صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16

موضوع: شجرنامه پيامبر(ص)

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    عبدالله بن عباس


    عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب، پسر عموی رسول خدا، محدث، مفسر، فقیه و مورخ صدر اسلام و از اصحاب پیامبر و امام علی علیه السلام بود. او سه سال قبل از هجرت در شعب ابوطالب متولد شد. پدرش عباس عموی رسول خدا و مادرش ((ام فضل (لبابه)|ام فضل )) بودند.
    رسول خدا برای او چنین دعا کرد:« اللهم فقهّه فی الدین و علّمه التأویل» (خدایا! او را علم دین بیاموز و بر تأویل کتاب (قرآن) آگاه ساز.)
    به هنگام رحلت پیامبر، سیزده ساله و بنا به روایتی پانزده ساله بود. با این وصف هوشی سرشار و حافظه‌ای قوی داشته که احادیث فراوانی از رسول خدا نقل کرده است.
    عبدالله از کودکی در محضر امام علی علیه السلام تحت تعلیم و ارشاد بود و تفسیر قرآن و فقه و حکمت را از آن امام آموخت.
    ابن عباس در زمان خلافت امام علی علیه السلام در سمت سردار سپاه، استاندار و سفیر امام ایفای وظیفه کرد. در جنگ‌های جمل ، صفین ، نهروان با ناکثین، قاسطین و مارقین جنگید. در نبرد صفین فرمانده جناح چپ سپاه بود که جمعی از مشاهیر اسلام و صحابه همچون حسین علیه السلام، محمد بن حنفیه، پسران عباس، پسران جعفر و ... در آن جناح می‌جنگیدند.
    وی بعد از عثمان بن حنیف و پس از نبرد جمل، به استانداری بصره و خوزستان و ... منصوب گردید. ابوالاسود دئلی شاعر و زیاد بن ابیه را در بصره به نیابت گماشت که اولی عهده دار امامت در نماز و دومی مأمور جمع‌آوری خراج بود؛ خود او نیز غالباً در خدمت امام علی علیه السلام بود.
    در جنگ صفین، وقتی اشعث بن قیس کندی و عراقیان حضرت علی علیه السلام را ناگزیر به قبول حکمیت کردند، امام علی، عبدالله بن عباس را نماینده تام الاختیار خود معرفی کرد؛ ولی به اصرار منافقان و یاغیان، ابو موسی اشعری به این سمت برگزیده شد.
    بعد از شهادت امام علی، ابن عباس در خدمت امام حسن علیه السلام بود و در مجلس صلح او با معاویه حضور داشت. وی پس از ردّ درخواست معاویه جهت همکاری با او، در مکه مقیم شد و به تدریس و ارشاد پرداخت.
    ابن عباس به هنگام حرکت حضرت امام حسین علیه السلام به عراق در مکه بود. او دو بار با امام ملاقات نمود و وی را از سفر به عراق بر حذر داشت؛ ولی امام حسین علیه السلام فرمود: « پسرعمو، می‌دانم که تو ناصح و مشفق من‌ای؛ ‌لیکن اسباب سفر آماده کرده‌ام و تصمیم به حرکت دارم.»
    بعد از شهادت امام حسین، عبدالله بن زبیر در حجاز به قدرت رسید و دعوی خلافت کرد؛ ولی مرجعیت ابن عباس در مکه، مقام او را تحت الشعاع قرار داد. از این رو عبدالله بن زبیر بر او حسد برد و او را به طائف تبعید کرد.
    عبدالله به طائف منتقل شد و با این که نابینا شده بود تا آخر عمر در آن شهر دست از ارشاد و تعلیم خلق نکشید.

    عطاء بن دینار روایت می‌کند که عبدالله بن عباس در طائف بیمار بود. جمعی از بزرگان شهر به دیدارش رفتند و از اختلاف امّت در خلافت شکایت نمودند. عبدالله نفس بلندی کشید و گفت:
    از پیغمبر خدا شنیدم که فرمود: «علی همراه حق است و حق همراه علی است. او بعد از من، امام و خلیفه من است. هر کس به او تمسک جوید، رستگار می‌شود و هر کس از امرش تخلف نماید دچار گمراهی می‌گردد.»
    پس از این سخن به سختی گریست، دست‌ها را به آسمان بلند کرد و گفت: « اللهم انی اتقرب الیک بمحمد و آل محمد، انی اتقرب الیک بولایة الشیخ علی بن ابی طالب»؛ این دعا را آن قدر تکرار نمود تا بر زمین افتاد... و وفات یافت.
    ابن عباس در 71 یا 72 سالگی در طائف در گذشت و در همان جا به خاک سپرده شد.
    عبدالله بن عباس فردی شیعی و پاک‌اعتقاد بود و آرای فقهی او نیز از فقه شیعه جدا نبود. او در مدح امام علی علیه السلام شعری سروده است:

    وصّی رسول الله من دون اهله ******* و فارسه ان قیل هل من منازل
    فدونـکه ان کنت تبغی مهاجـرا ******* اشم کنصل السیف عبر حلاحل
    ترجمه: علی وصی رسول الله در خانواده او و در آن هنگام که دشمن هل من مبارز می‌طلبید سپاهی پیامبر بود؛ پس دامن او را از دست مده، اگر مهاجری والا مقام می‌جویی که چون تیغه شمشیر قاطع و سروری دلاور است.

    در برخی از متون دینی روایاتی نقل شده که ابن عباس در هنگام امارت بصره، اموالی را از بیت المال ربود و به حجاز برد و مورد سرزنش امیر المؤمنین علیه السلام قرار گرفت.
    با توجه به بلندی مقام عبدالله بن عباس نزد علی علیه السلام و حضور او در نبردهای جمل، صفین و نهروان، و نیز ملازمت او با حسین علیه السلام و نقل روایات فراوانی در مناقب و فضایل امام علی، علمای بزرگ شیعه همچون سید مرتضی ، سید ابن طاوس ، علامه حلّی ، شهید ثانی ، علامه شوشتری و خویی، این گونه روایات را ضعیف و مردود دانسته‌اند.

    منابع :
    اعیان الشیعه،‌ ج 8،‌ ص 55،
    قاموس الرجال، ‌ج 6، ص 418،
    الاستیعاب، ج 2، ص 350،
    الاصابه، ‌ج 2، ص 330،
    معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 229،
    اسد الغابه، ج 3، ص 290،

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    عبیدالله بن عباس

    عبیدالله بن عباس برادر ابن عباس و پسرعموی امیرالمؤمنین می باشد که از سوی ایشان، حاکم بخشی از یمن بود. در اواخر دوران خلافت امیرالمؤمنین ، سلسله تجاوزهایی از سوی معاویه به مناطق مختلف شیعیان صورت گرفت که بسیاری از آنها به فرماندهی بسر بن ارطاه بود. در یکی از این تجاوزات، به مکه و طائف و سپس به یمن حمله کرد. در مکه همسر عبیدالله و دو فرزند او سلیمان و داوود را گرفتند و به دستور بسر، سر فرزندانش را از تن جدا کردند. البته بعضی گفته اند که محل قتل آنها یمن بوده است و این اتفاق در حمله به یمن رخ داده است.

    در ادامه، بسر به نجران رفت و عبدالله بن عبدالمدان ( پدرزن عبیدالله ) را نیز کشت. پس آن متوجه یمن شد که عبیدالله از شهر گریخت و با سعید بن نمران دیگر کارگزار امام علی علیه السلام نزد حضرت رفتند. در این منطقه بسیاری از شیعیان به شهادت رسیدند. امام از این حرکت آنها که شهر را رها کرده بودند، ناراحت شد و بر فراز منبر رفت و سخنانی را در سرزنش مردمی که به یاری حضرت بر نمی خاستند بیان فرمود که این سخنان در خطبه 25 نهج البلاغه مضبوط است.

    پس از شهادت امام علی علیه السلام، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام سپاهی را برای جنگ با معاویه ترتیب داد و عبیدالله بن عباس را به فرماندهی آن برگزید. از دلایل عمده این انتخاب آن بود که امام در آن جو شک و تردید و سستی، بهترین شانسی که برای این کار داشت آن بود که فردی از خاندان خود را برای این کار برگزیند. افزون بر آن عبیدالله، کینه شدیدی نسبت به معاویه داشت، زیرا چندی پیش از آن بسر بن ارطاه، سردار معاویه طی حمله ای که ذکر شد، دو فرزند او را به قتل رسانده بود.

    در عین حال امام احتیاط را از دست نداد و در معادن برای وی برگزید. یکی قیس بن سعد و دیگری سعد بن قیس. امام آنان را بهبه سوی دشمن فرستاد و خود عازم مدائن شد. پیش از ترک آنان ما به عبیدالله نصایحی فرمود: بر خودت لازم گردان، روی خود را گشاده دار، مردم را زیر چتر محبت خود گیر، آنان را به مجالس خود نزدیک کن، با این دو مشورت نما و قبل از آنکه جنگ را شروع کنند، تو جنگ را آغاز مکن. سپس دستور داد که به سمت فرات رفته و از آنجا راهی مسکن شده و در برابر معاویه بایستد . امام فرمود: خود بعدا به سپاه ملحق خواهد شد.
    هنگامیکه سپاه کوفه مقابل سپاه معاویه قرار گرفته اند، معاویه درصدد برآمد سرداران سپاه را بفریبد.

    برای این کار شایعاتی را پخش کرد مبنی بر اینکه امام حسن درخواست صلح کرده است. پس از ان از عبیدالله خواست که ملاقاتی با هم داشته باشند و در آن ملاقات گفت: اگر به ما ملحق شوی از سرداران ما خواهی بود و یک میلیون درهم به تو خواهم داد. نصفش را وقتی به ما ملحق شدی و نصف دیگرش را هنگامی که به کوفه وارد شدم، خواهی گرفت. سپس معاویه به دروغ گفت: حسن بن علی از من درخواست صلح کرده و کار را به من واگذار کرده است.

    پس از این ملاقات، عبیدالله شبانه به معاویه ملحق شد. فردا صبح مردم برای نماز صبح در لشگرگاه حاضر شدند، اما اثری از فرمانده شان نبود و در آنجا بود که قضیه بر ملا شد. قیس بن سعد با مردم نماز گذارد و پس از آن به بدگوئی از عباس عموی پیامبر پردات که چگونه در بدر همراه مشرکان بود و اسیر شد. پس از آن به عبیدالله بن عباس حمله کرد که چگونه خیانت کرد و در یمن از برابر بسر بن ارطاه گریخت و اجازه داد تا فرزندانش کشته شوند.

    با رفتن عبیدالله، قریب دو سوم سپاه عراق به معاویه پیوست و بدین ترتیب تنها چهار هزار نفر در کنار قیس بن سعد باقی ماندند.
    به طور کلی عبیدالله، عنصر سست مایه ای بود و خیانت او، از عوامل اصلی شکست سپاه عراق در برابر معاویه و از دلایل اصلی پذیرش صلح توسط امام مجتبی می باشد.

    منابع:
    قاموس الرجال ج 7 ص 70 و 71 / شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 11 ص 42 / تاریخ خلفا ص 364 الی 366 / نهج البلاغه خطبه 25



    تحليل و بررسي برعهده دوستان اگاه

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    قثم بن عباس


    قثم ابن عباس بن عبدالمطلب، پسر عموی پیامبر و از یاران ایشان بود. او همراه با امیرالمؤمنین و برادرش فضل در تجهیز و تدفین پیامبر شرکت داشت.
    بعدها امیرالمؤمنین در دوران خلافت خود، او را به حکومت مدینه برگزید. وی تا زمان شهادت امیرالمؤمنین در این منصب بود و سپس به سمرقند رفت و آن جا در سال 57 هجری قمری (677 میلادی) در واقعه ای شهید شد.

    منابع:
    لغت‌نامه‌ی دهخدا به نقل از تهذیب التهذیب و اعلام زرکلی.

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    ابوطالب

    ابوطالب (عبد مناف یا عمران قرشی) عمو و حامی بزرگ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و از شخصیت‌های بزرگ قریش بود.
    پدرش عبدالمطلب و مادرش فاطمه دختر عمرو بود. فاطمه مادر عبدالله پدر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و زبیر بن عبدالمطلب نیز بود.
    ابوطالب منصب رفادت و سقایت (مهمانداری و آبرسانی حاجیان) را از پدر به ارث برده بود، ولی به دلیل تنگدستی، این منصب را در عوض بدهی‌ای که به عباس بن عبدالمطلب داشت، به او واگذار کرد.
    ابوطالب چهار پسر و یک دختر داشت. پسران او به ترتیب سن طالب، عقیل، جعفر، و امام علی علیه السلام بودند که هر کدام ده سال با هم فاصله داشتند و دختر او «ام امین» نام داشت و همسر هبیره مخزومی بود. فرزندان ابوطالب همگی از تنها همسر او فاطمه بنت اسد دخترعموی وی بودند.
    بر اساس وصیت عبدالمطلب، کفالت محمد صلی الله علیه و آله وسلم بعد از فوت او بر عهده ابوطالب داشت و پس از فوت عبدالمطلب، محمد در هشت سالگی به خانه ابوطالب رفتند.
    ابوطالب که همانند بیشتر رؤسای قریش مردی تاجر بود، در یکی از سفرها به شام، محمد را با خود برد و در همین سفر بود که راهبی نصرانی به نام بحیراء به ظهور پیامبر بشارت داد.
    ابوطالب مردی سخاوتمند، با درایت و بانفوذ، صاحب رأی و اندیشه و عدالت مدار بود که قبایل عرب مکه قبولش داشتند و او را داور خود می‌شناختند. او نیز در داوری جانب حق را نگه می‌داشت. و با وجود این، مردی تنگدست، اما بلند طبع بود. وی مردی سخنور و شاعر بود. اشعار وی در مجموعه‌ای با عنوان «دیوان ابوطالب» گردآوری شده است. از مشهورترین قصاید او «قصیده لامیه» است.
    محمد صلی الله علیه و آله و سلم که به توصیه ابوطالب با حضرت خدیجه علیهاسلام ازدواج کرده و از توانایی مالی برخوردار بود، در سال قحطی، برای کاستن از بار عموی خود، یکی از پسران او، علی علیه السلام، را در خانه خود پذیرفت و به تربیتش همت گماشت.
    ابوطالب پس از سال ها حمایت از رسول خدا با قلبی مملو از ایمان در ماه ذیقعده یا شوال سال دهم بعثت در سن هشتاد و اندی سالگی دار فانی را وداع گفت.

  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    عقیل بن ابیطالب

    عقیل بن ابی طالب، فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد و از تبار بنی هاشم به شمار می آید. ابوطالب دارای چهار پسر به ترتیب به نام های طالب، عقیل، جعفر و علی علیه السلام بود که فاصله هر یک ده سال بود. بنابر این عقیل بیست سال از علی علیه السلام بزرگ‌تر بوده است.
    گویند عقیل در نزد ابوطالب بسیار محبوب بود و از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز به وی علاقه داشت.
    عقیل در جنگ بدر با اکراه و اجبار قریش حضور یافت و به دست مسلمانان اسیر شد و چون خود چیزی نداشت، با فدیه عباس بن عبدالمطلب آزاد شد و به مکه بازگشت.
    عقیل پس از صلح حدیبیه با میل خود به مدینه هجرت کرد و اسلام آورد و همراه برادرش جعفر بن ابیطالب در جنگ موته شرکت کرد. وی آگاهی گسترده‌ای از قبایل عرب و تاریخ و وقایع گذشته آنان داشت و به علم انساب مسلط بود.
    به هنگام اقامت امام علی علیه السلام در کوفه به آن شهر سفر کرد؛ ولی به علت کهولت سن در هیچ یک از جنگ‌های جمل، صفین و نهروان شرکت نکرد.

    از امام کاظم علیه السلام روایت است که فرمود:" امام علی علیه السلام در یکی از خطبه هایش درباره عدم قیام خود در عصر غاصبان خلافت فرمود: « از بستگانم آنان که در دین یاورم بودند (همانند حمزه و جعفر) رفتند و آن گاه من بودم و دو پناهنده قریب العهد به جاهلیت: عباس و عقیل!


    داستان هایی شیرین و به‌یادماندنی از دیدارهای عقیل با امام علیه السلام و نیز از ملاقات‌های عقیل با معاویه در دست است که از آن جمله حدیث محماة و آهن تفتیده است و نیز ماجرای زیر از داستان‌های شگفت عقیل است: ابن ابی الحدید معتزلی می‌گوید: در عصر خلافت علی علیه السلام، برادرش عقیل به امید فراوان از مدینه راهی عراق شد.
    علی علیه السلام از او استقبال شایانی به عمل آورد و به هنگام شام، نان و نمک -که غذای همیشگی او نیز بود- بر سر سفره آورد. عقیل که شگفت زده شده بود، گفت: غذا همین است؟ فرمود: آری، نعمت خداوند است؛ مگر چه نقصی دارد؟! عقیل گفت: این خلافت تو سودی به من ندهد. بدهی من چهار هزار درهم است. آن را به من بده تا به مدینه بازگردم.
    فرمود: این مقدار ندارم. باید صبر کنی تا اول ماه از سهمیه بیت المال -که چهار هزار درهم است- به دستم برسد و از هزینه خانواده نیز کسر کنم و به تو بدهم.
    عقیل گفت: بیت المال در دست توست. باز می‌گویی نداری؟ فرمود: آن امانت مسلمین در دست من است.
    عقیل که وضع را چنین دید از علی علیه السلام خواست که به وی رخصت دهد تا نزد معاویه رود!
    گویند عقیل در اواخر عمر نابینا شد و در بصره اقامت گزید و در یکی از سفرهای خود در سال 50 قمری در شام بدرود حیات گفت و همان جا دفن شد.

    منابع:
    قاموس الرجال،‌ ج 7،‌ ص 226؛
    بحارالانوار، ج 42، ص 121؛
    اسدالغابه،‌ ج 4، ص 63؛
    شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید

  6. #16
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    جعفر بن ابیطالب



    جعفر بن ابیطالب مشهور به جعفر طیار برادر امیرالمؤمنین علیه السلام است که بسیار مورد علاقه است و محبت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او از کسانی است که در همان اوایل دعوت اسلام مسلمان شده است.

    در سال پنجم بعثت که آزار و اذیت های کفار و شکنجه های آنان نسبت به مسلمانان فزونی گرفت و آنان را بستوه آورد گروهی از آنان به حضور رسول خدا آمده و اجازه خواستند تا به شهر و دیار دیگری روند حضرت به آنان اجازه داد که به سرزمین حبشه هجرت کنند زیرا که اهل حبشه از اهل کتاب و مسیحی بودند از افرادی که از مکه به حبشه هجرت کردند جعفر بن ابیطالب به همراهی همسرش اسماء بنت عمیس بود که جعفر سرپرست مسلمانان و بزرگ آنان بود، داستان دفاع او از اسلام و مسلمین نجاشی پادشاه حبشه در مقابل عمرو عاص که از جانب کفار قریش برای سعایت و تحریک نجاشی برای اخراج مسلمین به حبشه آمده بود در کتاب ها موجود است که جعفر چگونه با زیرکی و پاسخ های مستدل و قرائت آیات سوره مریم چه انقلاب روحی در نجاشی ایجاد کرد و عمرو عاص مایوس و سر خورده از حبشه خارج شد.

    روایات در فضیلت جعفر بسیار است، روایت شده که حضرت رسول صلی الله علیه والسلم فرمود که مردم از درختهای مختلف خلق شده اند ولی من و جعفر از یک درخت خلق شده ایم و یا روزی به جعفر فرمود که تو در خلقت و اخلاق شبیه منی!

    در هنگام غزوه خیبر و فتح آن، جعفر بن ابیطالب به همراه مسلمانانی که به حبشه هجرت کرده بودند مراجعت کرد و جعفر در روز فتح خیبر به حضور پیامبر اکرم رسید. حضرت دوازده گام به استقبال جعفر رفتند و از دیدار او شادمان گشتند و فرمود نمی دانم از فتح خیبر شاد باشم یا از دیدار جعفر و نماز جعفر (که به نماز جعفر طیار مشهور است.) را به او آموخت، جعفر نیز از حبشه هدایائی برای پیامبر آورده بود.

    جعفر بن ابیطالب در سال هشتم هجری از جانب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمانده سپاهی شد که به جانب سرزمین موته از نواحی شام تحت حکومت یکی از حاکمان قیصر دوم حرکت کرد و در آن جنگ پس از قطع دستانش به شهادت رسید.

    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود خداوند به جعفر دو بال عنایت کرد تا در بهشت پرواز کند و لذا به جعفر طیار مشهور گشت عبدالله فرزند جعفر می گوید من بیاد دارم که وقتی خبر شهادت پدرم جعفر به مدینه رسید پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به خانه ما آمدند و تسلیت گفتند و دست مبارک بر سر من و سر برادرم کشیدند و بر روی ما بوسه زدند در حالی که اشک او روان بود و فرمودند: که جعفر به بهترین ثواب رسید و تا سه روز هر روز به خانه ما می آمدند و ما را تسلی می دادند و به مادرم اسماء بنت عمیس فرمود که غم مخور که من ولی ایشانم در دنیا و آخرت.

    منابع: منتهی الامال، ج 1.

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •