صفحه 5 از 18 نخستنخست 123456789101112131415161718 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 178

موضوع: ****تاپیک جامع اشعار حافظ****

  1. #41
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    غزل 26
    زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

    پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

    نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان

    نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست


    سر فرا گوش من آورد به آواز حزین

    گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست


    عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند

    کافر عشق بود گر نشود باده پرست


    برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر

    که ندادند جز این تحفه به ما روز الست


    آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم

    اگر از خمر بهشت است وگر باده مست


    خنده جام می و زلف گره گیر نگار

    ای بسا

  2. کاربر روبرو از پست مفید . : : H@med : : . سپاس کرده است .


  3. #42
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    غزل 27
    در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست

    مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

    در نعل سمند او شکل مه نو پیدا

    وز قد بلند او بالای صنوبر پست


    آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست

    وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست


    شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست

    و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست


    گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید

    ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست


    بازآی که بازآید عمر شده حافظ

    هر چند که ناید باز تیری

  4. 2 کاربر از پست مفید . : : H@med : : . سپاس کرده اند .


  5. #43
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    غزل 28
    به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست

    که مونس دم صبحم دعای دولت توست

    سرشک من که ز طوفان نوح دست برد

    ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست


    بکن معامله‌ای وین دل شکسته بخر

    که با شکستگی ارزد به صد هزار درست


    زبان مور به آصف دراز گشت و رواست

    که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست


    دلا طمع مبر از لطف بی‌نهایت دوست

    چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست


    به صدق کوش که خورشید زاید از نفست

    که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست


    شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز

    نمی‌کنی به ترحم نطاق سلسله سست


    مرنج حافظ و از دلبران حفاظ

  6. 2 کاربر از پست مفید . : : H@med : : . سپاس کرده اند .


  7. #44
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    غزل 29
    ما را ز خیال تو چه پروای شراب است

    خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است

    گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست

    هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است


    افسوس که شد دلبر و در دیده گریان

    تحریر خیال خط او نقش بر آب است


    بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود

    زین سیل دمادم که در این منزل خواب است


    معشوق عیان می‌گذرد بر تو ولیکن

    اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است


    گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید

    در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است


    سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم

    دست از سر آبی که جهان جمله سراب است


    در کنج دماغم مطلب جای نصیحت

    کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است


    حافظ چه شد ار عاشق

  8. 2 کاربر از پست مفید . : : H@med : : . سپاس کرده اند .


  9. #45
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    غزل 30
    زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست

    راه هزار چاره گر از چار سو ببست

    تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان

    بگشود نافه‌ای و در آرزو ببست


    شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو

    ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست


    ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت

    این نقش‌ها نگر که چه خوش در کدو ببست


    یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم

    با نعره‌های قلقلش اندر گلو ببست


    مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع

    بر اهل وجد و حال در های و هو ببست


    حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست

    احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست

  10. کاربر روبرو از پست مفید . : : H@med : : . سپاس کرده است .


  11. #46
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    يا رب اين نو گل خندان که سپردي به منش
    مي سپارم به تو از دست حسود چمنش

    گر چه از کوي وفا گشت به صد مرحله دور
    دور باد آفت دور فلک از جان و تنش

    گر به سرمنزل سلمي رسي اي باد صبا
    چشم دارم که سلامي برساني ز منش

    به ادب نافه گشايي کن از آن زلف سياه
    جاي دلهاي عزيز است بهم بر مزنش

    در مقامي که بياد لب او مي نوشند
    سفه آن مست ، که باشد خبر از خويشتنش

    هرکه ترسد زملال ، انده عشقش نه حلال
    سر ما و قدمش يا لب ما و دهنش



    شعر حافظ همه بيت الغزل معرفت است
    آفرين بر نفس دلکش و لطف سخنش

  12. کاربر روبرو از پست مفید . : : H@med : : . سپاس کرده است .


  13. #47
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    غزل 31
    آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است

    یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است

    تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد

    هر دلی از حلقه‌ای در ذکر یارب یارب است


    کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف

    صد هزارش گردن جان زیر طوق غبغب است


    شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست

    تاج خورشید بلندش خاک نعل مرکب است


    عکس خوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو

    در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است


    من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می

    زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است


    اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین

    با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب است


    آن که ناوک بر دل من زیر چشمی می‌زند

    قوت جان حافظش در خنده زیر لب است


    آب حیوانش ز منقار بلاغت می‌چکد

    زاغ

  14. 2 کاربر از پست مفید . : : H@med : : . سپاس کرده اند .


  15. #48
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    غزل 32
    خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست

    گشاد کار من اندر کرشمه‌های تو بست

    مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند

    زمانه تا قصب نرگس قبای تو بست


    ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود

    نسیم گل چو دل اندر پی هوای تو بست


    مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد

    ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست


    چو نافه بر دل مسکین من گره مفکن

    که عهد با سر زلف گره گشای تو بست


    تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال

    خطا نگر که دل امید در وفای تو بست


    ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت

    به

  16. 2 کاربر از پست مفید . : : H@med : : . سپاس کرده اند .


  17. #49
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    غزل 33
    خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

    چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

    جانا به حاجتی که تو را هست با خدا

    کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است


    ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم

    آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است


    ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست

    در حضرت کریم تمنا چه حاجت است


    محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست

    چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است


    جام جهان نماست ضمیر منیر دوست

    اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است


    آن شد که بار منت ملاح بردمی

    گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است


    ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست

    احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است


    ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار

    می‌داندت وظیفه تقاضا چه حاجت است


    حافظ تو ختم کن که

  18. 2 کاربر از پست مفید . : : H@med : : . سپاس کرده اند .


  19. #50
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    غزل 34
    رواق منظر چشم من آشیانه توست

    کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

    به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل

    لطیفه‌های عجب زیر دام و دانه توست


    دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد

    که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست


    علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن

    که این مفرح یاقوت در خزانه توست


    به تن مقصرم از دولت ملازمتت

    ولی خلاصه جان خاک آستانه توست


    من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی

    در خزانه به مهر تو و نشانه توست


    تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار

    که توسنی چو فلک رام تازیانه توست


    چه جای من که بلغزد سپهر شعبده باز

    از این حیل که در انبانه بهانه توست


    سرود مجلست

  20. 2 کاربر از پست مفید . : : H@med : : . سپاس کرده اند .


صفحه 5 از 18 نخستنخست 123456789101112131415161718 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •