کفش هایم پاره شده...گل هایم را نفروختم...خسته ام...چراغ قرمز است...
خط کشی های خیابان چشم هایم را نوازش می کنند...
خدایا...بگذار روی این سپیدی های سیاه برای همیشه بیارامم...
این بوق های ممتد برای چیست...برای کیست...
آآآآی ادم ها...اندکی صبر کنید...کسی زیر پاهای شما ارام خفته است...بیدارش نکنید...
این بوق ها هیچ شبیه لالایی نیست...