كــرخ مركز تـشـيـع در بغداد
محمد علي جاودان
عباسيان با تكيه بر محبوبيت آل رسول الله ( صلي الله عليه و آله) و با كمك ايرانيان به قدرت رسيدند . اولين خطبه دوران قدرت اين خاندان در كوفه خوانده شد.1 اما اين شهر با آنكه در روي كارآمدن عباسيان موثر بود به خاطر نفوذ علويان در آن ، مركزي امن براي اين حكومت نوپا نبود ؛ لذا سفّاح از كوفه كوچ کرد و در شهر « قصر ابن هُبيره » كه با كوفه هيجده فرسخ فاصله داشت 2 مسكن گزيد .
ابن هُبيره فرماندار عراق- از جانب مروان دوم - آخرين خليفه اُموي بود . او در اين شهر كه مركز حكومتش بود قصری بنا نهاد . امّا در زمان حیاتش بنای آن تمام نشد . پس از سقوط بني اميه سفّاح - اولين خليفه عباسي - بعد از بيرون آمدن از كوفه در آنجا اقامت كرد ، و ساختمان قصر را به پايان رسانيد و آن را به نام جدّش حضرت هاشم عليه السلام هاشميه ناميد . اما مردم همچنان اين شهر را به نام گذشته اش مي خواندند ، و از اين تغيير پيروي نمي كردند .
اين مسئله خاطر سفّاح را رنجيده مي كرد 3 ، و بدين جهت از آنجا كوچ كرد و در برابر آن شهري ديگر بنا كرد و آن را هاشميه ناميد ولي در آنجا هم نماند . اين بار در سال 134 هـ ق شهر انبار در جانب چپ فرات و ده فرسخي غرب بغداد را به پايتختي برگزيد 4 اين شهر قدمت داشت ، و ايرانيان آن را فيروز شاپور و يونانيان پريسابر مي نامیدند ، و آن را از بناهای شاهپور پادشاه ساسانی می دانستند 5 سفّاح در اين شهر مسكن گزيد ، و آن را هاشميه نام نهاد ، و در آن قصرهايي بنا كرد . وي دو سال بعد يعني در سال 136 هـ ق در همين شهر مرد ، و همانجا مدفون شد .
منصور دوانيقي - دومين حاكم عباسي - در همين شهر بر سرير قدرت نشست ؛ اما در آنجا نماند ، و به شهري كه ميان كوفه و حيره بنا كرد و آن را هاشميه ناميد تغيير مكان داد و آنجا را به پايتختي انتخاب كرد . 6 ولي دو عامل مهم موجب پشيماني او از اين كار شد :
اول طغيان گروه افراطي و تندروي راونديان در اين شهر بود كه او را با خطري جدي روبه رو ساخت و وي با تحمل مشكلات زياد توانست از اين خطر نجات يابد .
دوم اينكه شهر در مجاورت كوفه بود ، و او از مردم اين شهر كه محبّت آل البيت داشتند ، ايمن نبود 7 . لذا در صدد بر آمد از آنجا دور شود و محلّي مناسب را كه شرايط لازم در آن جمع باشد ، براي مركز حكومت بيابد . مأموران او به دنبال چنين سرزميني به جستجو بر آمدند . مدتي كار به تحقيق و جستجو گذشت . عاقبت به كمك خبرگان و دانايان ، در ساحل غربي رود دجله و نزديك مدائن محلي انتخاب شد كه حائز جهات مثبت متعددي بود . مي گويند : « در ماه ربيع الاول سال 141 ، گرداگرد آن را خط بر كشيد ، و آن را به شكل دايره قرار داد » 8
پي ريزي شهر طبق نظر منجّمان در وقت مشخصي تعيين شد . منصور فرمان داد نقشه آن را در همان ابعاد اصلي با خاكستر مشخص كنند . بعد در محل آن خاكسترها ، نواري از دانه هاي پنبه قرار دهند و آن را آتش بزنند ؛ بدين ترتيب يكباره تركيب و نقشه كلي شهر ، با تمام خطوط و نقاط اصلي ، به وسيله خطي از آتش در برابر چشم او تجسّم يافت .9
تهيّه مقدّمات ساختمان شهر مدتي به طول انجاميد . چهار سال بعد - در سال 145 هـ.ق - بناي آن شروع شد . شهر چنانچه اشارت رفت به صورت دايره ساخته شد . شكلي كه برخلاف نظر تاريخ و جغرافيا نويسان قديم 10 تازگي نداشت و در بناي شهرهاي همدان و دارابجرد به كار رفته بود .
براي محافظت شهر دو ديوار قطور و بلند دور آن ساخته شد . يعقوبي در كتاب جغرافياي خود معتقد است كه پهناي ديوار اصلي شهر در پايين نود ذراع و در بالا بيست و پنج ذراع و بلندي آن شصت ذراع بوده است 11 . او در كتاب تاريخ خود پهناي ديوار را در پايين هفتاد ذراع مي داند 12 . ديگران قطر ديوار را از اين كمتر دانسته اند 13 .
بعد از اين ديوار يك زمين خالي از بنا و ساختمان وجود داشت كه « فصيل » ناميده مي شد ، و مي توانست محل نقل و انتقالات نظامي و حركات جنگي و دفاعي باشد . عرض فصيل صد ذراع بود ، و بعد از آن ديوار ديگري ساخته شده بود كه از نظر بلندي نصف ديوار قبلي حساب مي شد .
ديوارها با خشت هاي بسيار عظيم ساخته شده بودند . يك خشت كامل دويست رطل يا سيصد كيلو وزن داشت 14 .
براي اين شهر چهار دروازه بزرگ قرار داده شد:
1.دروازه بصره كه در جنوب شرقي شهر و بركناره نهر صراه قرار گرفته بود .
2.دروازه كوفه كه در جنوب غربي ساخته شده بود ، و كاروانهاي حجّاج از آن به سوي مكه مي رفتند .
3.دروازه شام كه در شمال غربي باروي شهر جاي داشت.
4.دروازه خراسان كه آن را باب الدوله مي ناميدند ، در شمال شرقي شهر واقع شده بود و به دجله منتهي مي شد 15
بر هر دروازه گنبدی بزرگ و زرنگار ساخته شده بود ، و پيرامون آن نشينها و تكيه گاهها قرار داده بودند كه هر كس آنجا مي نشست بر بيرون دروازه ها و هر چه به سوي شهر مي آمد ، مسلط و مشرف بود 16. در واقع اينها كار برج ديده باني را انجام مي دادند . راههايي ساخته بودند كه مي شد سوار بر اسب تا بالاي گنبدها رفت . هر دروازه دري بزرگ و آهنين داشت با دو لنگه عظيم كه جز گروهي از مردان به بستن و باز كردند آن توانايي نداشتند .
شخصي كه از بيرون قصد ورود به شهر را داشت ، ابتدا به خندق مي رسيد كه بندي استوار از آجر و ساروج آن را از ديوار محافظ شهر جدا مي ساخت . اين خندق از نهر كر خايا پر آب مي شد . از پس به دروازه آهنين ديوار بيروني شهر مي رسيد . بعد از عبور از اين دروازه ، دهليزي سقف دار پديد مي آمد كه به طول صد ذراع بود و تمام فاصله دو ديوار «فصيل» را طي مي كرد و تا دروازه دوم يعني دروازه اصلي شهر ادامه مي يافت و آنجا به درهاي اصلي و آهنين و بزرگ شهر مي رسيد .
چهار دروازه شهر با خيابانهاي وسيع و مستقيمي به هم متصل بودند . و در وسط شهر ميدان بسيار وسيعي ساخته شده بود كه قصر منصور و مسجد جامع شهر را در آن بنا كرده بودند . اين قصر که « قصر زرّين» نام داشت 17 به صورت مربع بود و هر ضلع آن چهار صد ذراع طول داشت . در ورودي آن زرين بود و به همين جهت اين قصر را قصر الذهب يا قصر باب الذهب مي ناميدند . قبه اي سبز رنگ بر فراز ايواني به بلندي هشتاد ذراع پيش روي قصر را زينت مي داد . قصر بزرگ منصور و ايوان بلند و با شكوه آن روي به دروازه باب الكوفه ساخته شده بود . مسجد جامع شهر درست پشت قصر و رو به روي دروازه خراسان بود . اين مسجد هم به شكل مربع بود و هر ضلع آن دويست ذراع طول داشت . ساختمانهايي كه در كنار قصر و مسجد بنا شده بود مراكز نگهبانان حكومتي و شرطه بود .
قطر ميداني كه قصر و مسجد و جايگاه محافظان و شرطه درآن قرار داشت ، حداقل يك كيلومتر بود 18 . پس در واقع قصر منصور در ميداني وسيع و بسيار بزرگ اما خالي از ساختمانهای اداري و مسكوني قرار داشت . اين فضاي بازِ مركزِ شهر «رُحبه» نام داشت . به گفته يعقوبي يك ديوار ميدان مركزي شهر را محصور كرده بود تا مورد محافظت قرار گيرد. دور اين ديوار راهي براي عبور قرار داده بودند . براي همين هيچ يك از گذرهاي بخش مسكوني شهر بغداد به ميداني كه دارالخلافه در آن بود باز نمي شد ، و اين قسمت كاملاً نفوذ ناپذير و دست نايافتني بود 19 .
بعد از ميدان مركزي ( رُحبه ) و ديوار آن و راهي كه دور دیوار ساخته شده بود ، بخش اداري و مسكوني شهر قرار داشت . به گفته يعقوبي :
پيرامون ميدان بزرگ و گرداگرد آن خانه هاي فرزندان خردسال منصور ، و غلامان و خدمتگزاران نزديك وي و همچنين بيت المال و قورخانه و ديوان نامه ها و ديوان خراج و ديوان مُهر و ديوان سپاه و ديوان نيازمنديها و ديوان چاكران و خدمتگزاران و آشپزخانه عمومي و ديوان هزينه ها قرار داشت 20
بر اساس اين طرح ، كاخ ها و خانه هاي كسان و معتمدان خليفه حلقه اي محافظ بر گرد قصر او به وجود آورده بودند كه مي توانست در موقع بروز خطر سپري براي حفاظت او باشد . بعد از اين حلقه ، ادارات و ديوان خانه ها قرار داشت كه چون سپر محافظ ديگري براي قصر خليفه به حساب مي آمدند . بعد از ادارات دولتي ، خانه هاي سران و مأموران كشوري و لشكري قرار داشت كه بسياري از آنها «موالي» خاندان عباسي و بويژه منصور بودند ، خليفه به اين گونه افراد زمين هايي در شهر و بيرون آن داده بود تا براي خود و بستگان و اطرافيان خويش خانه بنا كنند 21 . بدين ترتيب كساني كه با نظر شخص منصور و بر اساس معيار وفاداري نسبت به دولت عباسي انتخاب شده بودند بخش عظيمي از قسمت مسكوني شهر بغداد را در اشغال خويش داشتند .
در كنار بخش هاي مسكوني در تمام محلات شهر ، زمين هايي براي ساختن مغازه و بازار اختصاص يافته بود . يعقوبي مي نويسد : « به صاحبان هر بخش در هر محله به مساحت زميني كه به هر مردي تفويض شده بود زمين هايي براي ساختن دكانها و بازارها داده شد .»
دستور منصور اين بود كه : دكانها را با وسعت گيرند تا در هر محله بازاري عمومي مشتمل بر انواع داد و ستد ها داير باشد 22
نيروهاي فراواني محافظت پايتخت دولت عباسي را به عهده داشتند . دسته اول محافظان مخصوص خليفه و كاخ او بودند كه پايگاه و مركز فرماندهي آنها در ميدان مركزي شهر در كنار كاخ جاي داشت . دسته دوم شرطه يا پليس شهري بود . مركز اين نيرو نيز در كنار كاخ زرين بود . دسته سوم مرابطان بودند كه پايگاه هايشان در داخل گذرهاي بخش مسكوني شهر جاي داشت . علاوه بر اينها هر يك از دروازه هاي چهار گانه شهر به وسيله هزار تن سپاهي مسلح حراست مي شد ، و بر هر دسته يك فرمانده مخصوص رياست داشت. 23
هراس منصور نسبت به موقعيت خويش تا آنجا بود كه بعضي از مورخان گفته اند ، او از زيرزمين قصر بزرگ خويش ، راهي پنهان تا به بيرون شهر بغداد كشيده بود كه در دو فرسخي شهر سر در مي آورد تا اگر خطر به كنار يا حتي داخل قصر او رسيد بتواند از راه مخفي جان خويش را نجات دهد 24.
منصور با ايجاد اين استحكامات و فراهم آوردن اين مقدار محافظ و در نظر گرفتن جهات امنيتي زيادي كه بخشي از آن را ذكر كرديم مي خواست شهري به وجود آورد كه بتواند او را - كه از همه طرف در معرض تهديد و خطر بود - در پناه خود محفوظ بدارد . در واقع او با ساختن بغداد ، شهري ساخته بود كه همچون يك دژ نظامي مستحكم باشد . چنانچه به گفته اهل نظر بغداد آن روز يكي از تسخير ناپذيرترين شهرهاي مشرق زمين به شمار مي رفت 25 .
تمام تدبير هايي كه براي حفاظت و امنيت مركز خلافت به كار رفته بود بزودي بي اثري خويش را نمايان ساخت . يك حادثه كاملاً خلاف انتظار اتفاق افتاد ، يعني همان كسان كه محافظان شهر بودند به شورش برخاستند . اين گونه بود كه خطر خود را در كنار قصر زرين منصور نشان داد . ناگزير وي به فكر چاره اي ديگر افتاد ، و به اشاره يكي از سران دولت ، وليعهدش مهدي را با بخش بزرگي از سران و افسران لشكر به آن سوي دجله روانه ساخت ، و در آن جا شهري بسان بغداد برپا كرد . اين شهر در ابتدا به «عسكر مهدي» شهرت يافت . ولي بعدها به نام «رُصافه» و بغداد شرقي موسوم شد ، و با انتقال حاكمان عباسي امثال هارون بدان جانب ، و به صورت مركز قدرت در جهان اسلام در آمد 26
ادامه دارد . . .
_________________
فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)