بهت نجران در ابهت اهل بیت (علیهم السلام)




بخش با صفای « نجران » ، با هفتاد دهكده تابع خود ، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است .

در آغاز طلوع اسلام ، این نقطه تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود كه به دلایلی از بت پرستی دست كشیده ، و به آئین مسیح گرویده بودند.

پیامبر اسلام به موازات مكاتبه با سران دول و مراكز مذهبی جهان ،

نامه ای به اسقف نجران ، نوشت و طی آن نامه، ساكنان نجران را به آئین اسلام دعوت نمود.


اینك فرازی از نامه آن حضرت:

« به نام خدای ابراهیم ، اسحاق و یعقوب. ( این نامه ای است) از محمد پیامبر خدا به اسقف نجران :

خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می كنم ، و شما را از پرستش « بندگان» ، به پرستش « خدا» دعوت می نمایم .

شما را دعوت می كنم كه از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آئید ،

اگر دعوت مرا نپذیرفتید ( لااقل ) باید به حكومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید ،

( كه در برابر این مبلغ كم ، از جان و مال شما دفاع می كند) و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود. »



نمایندگان پیامبر كه حامل نامه بودند ، وارد نجران شده و نامه پیامبر را به اسقف مسیحیان نجران دادند.


وی نامه را با دقت خواند و برای تصمیم ، شورایی مركب از شخصیتهای بارز مذهبی و غیر مذهبی تشكیل داد.



شورا نظر داد كه گروهی به عنوان « هیئت نمایندگی نجران » به مدینه بروند ،

تا از نزدیك با پیامبر صلی الله علیه و آله دیدار كرده ، دلائل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند .

بدین ترتیب ، شصت تن از ارزنده ترین و داناترین مردم نجران انتخاب گردیدند.


در رأس آنان سه تن از پیشوایان مذهبی قرار داشت:


1-
« ابو حارثة بن علقمه» ، اسقف اعظم نجران كه نماینده رسمی كلیساهای روم در حجاز بود.

2-
« عبدالمسیح» ، رئیس هیئت نمایندگی كه به عقل ، تدبیر و كاردانی شهرت داشت.

3-
« اَیهَم» ، كه فردی كهنسال و یكی از شخصیتهای محترم ملت نجران به شمار می رفت.


مذاكره نمایندگان نجران


بالاخره نمایندگان نجران ، به دیدار پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) آمده و به مذاكره پرداختند ، در این مطلب ، گوشه ای از مذاكرات آنها می پردازیم :



پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) :

من شما را به آئین توحید ، پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت می كنم . سپس آیاتی چند از قرآن برای آنان تلاوت نمود.

نمایندگان نجران:

اگر منظور از اسلام ، ایمان به خدای یگانه جهان است ، ما قبلاً به او ایمان آورده و به احكام وی عمل می نمائیم.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) :

اسلام علائمی دارد و برخی از اعمال شما ، حاكی است كه به اسلام واقعی نگرویده اید .

چگونه می گوئید كه خدای یگانه را پرستش می كنید ، حال آنكه شما صلیب را می پرستید ، از خوردن گوشت خوك پرهیز نمی كنید و برای خدا فرزند قائلید؟


نمایندگان نجران :

ما او را (مسیح) خدا می دانیم زیرا او مردگان را زنده كرد بیماران را شفا بخشید ، و از گِل پرنده ای ساخت و آن را به پرواز درآورد ، و تمام این اعمال حاكی است كه او خدا است.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) :

نه ! او بنده خدا و مخلوق او است ، كه خدا او را در رحم مریم قرار داد و این قدرت و توانایی را خدا به او داده است.

یكی از نمایندگان نجران:

آری او فرزند خدا است زیرا مادر او مریم ، بدون اینكه با كسی ازدواج كند ، او را به دنیا آورده است . پس پدر او خدای جهان می باشد.



در این هنگام ، فرشته وحی نازل گردید و به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گفت كه به آنان بگوید :



« وضع حضرت عیسی از این نظر مانند حضرت آدم است كه او را با قدرت بی پایان خود ، بدون اینكه دارای پدر و مادری باشد از خاك آفرید. »

( آل عمران /59 )



نمایندگان نجران :

گفت و گوهای شما ما را قانع نمی كند.

راه این است كه در وقت معینی با یكدیگر مباهله نمائیم ، و بر دروغگو نفرین بفرستیم ، و از خدا بخواهیم دروغگو را هلاك و نابود كند.



در این هنگام ، حضرت جبرائیل نازل گردید ، آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور ساخت تا با كسانی كه با او مجادله می كنند و حق را نمی پذیرند به مباهله برخیزد:



« فمن حاجك فیه من بعد ما جائك من العلم فقـُل تعالوا نَدعُ ابنائنا وَ ابنائكُم وَ نِسائنا و نِسائكُم وَ انفُسَنا وَ انفُسَـكُم ثُمَّ نبتـَهـِل فـَنَجعل لعنة الله علی الكاذبین.»


( آل عمران /61)


طرفین به فیصله دادن مسئله از طریق مباهله آماده شدند و قرار بر این شد كه فردای آن روز برای اثبات حقانیت خود مباهله نمایند.



روز مباهله

وقت مباهله فرا رسید . قبلاً پیامبر و هیئت نمایندگی « نجران» ، توافق كرده بودند كه مراسم مباهله
در نقطه ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد.

پیامبر از میان مسلمانان و بستگان خود ،
فقط چهار نفر را برگزید كه در این حادثه تاریخی شركت نمایند.


این چهار تن ، جز علی بن ابی طالب ، فاطمه دختر پیامبر و حسن و حسین (علیهم السلام) نبودند
،

زیرا در میان تمام مسلمانان نفوسی پاك تر ، و ایمانی استوارتر از ایمان این چهار تن ، وجود نداشت.



پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ، فاصله منزل و نقطه ای را كه قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام گیرد ، با وضعی خاص طی نمود.



او در حالی رهسپار محل قرار شد كه حضرت حسین (علیه السلام) را در آغوش و دست حضرت حسن (علیه السلام) را در دست داشت ،

فاطمه (سلام الله علیها) به دنبال آن حضرت و علی بن ابی طالب (علیه السلام) پشت سر وی حركت می كردند ؛


پیامبر (صلی الله علیه و اله) این چنین گام به میدان مباهله نهاد ، او پیش از ورود به میدان « مباهله» ، به همراهان خود گفت:


من هر وقت كه دعا كردم ، شما دعای مرا با گفتن
آمّین بدرقه كنید.


سران هیئت نمایندگی نجران ، پیش از آنكه با پیامبر (صلی الله علیه و اله)) روبرو شوند به یكدیگر می گفتند:



هرگاه دیدید كه « محمد» ، افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد ، و شكوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما داد ،

در این صورت وی فردی غیر صادق است و اعتمادی به نبوت خود ندارد.

ولی اگر با فرزندان و جگر گوشه های خود به « مباهله» بیاید و با وضعی وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادی ، رو به درگاه الهی گذارد ؛

پیداست كه پیامبری راستگو است و به قدری به خود ایمان و اعتقاد دارد كه نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودی قرار دهد ،

بلكه با جرأت هر چه تمامتر ، حاضر است عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد خود را ، در معرض فنا و نابودی قرار دهد.



سران هیئت نمایندگی در این گفتگو بودند كه ناگهان ، چهره نورانی پیامبر اكرم (صلی الله علیه و اله)) با چهار تن دیگر نمایان گردید.




همگی با بهت و حیرت به چهره یكدیگر نگاه كردند ، و از اینكه او فرزندان معصوم و بی گناه ، و یگانه دختر و یادگار خود را به صحنه مباهله آورده ؛ انگشت تعجب به دندان گرفتند.

آنان دریافتند كه پیامبر ، به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد والّا یك فرد مردد ، عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی و عذاب الهی قرار نمی دهد.



اسقف نجران گفت:



من چهره هائی را می بینم كه هر گاه دست به دعا بلند كنند و از درگاه الهی بخواهند كه بزرگترین كوهها را از جای بكند ، فوراً كنده می شود.



بنابراین ، هرگز صحیح نیست ما با این افراد ِ با فضیلت ، مباهله نمائیم ؛



زیرا بعید نیست كه
همه ما نابود شویم ، و ممكن است دامنه عذاب گسترش پیدا كند ، همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین حتی یك مسیحی باقی نماند.



انصراف هیئت نمایندگی از مباهله


هیئت نمایندگی با دیدن وضع یاد شده ، وارد شور شدند و به اتفاق آراء تصویب كردند كه هرگز وارد مباهله نشوند ،


آنان حاضر شدند كه هر سال مبلغی به عنوان «جزیه» ( مالیات سالانه ) بپردازند و در برابر آن ، حكومت اسلامی از جان و مال آنان دفاع كند.


پیامبر اكرم (صلی الله علیه و اله)) رضایت خود را اعلام كرد و قرار شد آنها هر سال در ازای پرداخت مبلغی جزئی ، از مزایای حكومت اسلامی برخوردار گردند.



سپس پیامبر اكرم (صلی الله علیه و اله)) فرمود:


عذاب ، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود ،

و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد می شدند ، صورت انسانی خود را از دست داده ،

در آتشی كه در بیابان برافروخته می شد ، می سوختند و دامنه عذاب به سرزمین« نجران» نیز كشیده می شد.


نویسنده :

------------
جعفر سبحانی
فروغ ابدیت ، جلد 2 .