نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10

موضوع: « مُسكـَوَ يـه » و كتاب " تجارب الاُمم "

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile « مُسكـَوَ يـه » و كتاب " تجارب الاُمم "

    مسكويه وكتاب تجارب الامم


    محمّدعلی جاودان
    [SIZE=2]

    ابو علي مسكويه ، احمد بن محمّد بن يعقوب ، مورّخ ، فيلسوف ، متكلم ، رياضي دان ، اديب ، شاعر و … در عين اينكه در جامعه ايراني چهره اي آشنا و مأنوس دارد ، آنطور كه بايد و به اندازه لازم شناخته نيست ، بنابراين تحقيق و طبع كتاب مشهور او «تجارب الامم» با مقدمه مفصل و فني محقق و مصحح دانشمند كتاب ، يك تحفه مغتنم براي اهل كتاب و مطالعه جدي به شمار مي آيد . از فرصت معرفي كتاب و بررسي ارزش تحقيق و مقدمه آن استفاده كرده ، مقدمه اي لازم و عام براي شناخت تاريخ به محضر خوانندگان گرامي عرضه مي دارد :

    مدخلي در شناخت تاريخ اسلام

    تاريخ اسلام يكي از چند علمي است كه بيشتر از همه گرفتار شئامت دخالت حكومت هاي جور شده است ، و اين حقيقتي است كه بررسي جوانب آن ، نياز به دقت و خبرويت و حوصله فراوان دارد ، و متأسفانه در مجامع علمي كمتر مورد توجه قرار گرفته است .


    عصر اموي

    عصر اموي ، عصر اموي عصر تكون تاريخ به شكل كنوني است . حكومت اموي در دوره اقتدار خويش ، با برنامه ريزي حساب شده اي كوشيد كه علم تاريخ از يك جريان سالم و طبيعي دور بماند ، و آنطور به ثبت برسد كه تنافي و تضادي با منافع حكومت كافر كيش ايشان نداشته باشد .

    لذا در
    مرحله اول ، به احياي تاريخ جاهليت پرداخته و افرادي چون دغفل نسابه و عبيد بن شريه و علاقة بن كرشم و امثال ايشان كه در زمينه انساب و ايام عرب و تاريخ جاهليت آن اطلاعاتي داشته اند به دربار پذيرفته و حمايت كرده و بركشيده اند . (1)

    در
    مرحله دوم ، كوشيده اند واقعيات تاريخ اسلام و زندگاني پيامبر صلي الله عليه و اله و اصحاب آن حضرت ، با تحريف و تغيير به شكل مطلوب ايشان در بيايد . فرامين صريح معاويه بن ابي سفيان در زمينه جعل حديث (2) بخشي از اين مرحله و جلب و جذب دانشمندان بزرگي چون محمّد بن شهاب زهري به دربار ، بخش ديگري از آن است . (3)

    و در
    مرحله سوم ، با سوزاندن و نابود ساختن اسناد و مدارك تاريخي كه تا حدودي حقايق تاريخي را در برداشته اند ، به ريشه كن ساختن اطلاعات صحيح دست زده اند (4) تا راه براي جعليات و اخبار تحريف شده باز باشد ، و مردم در اطلاعات خويش با بر نخوردن به مخالف ، يكسره تحريف شده ها را حقيقت مطلق تلقي كنند .

    ادامه دارد . . .

    _________________
    فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    [SIZE=2]عصر عباسي

    تاريخ اسلام در دوره امويان ، يعني نزديك به يك قرن ، گرفتار فشار خرد كننده سياست موذيانه ايشان بود . با تغيير حكومت از خاندان اموي به عباسي ، اين وضع تحول اصولي نيافت ، و در دوره عباسي نيز همچنان علم تاريخ از آزادي لازم برخوردار نبود . بحث در اين مورد احتياج به يك تحقيق جداگانه و گسترده دارد ، ولی اشاره ای کوتاه به این حقیقت كفايت مي كند كه :

    الف : اين اسحاق بزرگترين مورّخ و سيره نويس قرن دوم (85-151) كتاب مشهور
    سیره خود را به دستور منصور داونيقي دومين حاكم عباسي و براي فرزند او مهدي به نگارش در آورده است . (5)

    ب : واقدي مورّخ طراز اوّل قرن دوم و سوم ( 207 ) به زمان هارون ،
    عالي ترين مقامات قضايي جهان اسلام ، يعني قضاوت بغداد را حائز گشته و بعد از او هم به فرمان مأمون منصب خويش را بغداد شرقي همچنان عهده دار بود ، و تنها در ابتداي ورود به دربار هارون از ششصد هزار درهم عطاي او برخوردار شده است . (6)

    ج : بلاذري (279 ) مورّخ بسيار پر اطلاع قرن سوم نيز از عهد مأمون تا عصر معتز از رجال دربار عباسي مي باشد
    او در اوايل جواني به دربار مأمون پيوسته و بعدها در دربار متوكل و مستعين و معتز ، تا مقامات عاليه دولتي ارتقا يافت و حتي گفته اند تربيت عبدالله فرزند معتز وليعهد او را به عهده داشته است . (7)

    د : بعد از اينها يعقوبي مورّخ قرن سوم را مي شناسيم ( 292 ) وي با اينكه ظاهراً شيعي مذهب به نظر مي رسد ، به خاطر اينكه به طور خانوادگي داراي مناصب اداري و ديواني حكومت عباسي بوده اند ، حوادثي چون كشته شدن ابومسلم و دوران نكبت بار برامكه و شهادت حضرت امام موسي كاظم عليه الصلوة و السلام را به اختصار و مجامله برگزار مي كند . (8)

    بدين ترتيب تاريخ اسلام به صورت كنوني آن ، در دامان امويان تولّد و حضانت و در سايه عباسيان رشد يافت ، و ناگزير بسياري از حقايق آن مكتوم مانده و چيزها بر آن اضافه شده و بخش بزرگي از آن تحريف يافت ، اگر چه قسمت اعظم حقايق نيز در لابلاي دروغها و تحريفات باقي مانده و به انتظار محققان و حقيقت جويان قرون يعد نشست ، و بر ماست كه با تحصيل خبرويت و با دقت و بي نظري و استقصاي تام ، آن را چون اشياي عتيقه و گرانبهاي باستاني از زير آوار قرنها دروغ و تحريف بيرون آورده و در دسترس جهانيان قرار دهيم .
    گرفتاري بزرگتري كه بيشتر دوره عباسيان با آن روبرو گرديد پيدايش زنادقه به صورت يك تحزّب قوي و منسجم ، با نقشه هاي حساب شده تأثير آن در جعل روايات تاريخي و نوشتن كتاب در زمينه آن بوده است كه متأسفانه تاكنون كمتر مورد ارزيابي و بررسي تحقيقي قرار گرفته است . (9)
    _________________
    فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    [size=2]طبري سرسلسله مورّخان

    يكي از بزرگترين مورّخان قرن سوم و چهارم ، محمّد بن جرير طبري (225-310) است . او چون حلقه اتصالي ميان مورّخان قرون قبل چون ابن اسحاق و واقدي و ابومخنف و نصربن مزاحم ووهب بن منبه و هشام كلبي و زهري و مدائني(10) و … و مورّخان ادوار بعد قرار گرفت و نوشته هاي او مأخذ عمده كساني شد كه بعد از وي به تأليف تاريخ اسلام اهتمام كرده اند زيرا بعد از او آنان كه به اين علم رو آوردند يا روايات موجود در تاريخش را اخذ و اقتباس و تلخيص نموده اند و يا از جايي كه او قلم بر زمين نهاده سخن آغاز كرده اند(11) ، و اين مسئله خود يكي از حساس ترين نكات در زمينه تاريخ نويسي در عالم اسلام است البته تفصيل اين مطلب نيز از عهده اين مختصر بيرون است ، و آنچه در اينجا مي توان گفت بيشتر از اشاره به چند نكته مهم و قابل دقت نخواهد بود ، و اميد كه نكات مزبور رهگشاي كساني باشد كه بخواهند در زمينه تاريخ اسلام كاري بكنند :

    1- طبري ، برخلاف روشي كه در فقه و تفسير دارد(12) ، در تاريخ تنها يك جمع آوري كننده است و معمولاً از اظهار نظر خودداري مي كند . اين رسم يك رسم سودمند است . و آن اينكه روايات موجود در عصر او ، دست نخورده و عيناً به آيندگان مي رسد ، و ايشان در رد يا قبول آن آزاد خواهند بود ، و اما از يك نظر اثر سوء دارد ، و آن اينكه هر حديث بي اعتبار با حديث معتبر تاريخي همدوش گشته و همه به يك چوب رانده شده و تاريخ ، در نظر اكثريت مراجعه كنندگان آن كه از قوه اجتهاد و قدرت جرح و تعديل عاري هستند ، به شكلي خلاف حقيقت جلوه مي كند ، بخصوص كه شخصيت طبري نيز پشتوانه اين روايات شناخته شود .
    براي اينكه اهميت حقيقت گفته شده روشنتر گردد ، كلامي از نويسنده محقق عرب ، شاكر مصطفي در كتاب «التاريخ العربي و المورّخون» او براي شما مي آوريم ، وي مي نويسد :
    « اطلاعات تاريخي كه طبري در تاريخ خويش گرد مي آورد از موثق ترين روايات مي باشد ، زيرا وي مانند محدثي دقيق در انتخاب و اختيار آنها – در حدّ توان – كوشش به كار برده و همه وقت آن روايات را با حفظ سلسله راويان نقل مي كند »

    در صفحه بعد اضافه مي كند :

    « طبري در تاريخ اسلامي دقيقاً آن طوري عمل كرد كه بخاري و مسلم در حديث عمل كردند ، يعني آنچه اطلاعات صحيح بلكه از نظر صحت مورد اتفاق تا عهد او موجود بود در كتاب خويش جمع آوري كرد » (13)
    اين سخنان درست با گفته خود طبري در مقدمه تاريخش كه شاکر مصطفي آن را در چند خط بعد نقل مي كند تعارض دارد .

    در آنجا طبري مي گويد :
    « آنچه من آورده ام روايات ديگران است . اگر چيزي در آن مورد انكار قرار گرفت ، يا ناخوشايند شمرده شد بر عهده من ، جز مسئوليت نقل نيست»(14).

    از اين گذشته ابن اثير مورّخ بزرگ و پيرو طبري بعضي از روايات او را به دليل اينكه با معيار عقل قابل قبول نبوده ، اصلاً نقل نمي كند .(15)
    و ابن خلدون به همين دليل پاره اي از اينگونه روايات تاريخي را مورد نقد قرار مي دهد .(16)

    2- طبري با حفظ بخش عظيمي از ميراث گذشتگان ، آن را از نابودي حفظ كرده است . در مورد تاريخ قبل از اسلام ، بخش تاريخ ساسانيان را مي توان نام برد كه محققين در مورد آن مي نويسند :
    « فصل نسبتاً مفصل تاريخ ساسانيان و عصر ايشان كه در قسمت تاريخ پيش از اسلام گنجانيده است داراي ارزش عمده اي است … زيرا اين فصل تا اندازه اي بر مبناي گزارش هاي خوب عربي است كه قست عمده آن ، دست كم با واسطه ، از منابع بسيار مهم قديم ايرانی مأخوذ است » (17) و در مورد تاريخ بعد از اسلام از كتاب صفين و كتاب قتل الحسين عليه السلام (18) ابو مخنف لوط بن يحيي منقري (157 ) و تاريخ الخلفاء (19) مدائني ابوالحسن علي بن محمّد ( 234- 135 ) به عنوان نمونه مي توان ذكر كرد .

    3- طبري با وسواس و مراقبت زياد كوشيده است كه هم سياست حاكم (20) و هم جوّ موجود ميان عوام مردم را رعايت كند و در اين راه حقايقي را قرباني كرده و بخشي از تاريخ اسلام را به دروغ آلوده است ، اين مطلب را با چند جمله از خود طبري مبرهن مي كنيم :

    الف : در حوادث سال 30 هجري : در اين سال جريانات مربوط به ابوذر اتفاق افتاده است و در آن معاويه او را از شام به مدينه تبعيد كرده است . در علت اين تبعيد ، مورّخين مطالب فراوان گفته اند كه ما از بازگفتن بيشتر آنها «كراهت» داريم . اما توجيه كنندگان عمل معاويه و «عذرتراشان» او در اين زمينه قصه اي ذكر مي كنند كه ما آن را نقل مي كنيم (21):
    در اينجا طبري دو دسته روايت در دست داشته است . آنچه اكثريت قريب به اتفاق مورّخين نقل كرده اند ، و او در آنها هيچگونه ضعف و خللي سراغ نداشته است و تنها بدين علت از بازگفتن و نقل آنها كراهت داشته كه در آنها اعمال ظالمانه و خشونت بار معاويه توجيه نشده است و بالعكس تنها روايت مخالف را كه از يك كتاب پراز دروغ و جعل و خيال پردازي و از يك راوي زنديق و ملحد و جعّال بوده ترجيح داده و نقل مي كند ، آنهم فقط به اين جهت كه در آن رفتار معاويه توجيه گشته است .

    ب : در حوادث سال سي و پنج هجري : در اين سال طبري نمونه ديگري از پنهان كاري نصوص تاريخي را به دست مي دهد . او مي گويد : « واقدي در بيان علت حركت مصريان به مدينه و به سوي عثمان و فرود آمدن ايشان در ذوخشب ( در قيامي كه عليه مظالم حكومت عثمان داشتند ) مطالب فراوان آورده است كه اندكي از آنها را در گذشته گفتيم ، ولي از ذكر بخش ديگر خودداري مي كنيم زيرا از بازگفتن آن «كراهت» داريم .»(22)

    ج : در حوادث سال سي و ششم : نمونه ديگري از كتمان حقايق را در بيانات طبري در حوادث اين سال مي بينيم . او از ابومخنف مورّخ معتبر قرن دوم كوفي نقل مي كند : « هنگامي كه محمّد بن ابي بكر ولايت مصر یافت به معاويه حاكم شورشي و طاغي شام نامه اي نگاشت . در جواب از معاويه مكتوبي رسيد . مكاتبات ادامه يافت .
    طبري مي گويد : ابو مخنف مكاتباتي كه ميان محمّد و معاويه ردّ و بدل گشته آورده است ، اما من از نقل و ذكر آنها « كراهت دارم . زيرا در آن چيزهاست كه عامه شنيدن آن را تحمل نمي توانند كرد » . (23)

    در واقع بر اساس اين نص ، انگيزه اصلي طبري در حذف و كتمان پاره اي از حقايق تاريخي كه مدارك آنرا در دست داشته چيزي جز اين نبوده است كه جوّ عمومي زمان از شنيدن آن امتناع مي ورزد ، و تلخي آنرا تحمل نمي تواند كرد .

    اما نصي كه اينك نقل مي كنيم نشان مي دهد ، مطالبي از نظر گاه طبري جاي مخفي كردن داشته كه قبايح اعمال زمامداران و خلفا را آشكار مي كرده است . طبري براي حفظ جوّ عمومي جامعه كه سياست حاكم نيز موافق آن بوده اين گونه اعمال ناپسند زمامداران و قدرتمندان گذشته را در تاريخ نياورده است ، تا تاريخ او در جامعه مورد انكار و ايراد قرار نگيرد ، و مردم آن را بپذيرند .

    اعتراف طبري به حقيقت ذكر شده به مناسبت كشته شدن خليفه متوكّل (متوفي 248 هـ ) به دست فرزندش منتصر است مي گويد : منتصر در مورد قتل پدر با فقها ، و علماي عصر خويش مشورت كرد ، و اعمال و عقايد او را براي ايشان باز گفت و فقها به خاطر زشتي بسيار آن ، حكم به قتل او دادند . اما باز در اينجا هم طبري با اينكه اقرار مي كند كه متوكّل طبق فتواي فقهاي عصر و به خاطر زشتي عقايد و اعمالش كشته است
    مي گويد : « من از بازگو كردن این اعمال و عقيد در كتاب خود كراهت دارم » (24)

    _________________
    فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)
    ویرایش توسط soheil_g : 2009/01/24 در ساعت 10:12

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    [SIZE=2]خطاي بزرگ

    مهمترين مشكلي كه ما در تاريخ طبري با آن روبرو هستيم در فاصله سالهاي 11 تا 37 هجري است ، روايات اين دوره ( در حدود 700 روايت تاريخي ) عمدتاً از سيف بن عمر تميمي راوي جعال و كذاب و زندق كاملاً شناخته شده (25) نزد همه علماي رجال است كه بخشهاي مهمي از تاريخ اسلام را با نوشته هاي خويش از دروغ آكنده است .

    طبري در اين انتخاب غلط و نابخشودني ، نوشته هاي همه راويان و مورّخان معتبر را به كناري نهاده و براي اينكه بر اعمال زشت معاويه و امثال او سرپوش بنهد روایات مشحون از دروغ سیف بن عمر تمیمی را نقل مي كند ، و با اين كار به اين جعليات ، عمر و دوام و اعتبار بخشيده و آنها را به تاريخ اسلام پيوند داده است .
    _________________
    فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)a

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    عوامل شهرت طبري

    اين بنده معتقد است كه طبري به علل متعدد از جمله « قدمت » و « وسعت اطلاعات » و از همه مهمتر مراعات رضايت قدرتمندان و جو حاكم به شهرت بي همتاي كنوني خود رسيده است .

    البته كساني بوده اند كه از همان قدمت و وسعت اطلاعات برخوردار بوده اند ، اما به خاطر نداشتن خصيصه سوم كه از مهمترين خصايص ابو جعفر طبري است از شهرت و اعتباري كه او يافته برخوردار نشده اند .

    به عنوان شهرت و اعتباري كه او يافته برخوردار نشده اند . به عنوان نمونه بلاذري و مسعودي را مي توان نام برد . از نوشته بسيار مهم و مفصل و سي جلدي بلاذري يعني انساب الاشراف تنها يك نسخه خطي كامل در تركيه محفوظ است و فقط چند جلد آن به طور پراكنده چاپ دقيق علمي – فني شده است (26)

    از كتب مهم مسعودي در تاريخ ، يعني «اخبار الزمان و الاوسط» كمتر خبر و نشاني در دست مي باشد .(27)

    اين سه عامل ، مهمترين عواملي بودند كه باعث شدند طبري سر سلسله اكثر مورّخان نسلهاي بعد هم شده و همه نقاط ضعف خود را به قرون بعد منتقل سازد .

    كثرت پيروان طبري حيرت آور است ، و افراد آن از عظيم ترين شخصيتهاي علمي ادوار بعد شمرده شده اند .

    مشهورترين اين كسان عبارتند از :

    * مسكويه ابو علي احمد بن يعقوب ( 421-320 ) در كتاب تجارب الامم .

    * ابن جوزي عبدالرحمن ابوالفرج ( 597-510 ) در المنتظم في تواريخ الملوك و الامم .(28)

    * ابن اثیر عزالدین ابو الحسن علی بن محمّد شیبانی (630 – 555) در کتاب الکامل فی التاریخ .

    * سبط ابن جوزي شمس الدين ابوالمظفر ( 654 – 581 ) در كتاب چهل جلدي خود مرآة الزمان .

    * عماد الدين ابوالفداء ايوبي حمدي ( 732-672 ) در كتاب المختصر في اخبارالبشر .(29)

    * شمس الدين ابو عبدالله ذهبي ( 748-673 ) در كتاب تاريخ الاسلام .

    *ابن وردي ابو حفص زيد الدين قرشي بكري ( 749-689 ) در تتمه المختصر فی الاخبار البشر .

    * ابن کثیر عماد الدین دمشقی (774 – 700) در کتاب البدایه و النهایه.

    *ابن خلدون عبدالرحمن بن محمّد ( 808-732 ) در كتاب العبر و ديوان المبتداء و الخبر .

    *ديار بكري حسين بن محمّد بن الحسن ( 966 ) در كتاب تاريخ الخمس . (30)

    در ميان جمع بزرگ پيروان طبري ، بعضي كوشيده اند تصرف و تجديد نظر و ابتكار هم داشته باشند ، اما اينكه آيا خواسته اند يا نه ؟ و اگر خواسته اند آيا توانسته اند از چنبره اطلاعات نادرست طبري نجات يابند ؟

    يك سوال تحقيقي مهم را پديد مي آورد و اين بنده معتقد است كه همان علت كه طبري را به اين ورطه در انداخت در مورد پيروان بزرگ او كارگر افتاده و آنها را نيز به نقل اكاذيب و جعليات زنادقه وادار كرد . اشاره مختصر به دلايل اين ادعا در زير خواهد آمد .

    از آن كساني كه در پي ابتكار و نو آوري بوده اند سه تن بيشتر شايسته ذكر هستند :

    1- ابن اثير علي بن محمّد شيباني جزري : اين دانشمند و مورّخ بزرگ كوشيده است در ضمن اينكه طبري را تكميل مي كند به تلخيص و تهذيب آن نيز دست بزند . او روايات مختلف طبري را با هم سنجيده و بهترين آنها را انتخاب كرده .
    اگر چه شيوه وي در انتخاب و حذف و هماهنگ ساختن مطالب همان شيوه قدما ست ، امّا استقلال نسبی اندیشه او که باعث می شود در بسیاری موارد بيان و توضيحي قابل قبول و تا حدودي سنجيده از وقايع به دست دهد ، در خور توجه است .

    نمونه اي از اعمال نظر و اجتهاد ابن اثير در روايات متعدد طبري و انتخاب بهترين را مي توان در جريانات فتح خيبر مشاهده كرد .(31) طبري در اين زمينه چندين روايت نقل كرده و طبق معمول هيچكدام را ترجيح نمي نهد ،
    اگر چه اول روايات ضعيفتر را مطرح و در پايان ، روايت صحيح و معتبر را قرار داده است ،

    اما ابن اثير بعد از نقل روايات مختلف اين باب از طبري مي گويد : « گفته شده است كه آن كسي كه مرحب ( پهلوان بزرگ يهوديان ) را كشته و دژ ( ايشان ) را فتح كرد علي بن ابي طالب عليه السلام بود ، و اين مشهورترين روايت و صحيح ترين آنهاست » . (32)

    ابن اثير علاوه بر تلخيص و تا حدودي تهذيب طبري ، آنرا كه در سال 302 پايان گرفته تا سال 628 ادامه مي دهد ، و بيشترين اهميت ابن اثير در ازمنه اي است كه طبري از آن سخن نگفته و اهميت او بخصوص براي اين است كه اغلب منابعي كه براي تأليف اين بخش به كار برده است امروزه موجود نبوده و ما فقط به وسيله وي مي توانيم از حوادث آن ازمنه آگاه بشويم .

    اما دقت نظر و ذوق ابن اثير به اضافه منابع فوق العاده اي كه غير از طبري در دسترس داشته باعث شده است مراجعه به طبری در تاريخ قبل و بعد از اسلام ، محقق را به هيچ وجه از مراجعه به ابن اثير بي نياز نكند ، و در هر دو دور ، تاريخ الكامل او متضمن نكات و اطلاعات تازه اي باشد .

    اين حقيقتي است كه كارل بروكلمان در رساله اش در مورد مقايسه طبري و ابن اثير بدان دست يافته است .(33)

    اما با اين همه در اين مورّخ بزرگ قرن هفتم ، يك نقص بزرگ ديده مي شود كه به هيچ وجه در ميزان انصاف و حقيقت دوستي قابل چشم پوي نيست ، و آن اينكه او مطالب مربوط به سالهاي بسيار مهم و تعيين كننده ما بين يازده تا سي و هفت را تنها از طبري نقل مي كند و چنانكه ديديم طبري هم سراسر اين بخش از كتاب خود را از جعليات و اكاذيب سيف بن عمر مشحون ساخته و همه اسناد معتبر ديگر را رها كرده است .

    اينك به دليل يا بهانه اي كه ابن اثير براي اين كار خود ارائه مي دهد نگاه مي كنيم :

    « و در اين سال (30 هجري ) جريانات ابوذر و تبعيد معاويه او را از شام به مدينه ، اتفاق افتاده است . در علت اين واقعه مطالب فراوان آورده اند – كه از جمله آن ناسزا گفتن معاوبه به او و تهديد كردنش به قتل و فرستادن او به برروي شتري و بعد تبعيدش از مدينه به صورت شنيع و بد مي باشد كه اصولاً نقل و بازگفتن آن صحيح نيست و اگر اين نقل درست باشد ، سزاوار است كه عثمان را ( در اين اعمال بد ) معذور دارند ، زيرا امام مي تواند رعيت خويش را تأديب كند يا عذري ديگر امثال اينها ، و نبايد اين اعمال باعث طعن و ايراد در مورد عثمان بشود – كه من از ذكر آنها كراهت دارم . اما آن كسان كه در مورد عذر گفته اند مي گويند . » (34)

    ادامه دارد . . .
    _________________
    فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)

  6. #6
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    - ابن خلدون ولي الدين عبدالرحمن بن محمّدبن حضرمي تونسي : ابن خلدون و آراي او در زمينه تاريخ و فلسفه آن و تمدن و جامعه شناسي بسيار مشهورند .

    اين دانشمند ، تاريخ را يكي از علوم مربوط به جامعه و فايده عمده آن را شناخت اسباب و عوامل پيدايش انحطاط و سقوط تمدن ها مي داند وي به حق «بي دقتي مورّخان پيشين را انتقاد مي كند » براي حل اين مشكل « ضرورت نقد تاريخي را پيش ميكشد » و خود به عنوان نمونه ، روايات متعددي از مورّخان بزرگ گذشته را مورد نقد قرار مي دهد.

    نقد او غير از بررسي گواهي ها و راويان كه در تاريخ اصل كلّي و معتبر و هميشگي است مبني بر آنچه وي قانون المطابقه مي خواند يعني آنكه حوادث منقول و آنچه اقتضاي طبيعت جاري عمران بشري است منطبق باشد

    در مقدمه بر مورّخان گذشته مي تازد كه در نقل اخبار گزاف دقت نمي ورزند ، و آنچه پيشينيان گفته اند بي هيچ تأملي تكرار مي كنند » و بعد با ارئه شواهد نشان مي دهد كه خطاي مورّخان غالباً از همين بي قيديهاست كه در نقل اخبار گزاف دارند » (35) .

    بنابر اين بسيار عجيب است كه ببينيم كه خود وي در متن تاريخ به همان عيب كه در ديگران سرزنش مي كند گرفتار گشت و تاريخ خويش را از جعليات سيف بن عمر آكنده ساخته است .

    البته لازم به تذكر است كه نقل ابن خلدون از سيف بن عمر مستقيم نبوده بلكه به واسطه طبري است .

    وي پس از پايان حوادث جنگ جمل مي نويسد :

    « اين بود داستان جمل ، آنطور كه ما از كتاب ابو جعفر طبري خلاصه كرده ايم » .

    بعد از اين در پايان دوران حكومت امام مجتبي عليه اسلام مي نويسد :

    « اين آخرين سخن در مورد خلافت و … است ، و ما آن را به طور خلاصه از كتابهاي محمّد بن جرير طبري يعني تاريخ بزرگ او آورديم . كه ما آن را موثق ترين متون تاريخ و دور ترين آنها از ايراد كردن و ايجاد شبهه در مورد كبار امّت ( قدرتمندان و خلفا ) ديده ايم …»(36)
    _________________
    فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)

  7. #7
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    احمد بن محمّد بن يعقوب مسكويه فيلسوف و مورّخ ايراني و شخصيت بزرگ مورد بحث ما ، سومين تن از اين سه نفر است .

    او تقليد و تلخيص طبري را از عصر پيشداديان در تاريخ ايران شروع كرده و در اواخر قرن سوم خاتمه مي دهد.(37)

    مسكويه علاوه بر اين كه چون ديگر مورّخان بعد از طبري پيرو اوست ، به يک واسطه شاگردش نيز به حساب مي آيد .

    وي مي نويسد :

    « در اين سال ( يعني 350 هجري ) ابوبكر احمد بن كامل قاضي از دنيا رفت ، و من از او تاريخ طبري را استماع كردم ، و وي مصاحب ابو جعفر طبري بوده و از او فراوان استماع كرده بود . اما من از مطالب طبري جز اين كتاب چيزي از وي نشنيدم . بعضي آن را بر او خواندم ، و بعض ديگر را اجازه نقل يافتم »(38)

    زندگي و آراء و كتب اين دانشمند بزرگ ، جاي سخن و تحقيق فراوان دارد ، و ما در اين فرصت تنها به اشاراتي كوتاه بسنده مي كنيم :

    اول : يك مسئله مهم و قابل ذكر در مورد اين دانشمند قضاوت ناصوابي است كه بعضي از دانشمندان جديد در مورد ايشان كرده اند ،
    مثلاً گفته اند : « ابن مسكويه در آثار خود چندان تعصب اسلامي نشان نداده است ، محتملاً ميراث سابقه مجوسي هنوز در تربيت عقلاني وي نيرومند است .»(39)

    البته اين نظر با اينكه از حقيقت فاصله بسيار دارد ، چون او يك خاورشناس مسيحي و غربي است چندان غريب نيست ، زيرا از غريبه بيگانه جز بيگانگي انتظار نمي رود . اما آنچه يك فاضل ايراني نوشته جاي شگفتي دارد ،

    و آن اينكه: « مسكويه قايل به اصالت عمل و اصالت تجربه ، به امور خارق العاده معتقد نبوده است ، و ظاهراً به معجزات انبيا نيز اعتقاد نداشته است … » (40)

    بنا به اعتقاد ما آنچه اين دانشمندان را به اشتباه در انداخته است سيره و راه و رسمي است که مسكويه در كتاب خود ، تجارب الامم داشته است.

    مسكويه در اين كتاب مي كوشد از حوادث سياسي و اجتماعي گذشته تجربتي براي آيندگان استنباط كرده و ثبت كند . او بيشتر چیزی را انتخاب و نقل مي كند كه در آينده قابل تكرار باشد ، و بتواند سرمشق قرار گيرد :

    « چون اخبار اقوام و شرح حال پادشاهان را ورق زدم ، و اخبار ممالك و كتب تاريخ را خواندم چيزهايي ديدم كه ممكن است از آن به عنوان تجربه و درس ، در اموري كه نظيرش پيوسته تكرار مي شود ، و حدوث شبه و مانندش هميشه انتظار مي رود ، استفاده كرد …»(41)


    مسكويه ، بنابر اين اصل و راهي كه انتخاب كرده از ضبط و ثبت معجزات خودداري مي كند ، نه به خاطر عدم اعتقاد ، بلكه بالعكس با قبول كامل اين حوادث ، چون آنها را فوق طبيعي و ماوراي مادي مي داند قابل تكرار به وسيله بشر عادي نمي شناسد ،

    و چون كتاب خود را براي ثبت حوادث تكرار شدني و قابل سرمشق گرفتن نوشته است از ذكر خوارق عادات خودداري مي نمايد .

    باز به عبارت ايشان باز گرديم :

    «‌… آ‎غاز مي كنم به اخباري كه درباره حوادث بعد از طوفان به ما رسيده زيرا به اخبار قبل از آن كمتر مي توان اعتماد كرد ، و علاوه بر اين از فوايدي كه ما قصد ذكر آنرا نداشته و شرحش را پيش از اين آوردیم خالي است ، و براي همين سبب معجزات انبيا و سياساتي كه ايشان با تكيه بر معجزات پيش گرفته بوده اند ذكر نكرديم زيرا مردم زمان از اين معجزات در كارهاي خود تجربه اي نخواهند اندوخت و ما فقط آن قسمت از كارهاي انبيا را كه از روي تدبير بشري بوده و مقرون به اعجاز نباشد ذكر خواهيم كرد .»(42)

    پس كتاب تجارب موضوعاً با بحث از اينگونه مسائل بيگانه است نه اينكه ابو علي مسكويه به خاطر عدم اعتقاد به امور خارق العاده از ثبت آنها خوداري كرده باشد . دليل بهتري كه براي ادعاي خويش داريم كلمات خود مسكويه است .

    او بعد از اينكه جنگ خالد را با مرتدين بازگو مي كند چنين مي نويسد :

    «‌خالد چون از اين جنگ فراغت يافت از سوي ابوبكر به او دستور رسيد كه به سوي عراق برود . حواث جنگهاي او با ايرانيان بعد از اين اتفاق افتاد ، و ما در اين جنگها با همه عظمت و شدّتش ، چيزي كه بتوان از آن تجربتي اندوخت ، و يا راه رسمي آموخت – جز اندك – نديديم ، و شرط ما در اول كتاب اين بود كه تنها اخباري را ثبت كنيم كه تدبيري سودمند براي آينده يا راه چاره اي براي حل مشكل جنگ يا چيز ديگري در آن موجود باشد تا بتواند نمونه عملي و سرمشق براي حوادث روزگاران بعد واقع گردد ، و بدين خاطر ما از ثبت اين وقايع خودداري كرديم … و به همين خاطر ما اكثر غزوات و جنگهاي پيامبر صلي الله عليه و آله را نيز ذكر ننموديم . زيرا همه آنها با توفيق و امداد و نصرت الهي سرانجام يافتند و دشمنان ايشان به خزلان الهي گرفتار شده و شكست خوردند ، بنابر اين در آن تجربتي وجود نداشت و از آنها راهي براي حل مشكل آينده بدست نمي آمد ، و در آن تدبيری بشري ( و قابل تكرار ) وجود نداشت . »(43)
    _________________
    فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)

  8. #8
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بدين ترتيب سخناني كه آورديم از همان نمونه هاي گفته هاي معمولي خاورشناسان است كه در بسياري از اوقات بدون توجه به جوانب مسئله يا بدون فهم و استقصاي متون و مصادر يا سر غرض و موضع گيري غير مسئولانه بر زبان يا قلم ايشان مي رود .

    تكيه بر سابقه مجوسيت مسكويه براي اثبات فقدان تعصب اسلامي در ايشان از اصل مطلب نيز سست تر است ،

    زيرا اولاً : از نام مسكويه يعني احمد و نام پدرش محمّد و نام جدّش يعقوب كه همه اسامي اسلامي هستند معلوم مي شود كه مسكويه خود از مجوسيت به اسلام

    نيامده بلكه اگر اين جريان اصلي هم داشته مربوط به اجداد ايشان است ،

    و ثانياً اگر مسكويه زماني زرتشي هم بوده ناگزير معتقد به معجزه و عالم غيب بوده است .

    چون زرتشتي گري در این اصل فرقي با اسلام ندارد كه ميراث اعتقادات زرتشي بتواند عامل سستي اعتقاد به امور خارق العاده گردد .

    دوم : مطلب بسيار مهم ديگري كه درباره اين دانشمند و كتاب تجارب الامم او مي توان گفت اين است كه ابو علي مسكويه پيش از آنكه يك مورّخ باشد

    به علوم عقلي و عملي مثل فلسفه و رياضيات و طب و كيميا توجه داشته است ،

    و ممارست ساليان دراز در اين رشته ها ، ذهنيتي عقلاني و تجربي و علمي در او پرورش داده است .

    لذاست كه حتي كتاب تجارب الامم او كه يك كتاب تاريخ است از جنبه عقلي و فلسفه عملي قابل تأمل و بررسي است ،

    و نيز به همين جهت است كه او در اين كتاب به راهی رفته است كه در ميان مورّخان اسلام بديع و بي مانند مي باشد .

    بسياري از مورّخان اسلام در اينكه از تاريخ مي توان بهره و فايدت علمي كسب كرد اتفاق نظر دارند ،

    ولي اينكه اين فايدت چيست ؟

    البته اختلاف نظر وجود دارد .

    مثلاً ابوالفرج ابن جوزي در مقدمه كتاب المنتظم مي آورد كه چون در تاريخ راه و رسم و سرانجام مرد عاقل و دور انديش ثبت مي شود خواننده آن به حزم و حسن

    تدبير راهبري مي شود ، و برعكس چون سيرت و عاقبت كار بي پرهيزان و بي پروايان ثبت گردد انسان را از چنين عاقبت نيانديشي ها باز مي دارد .

    مسعودي خاطر نشان مي سازد كه تاريخ به پادشاهان آداب سياست و به عموم مردمان مكارم اخلاق مي آموزد.

    معين الدين يزدي در تاريخي كه براي آل مظفر تأليف كرده در مورد فايده تاريخ مي گويد : مطالعه تاريخ به انسان تعليم مي دهد كه در غم و شادي زياده از اندازه

    محزون يا فريفته نگشته در تقلبات احوال تأثير قدرت الهي را از چشم دور ندارد .

    ابن اثير با دقت و عمق بيشتري در اين بحث وارد مي شود . او معتقد است كه تجاربي كه انسان از تاريخ مي آموزد براي او مايه بصيرت و خردمندي است ،

    و با آشنايي به تاريخ مثل اين است كه آدمي گذشته را در برابر ديدگان داشته يا با آن حوادث هم زمان شده است .

    خصوصاً براي پادشاهان و فرمانروايان اين بهره دارد كه فرجام عدالت يا ظلم را بديشان ارائه مي دهد …(44)

    اما صبغه نيرومند عقلي – علمي مسكويه باعث شده كه توجه و تفكر در بهره هاي علمي تاريخ هيچ جا چون تجارب الامم مسكويه دنبال نشده است ،

    و هيچ كس چون او به كسب فايدت علمي از تاريخ نيانديشد .

    مسكويه مي كوشد در هرجا كه ممكن است از تاريخ گذشته براي حال و آينده سرمشق و الگويي تعيين كند ،


    و اين كاري است كه هيچ يك از مورّخاني كه مي شناسيم حتي ابن اثير و ابن خلدون با همه فهم ثاقب و دقت نظر خودشان ، بدان نپرداخته اند .

    اين دو مورّخ تنها در مقدمه كتاب خود از فايدت تاريخ و بهره ها كه از آن توان گرفت ، و يا حداكثر راه و رسم تحقيق تاريخی و فلسفه تاريخ سخن گفته اند .

    اما در متن همچون ساير مورّخان تنها يك ناقلند نه هيچ چيز ديگر .

    اما مسكويه در زمينه هاي غير از نقل محض روايات نيز پاي گذارده و به مفهوم تاريخ عملي انديشيده و كوشيده است در جاي جاي تاريخ خود از يک حادثه جزيي و

    فردي راه و رسمي كشف كند ،

    و با قبول نوعي قانونمندي و تكرار در تاريخ كه در عين همه تقلبات و تحولات ،‌ساختماني غير قابل تغيير ماهوي دارد از آن درس اتخاذ كند .

    به ترجمه سخنان مسكويه نگاه مي كنيم :

    « چون اخبار اقوام … و كتب تاريخ را خواندم چيزهايي ديدم كه مي توان از آن به عنوان تجربه در اموري كه نظيرش پيوسته تكرار مي شود ،

    و حدوث شبه و مانندش هميشه انتظار مي رود استفاده كرد ، مانند ذكر مبدأ دولتها و رشد آن و خللي كه بعد در آن روي مي دهد

    و تكرار و تدارك و تلافي آن خلل تا دوباره به بهترين حال خود بازگردد ،

    و يا غفلت و اهمال در آن خلل ، كار آن دولت ها را به نابودي و زوال بكشد …

    و چنان به نظر بود كه اگر رويدادها كه نظايري بر آن در گذشته بوده و متقدمان آن را تجربه كرده اند الگو و امام قرار گيرد

    از گرفتاريها و عواقب بد آن مصون و متحرز خواهند ماند ، اگر سعادت یار باشد بدان تمسك جسته باشند ،

    زيرا كارهاي دنيا همانند هم و احوال آن متناسب با يكديگر است ،

    و هرچه انسان از اين گونه مطالب تاريخي حفظ كند ،

    و در ياد داشته باشد همچون تجربه هايي است

    كه گويي براي خود او اتفاق افتاده است.»(45)


    مطالبي كه نقل شده از مقدمه مسكويه در كتاب تجارب است كه تمام آن از چند صفحه نمي گذرد ، و بنابر اين مسكويه تا اينجا نه تنها مزيتي بر ابن خلدون ندارد


    كه حتي قابل قياس هم با او نيست ، زيرا ابن خلدون در جوانب گوناگون همين موضوعات در مقدمه بر تاريخش ، در حدود ششصد صفحه قلمي كرده است


    تا آنجا كه اين مقدمه حقاً او را در سطح بنيان گذاران جامعه شناسي و فلسفه تاريخ در مي آورد.


    _________________
    فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)

  9. #9
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    ولي جهت مزيت بي رقيب مسكويه بر ابن خلدون و هر مورّخ ديگر كه تا كنون مي شناسيم در اين است كه ايشان بار آنچه را كه در مقدمه

    تعهد كرده است در طول كتاب بدوش كشيده و هر جاي مناسب از كتاب ، الگو و سر مشق و درس عملي براي آيندگان به دست مي دهد .

    در سرار كتاب تجارب ، نمونه هاي فراواني از سرمشق هاي تاريخي مشخص شده كه ما به تعدادي از آنها اشاره مي كنيم :

    ذكر حيله الاسكندر 1/37 حيله اخري له 1/38 حسن سياست من فيروز 1/86 من آرائه الجيده 1/89 من الآراء السديده1/171 خطاء في الزاي 1/188 تدبير دبره 1000/199 ذكر راي صحيح للاحنف 1/233 ذكر آراء صح احدها 1/243 ذكر رأي صحيح في وقت شده 1/254…

    سوم : آخرين مطلب مهمي كه بايد به محضر خوانندگان گرامي عرضه بداريم در زمينه ارزش جنبه تاريخي كتاب تجارب است چنانکه در گذشته

    ديديم مسكويه يكي از پيروان و مقلدان طبري است .

    اما بخش خلاصه شده از طبري ضعيف ترين بخشهاي كتاب تجارب است .

    مسكويه اگر چه طبري را بسيار خوب خلاصه مي كند ، به طوري كه در مورد آن گفته اند :

    « حوادث تا اوايل قرن چهارم آن ، خلاصه ای استادانه از تاريخ طبري است . »(46)


    اما اين خلاصه كردن در عين حال باعث شده است پاره اي از جهات مثبت طبري از دست برود ، در حالي كه نقاط ضعف آن همچنان باقي مانده است .

    جهات مثبت طبري كه به خاطر تلخيص از بين رفته اين است كه او در حوادث ، رواياتي متعدد و مختلف با حفظ اسناد مي آورد ، و اين كار دست محققان را در شناخت

    روايت صحيح يا انتخاب روايت نزديكتر به صحت يا اصولاً ترك همه آنها باز مي گذارد ، و خلاصه كردن و حفظ اسناد هم امكان انتخاب را مي گيرد ، و هم امكان شناخت سند صحيح را .

    اما جهت منفي كه همچنان باقي مانده نقل و تلخيص روايات جعلي و اكاذيب زنادقه است كه بدون هيچگونه نقد و تصفيه اي نقل شده و حذف اسناد آن يكي از

    راههاي باز شناخت جعلي بودن آن را مسدود ساخته است .

    تا اينجا خلاصه اي بود مربوط به بخش نقليات مسكويه از طبري ، اما در بخش پيش از اسلام مسكويه با در دست داشتن مدارك و مصادر نادر الوجود و ارزشمند و بسيار

    كهن ايراني ، مطالبي را نقل مي كند كه در هيچ يك از متون تاريخي ديگر نيست ، ( مقدمه / 32 و 33 )

    اين مصادر عبارتند از عهد اردشير و زندگينامه انوشيروان

    در بخشهاي آخر كتاب تجارب ، از سال 295 به بعد ، مسكويه اضافه بر طبري به كتاب تاريخ يكي از دانشمندان بزرگ عصر يعني ثابت بن سنان بن ثابت بن قره حراني از

    خاندانهاي نامدار صائبين حران مراجعه و اعتماد مي كند .

    ثابت بن سنان ( متوفي 363 يا 365 ) طبيب و مورّخ است ،(47) و در خدمت دولت عباسي بوده و تاريخ زمان معاصر خويش از سالهاي اواخر قرن سوم تا سال 360

    هجري را به رشته تحرير درآورده است ، اين كتاب اينك در دست نيست ، بنابر اين ما تنها به واسطه مسكويه از مطالب آن آگاه هستيم ، و اين بر ارزش تجارب از جنبه تاريخي مي افزايد .

    اساس اهميت و ارزش تجارب الامم در آخرين بخش آن يعني قسمتهايي است كه مسكويه خود مؤلف تاريخ است ، يعني اطلاعات او يا مستقيماً از مشاهدات

    شخصي خودش مي باشد و يا از گواهان عيني معاصر و دست اندركاران سياست زمان اخذ شده است .

    خود مي نويسد:

    « بيشتر آنچه من از اين سال ( 340 هـ ) ه بعد حكايت مي كنم از مشاهدات عيني بوده يا مبتني بر خبر قطعي مي باشد كه نزد من چو مشاهده و عيان به حساب مي آيد .» ( مقدمه /34 )

    اينك اندكي نيز به معرفي تحقيق و مزايايي كه در اين كتاب وجود دارد بپردازيم :
    1-مقدمه 20 صفحه اي كتاب ، مقدمه ای ممتع و پر استفاده بوده و از قلمي استوار برخوردار است و بر خلاف اكثر آنچه ايرانيان به زبان عربي مي نويسند در عربي

    نويسي از سطح خوبي برخوردار است . البته در احوالات مسكويه و در زمينه خود كتاب تجارب حرفهاي نگفته زیاد است ، و اميد اينكه محقق محترم در ترجمه فارسي

    يا در جاي ديگر به اين مهم بپردازد .

    2-مخطوطاتي كه كتاب تجارب بر اساس آن تحقيق و چاپ شده است همه آن چيزي است كه امروز در دست است و از همه مهمتر مخطوطه اياصوفياست كه حاوي

    تمام اجزاي كتاب بوده و حدود سال 505 تا 506 نوشته شده است . مخطوطات ديگر مربوط به كتابخانه ملك ( دو نسخه ) و آستان قدس و … مي باشد كه پاره ای كامل

    و بيشتر ناقصند. كتاب با مقابله اين نسخ و با مراجعه به متن اصلي يعني طبري تحقيق شده است .

    3-كتاب در نقاطي كه تلخيص از طبري است با متن اصلي مقابله دقيق شده و به تصحيحات در متن و نكات لازم و اضافي در پاورقي عرضه شده است .

    4- لغات مهجور و غريب متن اغلب در پاورقي توضيح داده شده است .

    5- چاپ اگر چه با حروفي غير معهود در اينگونه كتب انجام شده ( لاينوترون ) پاكيزه و كم غلط است .

    6-اعراب گذاري در تمام كتاب مراعات شده اما بر خلاف رسم در خيلي از نقاطي كه اعراب براي يك عربي خوان معمولي واضح و آشكار است از اعراب خودداري نشده است .

    7-اعلام و اسامي ايران قديم : پهلوي و اوستايي با مراجعه به فرهنگ ها و تحقيقات جديد فني در پاورقي ها تصحيح شده است .

    8-اعلام جغرافيايي و اسامي اماكن بر اساس متون معتبر ، در پاورقي ها توضيح داده شده است .

    9-آنچه بيشتر از همه در اين كار قابل تقدير است اضافه بر زحمات فراوان تحقيق و تصحيح متن ، انتخاب آن است ، زيرا رسم معمول محققين دانشگاهي ما ، تصحيح

    و تحقيق متون فارسي و رسم معمول محققين حوزه ها تصحيح و تحقيق متون مذهبي ، حديثي تفسيري و كلامي – بيشتر به زبان عربي – است . البته متون

    فلسفي داستاني جدا دارند . اينك آقاي ابولقاسم امامي با تصحيح تجارب الامم ، كاري در زمينه اي بديع عرضه كرده اند كاري كه به طور معمول دانشمندان ايراني

    از انجام آن خودداري مي كرده اند . بنابر اين بخاطر همه چيز به ويژه انتخاب شايسته يك متن ارزشمند از ايشان بايد تشكر و قدرداني كرد . در خاتمه اميدوارم ساير مجلدات اين كتاب به زودي و با همين دقت و صحت به دست طالبان برسد .


    _________________
    فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)

  10. #10
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    پاورقیها :

    1.المحبر /478، چ بيروت و الفهرست نديم / 102-101 ، چ ايران و مروج الذهب 2/60 و 113 و 251-250 و معجم الادباء 12/72 و 73و190، چ بيروت و المعارف /534، تحقيق ، الدكتور ثروت عكاشه .

    2.فجرالاسلام /275 و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 4/63و 11/44 ، چ ابوالفضل ابراهيم .

    3.الطبقات الكبري 7/474 و 447 و المعارف ابن قتيبه /472 ، چ عكاشه و علم التاريخ عند العرب / 102- 78

    4.اخبار الموفقيات /332-0333 تحقيق ، الكتور سامي مكي العاني

    5.مقدمه سيره ابن هشام /10 ، نوشته مصطفي السقا و ديگران و تاريخ بغداد 1/221 ، چ بيروت و الطبقات الكبري ، مخطوط كتابخانه احمد ثالث ، شماره 2835 ص 242 ، به نقل از دكتر اصغر مهدوي مقدمه سيرت رسول الله صلي الله عليه و آله ز – خ و المعارف /492

    6.الطبقات الكبري 7/335-334 چ بيروت و تذكره الحفاظ 1/348

    7.معجم الادباء 5/101 –90 و الفهرست نديم /126 – 125 ، چ تهران و تهذيب تاريخ دمشق 2/112 و نيز مراجعه كنيد به مقدمه الدكتور صلاح الدين المنجد بر كتاب فتوح البلدان ، چ مصر و التاريخ العربي 1/245 – 243

    8.مراجعه كنيد به التاريخ العربي و المورّخون 1/249 و تاريخ آداب اللغه العربيه 1/505 ، چ بيروت و معجم الادباء 5/154 ، چ افست بيروت و الدكتور عبدالعزیز الدوری : علم التاریخ عند العرب /53 بيروت 1960

    9.تنها تحقيق دقيق و جامع الاطراف در اين مورد در كتابهای عبدالله بن سبا و اسطير اخري 2 ج چاپ بيروت و خمسون ومائه صحابي مختلق 2 ج ، چ بيروت تأليف استاد سید مرتضي العسکري ديده مي شود .

    10.منابع طبري را در التاريخ العربي و المورّخين 1/255 ببينيد .

    11.دكتر عبدالحسين زرين كوب ، تاريخ ایران بعد از اسلام 27-36

    12.طبري در فقه ابتدا پيرو شافعي بوده ولي بعدها مذهبي خاص براي خود انتخاب كرده است ، و نيز در سراسر تفسير اعمال نظر مي كند ، و اين تفسير اگر چه از نقاط ضعف خالي نيست اما نشانه هاي قوت علمي طبري در آن ديده مي شود .

    13.التاريخ العربي و المورّخون 1/256و257

    14.تاريخ طبري 1/8 چ محمّد ابوالفضل ابراهيم و التاريخ العربي 1/257

    15.ابن اثير : فاعرضت عنها لمنافاتها للعقول 1/22 چ دار صادر

    16.نگاه كنيد به مقدمه ابن خلدون ترجمه محمد پروین گنابادی ج1/18 و24–23،چ پنجم

    17.نولدكه : تاريخ ايرانيان و عربها ، ترجمه زرياب خويي /12 ، چ تهران .

    18.در ترجمه احوال ابو مخنف نگاه كنيد به رجال النجاشي /321-320 ، چ موسسه النشر الاسلامي و علم التاريخ عند العرب /36-35 و الفهرست /106-105
    19.الفهرست /117-113

    20.در مورد تأثيرات قدرت حكومتي در تاریخ نويسي طبري و پيروان او نگاه كنيد به علم التاريخ عند المسلمين روزنتال /187و ايران در قرون نخستين اسلامي اشپولر /27

    21.تاريخ طبري 4/283، تحقيق محمّد ابوالفضل ابراهيم .

    22.پيشين 4/356

    23.پيشين 4/557

    24.طبري 9/252 و نيز مراجعه شود به الكامل في التاريخ 3/140 ، چ دارالكتاب العربي . در يافتن این نصوص از مخطوط كتاب من التاريخ الحديث استاد علامه سيد مرتضي العسكري استفاده شده است ،‌و بدينوسيله از محضرشان تشكر مي شود .

    25.در شناخت احوال سيف بن عمر مراجعه كنيد به :
    ميزان الاعتدال 2/56-255 و عبدالل بن سبا 1/80-75 و خمسون ومائه صحابي مختلق 1/68-9

    26.مراجعه كنيد به التاريخ العربي و المورّخون 1/244 و بروكلمان تاريخ الادب العربي 3/44

    27.بروكلمان : همان كتاب 3/58-57

    28.چون نصف اول كتاب المنتظم چاپ نشده است به تحقيق پيروي او از طبري را نمي توان ادعا كرد اما از آنجا كه نواده او در كتاب مرآه الزمان از وي اقتباس كامل مي كند ، و خود پيرو دقيق طبري مي باشد مي توان حدس زد كه صاحب المنتظم نيز از پيروان طبري مي باشد . مراجعه كنيد به : دانشنامه ايران و اسلام /481تا 485 بويژه 82-481 و التاريخ العربي و المورّخون 2/110-108

    29.ابولفداء به واسطه ، ابن اثير از طبري استفاده كرده است .

    30.ديار بكري هم به واسطه ، ابن اثير از طبري استفاده كرده است .

    31.مراجعه كنيد به طبري 3/14 –10 و ابن اثير 2/320-218، چ دار صادر

    32.ابن اثير ، الكامل في التاريخ 2/

    33.مراجعه كنيد به زرين كوب ، تاريخ ايران بعد از اسلام 559-558 ، ج دوم

    34.ابن اثير 3/114 –113

    35.زرين كوب ، تاريخ در ترازو /72-71

    36.ابن خلدون ، العبر 2-425 و 457 . چ النهضه ، مصر 1355 و ترجمه فارسي 1/611 و 642

    37.مقدمه كتاب ص 32

    38.مقدمه كتاب /32 و متن كتاب 6/246 طبق نقل مقدمه

    39.مقاله بوسورث در دانشنامه ايران و اسلام /852.

    40.دكتر زرياب خويي : مورّخان ايران در دوره اسلام ، در كتاب گوشه اي از سيماي تاريخ تحوّل علوم در ايران /181

    41.به نقل از ترجمه هاي زرياب خويي در مقاله فوق ، متأسفانه ايشان با درست داشتن اين مطالب آن نظر را ابراز داشته اند ، و مراجعه كنيد به متن اصلي ج 1 صص 1و 2 و 3 ، نقلها با اندكي تغيير لفظي ، است .

    42.پيشين .

    43.اين نام در كتب خود مسكويه مثل تجارب الامم 6/136 و 5/310 چ ليدن و جاويدان خرد ( الحكمه الخالده ) 375، چ تهران 1358 طبق نقل مقدمه تجارب الامم ، تحقيق دكتر امامي و نيز شرح حال نويسان قديم و جديد مثل طبقات الاطباء 1/254 و ارشاد الاريب 5/5 و الكني و الالقاب 1/408 و الاعلام 1/212 – 211 و تريخ آداب اللغه العربيه 1/627 ، چ بيروت و ريحانه الادب 8/209-206و معجم المولفين 2/169-168 .

    44.تاريخ در ترازو /73-72 از دكتر عبدالحسين زرين كوب .

    45.بنا به نقل از زرياب خويي ، مقاله مذكور با اندك تغيير لفظي متن صص1و2

    46.دانشنامه ايران و اسلام /853

    47.معجم الداباء 7/143-142 و اخبار الحكماء / 77و 78 و تاريخ الاسلام ذهبي 15/232 و الاعلام زر كلي 2/98 چ ششم و معجم المولفين 3/101-100


    _________________
    فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •