خدایا !
مرا همواره در درگاهت نگاه دار
دیدن تو حتی از دور
یعنی زنده ماندن و جان داشتن
اما ندیدنت پژمردن و جان دادن
خدایا !
مرا همواره در درگاهت نگاه دار
دیدن تو حتی از دور
یعنی زنده ماندن و جان داشتن
اما ندیدنت پژمردن و جان دادن
روی هر پله ای که باشی خدا یه پله
از تو بالا تر ه،
نه به خاطر اینکه خداست
فقط به خاطر اینکه دستتو بگیره
خدایا تو را می پرستم و تنها تو را دوست
دارم خدایا به من قدرتی عطا کن که
بتوانم آن باشم که تو می خواهی .
خدایا تو را در بی کسیهایم به چشم دل
نظاره گر بوده ام ، چگونه باید تو را بخوانم؟
خود نمی دانم.
خدایا این تویی که همه ی وجودم را به
تو تقدیم می کنم .....
پروردگارا!
از خویش بریده ام. سرگردان کوچه های غبارآلود، چنگ می برم بر آسمان کبود.
مجالی برای عبور، دستی به سمت اشاره و آسمانی گسترده برای بال گشودن.
باید بگذرم از هر چه جز تو
باید بگذرم. آسمان مرا می خواند، کرانه های آبی این گستره پهناور.
حس می کنم بالهای عبورم گسترده اند.
باید بگذرم از مرز مکان و زمان.
کمک کن تا از خویش ببرم.
کمک کن تا بِبُرَم از خاک، بپیوندم به خورشید.
که بسوزاندم و ذره ام کند عطش نور شدن.
خــــــــدايــــــا!
اگر صلاح تو بر من در سوختن من است ميسوزم
ولی اگر غير از اين است و آنها مرا به اختيار خود ميسوزانند
به همه آنها لعنت ميفرستم
و اين لعنت را از ته قلب برای اجرا
به تو تقديم ميکنم....
الها ...سايبانی از جنس اشک و نياز میخواهم
تا سجاده دلم را در آن بگسترانم
و با دستان خسته قنوتم
از تو بخواهم
که بر وجود سردم
نور نگاهت را بتابانی
و گل های زيبای عشق و ايمان را
در من شکوفا و تازه گردانی
خدایا دلم مثل همیشه زخم خورده و شکسته...
دلم تنها به شمع امید تو زنده......
چون گذشته دستهایم خالیست ومثل همیشه چشم انتظار لطف تو ...
آغوش گرمت را از من دریغ مکن ... تنهایم نگذار .....نا امیدم مکن
الهی ، حسرتی دیرینه دارم
غمی سنگین درون سینه دارم
دلم امشب غمی محسوس دارد
هوای عشق "یا قدوس"دارد
میان پیله های غم،اسیرم
خطا کارم،گنه کارم،حقیرم
در این آشفتگی های خیالی
در این دلبستگی های وبالی
در این فصل خزان نا امیدی
در این زخم زبان نا امیدی
فضایی باز و آهنگ توکل
نمازی تازه با قد قامت گل
هوس دارد دلم عاشق شدن را
به عشق آشنا عاشق شدن را
خدایا از دلم آوار بردار
نگاهم را از این دیوار بردار
برای من فقط،یک آشنا هست
که در دل نام او،وقت دعا هست
شرمنده ام اینقدر گرفتار این جسم مادی شدم این قدر گرفتار این شدم که چی بخورم . چی
بپوشم با کی دوست بشم . که دیگه روحم و فراموش کردم . . . فراموش کردم که این روحم
رو اگه مثل جسمم یه ذره بهش برسم چه کارهایی که انجام نمی ده فراموش کردم که من
تکه ای از توام پس باید منم مهربون باشم . من هم ببخشم من هم سعی کنم گناه نکنم . من
هم سعی کنم که عاشق تو باشم.
یادم رفته که فقط تویی که لایق عشقی و من کورکورانه دنبال کسی می گردم که عشقی رو
که تو لایقش هستی بهش هدیه کنم .
خدایا من دوستت دارم ...
خدایا من عاشقتم ...
خدایا من ...
اصلا منی وجود نداره همه چیز تو هستی ...
خدایا به حق یتیمی ذینب هیچ گاه چراغ خونه هامون رو بی موقع خاموش نکن
خدایا به حق آبروی حضرت عباس آبرویمان را نریز
خدایا به حق پهلوی شکسته فاطمه مارو به حال خودمون وانگذار
خدایا به حق علی اکبر نگذار جونیمان را ارزان از دست بدهیم
خدایا به حق امام حسن مجتبی ماها رو آزمایش نکن که روسیاه بیرون می یایم
خدایا به حق ضامن آهو شب اول قبرمون رو بهمون سخت نگیر
خدایا به حق امام سجاد نگذار هیچ پدری جلوی خونوادش خجالت بکشه
خدایا به حق امام حسن عسگری نگذار دستمون هیچ وقت جلوی خلقت دراز بشه
خدایا به حق ام البنی مزه ی ایمانت را به همهی ما بچشان
خدایا به حق امام زمان اگر از تو غافل شدیم آگاهمان کن
خــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــدایا..........