در رديف افراد حزب آنها،

    كه همان حزب الله(14) است داخل شده اند. پيشوايان ديني نيز سرپرستي آنها را پذيرفته و منابع مالي آنها را هم تأمين مي كنند.

    از اين رو امام كاظم عليه السلام حتي هداياي خلفاي جور را مي پذيرد تا به خاندان ابوطالب رساند، خاندان پرشور شيعه اي كه قيامهاي

    عصر موسوي را برپا مي نمايند.



    وكلا و كارگزاران امام كاظم عليه السلام

    امام كاظم عليه السلام براي سامان بخشي به نظام فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي جامعه شيعه و انسجام امت اسلامي، وكلا و

    كارگزاراني را در مناطق مختلف كشور پهناور اسلامي قرار داده بود تا جهان تشيّع در زير لواي سازماندهي واحد با امام عليه السلام در

    ارتباط باشند. اين ارتباط موجب مي شد تا امام بتواند به سؤوالات مستحدثه پاسخ گويد، مسائل مالي چون پرداخت وجوهات از طريق

    وكلا به آساني صورت پذيرد و نظام اقتصادي شيعيان سامان يابد. برخي از اين وكلا كه از اصحاب خاص امام كاظم عليه السلام شمرده

    مي شوند، به قرار زير هستند:

    1 - اسامة بن حفص(15)

    2 - ايوب بن نوح(16)

    3 - نضر بن قابوس(17)

    4 - عبدالرحمن بن حجّاج(18)

    5 - عبدالله بن جندب بجلي(19)

    6 - علي بن مهزيار(20)

    7 - علي بن يقطين(21)



    شهر آرماني غدير

    با توجه به توسعه سازمان وكلا در عصر موسوي و قيامهاي مورد تأييد مقام ولايت، هارون الرشيد و دستگاه خلافت بيمناك شدند. آنها

    مي دانستند كه امام هارون را غاصب خلافت پيامبر و زمامداري جهان اسلام مي داند و اگر توان براندازي حكومت عباسي را داشته

    باشد، در آن تأمل نخواهد كرد و با براندازي دولت عباسي، حكومت اسلاي بر مبناي اصول تعيين شده در فلسفه سياسي اسلام را بنا

    خواهد نهاد.

    قيام هاي پي درپي علويان نظام پوشالي عباسي و شعارهاي دروغين رژيم سفاك هاروني را بر ملا ساخته بود و سازمان وكلا اين فرصت

    را مي داد تا امام براي آينده جهان اسلام انديشه كند و در صدد مقابله با عباسيان برآيد.

    هارون در طي جلسات متعدد مسائلي را با امام كاظم عليه السلام در ميان نهاد تا از انديشه سياسي امام آگاهي يابد.

    روزي به آن حضرت گفت: حاضر است «فدك» را به او برگرداند.

    امام فرمود: در صورتي حاضرم فدك را تحويل بگيرم كه آن را با تمام حدود و مرزهايش پس بدهي!

    هارون پرسيد: حدود و مرزهاي آن كدام است؟

    امام فرمود: اگر حدود آن را بگويم هرگز پس نخواهي داد.

    هارون اصرار كرد و سوگند ياد نمود كه اين كار را انجام خواهد داد.

    امام در تعيين حدود آن فرمود:

    حدّ اوّلش: عدن، حدّ دوم آن: سمرقند، حدّ سوم: افريقا و حدّ چهارم آن نيز مناطق ارمنيه و بحر خزر است.


    هارون كه با شنيدن هر يك از اين حدود، تغيير رنگ مي داد و به شدّت ناراحت مي شد، نتوانست خود را كنترل كند و با خشم و ناراحتي

    گفت: با اين ترتيب چيزي براي ما باقي نمي ماند!

    امام كاظم عليه السلام فرمود: مي دانستم كه نخواهي پذيرفت و به همين سبب از گفتن آن امتناع داشتم. (22)

    امام مجموع قلمرو اسلامي را حدود فدك معرفي كرد و با اين بيان مشروعيت امامت و رهبري اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام

    و تصاحب غاصبانه آن از سوي خلفا را بر ملا ساخت.

    روزي ديگر هارون، امام موسي كاظم عليه السلام را كنار كعبه ديد، رو به امام كرده و گفت: «تو هستي كه مردم پنهاني با تو بيعت

    كرده، تو را به پيشوايي برمي گزينند؟»

    امام فرمود: «انا امام القلوب و انت امام الجسوم». (23)

    «من امام دلها هستم و تو پيشواي تن هايي».



    زنداني شدن و شهادت امام كاظم عليه السلام

    امام كاظم عليه السلام در زمان خلافت هارون دو بار زنداني شد. مدت زنداني شدن آن حضرت در مرتبه اول مشخص نيست ولي در

    مرتبه دوم از سال 179 تا 183 هجري قمري يعني مدت چهار سال در زندان بود كه به شهادت ايشان منجر شد.

    تأكيد رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم بر اينكه امام حسن و امام حسين عليهما السلام فرزندان اويند، موجب شكوه و عظمت اهل

    بيت عليهم السلام در ميان مسلمانان شد. چنان كه روايات زيادي درباره نهادي شدن بزرگداشت اهل بيت عليهم السلام در جوامع

    روايي شيعيان و اهل سنت آمده است. از جمله حديث ثقلين و حديث سفينه كه از طريق دهها راوي نقل شده است.

    عباسيان در مقابل اين مقام الهي اهل بيت عليهم السلام كه شايستگي آنها را براي امامت و خلافت به اثبات مي رساند، خود را

    بني اعمام رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم دانسته و اينگونه استدلال مي كردند: زمان رحلت پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم،

    عباس عموي او زنده بود و با وجود او حقّي براي فرزندان عموهاي ديگر رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم باقي نمي ماند.

    حال آن كه شيعه براي اثبات امامت هرگز به قانون وراثت توجهي نداشت. بلكه نصوص وارده از پيامبرصلي الله عليه وآله و امام سابق

    در رابطه با تعيين امام بعدي را شرط امامت ائمه اثني عشر مي دانست. دولت عباسي سعي داشت حسنين و فرزندان آنها را،

    فرزندان علي بن ابيطالب عليه السلام قلمداد نمايند و اذهان مردم را از اهل بيت عليهم السلام به خود متوجه سازند.

    ابن اثير سبب زنداني شدن امام كاظم عليه السلام را اينگونه نقل مي كند:

    هارون الرشيد در رمضان 179 ه .ق به مقصد حج عمره به مكه مي رفت كه در سر راه خود به مدينه آمده و وارد روضه رسول خدا

    صلي الله عليه وآله وسلم شد پس از زيارت مرقد مطهر براي جلب توجه مردم در رابطه با نسب خويش به رسول خداصلي الله عليه وآله

    وسلم اين چنين سلام داد: «السلام عليك يا رسول الله يابن عمّ؛ سلام بر تو اي رسول خدا، اي پسر عمو». در اين هنگام موسي بن

    جعفرعليهما السلام كه در آن مجلس حاضر بود، پيش آمده و خطاب به رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم فرمود:

    «السلام عليك يا أبة؛ سلام بر تو اي پدرم». با شنيدن اين سخن رنگ از رخسار هارون پريده و خطاب به امام كاظم عليه السلام گفت:

    «هذا الفخر، يا اباالحسن جدّا» به واقع اين مايه افتخار است يا اباالحسن، و سپس دستور توقيف آن حضرت را صادر كرد.(24)

    امام از زنداني به زندان ديگر انتقال يافت و به سبب فضايل اخلاقي زندانبانان را تحت تأثير قرار داد تا در بيست و پنجم رجب سال 183

    هجري قمري در زندان سندي بن شاهك به شهادت رسيد. (25) و در باب التين بغداد مقبره قريشي ها به خاك سپرده شد.



    حضرت معصومه عليها السلام در عصر شهادت پدر

    حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در سال 173 هجري قمري به دنيا آمد و حضرت امام موسي كاظم عليه السلام 183 هجري به

    شهادت رسيد، از اين رو حضرت معصومه عليها السلام در عصر شهادت پدر بزرگوارش ده سال و برادر ارجمندش حضرت امام رضاعليه

    السلام سي وپنج سال داشتند. در ميان خاندان طهارت و امامت فرزندان توسط بزرگان خانواده آموزش داده مي شدند و علوم الهي

    را از پدر، مادر و برادر فرا مي گرفتند. در عصر موسوي نيز اين سيره حسنه ادامه داشت و حضرت معصومه عليها السلام از همان دوران

    كودكي به آموزش علوم ديني مي پرداخت. استعداد ذاتي، طهارت روح و برخورداري از استادان معصوم كه از علوم الهي بهره وافي دارند،

    وي را به مرحله اي از كمال علمي رساند كه روزي جمعي از شيعيان وارد مدينه شدند و تعدادي پرسش در نامه اي نوشته و به خاندان

    امامت بردند. حضرت موسي بن جعفرعليهما السلام در سفر بود و امام رضاعليه السلام در مدينه تشريف نداشت. هنگامي كه آن گروه

    از مدينه قصد عزيمت داشتند، از اينكه خدمت امام رضاعليه السلام نرسيده بودند و دست خالي بدون پاسخ به سؤالات علمي و ديني

    خويش به وطن برمي گشتند، بسيار اندوهگين بودند.

    حضرت فاطمه معصومه عليها السلام كه در آن ايام هنوز به سن بلوغ نرسيده بود، از مشاهده غم و اندوه آنان متأثر شده و پاسخ

    پرسشهاي آنان را نوشت و به آنها عنايت فرمود. آنان نيز مدينه را با سرور و شادي ترك كردند، در بيرون مدينه با امام كاظم عليه السلام

    مواجه شده و واقعه را به اطلاع حضرت رساند و دستخط حضرت معصومه عليها السلام را به امام ارائه دادند.

    حضرت امام كاظم عليه السلام پس از مطالعه جواب سؤوالات، شادي و ابتهاج خود را با اين جمله بيان فرمود:

    «فداها ابوها؛ پدرش به فدايش». (26)

    از اين رو حضرت معصومه عليها السلام در عصر رضوي علاوه بر اينكه از خاندان امام كاظم عليه السلام شناخته مي شد، از بانوان

    دانشمند، محدثه و پارساي عصر خويش محسوب مي گشت و با وجود ناآرامي ها و ناملايمات فراوان چهار روايت از آن بانوي مكرّمه به

    دست ما رسيده كه در محور اصول اعتقادي شيعه و تأكيد به وصايت حضرت اميرالمؤمنين و تثبيت جايگاه غدير در فرهنگ تشيّع است.

    (27)


    پي نوشت:

    1) الحياة السياسية للامام الرضاعليه السلام»، ص 35.
    2) كشف الغمة»، ج 2، ص 208 و 209.
    3) مقاتل الطالبين»، ص 428 - 437.
    4) همان، ص 452 - 458، «طبعات سلاطين اسلام»، ص 29.
    5) دولتهاي شيعه در طول تاريخ»، محمد جواد مغنيه.
    6) معجم رجال الحديث»، ج 1، ص 111 و 112.
    7) همان، ج 16، ص 261، 262.
    8) رجال الطوسي»، رقم 56، ص 168، «معجم رجال الحديث»، ج 6، ص 41.
    9) همان، رقم 71، ص 206، «معجم رجال الحديث»، ج 8، ص 274.
    10) جامع الرواة»، ج 2، ص 332.
    11) همان، ج 1، ص 76.
    12) عيون اخبار الرضاعليه السلام»، ج 1، ص 76.
    13) اختيار معرفة الرجال»، چاپ دانشگاه مشهد، ص 502، رقم 962، «معجم رجال الحديث»، ج 9، ص 131، رقم 5923.
    14) مائده / 55، 56.
    15) رجال الطوسي»، ص 344، رقم 31، «اختيار معرفة الرجال»، ص 453، رقم 857.
    16) الفهرست» للطوسي، ص 40، رقم 59.
    17) كتاب الغيبة»، شيخ طوسي، ص 347.
    18) همان، ص 348.
    19) همان.
    20) اختيار معرفة الرجال»، ص 548 و 549، رقم 1038، «مسند الامام الكاظم عليه السلام»، ج 3، ص 473.
    21) همان، ص 433، «الفهرست» للطوسي، ص 116، 117، رقم 390.
    22) شيخ طوسي در كتاب الغيبة ص 352 از كسان ديگري چون «علي بن ابي حمزه بطائني»، «زياد بن مروان قندي» و «عثمان بن عيسي رواسي» نام مي برد كه از وكلاي امام كاظم عليه السلام بودند پيش آنها اموال زيادي بود كه پس از شهادت امام كاظم عليه السلام براي اينكه اموال را به امام رضاعليه السلام ندهند نسبت به امامت امام هفتم توقف كردند.
    23) تذكرة الخواص»، ص 350، «مقاتل الطالبين»، ص 350، «مناقب آل ابي طالب»، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 320.
    24) الصواعق المحرقه»، ص 204.
    25) الكامل في التاريخ»، ج 6، ص 164، و نيز رجوع كنيد به: «احتجاج»، ج 2، ص 165، «روضة الواعظين»، ص 354 - 355، «الصواعق المحرقه»، ص 204، «مراة الجنان»، ج 1، ص 359، علل مؤثر ديگري نيز در اين خصوص آمده است.
    26) تاريخ اهل البيت»، ص 82.
    27) كريمه اهل بيت»، ص 170 و 171 به نقل از حاج سيد نصر الله مستنبط داماد آيةالله خويي، به نقل از «كشف اللئالي» تأليف ابن العرندس متوفي حدود 840 هجري قمري نسخه خطي اين كتاب در كتابخانه شوشتريهاي نجف اشرف موجود است.

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بسم الله الرحمن الرحیم





    هجرت امام رضاعليه السلام به ايران


    عصر رضوي

    حضرت امام رضاعليه السلام پس از شهادت پدر بزرگوارش، در سال 183 هجري در 35 سالگي، عهده دار مقام امامت شد.

    دوره امامت ايشان بيست سال بود كه ده سال نخست آن با خلافت «هارون الرشيد»، پنج سال با خلافت «محمّد امين» و پنج

    سال آخر همزمان با خلافت «عبدالله مأمون» بود.

    با شهادت امام موسي كاظم عليه السلام، سياست ضد علوي عباسيان با شكست مواجه شد. مردم بيش از پيش به اهل بيت

    عصمت عليهم السلام گرايش پيدا كردند و اين گرايش حتي در ميان خانواده خلفا و درباريان نيز رسوخ كرد. (1)

    چنانكه گويند: زبيده، همسر رشيد و نوه منصور و بزرگترين زن عباسي، شيعه شد و چون هارون الرشيد از آن آگاهي يافت،

    سوگند خورد كه طلاقش دهد. (2) روايت شده است كه وقتي جسد مطهر امام كاظم عليه السلام را به جمع پاسبانان حكومت آوردند و

    با سخنان زشت خبر مرگ آن بزرگوار را اعلام كردند، سليمان، پسر منصور دوانيقي، فرزندان و غلامانش را فرمان داد جلوي اين كار را

    بگيرند. او، خود، با پاي برهنه در پي جنازه حركت كرد و قضيه را كتباً به اطلاع هارون الرشيد رساند. هارون در پاسخ گفت: اي عمو،

    صله رحم كردي، خداوند به تو پاداش نيك دهد؛ به خدا سوگند، سندي بن شاهك اين كار را به دستور ما انجام نداده است.(3)

    همه اين كارها به خاطر هراس از شورش علويان سامان يافت. چه اينكه سليمان بن ابي جعفر نيز از برگزيدگان دولت عباسي بود.

    مؤيد اين سخن اظهارات هارون در پاسخ به يحيي بن خالد برمكي است. يحيي نخست در باره امام كاظم عليه السلام سعايت كرد و

    مقدمات شهادت آن حضرت را فراهم آورد؛ آنگاه درباره امام رضاعليه السلام به هارون گفت: پس از موسي بن جعفر پسرش جاي او

    نشسته، ادعاي امامت مي كند.

    هارون، از عواقب قتل موسي بن جعفرعليه السلام بيم داشت، به يحيي گفت:

    آنچه با پدرش كرديم كافي نيست؟ مي خواهي يكباره شمشير بردارم و همه علويان را بكشم؟ (4)

    امام رضاعليه السلام با استفاده از فرصت به دست آمده، آشكارا اظهار امامت كرده؛ در حالي كه مي دانيم امام صادق عليه السلام،

    پنج نفر را وصي خود خواند تا وصي برگزيده از گزند دشمنان در امان ماند. (5)

    بدين ترتيب بايد گفت كه عباسيان طي 15 سال آغازين امامت امام رضاعليه السلام يا در هراس از علويان به سر مي بردند و يا به

    منازعات داخلي بين دو برادر، امين و مأمون، مشغول بودند. سرانجام، پنج روز پيش از پايان محرم سال 198 ق، امين از خلافت خلع و

    به قتل رسيد. (6) در اين دوره حكومتهاي مستقلي چون «ادارسه» و «اغالبه» پاي گرفتند و قيام ابوالسّرايا روي داد.

    در اين قيام بيش از بيست هزار نفر شركت داشتند و شهرهاي زيادي به تصرف قيام كنندگان در آمد. در سال 199 هجري، ابوالسّرايا

    به دست نظاميان مأمون كشته شد. (7)

    نام برخي از واليان شهرهاي تصرف شده چنين بود:

    والي كوفه؛ اسماعيل بن علي بن اسماعيل بن امام جعفر صادق عليه السلام

    والي يمن؛ ابراهيم بن موسي بن جعفرعليهما السلام

    والي اهواز؛ زيد بن موسي بن جعفر (زيدالنار)

    والي بصره؛ عباس بن محمد بن عيسي بن محمد بن علي بن عبدالله بن جعفر بن ابيطالب

    والي مكه؛ حسن بن حسن افطس

    والي واسط؛ جعفر بن محمد بن زيد بن علي

    واسط؛ حسين بن ابراهيم بن امام حسن (8)



    ولايتعهدي امام رضاعليه السلام

    تزلزل شخصيت مأمون و قيامها و حكومتهاي مستقلي كه در اندك مدتي جان گرفته بود، او را بر آن داشت تا به همان سياست پيشين

    عباسيان، كه با شعارهايي به نفع علويان حكومت عباسي را از آن خود ساختند، تمسك جويد و رژيم عباسي را با تدبيري زيركانه از

    سقوط حتمي نجات بخشد.

    بيشتر حكومتهاي به استقلال رسيده و عموم قيام كنندگان و رهبران آنها از خاندان پيامبر بودند. چنانكه در قيام ابوالسّرايا دو تن از

    برادران امام رضاعليه السلام ولايت يمن و اهواز را به دست گرفته بودند. مأمون، كهپس از شهادت امام كاظم عليه السلام از امامت

    علي بن موسي الرضاعليه السلام آگاهي داشت، وي را وليعهد خود ساخت تا آتش انقلابها و شورشهاي شيعي را فرو نشاند.

    احمد شبلي مي گويد: ... چه بسا انگيزه بيعت گرفتن مأمون براي ولايتعهدي امام رضاعليه السلام آن بود كه مي خواست به آمال

    اهل خراسان پاسخ بدهد؛ زيرا آنان به اولاد علي عليه السلام تمايل بيشتري داشتند. (9)

    علامه جعفر مرتضي حسيني مي گويد:

    در ارزيابي شورشهاي ضد عباسي به اين نكته پي مي بريم كه از سوي علويان خطري جدّي آنان را تهديد مي كرد؛ زيرا اين شورشها

    در مناطق بسيار حساسي برمي خاست و رهبريشان نيز در دست افرادي بود كه از استدلال قوي و شايستگي غير قابل انكاري

    برخوردار بودند و بدان لحاظ هرگز با عباسيان قابل مقايسه نبودند.

    اينكه مردم رهبران اين شورشها را تأييد مي كردند و دعوتشان را به سرعت پاسخ مي گفتند، خود دليلي بود بر ميزان درك طبقات

    مختلف ملّت از خلافت عباسيان و نيز شدّت خشمشان كه بر اثر استبداد، ظلم و رفتارشان با مردم و بويژه با علويان برانگيخته شده بود.

    در اين ميان، مأمون بيش از هر كس ديگري مي دانست كه اگر امام رضاعليه السلام بخواهد از آن فرصت استفاده كند و به تحكيم

    موقعيت و نفوذ خويش بر ضد حكومت جاري بپردازد، چه فاجعه اي در انتظارش است. (10)

    با توجه به موقعيت پيش آمده، مأمون بايد دست به كاري مي زد تا از ورطه هلاكت رهايي يابد. فرو نشاندن شورشهاي علويان،

    مشروعيت بخشيدن به حكومت عباسي، از ميان بردن محبوبيت علويان، جلب اعتماد و مهر اعراب، خشنود ساختن عباسيان،

    مستمر ساختن تأييد ايرانيان، تقويت حسن اطمينان مردم به خليفه اي كه برادر خود را كشته است و از ميان بردن خطر قيام رضوي

    بخشي از حقايقي بود كه مأمون را در انديشه نيرنگ فرو برد. او چنان انديشيد كه براي خلافت امام رضاعليه السلام از مردم بيعت بگيرد،

    تا امام را خليفه مسلمانان و امير بني هاشم، اعم از عباسيان و طالبيان، قرار دهد. حضرت امام رضاعليه السلام با پيشنهاد مأمون

    مخالفت كرد. اصرار مأمون و خودداري امام دو ماه به طول انجاميد. (11) سرانجام خليفه به حضرت رضاعليه السلام چنين پيام داد:

    «... تو هميشه به گونه ناخوشايندي با من برخورد مي كني، در حالي كه تو را از سطوت خود ايمني بخشيدم. به خدا سوگند،

    اگر وليعهدي را پذيرفتي كه هيچ، و گر نه مجبورت خواهم كرد كه آن را بپذيري، اگر باز همچنان امتناع بورزي، گردنت را خواهم زد». (12)

    ناگفته پيداست كه پيشنهاد خلافت هرگز جدّي نبود، چگونه ممكن بود مأمون، كه براي به دست آوردن خلافت برادرش را از ميان برد و

    عباسيان را از خود رنجاند، آن را به امام واگذار كند؟

    اين برنامه، مقدمه مسأله ولايتعهدي امام رضاعليه السلام بود؛ مسأله اي كه حضرت دلايل پذيرش آن را چنين بيان كرده است:

    1. روزي «ابن عرفه» از امام پرسيد: به چه انگيزه اي وارد ماجراي وليعهدي شدي؟

    امام جواب داد: به همان انگيزه اي كه جدّم علي عليه السلام را به ورود در شورا وادار كرد. (13)

    2. امام در پاسخ ريان، يكي از يارانش، فرمود: ... خدا مي داند چقدر از اين كار بدم مي آمد.

    ولي چون مرا مجبور كردند كه ميان كشته شدن يا ولايتعهدي يكي را برگزينم ...

    در واقع اين ضرورت بود كه مرا به پذيرفتن آن كشانيد و من تحت فشار بودم. (14)

    در اين روايت امام پذيرش ولايتعهدي را به پذيرش خزانه داري از سوي حضرت يوسف مانند مي كند. مأمون در برابر اعتراض عباسيان

    به مسأله ولايتعهدي امام رضاعليه السلام چنين گفت:

    «اين مرد كارهاي خود را از ما پنهان كرده، مردم را به امامت خود مي خواند. ما او را بدين جهت وليعهد قرار داديم

    كه مردم را به خدمت ما بخواند و به مُلك و خلافت ما اعتراف كند. در ضمن شيفتگانش بدانند كه او چنانكه ادّعا

    مي كند نيست و اين امر (خلافت) شايسته ماست نه او. همچنين ترسيديم اگر او را به حال خود بگذاريم، در كار ما

    شكافي به وجود آورد كه نتوانيم آن را پر كنيم و اقدامي عليه ما بكند كه تاب مقاومتش را نداشته باشيم.

    اكنون كه اين شيوه را پيش گرفته، در كارش مرتكب خطا شديم، و با بزرگ كردن او خود را در لبه پرتگاه قرار داديم،

    نبايد در كارش سهل انگاري كنيم. بدين جهت بايد كم كم از شخصيت و عظمت او بكاهيم؛ بايد او را پيش مردم به

    صورتي درآوريم كه از نظر آنها شايستگي خلافت نداشته باشد. سپس درباره او چنان چاره انديشي كنيم كه از

    خطرات احتمالي اش جلوگيري كرده باشيم». (15)



    هجرت امام رضاعليه السلام به ايران

    وقتي كار امين پايان يافت و حكومت مأمون استقرار پذيرفت. مأمون ضمن نامه هاي متعدد از امام رضاعليه السلام خواست تا همراه

    بزرگان علوي به خراسان بيايد و چون با مخالفت امام رو به رو شد، پيكي براي انتقال امام رضاعليه السلام روانه مدينه كرد.

    صدوق از محول سجستاني نقل مي كند:

    زماني كه پيكي براي بردن امام رضاعليه السلام به خراسان وارد مدينه شد، من آنجا بودم. امام براي خداحافظي از رسول خداصلي الله

    عليه وآله وسلم به حرم آمد. او را ديدم كه چندين بار از حرم بيرون آمده، دوباره به سوي آرامگاه رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم

    بازگشت و با صداي بلند گريست. من به امام نزديك شده، سلام كردم و علّت اين امر را جويا شدم.

    امام در جواب فرمود: «من از جوار جدم بيرون مي روم و در غربت از دنيا خواهم رفت...» (16)

    حسن بن علي وشاء نقل مي كند كه، امام به من فرمود:

    وقتي خواستند مرا از مدينه بيرون ببرند، اعضاي خانواده ام را جمع كردم و دستور دادم برايم چنان گريه كنند كه

    صدايشان را بشنوم. سپس ميان آنها دوازده هزار دينار تقسيم كردم و گفتم: من ديگر به سوي شما باز نخواهم گشت.

    (17)

    مأمون دستور داد امام رضاعليه السلام را از مسير بصره، اهواز و فارس به مرو ببرند. چون بيم آن داشت اگر امام از راه كوفه، جبل و قم

    حركت كند، مهرورزي شيعيان شهرهاي فوق، حكومت مأمون را به خطر اندازد. «تاريخ قم»، كه از كهن ترين كتب موجود جهان تشيّع

    است، هجرت امام رضاعليه السلام را چنين نقل مي كند:

    «... مأمون امام رضاعليه السلام را از مرو به مدينه در صحبت رجاء بن الضحاك به راه بصره و فارس و اهواز [به طوس آورد] و از براي او

    در آخر سنه مأتين بيعت به ولايت عهد بستند و امام علي بن موسي الرضا عليهما السلام را به طوس زهر داد و روز دوشنبه، شش روز

    از ماه صفر مانده، سنه ثلاث و مأتين مدفون آمد و عمر او چهل و نه سال و چند ماه بوده است، و مدّت ولايت عهد دو سال و چهار ماه

    و قبر و تربت او به ديهيست از ديههاي طوس كه آن را سناباد مي خوانند، به نزديك نوقان در سراي حميد بن عبدالحميد الطائي الطوسي

    در پهلوي رشيد...». (18)

    هجرت امام رضاعليه السلام يك مهاجرت سياسي اجباري بود كه در سال 200 هجري به دستور خليفه وقت انجام شد.

    مسير هجرت امام از مدينه به مرو چنين است:

    1. مدينه

    2. مكه (19)

    3. نباج

    4. بصره

    5. اهواز

    6. اربق (اربك)

    7. ارجان (بهبهان)

    8. ابركوه (ابرقوه)

    9. ده شير (فراشاه)

    10. يزد

    11. قدمگاه خرانق (مشهدك)

    12. رباط پشت بادام

    13. نيشابور

    14. قدمگاه نيشابور

    15. ده سرخ

    16. طوس

    17. سرخس

    18. مرو

    در جريان هجرت حضرت رضاعليه السلام سه مسأله عمده روي داد كه به ترتيب عبارت است از:

    بيماري آن بزرگوار در اهواز، استقبال مردم در نيشابور و بيان حديث سلسلة الذهب و زنداني شدن در سرخس.


    با توجه به استقبال بي نظير مردم نيشابور از امام رضاعليه السلام و بيان حديث سلسلة الذهب از سوي آن حضرت، رژيم عباسي چنان

    شايع كرد كه امام رضاعليه السلام ادعاي الوهيت كرده، او را بدين اتهام در سرخس زنداني ساخت. (20) اينكه امام چه مدت در زندان

    بود، معلوم نيست. ولي اين واقعه نشان مي دهد كه پذيرش ولايتعهدي امري تحميلي بود. با ورود امام به مرو، مامون براي انجام يافتن

    نقشه اش استقبال باشكوهي از وي به عمل آورد و پس از پذيرش ولايتعهدي از سوي امام، به نام آن جناب سكه زد.(21)




    پي نوشت:





    1) طبري مي گويد: مادر خليفه مهدي مخفيانه خدمتگزاري را بر قبر امام حسين عليه السلام گماشته بود و ماهيانه سي درهم به او مي پرداخت. مهدي پس از منصور و قبل از هادي خلافت مي كرد. «تاريخ طبري» ج 11، ص 752.
    2) ر.ك: امالي شيخ صدوق و رجال مامقاني زير عنوان «زبيده» برخي اين مسأله را منكر شده اند. «تعليقات محدث ارموي به كتاب النقض» تعليقه 95 (به نقل از علامه قزويني)
    3) بحارالانوار، ج 48، ص 227؛ «كمال الدين»، ج 1، ص 118؛ عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 1، ص 99.
    4) بحارالانوار، ج 49، ص 113؛ عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 2، ص 226؛ كشف الغمة، ج 3، ص 105.
    5) اصول الكافي، ج 1، ص 310.
    6) التنبية و الاشراف، ص 333.
    7) تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 463 و 464.
    8) مقاتل الطالبيين، ص 476 و 522.
    9) التاريخ الاسلامي و الحضارة الاسلامية، ج 3، ص 107؛ الحياة السياسية للامام الرضاعليه السلام، ص 172.
    10) الحياة السياسية للامام الرضاعليه السلام، ص 187.
    11) البداية و النهاية، ج 10، ص 250؛ الفخري، ص 127؛ غاية الاختصار، ص 67؛ ينابيع المودة، ص 384.
    12) بحارالانوار، ج 49، ص 129.
    13) مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 364؛ معادن الحكمة، ص 192؛ عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 2، ص 140؛ بحارالانوار، ج 49، ص 140 و 141.
    14) علل الشرايع، ج 1، ص 239؛ روضة الواعظين، ج 1، ص 286؛ امالي صدوق، ص 72؛ بحارالانوار، ج 49، ص 130؛ عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 2، ص 139.
    15) عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 2، ص 167 و 168.
    16) همان، ص 218.
    17) همان، ص 219؛ اثبات الوصية، ص 203؛ مسند الامام الرضاعليه السلام، ج 1، ص 169.
    18) تاريخ قم، ص 199 و 200.
    19) برخي اين شهر را مسير هجرت نمي دانند.
    20) عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 2، ص 426، 427؛ بحارالانوار، ج 12، ص 159.
    21) تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 465.

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بسم الله الرحمن الرحیم




    هجرت حضرت معصومه عليها السلام


    هجرت حضرت امام علي بن موسي الرضاعليه السلام از مدينه به مرو، هجرتي اجباري بود. لذا خاندان پيامبر و خاصان امام كه بي فروغ

    او زندگي برايشان مفهومي نداشت، قصد هجرت به ايران كردند و ليكن مخالفت دستگاه خلافت باعث شد تا هجرت حضرت فاطمه

    معصومه عليها السلام با يكسال تأخير صورت پذيرد.

    حسن بن محمد بن حسن قمي گويد:

    «از سادات حسينيه از فرزندان موسي بن جعفر عليهما السلام كه به قم آمدند، فاطمه بود دختر موسي بن جعفر عليهم السلام.

    چنين گويد بعضي از مشايخ قم كه چون امام علي بن موسي الرضا عليهما السلام را از مدينه بيرون كردند تا به مرو رود از براي عقد

    بيعت به ولايت عهد براي او سنة ماتين، خواهر او فاطمه بنت موسي بن جعفر عليهم السلام در سنه احدي و ماتين(1) به طلب او

    بيرون آمد. چون به ساوه رسيد، بيمار شد. پرسيد كه ميان من و ميان شهر قم چه قدر مسافت است، او را گفتند كه ده فرسخ

    است. خادم خود را بفرمود تا او را بردارد و به قم برد. خادم او را به قم آورد و در سراي موسي بن خزرج بن سعد اشعري فرود آمد

    و نزول كرد...» (2)



    هجرت علويان

    مؤلف تاريخ قم علاوه بر هجرت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، از مهاجرت گروهي از فرزندان ابوطالب به اين شهر مقدس خبر

    مي دهد كه جز نام برخي از آنها در كتب انساب، هيچ اطلاعي نيست. به احتمال زياد تمامي اين مهاجرتها پس از هجرت امام رضا

    عليه السلام و حضرت معصومه عليها السلام صورت گرفته باشند. (3)

    از مهمترين و معتبرترين كتب انساب كه مهاجرت آل ابوطالب را به ترتيب نام شهرها تنظيم كرده، ابو اسماعيل ابراهيم بن ناصر بن طباطبا

    مي باشد. وي در «منتقلة الطالبيين» به مهاجرت قريب به پنجاه تن از خاندان موسوي به ايران اشاره مي كند كه به شهرهايي چون

    آذربايجان، ارجان (بهبهان)، آبه (از نواحي قم)، آمل، بلخ، بخارا، ترنجه (از نواحي بين آمل و ساري) ترمذ، جندي شاپور، جرّه

    (از روستاهاي شيراز). خراسان، رامهرمز، ري، شاپور (از نواحي فارس)، سيرجان، شيراز، طبرستان، طوس، فسا، قزوين، قم، نيشابور،

    همدان و هرات هجرت نموده و در آن شهرها سكني گزيده اند. (4)

    البته در ايران علاوه بر دو مرقد مطهر امام علي بن موسي الرضاعليه السلام و حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، آرامگاههاي ديگري

    نيز به عنوان فرزندان امام كاظم عليه السلام معروف هستند كه پس از هجرت امام رضاعليه السلام به ايران آمده و در ايران قبل از

    رسيدن به امام عليه السلام به شهادت رسيده و يا از دنيا رفته اند. براي نمونه به موارد زير اشاره مي شود:

    1 - حضرت احمد بن موسي عليهما السلام

    حضرت سيد ميراحمد بن موسي عليهما السلام معروف به «شاه چراغ»، برادر امام رضاعليه السلام و بزرگترين پسر امام كاظم عليه

    السلام پس از ايشان است كه بعد از ولايتعهدي امام رضاعليه السلام عزم خراسان نمود و در دو فرسنگي شيراز، خبر شهادت امام

    رضاعليه السلام به ايشان رسيد و چون مأمون دستور قلع و قمع علويان را داده بود، لذا اين بزرگوار در خطه شيراز به دست حاكم آنجا

    شهيد گرديد. (5) شايد پس از اين واقعه بود كه فرزندش «شاهزاده ابراهيم» به قم مهاجرت نمود. (6)

    2 - حضرت سيد علي اكبر

    امامزاده سيد علي اكبر كه آرامگاهش در 18 كيلومتري شمال شرقي شهرضا (قمشه) واقع است، نيز از برادران حضرت امام رضاعليه

    السلام و شاه چراغ دانسته شده است. (7) كه به مناسبت حضور امام عليه السلام به ايران مهاجرت كرده، و قبل از رسيدن به

    طوس در شهر مذكور از دنيا رفته است. اطلاع دقيقي از رحلت يا شهادت ايشان در دست نيست.

    3 - حضرت شهرضا

    حضرت شهرضا به روايتي فرزند امام موسي كاظم عليه السلام است كه به امر برادر خود حضرت امام رضاعليه السلام براي ارشاد

    مردم اين حدود به ديار اصفهان (قمشه) رهسپار شده و سپس به دست ظلمه در كنار كوه شهرضا شهيد گرديده است. (8)

    4 - حضرت صالح

    مطابق كتيبه بالاي سر در صحن و زيارتنامه، از پسران حضرت موسي بن جعفرعليهما السلام و برادر امام هشتم عليه السلام به

    شمار مي رود. (9)

    5 - امامزاده عبدالله

    نسب امامزاده عبدالله، واقع در ناحيه اسدآباد، چنين ياد شده است: «عبدالله بن موسي الكاظم عليه السلام».

    6 - امامزاده عبدالله

    امامزاده عبدلله واقع در دماوند را از فرزندان امام موسي كاظم عليه السلام مي دانند. شيخ مفيد ضمن برشمردن فرزندان امام موسي

    كاظم عليه السلام از عبدالله نيز نام برده است. در شرح احوالش نوشته اند كه آن بزرگوار، روي به ولايت دماوند نهاد، چون بدانجا رسيد،

    قاسم هالي و سهراب هالي و فرزندان و برادرانشان خبر يافتند و راه برايشان گرفتند وشهيد كردند. (10)

    مؤلف كتاب منتقلة الطالبيين به مهاجرت شمار ديگري از سادات اشاره مي نمايد كه با توجه به سلسله انساب آنها، از مهاجران عصر

    رضوي محسوب مي شوند.



    هجرت اصحاب امام كاظم عليه السلام

    علاوه بر سادات موسوي، حسيني و حسني، بعضي از اصحاب امام كاظم عليه السلام كه از اصحاب امام رضاعليه السلام نيز هستند

    به ايران مهاجرت نموده اند و به طور غالب در قم سكونت نموده اند و يا نخست در شهر ديگري چون اهواز سكونت نموده و سپس به قم

    منتقل شده اند. اصحاب امام كاظم عليه السلام كه هجرت اختيار نموده اند، به قرار زير است:

    - ابراهيم بن محمد اشعري

    - ابراهيم بن هاشم

    - ابوحرير قمي (زكرياي ادريس)

    - احمد بن اسحاق بن عبدالله اشعري، ابوعلي قمي

    - حسين بن سعيد اهوازي

    - حسين بن مالك قمي

    - ريان بن شبيب

    - ريان بن صلت

    - زكريا بن آدم

    - سعد بن سعد اشعري قمي

    - سهل بن يسع

    - عبدالعزيز بن مهتدي

    - عبدالله بن صلت

    - علي بن ريان بن صلت

    - محمد بن حسن اشعري

    - محمد بن سهل قمي

    - محمد بن علي بن عيسي اشعري قمي

    - مرزبان بن عمران بن عبدالله بن سعد اشعري

    البته ممكن است برخي از اين اصحاب در طي مسافرتهاي عديده اي كه به حجاز و عراق داشته اند از امام كاظم عليه السلام حديث

    آموخته باشند و موطن اصلي آنها قم بوده باشد.



    شخصيتهاي همراه حضرت معصومه عليها السلام

    به همراه كاروان حضرت فاطمه معصومه عليها السلام بيست و سه نفر علوي از خاندان موسوي شامل برادران و برادرزادگان بودند.

    نام برادران همراه كريمه اهل بيت به نقل مؤلف «بحر الانساب» به ترتيب زير است:

    1 - فضل

    2 - علي

    3 - جعفر

    4 - هادي

    5 - قاسم

    6 - زيد(11)

    به حسب ظاهر، «هادي» تصحيف «هارون» باشد. چون در كتب انساب از هادي به عنوان يكي از فرزندان امام كاظم عليه السلام نام

    برده نشده و غير از امام علي بن موسي الرضاعليه السلام فرزند ديگري به نام علي نداشته است و چون زيد معروف به «زيد النار»

    در بصره قيام كرده بود و وي را نزد امام رضاعليه السلام برده بودند، بعيد به نظر مي رسد كه همراه كاروان حضرت معصومه عليها السلام

    بوده باشد. (12) بدين ترتيب ممكن است چهار تن از افراد فوق همراه كريمه اهل بيت عليهم السلام بوده باشند:

    1 - فضل

    2 - جعفر

    3 - هارون

    4 - قاسم


    پي نوشت:

    1) تاريخ قم، 213.
    2) همان، ص 207 - 239.
    3) با توجه به سلسله انساب خاندانهاي فوق غالب آنها از نوادگان با واسطه امام كاظم عليه السلام محسوب مي شوند و احتمالاً در زمان حيات امامان پس از وي به ايران مهاجرت نموده اند.
    4) دايرة المعارف تشيع، ج 2، ص 410.
    5) همان، ص 443.
    6) همان، ص 447.
    7) برخي نسب امامزاده شهرضا را «محمدرضا بن زيد بن امام حسن مجتبي عليه السلام» نوشته اند. دايرة المعارف تشيع، ج 2، ص 448.
    8) همان، ص 449.
    9) همان، ص 452.
    10) همان، ص 453، الارشاد، ج 2، ص 236؛ عمدة الطالب، ص 198؛ كنزالانساب، ص 71.
    11) بحرالانساب، رياض الانساب و مجمع العقاب، ج 2، ص 160.
    12) رجوع كنيد به: مسند الامام الرضاعليه السلام، ج 1، ص 230؛ كتاب الامامة، حديث 413 و 414.



  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بسم الله الرحمن الرحیم




    بانوان همراه حضرت معصومه عليها السلام

    علاوه بر همراهي جمعي از برادران، بانواني نيز، حضرت فاطمه معصومه عليها السلام را همراهي مي كردند. اسامي آنان كه ممكن

    است خواهران و كنيزهاي حضرت بوده باشند، عبارتند از: ميمونه، فاطمه صغري و خديجه خاتون (دختران امام كاظم)، خواهر حضرت

    معصومه و «سلطان موصليه» خادمه آن حضرت.

    عباس فيض گويد: برخي از مورخان از محدث قمي مؤلف «حاشيه انساب المجدي» نقل كرده اند كه:

    ميمونه بنت موسي بن جعفر با فاطمه معصومه است و مي خواهند اينطور استفاده كنند كه، فاطمه با خواهر خود ميمونه همسفر بوده

    اند، در صورتي كه اين عبارت از دفن وي در جوار فاطمه حكايت مي كند. (1)

    البته بايد گفت كه در متن «المجدي» كه اخيراً به چاپ رسيده، از «ميمونه» دخت امام كاظم عليه السلام نامي به ميان نيامده است.

    با اين حال باز هم، همراهي آن بانوي مكرمه با حضرت معصومه عليها السلام منافاتي ندارد. چه اين كاروان شامل همه و يا قسمت

    عمده اي از خاندان موسوي، پس از يك سال تأخير مي خواست به امام رضاعليه السلام بپيوندد. در مورد فاطمه صغري بايد گفت كه

    امام كاظم عليه السلام دو دختر به نام فاطمه داشتند؛

    1. فاطمه كبري (حضرت فاطمه معصومه عليها السلام) (2)

    2. فاطمه صغري (3)

    فاطمه صغري، كودكي خردسال بود و در مسير كاروان از دنيا رفت و در روستايي از توابع آشتيان به خاك سپرده شد.(4)

    خديجه خاتون، نزديك مزار «طيب» و «طاهر» وفات يافت و در همانجا مدفون گرديد. (5) سلطان موصليه نيز در نائين دفن شده است.

    البته غير از افراد مذكور، آقاي بلاغي از شخصي به نام «سيد مرتضي طبيب حضرت معصومه عليها السلام» نام مي برد. او پس از ذكر

    نام پزشكي در نائين، نسبش را به «سيد مرتضي» مي رساند و مي گويد:

    «ميرزا محمد طبيب؛ فرزندش ميرزا محمد علي است كه نسبشان به سيد مرتضي طبيب حضرت معصومه عليها السلام منتهي مي شود

    كه در قم مدفون است». (6)

    با توجه به نظريه هاي مذكور، برخي از شخصيتهاي همراه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام عبارتند از: فضل، جعفر، قاسم، هارون،

    اسحاق، محمد، ميمونه، فاطمه صغري، خديجه خاتون (كه همه از فرزندان امام كاظم عليه السلام هستند) و خواهر حضرت معصومه

    عليها السلام كه نامش معلوم نيست و سلطان موصليه خادمه حضرت معصومه عليها السلام.



    مسير كاروان

    هجرت امام رضاعليه السلام از مسير بصره، اهواز و فارس به مرو صورت گرفت؛ (7) در حالي كه، هجرت حضرت فاطمه معصومه عليها

    السلام يك سال پس از آن، از مسير ديگري انجام شد.

    حسن بن محمد بن حسن قمي مي نويسد:

    «از سادات حسينيّه از فرزندان موسي بن جعفرعليهما السلام كه به قم آمدند فاطمه دختر موسي بن جعفرعليهما السلام بود.

    چنين گويند بعضي از مشايخ قم كه چون امام علي بن موسي الرضاعليهما السلام را از مدينه بيرون كردند تا به مرو رود از براي عقد

    بيعت به ولايت عهد براي او في سنة مأتين. (8)

    خواهر او فاطمه بنت موسي بن جعفرعليهما السلام در سنه احدي و مأتين(9) به طلب [برادر] بيرون آمد چون به ساوه رسيد،

    بيمار شد. پرسيد كه ميان من و ميان شهر قم چقدر مسافت است؟ او را گفتند كه ده فرسخ است. خادم خود را بفرمود تا او را

    بردارد و به قم برد. خادم او را به قم آورد...» (10)

    حبيب پورمظاهر مي نويسد:

    «ستّيفاطمه ملقب به معصومه خاتون دختر امام موسي كاظم عليه السلام علوّ مرتبه اش زياده از حدّ بيان است. در سال دويست و

    يك هجري زمان ولايت عهد حضرت امام رضاعليه السلام با برادران خود فضل علي و جعفر و هادي و قاسم و زيد با بعضي از برادرزادگان و

    چند خدمه از بغداد به عزم ديدار برادر عازم خراسان شدند...» (11)

    از مجموع اين سخنان چنين برمي آيد كه كاروان حضرت فاطمه معصومه عليها السلام از شهرهاي مدينه، بغداد، ساوه و قم عبور كرده

    است.

    در صورتي كه حضرت بيمار نمي شدند، مي بايست از طريق «ري» به «مرو» مي رفت. اما بيماري ايشان موجب شد تا در قم اقامت

    نمايد و در همانجا به ديدار خدا بشتابد.

    اگر گفته مؤلف «بحر الانساب» را ناديده انگاريم و تنها به نوشته حسن بن محمد بن حسن قمي بسنده كنيم، شهر ساوه ما را از

    مسير هجرت معصومه عليها السلام از مدينه به قم آگاه مي سازد. چه اينكه شهر ساوهدر مسير مدينه، كوفه و بغداد به خراسان

    قرار دارد؛ بر خلافمدينه، بصره و اهواز به خراسان كه حضرت امام رضاعليه السلام از اين مسير عبور كردند.

    لسترنج گويد:

    «در زمان عباسيان البته بغداد بزرگترين شهر عراق بود، ولي يك قرن پيش از آن كه اين سلسله روي كار بيايد، مسلمانان قرن اول پس

    از فتح عراق به ساختن سه شهر بزرگ دست زدند كه واسط و كوفه و بصره باشد. اين سه شهر تا چندين قرن آبادي و رونق داشت و

    با انبار (از شهرهاي دوره ساسانيان) كه در ساحل فرات و با بغداد در يك عرض جغرافيايي بود، بزرگترين شهرهاي پرجمعيت عراق را در

    دوره عباسيان تشكيل مي دادند.» (12)

    «معروفترين شاهراه ها، جاده بزرگ خراسان بود كه به شرق مي رفت و پايتخت را به شهرهاي ماوراء النهر در حدود چين متصل

    مي ساخت.

    اين جاده از دروازه خراسان در خاور بغداد شروع مي شد و از صحرا گذشته از پلهاي مستحكمي كه بر روي رودخانه ها ساخته بودند،

    عبور مي كرد تا به «حلوان» پاي گردنه اي كه از آنجا به كوههاي ايران مي رسيد، منتهي مي گرديد، و در اينجا به ايالت جبال وارد

    مي شد و پس از عبور از يك سربالايي تند به كرمانشاه مي رسيد و ايالت جبال را با خطي مورب درنورديده به سمت شمال خاوري

    مي رفت و از همدان نيز مي گذشت تا به «ري» مي رسيد، پس از عبور از ري به سمت خاور متوجه مي شد و از «قومس» عبور

    نموده، كوههاي طبرستان را در سمت چپ و كوير لوت را در جنوب خود مي گذاشت، تا نزديك بسطام به ايالت خراسان وارد مي گرديد

    و از نيشابور عبور نموده از طوس مي گذشت و به مرو مي رسيد». (13)

    «باز برمي گرديم به بغداد مركز جاده ها. شاهراه بزرگي براي زيارت مكه و مدينه از سمت باختر بغداد به جنوب متوجه گرديده به كوفه،

    در حاشيه باديه عربستان، مي رفت و به خط تقريباً مستقيم از آنجا گذشته به حجاز مي رسيد. يك جاده ديگر براي زيارت مكه از بصره

    تقريباً به موازات جاده اول شروع مي شد و در دو منزلي شمال مكه به جاده قبلي مي پيوست». (14)



    شرح منازل مدينه تا بغداد

    ترتيب منازل و راههايي كه در قرون اوليه مورد استفاده مسلمانان بود در كتابهاي جغرافيايي ثبت شده است.

    قديم ترين جغرافي دانان اسلامي «ابن خردادبه»، «قدامه»، «يعقوبي» و «ابن رسته» هستند كه در قرن سوم هجري به تأليف كتب

    جغرافيايي و شناسايي جغرافياي جهان اسلام همت گمارده اند.

    «ابن رسته» در «الاعلاق النفيسة» منازل بغداد تا مدينه را مشخص كرد. چون تأليف كتاب در دوره حكومت عباسيان انجام گرفته،

    منازل هر يك از شهرهاي مهم از بغداد معين شد. چون عباسيان پس از بناي بغداد در سال 145 هجري، آن شهر را تا انقراض نظام

    حكومتي به دست هلاكو، ايلخان مغول در سال 656 هجري، پايتخت و مركز خلافت رژيم عباسي قرار داده بودند.

    بنابراين، حضرت معصومه عليها السلام از مدينه، راه كوفه و بغداد را انتخاب كرده است. شرح منازل اين مسير به اين ترتيب است.


    1. مدينه تا طَرَف، 27 ميل. (15)

    2. طَرَف تا سقره، 7 ميل.

    3. سقره تا بطن النخل، 15 ميل. (از طرف تا بطن النخل 22 ميل مي شود.)

    4. بطن النخل تا مكحولين.

    5. مكحولين تا حصين.

    6. حصين تا عُسَيله، 13 ميل. (از عُسَيله تا بطن النخل 36 ميل است)

    7. عسيله تا مُحْدَث، 28 ميل.

    8. عسيله تا معدن نقره، 43 ميل. (معدن نقره، محل تلاقي راه بصره، كوفه و مدينه است). (16)

    9. معدن نقره تا حاجر، 34 ميل. (قَرَوري، استراحتگاه شبانه اين منزل است).




    پي نوشت:

    1) گنجينه آثار قم، ج 1، ص 389-390.
    2) عمدة الطالب، ص 196؛ الارشاد، ص 303؛ تاريخ قم، ص 199؛ اعلام الوري، ج 2، ص 312.
    3) الارشاد، ص 302؛ عمدة الطالب، ص 196؛ سفينة البحار، ج 2، ص 376.
    4) سيماي آشتيان، ص 98؛ فصلنامه آشتيان، سال اول، ش 2، ص 69.
    5) تربت پاكان، ج 2، ص 171.
    6) امامزاده حيدر مدفون در محله كلدان نائين» است و سلطان موصله يا «موصلية» كه گويند، برخي ايشان را خادمه حضرت معصومه سلام الله عليها و اهل موصل مي دانند، اگر اين نظر را بپذيريم بايد گفت: ايشان پس از رحلت حضرت معصومه عليها السلام به نايين رفته است. تاريخ نائين، ج 1، ص 66.
    7) تاريخ نائين، ج 1، ص 207.
    8) تاريخ قم، ص 199-200.
    9) سال 200 ه .ق.
    10) سال 201 ه .ق.
    11) تاريخ قم، ص 213.
    12) بحر الانساب، ج 2، ص 160.
    13) جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي، ص 3 و 4.
    14) همان، ص 10.
    15) همان، ص 12.
    16) مسالك و ممالك، اصطخري، ص 28؛ اعلاق النفيسة، ص 26.



  6. #6
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بسم الله الرحمن الرحیم




    منازل بين راه حضرت معصومه عليها السلام


    مدينه

    مدينه از سال اول هجرت تا هنگام زنداني شدن امام كاظم عليه السلام، محل سكونت دائمي آل رسول عليهم السلام محسوب

    مي شد. با شهادت امام كاظم عليه السلام، در بغداد، امام رضاعليه السلام بار ديگر منصب امامت را در مدينه تداوم بخشيد تا آنگاه

    كه با هجرت اجباري اش به خراسان، علويان و اصحاب خاص آن بزرگوار نيز راه ايران را در پيش گرفتند.

    حضرت فاطمه معصومه عليها السلام و كاروان همراهش يكي از اين گروههاي مهاجر بودند.

    تاريخ نويسان زيادي از انگيزه و چگونگي هجرت مهاجران علوي به ايران و سلوك عملي آنان در مدينه سخني به ميان نياورده اند اما

    با توجه به حيات سياسي و فرهنگي آن دوره مي توان دريافت كه هجرت امام رضاعليه السلام به ايران عامل اساسي اين مهاجرت ها

    بود. زيرا امام رضاعليه السلام پيشواي ديني و سياسي شيعيان، به خصوص علويان و خاندان طهارت بود و سرپرستي خاندان موسوي

    پس از شهادت امام هفتم را نيز بر عهده داشت؛ چنان كه در وصيت نامه امام موسي كاظم عليه السلام به اين مسأله تصريح شده

    است. (1) از اين روي علويان و به خصوص خاندان موسوي در پيوستن به امام رضاعليه السلام اصرار داشتند. به يقين حضرت معصومه

    عليها السلام و همراهان نيز با همين انگيزه هنگام خارج شدن از مدينه با رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم وداع كرده،

    راه طولاني مرو را در پيش گرفتند.



    معدن نقره

    در منزلگاه معدن نقره بدويان بسياري ساكنند. آب شرب اندك ساكنان آن از چاهها تأمين مي شود. (2)

    اين منزلگاه محل تلاقي راه مدينه، كوفه و بصره است؛ اصطخري در اين باره مي گويد:

    «از كوفه تا مدينه بيست مرحله دارند... و از بصره به مدينه هژده مرحله باشد و به معدن نقره راه كوفه و بصره به هم اوفتد».(3)

    از مدينه تا معدن نقره، مسير مشترك حضرت امام رضاعليه السلام و حضرت معصومه عليها السلام است و از معدن نقره،

    امام رضاعليه السلام راه «نَباج» را در پيش گرفت و حضرت معصومه عليها السلام به قادسيه رفت تا از مسير كوفه به برادر بپيوندد.



    قادسيه

    روستاي كوچكي نزديك كوفه و در مسير كاروانهاي حج است.

    خسروپرويز، براي دفع اتراك شخصي به نام قادس را به آنجا فرستاد و به اين جهت اين روستا به نام او «قادسيه» نامگذاري شد.(4)

    ابوالفداء موقعيت قادسيه را در «تقويم البلدان» اينگونه به تصوير كشيده است:

    «قادسيه شهري است كوچك با نخلستان ها و آبها، قادسيه و حيره و خورنق همه در حاشيه بيابان و كنار سواد عراق واقع شده اند.

    بيابان در جانب غربي اين شهرها، و نخلستان ها و رودها در جانب شرقي آنهاست.»

    در «المشترك» آمده است كه: قادسيه شهركي است. ميان آن و كوفه پانزده فرسخ است. بر سر راه حجاج، واقعه قادسيه در ايام

    عمر بن الخطاب در آنجا اتفاق افتاد. نيز قادسيه قريه اي است بزرگ نزديك سامرّا در آنجا شيشه مي سازند. در «الترتيب» آمده است

    كه: قادسيه را بدان جهت بدين نام خوانده اند كه اهل قادس بدان نزول كردند. و قادس قريه اي است در مروالرّود. (5)



    كوفه و نجف

    كوفه از شهرهاي اقليم سوم از عراق، بر كناره شعبه اي از فرات قرار دارد. مؤلف «حدود العالم» در اين باره مي گويد:

    «كوفه، شهركي است بر لب رود فرات نهاده و بناي وي سعد بن ابي وقاص كرده است و روضه اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب

    (كرّم الله وجهه) آنجاست». (6)

    ابوالفداء به نقل از العزيزي مي نويسد:

    «كوفه» به قدر نيمه اي از بغداد است و قبر اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (كرّم الله وجهه) در نزديكي آن است.

    مشهدي عظيم ساخته اند و مردم از اقطار زمين به زيارت آن مي آيند. در «الترتيب» آمده است كه كوفه را از جهت تدوير بنايش بدين

    نام خوانده اند. چه عرب وقتي توده اي از رمل را به شكل مدوّر بيند گويد: «رأيت كوفانا» و نيز گفته اند: از جهت اجتماع مردم در آن به

    كوفه موسوم شده، چه وقتي رمل ها در يك جا بر هم انباشته شوند، گويند: «تكوف الرمل». (7)

    مدينه از سال اول هجرت تا هنگام زنداني شدن امام كاظم عليه السلام، محل سكونت دائمي آل رسول عليهم السلام محسوب

    مي شد.

    با توجه به اين نكته مرقد مطهر امام علي عليه السلام تا زمان هارون الرشيد مخفي بود و امامان شيعه و اصحاب خاص، پنهاني به

    زيارت آن حضرت مي رفتند، به نظر مي رسد حضرت فاطمه معصومه عليها السلام نيز در گذر از اين شهر به زيارت مرقد مطهر حضرت

    علي عليه السلام رفته است.

    در اين شهر شمار زيادي از علويان نيز مدفونند كه آرامگاه «مسلم بن عقيل» يكي از آنهاست. (8)



    بغداد و كاظمين

    در «اللباب» آمده است كه:

    «بغداد» را بدان سبب بدين نام خوانده اند كه به «كسري»، خواجه سرايي از مردم مشرق اهداء شد. و كسري اين سرزمين را بدو

    اقطاع داد و آن خواجه سرا را بُتي بود كه در مشرق مي پرستيدند به نام «بغ» و چون آن اقطاع بدو داد او را «بغ داد» خواند.»

    از اين رو فقهاء از ذكر اين نام كراهت دارند و بدين سبب منصور آن را «مدينة السلام» ناميد. چه دجله را «وادي السلام» مي گفتند.

    «... برخي گويند: «بغ» به زبان فارسي به معني «بستان = باغ» است و «داد» نام مردي است. يعني بستانِ داد. باغِ داد...». (9)

    حمدالله مستوفي در باره مرقد امام زادگان در اين شهر مي گويد:

    «... بر ظاهر آن مشاهد و مزارات متبركه بسيار است. بر جانب غربي مشهد حضرت امام موسي كاظم و نواده او حضرت امام محمد

    تقي الجواد (رضي الله عنهما) است و آن موضع اكنون شهرچه اي است، دورش شش هزار گام بود...». (10)

    با توجه به اين نكته كه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام از مسير بغدادراه مرو را در پيش گرفته، به احتمال زياد به زيارت مرقد

    حضرتباب الحوائج امام موساي كاظم(عليه آلاف التحية و الثناء) نيز نائلآمده است.



    بغداد تا «ري»

    حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در ادامه مسير مدينه تا مرو، مي بايد خود را از راه بغداد به شهر ري مي رساند و از آنجا راه

    شمال را در پيش مي گرفت و از راه آمل، ساري و ... به مرو مي رفت و يا از راه ري، ورامين، خوار، سمنان و ...، كه راه كويري است،

    به برادر مي پيوست. ليكن در اثر حمله دشمنان اسلام و كشته شدن مردان و بيماري آن حضرت از راه ساوه به قم آمد و در قم به

    لقاءالله پيوست.

    مهمترين شهرها و منازلي كه حضرت معصومه عليها السلام و كاروان همراه در ادامه مسير از بغداد تا ساوه پيمودند عبارتند از:

    1 - از بغداد تا نهروان: 4 فرسخ.

    2 - نهروان تا دير ترمه: 4 فرسخ.

    3 - دير ترمه تا دسكره: 8 فرسخ.

    4 - دسكره تا جولا: 7 فرسخ.

    5 - جولاء تا خانقين: 7 فرسخ.

    6 - خانقين تا قصر شيرين: 6 فرسخ.

    7 - قصر شيرين تا حُلْوان: 5 فرسخ.

    8 - حُلوان تا ماي ذرواستان: 4 فرسخ.

    9 - ماي ذرواستان تا مرج القلعه: 6 فرسخ.

    10 - مرج القلعه تا زبيديّه: 7 فرسخ.

    11 - زبيديه تا خوش كارش: 3 فرسخ.

    12 - خوش كارش تا قصر عمر: 4 فرسخ.

    13 - قصر عمر تا قرماشين: 8 فرسخ.

    14 - قرماشين تا شبديز: 3 فرسخ.

    15 - قرماشين تا دكان: 6 فرسخ.

    16 - دكان تا قصر اللصوص [كنگاور]: 7 فرسخ.

    17 - قصر اللصوص تا خُنداد: 7 فرسخ.

    18 - خنداد تا همدان: 8 فرسخ.

    19 - همدان تا بوزنجرد: 9 فرسخ.

    20 - بوزنجرد تا طَرزَه: 8 فرسخ.

    21 - طرزه تا روذه: 7 فرسخ.

    22 - روذه تا سونقين: 7 فرسخ.

    23 - سونقين تا ساوه: 8 فرسخ.

    درادامه مسير اصطخري فاصله ساوه تا قم را 12 فرسنگ ذكر مي كند. (11)



    همدان

    همدان شهري جليل القدر داراي اقليمها و انسانهاي بسيار است كه در سال بيست و سه فتح شد و خراج آن شش ميليون درهم بود

    و همان است كه «ماه بصره» ناميده مي شود. چه خراج آن در حساب بخششهاي اهل بصره حمل مي شده است. و آب آشاميدني

    اهالي آن از چشمه ها و رودخانه هايي بود كه در زمستان و تابستان جريان داشت و برخي از آنها تا «شوش» از استانهاي اهواز جاري

    مي شد و سپس به «دجيل» [دجله كوچك ]نهر اهواز پيوسته تا شهر اهواز مي رسد. (12)



    ساوه

    ساوه در مغرب ري و در جنوب طالقان است و آوه در جنوب غربي ساوه واقع شده است. ساوه شهر بزرگي بود كه بر سر راه حجاج

    خراسان بازارهاي نيكو داشت. شهري خوش با خانه هاي نيكو بود. ميان ساوه و قم، دوازده فرسخ است. و در «اللباب» آمده است كه:

    ساوه ميان ري و همدان است. (13)

    مؤلف تاريخ قم از حضور حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در شهر ساوه خبر داده است؛ كه با كارواني جهت ملاقات برادرش،

    از مدينه راهي مرو بود و در ساوه بيمار شد و به قم آمد. (14)

    اما مؤلف بحرالانساب علت بيماري حضرت را مسموم شدن ايشان در ساوه ذكر مي كند، همانگونه كه برادران آن بانو در اين شهر به

    شهادت رسيدند و در اثر سمّي كه به بانوان كاروان داده شد، «فاطمه صغري»عليها السلام قبل از «فاطمه كبري»، حضرت معصومه

    عليها السلام در روستايي از روستاهاي آشتيان به شهادت رسيد. در بحرالانساب آمده است.

    «امّا ستّي فاطمه ملقّب به معصومه خاتون دختر امام كاظم عليه السلام علوّ مرتبه زياده از حدّ بيان است، در سال دويست و يك هجري

    زمان ولايت عهدي حضرت امام رضاعليه السلام با برادران خود فضل و علي و جعفر و هادي و قاسم و زيد با بعضي از برادرزادگان و چند

    خدمه از بغداد به عزم ديدار برادر عازم خراسان شدند. بعد از طي طريق چون به شهر ساوه كه يك منزلي قم است، رسيدند ملحدان

    ساوه خبر شدند، در صدد اذيت برآمده، با امام زادگان محاربه كردند، آخرالامر تمامي امامزادگان كه بيست و سه نفر بودند شهيد شدند،

    چون اهالي قم خبر يافتند، بشتافتند، وقتي رسيدند كه امام زادگان شهيد شده بودند، آنها را دفن نموده، ستّي فاطمه را با خدم و

    حشم به شهر قم بردند...» (15)

    حمله حراميان بني عباس در ساوه به كاروان حضرت فاطمه معصومه عليها السلام و شهادت مردان كاروان و مسموم كردن بانوان از

    سوي برخي ديگر از مورخان نيز تأييد شده است.

    استاد جعفر مرتضي عاملي بر اين عقيده است كه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در اين تهاجم به دست عباسيان مسموم شده

    است. (16)

    «لسترنج» هم در كتاب «جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي» به مسموميت كريمه اهل بيت اشاره نموده است.

    «شهر قم در شمال كاشان، چون مزار حضرت فاطمه خواهر امام رضاعليه السلام معاصر هارون الرشيد است. نزد شيعيان شهرت

    كامل دارد و معروف است، هنگامي كه آن معصومه مي خواست به ديدار برادرش به خراسان رود، در شهر قم مسموم گرديد و

    وفات يافت.» (17)

    تفاوت گزارش لسترنج با ديگران در اين است كه او محل مسموميت حضرت معصومه عليها السلام را شهر قم ذكر مي كند.

    اما اين گزارش با ديگر قرائن تاريخي موافق نيست. ليكن تأكيد او و ديگران به مسموميّت كريمه اهل بيت عليها السلام، شهادت آن

    بانوي مكرمه امري مسلم و غير قابل انكار مي نمايد.

    از علل پذيرش قول مؤلف بحرالانساب در مورد حمله حراميان بني عباس به كاروان مدينه و شهادت مردان كاروان، وجود آرامگاههايي

    از فرزندان امام كاظم عليه السلام در شهر ساوه است.

    حمدالله مستوفي وقتي از شهر ساوه ياد مي كند، به يادآوري مزارها و مشهدهاي شهر پرداخته، به تربت امامزاده اسحاق اشاره

    مي نمايد:

    «... و از مزار اكابر و اوليا تربت شيخ عثمان ساوجي و بر ظاهر آن به جانب شمال مشهد سيد اسحاق بن امام موسي الكاظم

    (رضي الله عنهما) است...» (18)

    اسحاق بن موسي بن جعفرعليه السلام يكي از اولاد ذكور امام كاظم عليه السلام است كه نام وي در كتب انساب ميان فرزندان

    امام هفتم ذكر شده است. (19)

    علي اكبر تشيد از مزار ديگري در ده كيلومتري شهرستان ساوه به نام امامزاده هارون عليه السلام ياد مي كند، نامش در كتب

    انساب در رديف پسران امام كاظم عليه السلام ذكر شده است، (20) وي گويد:

    «در ده كيلومتري شهرستان ساوه مزاري موجود است كه به نام امامزاده سيد هارون بن موسي الكاظم عليه السلام ناميده مي شود

    و در السنه مردم نسلاً بعد نسل از زمان قديم گفته مي شود كه اين سيّد جليل بعد از تفرقه سادات به وسيله سپاه عباسيان با

    جراحات زيادي در داخل زراعات قريه «ورزنه» به زمين افتاده و در حال ضعف و اغماء بوده است. ... عمّال مأمون ملعون كه آن حضرت

    را جستجو مي كرده اند، ... فوراً به قتلش مبادرت مي نمايند.» (21)

    بدين ترتيب دو تن از برادران همراه حضرت معصومه عليها السلام در ساوه به شهادت رسيده اند.



    عبور از تفرش

    در ادامه مسير حضرت فاطمه معصومه عليها السلام به طرف قم، شهرستان تفرش واقع شده است. مؤلف جغرافياي تاريخي تفرش

    و آشتيان از وجود امامزاده هايي در اين منطقه كه از فرزندان، بي واسطه و با واسطه، حضرت امام كاظم عليه السلام هستند،

    خبر داده است. به احتمال زياد اين اشخاص از همراهان حضرت معصومه عليها السلام بوده اند كه در اثر حمله اي ديگر از سوي

    عباسيان و يا در اثر جراحتي كه داشته اند در بين راه به شهادت رسيده اند.

    امامزادگان ديگري كه بدون واسطه از فرزندان امام كاظم عليه السلام بوده و در روستاهاي تفرش مدفونند، عبارتند از:


    1- محمد فرزند امام كاظم عليه السلام

    اين امامزاده در خاور شهر تفرش در كويي است كه به مناسبت مزار همين امامزاده محمد، «مشهد» ناميده مي شود.

    مشهد امامزاده محمد، از بناهاي عصر صفويه و آراسته به كاشيكاري، تزئيينات، گچ بري و نقاشي همان دوره است. اين مزار داراي بقعه،

    مرقد، صندوق منبت كاري شده، گنبد و چند ايوان و صحن است.

    به نظر مي رسد كه بناي گنبد به سال 950 هجري آغاز و به سال 956 به پايان رسيده باشد. ولي قسمتي از تزئينات، همزمان بنيان

    ايوان سردر ورودي صحن 1050 انجام يافته است.(22)


    2- امامزاده هادي فرزند امام كاظم عليه السلام

    بقعه اي در دهكده جمزقان در دهستان قاهان از بخش خلجستان به نام امامزاده هادي فرزند موسي كاظم عليه السلام است كه

    مردم روستاهاي دور و نزديك به زيارت آن مي روند. احتمال اينكه اين امامزداگان از همراهان حضرت معصومه عليها السلام بوده و در

    حمله نيروهاي بني عباس متواري و يا شهيد شده باشند، وجود دارد.

    بر روي پايه هاي صندوق عبارت «مرقد امامزاده شاه هادي بن امام موسي كاظم عليه السلام» تحرير شده است و تاريخ تحرير آن كه،

    سال 947 هجري است و نام استادكار آن، قنبر بن محمود ساوجي نجار، به چشم مي خورد. (23)


    3 - امامزاده جعفر، فرزند امام كاظم عليه السلام

    اين امامزاده در دهكده مصفاي گيو از روستاهاي دهستان دستگرد به خاك سپرده شده است. بقعه اين امامزاده داراي گنبدي به

    شكل مخروط است كه از آجر و سنگ ساخته شده و گچ اندود مي باشد.

    بقعه داراي مرقد و صندوق قديمي منبت كاري شده با نقوش برجسته گل و بوته است و روي پلها و پايه هاي صندوق كتيبه هايي به

    خط برجسته ثلث منبت كاري شده اند كه از آن ميان عبارت: «كاتب هذا الصندوق علي بن عنايت الله الحسيني غفر ذنوبه» و يا عبارت:

    «به سعي و اهتمام عاليجناب سعادت نصاب تقوي و ورع دثار خواجه سعد الدين عنايت الله ابن ملك جلال الدين اسكندر» و نيز عبارتهاي:

    «اين صندوق وقف مرقد امامزاده شاه جعفر بن امام موسي الكاظم عليه السلام». و «تمام شد في تاريخ شهر شعبان المعظم سنه

    اثني و تسعين و تسعمأته نبويه عليه السلام». به چشم مي خورد. (24)


    4 - امامزاده زكريا، فرزند امام كاظم عليه السلام

    اين امامزاده بين دهكده عيسي آباد و ميدانك در بخش خلجستان قرار دارد.


    5 - بقعه در بي بي

    اين امامزاده در مركز شهر تفرش واقع است(25)، او خواهر حضرت معصومه عليها السلام بود كه(26) نام اصليش مشخص نيست. (27)

    نويسنده عمده الطالب وجود فرزنداني به نامهاي محمد و جعفر را براي امام كاظم عليه السلام تأييد كرده اما از هادي و زكريا نام نبرده

    است. چنانكه ذكر شد، ممكن است هادي، تصحيف هارون باشد. همچنين ابوالعلي مهدي بن محمد از نوادگان امام صادق عليه السلام،

    امامزاده احمد از احفاد امام كاظم عليه السلام، قاسم بن حمزة بن امام كاظم عليه السلام از نوادگان امام هفتم از ديگر امامزادگاني

    هستند كه در تفرش و آشتيان دفن شده اند.



    آشتيان

    آشتيان از شهرهاي استان مركزي است. از شمال و غرب به شهرستان تفرش، از شرق به قم و از جنوب به شهرستان اراك محدود

    مي شود. وجود مرقد مطهر حضرت فاطمه صغري عليها السلام(28) نشان مي دهد كه كاروان حضرت معصومه عليها السلام پس از

    ساوه، از تفرش عبور كرده و به آشتيان وارد شده است.




    پي نوشت:

    1) عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 1، ص 63-68.
    2) الاعلاق النفيسة، ص 206.
    3) مسالك و ممالك، ص 28.
    4) آثار البلاد و اخبار العباد، ص 294.
    5) تقويم البلدان، ص 337.
    6) حدود العالم من المشرق الي المغرب، ص 154؛ معجم البلدان، ج 4، ص 290-294.
    7) تقويم البلدان، ص 339.
    8) ر.ك. تاريخ الكوفه، سيّد حسن نجفي، ص 78-84.
    9) تقويم البلدان، ص 330.
    10) نزهة القلوب، ص 35.
    11) مسالك و ممالك، ص 164.
    12) تقويم البلدان، ص 47.
    13) همان، ص 485.
    14) تاريخ قم، ص 213.
    15) رياض الانساب و مجمع الالقاب، ج 2، ص 159-160.
    16) الحياة السياسية للامام الرضا عليه السلام، ص 428.
    17) جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي، ص 226.
    18) نزهة القلوب، ص 63 .
    19) عمدة الطالب، ص 197.
    20) همان، ص 197.
    21) قيام سادات علوي براي خلافت، ص 161.
    22) سيري كوتاه در تاريخ تفرش و آشتيان، ص 95-96.
    23) همان، ص 107.
    24) همان، ص 109.
    25) همان.
    26) همان، ص 37.
    27) سيماي آشتيان، ص 98، به نقل از فصلنامه آشتيان، سال اول، ش 2، ص 69 .
    28) البلدان، ص 48 و 49.

  7. #7
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بسم الله الرحمن الرحیم




    حضرت معصومه عليها السلام در قم

    گروههاي مختلفي از اعراب همزمان با فتوحات اسلامي در اقصي نقاط ايران اسكان يافتند. برخي از سپاهيان لشكر اسلام بودند كه

    ايران را بر عراق و حجاز ترجيح داده و ماندگار شدند. بعضي ديگر در طي مهاجرت هاي گوناگون به ايران آمدند. يعقوبي در البلدان در

    توصيف قم مي نويسد، از جمله قم: «و كسي كه قصد قم دارد، چون كسي كه رو به مشرق مي رود از همدان بيرون رود و در

    روستاهاي همدان پيش رود، و از شهر همدان تا شهر قم پنج منزل راه است و «شهر بزرگ قم»، به آن «مينيجان» گفته مي شود و

    شهري است جليل القدر كه گويند در آن هزار گذر است و درون شهر دژي است كهن براي عجم، و در كنار آن شهري است كه به آن

    «كمندان» گفته مي شود و آن را رودخانه اي است كه در ميان دو شهر آب در آن جاري است و روي آن پلهايي است كه با سنگ بسته

    شده و روي آنها از شهر «مينجان» به شهر «كمندان» عبور مي كنند. و اهالي آن كه بر آن چيره اند، قومي هستند از «مذحج» و

    سپس از «اشعريان» و در آن مردمي از عجمهاي كهن سكونت دارند، و قومي هم از موالي كه خود مي گويند كه آنان موالي عبدالله بن

    عباس عبدالمطلب اند، و اين شهر را دو نهر است، يكي از آن دو در بالاي شهر و معروف است به «رأس المور» و ديگري در پايين شهر

    و معروف به «فوروز» و اين دو نهر از چشمه هايي است كه در كاريزهاي حفر شده اي جاري مي شود، و اين شهر در مرغزار با

    وسعتي است به اندازه ده فرسخ، و سپس به كوههاي آن مي رسد، كه از آنهاست كوهي معروف به «روستاي سرداب» و كوهي

    معروف به «ملاحه» و آن را دوازده روستاست: «روستاي ستاره» و «روستاي كرزمان» و «روستاي فراهان» و «روستاي وَرَه» و «روستاي

    طيرس» و «روستاي كوردر» و «روستاي وردراه» و «روستاي سرداب» و «روستاي براوشتان» و «روستاي براحه» و «روستاي قارص» و

    «روستاي هندجان» و بيشتر آب آشاميدني اهل شهر در تابستان از چاههاست، و راهها از قم به ري و اصفهان و كرج و همدان از هم

    جدا مي شود و خراج آن چهار ميليون و پانصد هزار درهم است». (1)

    تشيع در قم از ربع آخر قرن اول هجري رواج يافت و از سوي امامان شيعه به عنوان پناهگاه شيعيان محسوب شد و خيل عظيمي از

    پيروان اهل بيت عليهم السلام را در خود جاي داد.

    دوري قم از مركز خلافت و سابقه تشيّع در آن، به راحتي توانست شهر را پناهگاهي براي ياران ائمه عليهم السلام سازد. وقتي

    كاروان مدينه در ساوه مورد هجوم قرار گرفت مردم قم به ياري آنها شتافته و كاروان را به شهر خويش هدايت كردند.

    مؤلف تاريخ قم مي نويسد:

    «ديگر از سادات حسينيه از فرزندان موسي بن جعفر عليهما السلام كه به قم آمدند فاطمه بود دختر موسي بن جعفر عليهما السلام،

    چنين گويند بعضي از مشايخ قم كه چون امام علي بن موسي الرضا عليهما السلام را از مدينه بيرون كردند تا به مرو رود از براي عقد

    بيعت به ولايت عهد براي او في سنة ماتين، خواهر او فاطمه بنت موسي بن جعفر (عليهم السلام) در سنه احدي و ماتين به طلب او

    بيرون آمد، چون به ساوه رسيد بيمار شد، پرسيد كه ميان من و ميان شهر قم چقدر مسافت است؟ او را گفتند كه ده فرسخ است.

    خادم خود را بفرمود تا او را بردارد و به قم برد. خادم او را به قم آورد و در سراي موسي بن خزرج بن سعد اشعري فرود آمد و نزول كرد.

    و روايت صحيح و درست آن است كه چون خبر به آل سعد رسيد، همه اتفاق كردند كه قصد ستي فاطمه كنند و ازو درخواست نمايند كه

    به قم آيد از ميانه ايشان موسي بن خزرج تنها هم در آن شب بيرون آمد و چون به شرف ملازمت ستي فاطمه رسيد زمام ناقه او بگرفت

    و به جانب شهر بكشيد و به سراي خود او را فرود آورد... (2) »

    در اين بيان سال هجرت حضرت فاطمه عليها السلام، بيماري وي در ساوه، انصراف از سفر به خراسان و قصد رفتن به قم از جانب ايشان

    در روايتي ذكر شده كه با ذكر روايت ديگري كه آن را صحيح مي دانيم آگاهي قميان از كاروان مدينه، و حضور حضرت معصومه عليها

    السلام در ساوه و بيرون رفتن موسي بن خزرج از قم جهت استقبال از ايشان و آوردن كاروان به قم خبر مي دهد. همچنين در روايت اول

    از وجود خادمي همراه حضرت معصومه عليها السلام آگاه مي شويم كه گويا در نايين مدفون است. (3)

    با توجه به اين نكته كه خاندان اشعري از مهمترين خاندانهاي عرب مقيم قم بودند و تا قرن چهارم قدرت مهم شهر محسوب مي شدند(4)

    بزرگ اشعريان كه به استقبال كريمه اهل بيت مي شتابد و آن بانوي مكرمه در خانه وي منزل مي كند.

    حضرت فاطمه معصومه عليها السلام پس از روزها طي طريق با شهادت ياران در منازل بين ساوه و قم، در پايگاه تشيّع اسكان مي يابد

    و پس از هفده روز به شهيدان مي پيوندد. حسب معمول آن روز كه فاصله دو منزل در يك روز طي مي شد و منازل مدينه تا قم حدود

    54 منزل بود از اين روي اگر توقف بيش از معمولي در بين راه صورت نگيرد طي اين مسافت به حدود دو ماه زمان نياز دارد.

    از حضرت فاطمه معصومه عليها السلام هيچ حديث و روايتي از امام كاظم و امام رضاعليه السلام نقل نشده و تنها پنج روايت وي از

    طريق فاطمه بنت علي بن موسي الرضاعليه السلام و بكر بن احمد قصري به دست ما رسيده است. (5)

    مفاهيم حديثي اين روايات بر محور ولايت استوار است و معاني زير را القا مي كند:

    1. وصايت حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام.

    2. تثبيت جايگاه غدير در فرهنگ تشيّع.

    3. هشدار به جامعه شيعي از فراموشي روز غدير خم.

    4. موقعيت علي عليه السلام نسبت به رسول اعظم الهي صلي الله عليه وآله وسلم.

    5. برابري دوستي خاندان عصمت و طهارت با شهادت در راه خدا.



    شخصيت معنوي

    حضرت امام موسي كاظم عليه السلام نسبت به ديگر خاندان امامت و اهل بيت عصمت و طهارت فرزندان بيشتري دارند.

    چند شخصيت مهم خاندان موسوي عبارتند از:

    1. حضرت امام علي بن موسي الرضاعليه السلام.

    2. حضرت احمد بن موسي عليه السلام.

    3. حضرت فاطمه معصومه عليها السلام.

    حضرت معصومه عليها السلام پس از امام رضاعليه السلام دومين شخصيت ملكوتي اين خاندان به شمار مي آيد و به القاب والايي

    چون :
    «معصومه»، «كريمه اهل بيت»، «طاهره»، «حميده»، «بَرّه»، «رشيده»،
    «تقيّه»، «نقيّه»، «رضيّه»، «مرضيه»، «سيّده» و «اخت الرضاعليه السلام»

    خوانده شده است كه همه به واسطه مقامات عالي عرفاني و سلوك معنوي ايشان در طول حيات و يا ظهور

    كرامات عديده از سوي آن بانوي مكرمه است.

    شخصيت معنوي و ملكوتي حضرت فاطمه معصومه عليها السلام به اندازه اي است كه زيارت وي از سوي امام معصوم عليه السلام

    ترغيب شده است. امام رضاعليه السلام در جواب سعد بن سعد فرمود.

    «مَنْ زَارَها فَلَهُ الْجَنَّةُ» (6)

    «هر كس او را زيارت كند، ثوابش بهشت خواهد بود».

    «مَنْ زارَ عَمَّتي بِقُم فَلَهُ الْجَنَّةُ»

    «هر كه عمه ام را در قم زيارت كند، بهشت از آن اوست».


    ازدواج نكردن حضرت معصومه عليها السلام

    هيچ يك از دختران امام كاظم عليه السلام ازدواج نكردند و امام كاظم عليه السلام ازدواج آنها را به اجازه برادر بزرگوارشان حضرت

    امام رضاعليه السلام موكول كرده بود. يعقوبي مي گويد:

    «موسي بن جعفر وصيت كرد كه دخترانش شوهر نكنند و هيچ يك از آنان شوهر نكرد مگر ام سلمه در مصر به ازدواج قاسم بن محمد

    بن جعفر بن محمد(7) درآمد و در اين باره ميان قاسم و خويشانش جريان سختي پيش آمد تا آنجا كه قاسم قسم خورد ... جز آن

    كه او را به حج برد، منظوري نداشته است».

    شيخ صدوق متن كامل وصيت نامه امام كاظم عليه السلام را نقل كرده است. در بخشي از آن حضرت به ازدواج دخترانش اشاره كرده،

    مي فرمايد:

    در مورد اموال و خانواده و فرزندانم، او به منزله خود من است، و اگر صلاح ديد كه برادرانش را - كه در آغاز اين نوشته از آنها نام برده ام -

    «به همان صورت كه من در اينجا ذكر مي كنم» باقي بگذارد، مي تواند اين كار را بكند و اگر نخواست، مي تواند آنها را كنار بگذارد و

    كسي حق اعتراض به او را ندارد، و اگر كسي از آنها بخواهد خواهر خود را عروس كند، بدون اجازه و دستور او اين حق را ندارد، و هر

    نيرو و قدرتي بخواهد او را از اختياراتي كه در اينجا ذكر كرده ام، كنار بزند و مانع او بشود، با اين كار از خدا و رسولش فاصله گرفته و

    بركنار شده است و خدا و رسولش نيز با او رابطه اي نخواهند داشت، و لعنت خداوند و تمام لعنت كنندگان و ملائكه مقرّب و انبياء و

    مرسلين و مؤمنين بر چنين شخصي باد، و هيچ يك از سلاطين و نيز هيچ يك از فرزندانم حق ندارند او را از اموالي كه نزد او دارم بركنار

    كنند، من نزد او اموالي دارم، و سخنان او در مورد مبلغ آن، كاملاً مورد قبول من است چه كم بگويد، چه زياد، و علت ذكر اسامي ساير

    فرزندانم فقط اين بود كه نام آنها و اولاد صغيرم در اينجا با احترام ذكر شود و آنها شناخته شوند.

    آن همسرانم كه «اُم ولد» هستند، هر كدام كه در منزل باقي ماندند، داراي همان حقوق و مقرّري خواهند بود كه در زمان حياتم از آن

    برخوردار بودند، به اين شرط كه او مايل باشد، و آنهايي كه ازدواج كنند ديگر نمي توانند بازگردند و مقرّري دريافت دارند مگر اينكه «علي»

    صلاح بداند، دخترانم نيز همين گونه اند.

    امر ازدواج دخترانم به دست هيچ يك از برادران مادري شان نيست و دخترانم نبايد كاري انجام دهند جز با صلاح ديد و مشورت او، و اگر

    برادران مادري دخترانم (بدون اجازه «علي») در مورد ازدواج آنان كاري انجام دهند خداوند تعالي و رسولش - صلي الله عليه و آله - را

    مخالفت و نافرماني كرده اند، او نسبت به مسائل ازدواج قوم خود داناتر است اگر خواست تزويج مي كند و اگر نخواست، نمي كند، و

    من آنان را نسبت به آنچه در اين نوشته ذكر كرده ام وصيّت نموده ام و خداوند را بر آنها گواه مي گيريم.

    حضرت موسي بن جعفرعليه السلام و شهود، مُهر كردند.

    به طور يقين منع امام كاظم عليه السلام بنا بر مصالح ويژه عصر خويش بود چه شيعيان در تقيه به سر مي برند و امكان داشت افرادي

    بيگانه كه هيچ مناسبتي با اهل بيت ندارند با خانواده تقوا و عفاف رابطه نسبي پيدا كنند. به همين دليل اين منع آغاز نهضت بانوان

    موسوي بر عليه عباسيان تلقي شد و اين خاندان بزرگ با مبارزه منفي خود ساختار اجتماعي عصر عباسي را زير سؤال بردند كه

    حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در اين نهضت نقش ويژه اي داشت، همانگونه كه كاروان مدينه به نام ايشان مشهور است به

    صراحت نامي از ديگر خواهران ايشان برده نشده است و تنها آرامگاههاي منسوب به آنان در طول مسير ما را به نام بانوان موسوي

    كه همراه حضرت معصومه عليها السلام بودند، هدايت مي كند.



    نورافشاني در قم

    وجود پاكيزه حضرت معصومه عليها السلام تنها هفده روز در قم دوام يافت و پس از اين مدت كوتاه به لقاء الله شتافت. مؤلف تاريخ قم

    از وفات و تشييع پيكر نوراني دختر موسي بن جعفرعليهما السلام چنين ياد كرده است:

    «... ستي فاطمه ... هفده روز در حيات بود چون او را وفات رسيد بعد از تغسيل و تكفين و نماز موسي بن خزرج در زميني كه او را

    بابلان بود آنجا امروز روضه مقدسه اوست، دفن كرد و بر سر تربت از بوريا سايه ساخته بودند تا آنگاه كه زينب دختر محمّد بن علي الرضا

    اين قبه بر سر تربت او بنا نهاد». (8)

    با توجّه به نقل برخي از مورخان و قرائني كه در طول مسير از ساوه تا قم مشهود است، همانگونه كه مردان كاروان را به شهادت رسانده

    اند، حضرت فاطمه معصومه عليها السلام و بانوان همراهش توسط عوامل بني عباس مسموم شدند. در طي مسافت هر يك از بانوان با

    تأثير سم، به شهادت رسيده و در شهرها و روستاهاي مسير حركت به خاك سپرده شدند.

    اشعريان در زمان ورود كاروان مدينه، از بزرگان قم و برجسته ترين شخصيتهاي سياسي فرهنگي شهر به شمار مي آمدند. لذا به همين

    جهت موسي بن خزرج به استقبال كاروان حضرت شتافت و آنها را در منزل خود جاي داد و پس از شهادت حضرت معصومه عليها السلام

    محل خاكسپاري حضرت را عهده دار شد. او نخستين كسي بود كه توليت مزار شريف حضرت فاطمه معصومه كريمه اهل بيت را بر عهده

    گرفت. پس از گذشت چند سال حضرت زينب دختر امام جوادعليه السلام قبه اي از آجر بر فراز آرامگاهش بنا كرد. در طول عصر امامت،

    وكلاي امامان شيعه به اين مهم مي پرداختند. «حسين بن اشكيب سمرقندي» متوفاي بعد از 260 هجري قمري، از دانشمندان نامور

    ايران و از اصحاب امام هادي عليه السلام(9) و امام حسن عسكري عليه السلام(10) از جمله افرادي است كه در اواسط قرن سوم

    هجري توليت آستانه مقدسه قم را بر عهده داشت. نجاشي در كتاب خود از سمرقندي اينگونه ياد كرده است:

    «حسين بن اشكيب، از علماي اماميه و از مردم خراسان، دانشمندي موثق و مقدم بوده است. كشّي او را در شمار اصحاب امام حسن

    عسكري عليه السلام آورده و عياشي از وي بسيار روايت نموده و به حديثش اعتماد كرده است. او در نقل حديث مورد وثوق كامل و

    شخصي منضبط بوده است.»

    كشّي نيز از او ياد كرده است: «او قمي و خادم قبر بود ... استاد ما (شيخ مفيد) از ابوالقاسم جعفر بن محمد - قولويه - از - محمد بن

    وارث - سمرقندي نقل مي كرد كه كتاب «رد بر كسي كه گمان كرده پيغمبر پيش از بعثت بر دين قوم خود بوده است» و كتاب «ردّ بر

    زيديه» و «كتاب نوادر» از تأليفات حسين به اشكيب است ...»(11)

    احتمال دارد وكيل وقت امام حسن عسكري عليه السلام، «احمد بن اسحاق اشعري» در زمان حيات امام يازدهم توليت آستانه مقدسه

    قم را عهده دار بوده باشد. (12)

    نويسنده تاريخ قم تنها به سال وفات (201 ه .ق) حضرت معصومه عليها السلام اشاره كرده است. (13) برخي ديگر از متأخرين، دهم ربيع

    الثاني را روز ارتحال آن حضرت ذكر كرده اند. (14)



    امام رضاعليه السلام در قم

    امام رضاعليه السلام طبق دستور مأمون از راه بصره، اهواز و فارس به خراسان برده شد تا بتواند با تأييد ولايتعهدي امام، حكومت خود را

    مستحكم كند. اما مأمون از اينكه امام رضاعليه السلام از شهرهاي شيعه نشين عبور داده شود، مي هراسيد. زيرا احتمال مي داد مردم

    به امام پيوسته بر عليه او دست به شورش بزنند. به همين دليل اين سخن كه: امام رضاعليه السلام در سفر اول خود به خراسان، از

    مسير كوفه نيامده، (15) با اينكه صحيح به نظر مي رسد نمي تواند سخن قاطعي در مورد نيامدن امام به قم و عبور ايشان از راه كوفه

    باشد؛ زيرا، در منابع روايي ما آمده است كه امام رضاعليه السلام در قادسيه، منزلي از منازل راه كوفه به خراسان با بزنطي ملاقات

    داشته است. (16) بيهقي در تاريخ خود يادآور مي شود كه طاهر ذواليمينين، با امام رضاعليه السلام در بغداد بيعت كرد(17) و تذكره

    نويسان با كمال صراحت ورود امام رضاعليه السلام به قم را نقل كرده اند. به اين ترتيب احتمال مي رود سفر ديگري نيز داشته باشند و

    اين نظر بر اساس منابع تاريخي گفتاري درست به نظر مي رسد. چنانكه يعقوبي گويد:

    «مأمون در سال 202 از مرو رهسپار عراق شد و وليعهدش رضاعليه السلام و وزيرش فضل بن سهل ذوالرياستين همراه وي بودند.»(18)

    طبري انگيزه مسافرت مأمون به بغداد در سال 202 ه را اينگونه گزارش كرده است: «از جمله حوادث سال 202 ه. ق آن بود كه مردم

    بغداد با «ابراهيم بن مهدي» بيعت كردند و او را مبارك نام نهادند.»

    گويند: در نخستين روز محرم با وي بيعت خلافت كردند و مأمون را خلع كردند و چون روز جمعه شد، ابراهيم به منبر رفت و نخستين كسي

    كه با وي بيعت كرد، عبيدالله بن عباس هاشمي بود، سپس منصور بن مهدي، پس از آن بني هاشميان ديگر، پس از آن سرداران ... اينان

    سران و پيشروان بودند كه از مأمون خشمگين بودند كه مي خواست خلافت را از پسران عباس به پسران علي برد و پوشش پدران

    خويش را كه سياه بود، رها كرده بود و سبز پوشيده بود.»(19)

    در اثر اختلافاتي كه در بغداد، پايتخت پيشين عباسيان، روي داد مأمون دستور صادر كرد به سوي بغداد حركت كنند.(20) و خود به

    همراه امام رضاعليه السلام راه بغداد را در پيش گرفت و پس از سركوب آشوب به مرو بازگشت. از اين روي ممكن است عبور امام

    رضاعليه السلام از قم در جريان رفت و آمدي كه بين بغداد و مرو روي داد، صورت گرفته باشد. يكي از مورخان در اين باره مي نويسد:

    «حضرت رضاعليه السلام وارد قم شد و مردم كه از ورود آن حضرت باخبر شده بودند، به ملاقات آن حضرت مي شتافتند و براي ضيافت

    ايشان بر يكديگر پيشي مي گرفتند، حضرت براي قطع خصومت فرمود: «اِنَّ النّاقَةَ مَأمُورَةٌ» - اين شتر مأمور است و به هر كجا برود،

    همانجا منزل خواهيم كرد - شتر به حركت درآمد تا كنار خانه اي زانو زد. صاحب آن خانه شب قبل از ورود آن حضرت در خواب ديده بود

    كه حضرت رضاعليه السلام فردا ميهمان او خواهند بود و چون رؤياي او به حقيقت پيوست در شگفت شد. آن خانه مورد توجه قرار گرفت

    و مردم به آن محل مي آمدند و استفاده مي بردند. امروز همان محل مدرسه شده است و اينك به «مدرسه رضويه» مشهور است.»

    (21) و محل آن به محله شاه خراسان معروف است و تكيه اي به اين نام تكيه شاه خراسان نيز در قم هست.(22)

    مؤلف تاريخ قم نيز از چشمه اي در قم خبر مي دهد كه امام علي بن موسي الرضاعليه السلام از آن چشمه آب نوشيده و بدان موضع

    غسل كرده است. (23) چنين به نظر مي رسد حضرت امام علي بن موسي الرضاعليه السلام نخستين معصومي است كه به زيارت

    حضرت فاطمه معصومه عليها السلام آمده است.


    منابع

    1. قرآن كريم
    2. آثار البلاد و اخبار العباد
    3. اثبات الوصيه
    4. احتجاج
    5. اختيار معرفة الرجال
    6. اصول الكافي، كليني
    7. اعلاق النفيسه
    8. اعلام الوري
    9. الارشاد، شيخ مفيد
    10. الانوار البهيه، محدث قمي
    11. البدايه و النهايه
    12. البلدان
    13. التاريخ الاسلامي و الحضارة الاسلاميه
    14. التنبيه و الاشراف
    15. الحياة السياسيه للامام الرضا عليه السلام
    16. الذريعه، آقا بزرگ تهراني
    17. الصواعق المحرقه
    18. الفهرست، شيخ طوسي
    19. الكامل في التاريخ
    20. المجدي
    21. المقالات و الفرق
    22. امالي، شيخ صدوق
    23. بحارالانوار، علامه مجلسي
    24. بحر الانساب
    25. تاريخ الكوفه، سيد حسن نجفي
    26. تاريخ اهل البيت
    27. تاريخ بيهقي
    28. تاريخ تكايا و عزاداري در قم
    29. تاريخ طبري
    30. تاريخ عرب، فليپ حتي
    31. تاريخ قم
    32. تاريخ نائين
    33. تاريخ يعقوبي
    34. تذكرة الخواص، ابن جوزي
    35. تقويم البلدان
    36. جامع الرواة
    37. جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي
    38. حدود العالم من المشرق الي المغرب
    39. دايرة المعارف تشيّع
    40. دولتهاي شيعه در طول تاريخ
    41. رجال الطوسي
    42. رجال النجاشي
    43. روضة الواعظين
    44. رياض الانساب و مجمع الالقاب
    45. سيري در وادي عشق
    46. سيري كوتاه در تاريخ تفرش و آشتيان
    47. سيماي آشتيان
    48. طبقات ابن سعد
    49. طبقات سلاطين اسلام
    50. علل الشرايع
    51. عمدة الطالب
    52. عيون اخبار الرضا عليه السلام
    53. غاية الاختصار
    54. فرحه الغري
    55. فصلنامه آشتيان
    56. قيام سادات علوي براي خلافت
    57. كامل الزيارات
    58. كتاب الغيبه، شيخ طوسي
    59. كريمه اهل بيت، علي اكبر مهدي پور
    60. كشف الظنون
    61. كشف الغمه
    62. كشف اللئالي
    63. كنز الانساب
    64. گنجينه آثار قم
    65. مدينه منوره، صالح لمعي مصطفي
    66. مراة الجنان
    67. مسالك و ممالك، اصطخري
    68. مستدرك سفينة البحار
    69. مسند الامام الرضا عليه السلام
    70. مسند الامام الكاظم عليه السلام
    71. مسند فاطمه معصومه، سيد عليرضا سيد كباري
    72. معجم البلدان
    73. معجم رجال الحديث، آية الله خويي
    74. مقاتل الطالبيين
    75. مناقب آل ابي طالب
    76. منتخب درياي سخن
    77. منتهي الآمال، شيخ عباس قمي
    78. نزهة الابرار
    79. نزهة القلوب
    80. وسيلة المعصوميه
    81. ينابيع الموده

    پي نوشت:



    1) تاريخ قم، ص 213.
    2) تاريخ نائين، ج 1، ص 66 .
    3) تاريخ قم، ص 241.
    4) ر.ك. مسند فاطمه معصومه سلام الله عليها.
    5) عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج 2، ص 660 ، باب 67، ح 1.
    6) كامل الزيارات، ص 324.
    7) تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 421.
    8) تاريخ قم، ص 213.
    9) رجال الطوسي، ص 413.
    10) از اساتيد «محمد بن مسعود عياش سمرقندي است» همان، ص 429.
    11) رجال النجاشي، ش 88 ، ص 44 و 45.
    12) تاريخ قم، ص 211.
    13) همان، ص 213.
    14) وسيلة المعصومية، ص 165؛ منتخب درياي سخن، ص 34.
    15) المقالات و الفرق، ص 95.
    16) مسند الامام الرضا عليه السلام، ج 1، ص 155 و 160؛ بصائر الدرجات، ص 246؛ الكافي، ج 2، ص 631؛ قرب الاسناد، ص 213.
    17) تاريخ بيهقي، مجلد ششم، ج 1، ص 190.
    18) تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 469.
    19) تاريخ الطبري، ج 8 ، ص 557.
    20) همان، ص 564.
    21) فرحة الغري، الباب الثامن، ص 46؛ منتهي الآمال، ص 302.
    22) تاريخ تكايا و عزاداري قم، ص 144.
    23) تاريخ قم، ص 91.

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •