۲۷ ذى الحجه سال شصتم هجرى قمرى
توقف در ذوحسم
روز بيستوهفتم ذيالحجه سال 60 هجرى قمرى امام حسين (ع) وارد ذوحسم شدند و دستور دادند كه خيمهها را در اين مكان
برپا كردند. حر بن يزيد با هزار سوار هنگام ظهر از راه فرا رسيد و برابر امام (ع) با لشكريانش قرار گرفت. امام رو به اصحاب خود كرد
و فرمود: اين گروه را سيراب كنيد و اسبان آنان را نيز آب دهيد. ياران امام (ع) فرمان بردند و لشكريان دشمن حتي اسبان آنان را
نيز سيراب كردند.
عتبه بن ابي العيزار گويد امام حسين (ع) در ذوحسم ايستاد و پس از حمدو ثناي الهي و درود بر پيامبر (ص) فرمود: آنچه را كه روي
داد و پيش آمده است ميبينيد و دنيا دگرگون شد آنچه نيكو بود از آن روي گردانده و از آن نمانده است مگر تهماندهاي همانند آن آب
كه در ته ظرفي بماند و آن را دور ريزند و زندگي پست و ناچيز است مثل چراگاه ناگوار، مگر نميبينيد كه به حق عمل نميشود و از
باطل پرهيز نميكنند. مومن بايد حقطلب و مايل به لقاي پروردگار باشد، مرگ را من جز شهادت نمييابم و زندگاني با ستمگران را
غير از ننگ و خفت نميدانم.
حر بن يزيد رياحي پيوسته همراه امام حسين (ع) ركاب ميزد و هنگامي كه مجال مييافت به امام عرض ميكرد از براي خدا
حرمت جان خويش را پاس دار كه من بر اين باورم كه اگر گرم ستيز شوي، کشته گردي. امام (ع) فرمود: مرا از مرگ ميترساني؟
آيا اگر مرا بكشيد، ديگر مرگ گريبان شما را نميگيرد؟ من همان را ميگويم كه آن مرد از قبيله اوس با پسر عم خود گفت هنگامي
كه ميخواست رسول خدا (ص) را ياري كند.
سامضي و مابالموت عار علي الفتي
اذا مانوي حقاً و جاهد مسلما
و واسي الرجال الصالحين بنفسه
و فارق مثبوراً و خالف مجرماً
فان عشت لم اندم وان مت لم الم
كفي بك ذلا آن تعيش و تزعما
من ميروم و مرگ براي جوانمرد ننگ نيست اگر براي خدا باشد و مخلصانه بكوشد وبا مردان نيكوكار به جان مواسات نمايد، چون
بميرد مردم برمرگ او اندوه خورند و نابكاران از سر عناد برخيزند. پس اگر زنده ماندم پشيمان نيستم و اگر بميرم ملامت نشوم،
ذلت تو را بس كه زنده باشي، خوار گردي و ناكام بماني.
چون حر اين اشعار را از امام شنيد كناره گرفت و با همراهان خود با فاصله كمي از امام، مسير ديگري را انتخاب كرد. امام حسين
(ع) در ادامه مسير خود به عراق در روز 27 ذيالحجه به البيضه وارد شدند و بعد از حمدوثناي الهي خطاب به حر بن يزيد رياحي
ميفرمايد: اي مردم! رسول خدا (ص) فرمود: هر كس سلطان ستمپيشهاي را كه محرمات الهي را حلال و پيمان خداوند را
شكسته و با سنت من مخالفت كرده و ستم بر بندگان خدا روا داشته باشد، تاييد كند و به انكار او برنخيزد، جايگاهش آتش و عذاب
الهي باشد بني اميه به فرمان شيطان از اطاعت خدا سرپيچي نموده و فساد كردند، حدود خدا را اجرا نكرده و بيتالمال را منحصر
به خود ساختند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام كردند و من سزاوارترين مردم هستم به نهي كردن و بازداشتن آنها از اينگونه
اعمال زشت و نكوهيده.
در ادامه مسير حضرت به الرهيمه رسيدند در آنجا مردي از اهالي كوفه كه او را ابوهرم ميناميدند به خدمت حضرت رسيد و گفت:
اي پسر رسول خدا (ص)! چه عاملي باعث شد كه از حرم جدت بيرون آمدي؟ امام (ع) فرمود اي اباهرم! بنياميه بيحرمتم
داشتند صبوري كردم، اموالم را گرفتند، تحمل كردم و حال به دنبال ريختن خون من هستند لذا از حرم امن خداوند خارج شدم... به
خدا سوگند مرا خواهند كشت و چون چنين كنند خداوند لباس ذلت را بر اندامشان ميپوشاند و شمشير برندهاي را براي آنها مهيا
ميكند و كسي را بر آنها مسلط كند كه آنان را به خاك مذلت بنشاند.