خدا جونم خودت كمكم كن
در موندم هيچ كاري هم ازم بر نمياد جزدعا ... دعا....
وطلب بخشش ...
كمكم كن من جز توكل به تو پناهي ندارم
خدا جونم خودت كمكم كن
در موندم هيچ كاري هم ازم بر نمياد جزدعا ... دعا....
وطلب بخشش ...
كمكم كن من جز توكل به تو پناهي ندارم
خدایا!
دلم می خواهد شبیه بی کس ترین آدمهای روی زمین باشم
شبیه آدمهایی که جز تو یاوری ندارند
از عظمت مهربانیت در حیرتم
چگونه به من محبت میکنی
خدایا .....
بی تو وجودم بی وجود است و با تو وجودم موجود
ای دوست داشتنی و ای دوست دار من
مرا به وجود پر فیض و رحمتت نزدیک فرما
که بی تو وجودم هیچ است .....
پروردگارا به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند...
عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند...
بگریم برای کسانی که هرگز غمم را نخوردند...
محبت کنم به کسانی که محبتی در حقم نکردند
سحر در سجده ی پاکی
تو را در زجه های قلب بیمارم دعا کردم.
هزاران بار
در اندوه و تنهایی
تو را در های های گریه و اشک ام صدا کردم.
تو را من تا سحر
هر شب به تنهایی دعا کردم.
دریغ از درد تنهایی
دریغ از آه سرد و اشک رسوایی
که در دنیای بی مهری
کسی از دل نمی تابد
و من در آسمان و کهکشان_ اینچنین دنیای بد عهدی
تو را خورشید پاک_آسمان عشق کردم
تو را من عاشق ام ، عاشق !
تو را با عشق و مستی من وفا کردم.
عجب دنیای بد عهدی
عجب دنیای صد رنگی
عجب رنگ پر از ننگی
چرا اینگونه بی رحمی؟
چرا از خود نمی پرسی؟
چرا با من چنین کردی!؟
من اینجا در تمام لحظه هایم
نام زیبای تو را فریاد کردم
تو را در کفر این هستی، خدا کردم
خدایا من تو را اینگونه با خود آشنا کردم.
از آن روزی که مهر از من گسستی
تو را من تا خدا فریاد کردم
دعا کردم ، دعا کردم
تو را از هر بلایی من رها کردم.
عجب دنیای بیرحمی!
نمیدانم خدایا ،
من چرا بیگانه ای را با دل دیوانه ی خود آشنا کردم
خدایا
بگذار هرکجا تنفراست بذرعشق بکارم
هرکجا آزادگی هست ببخشایم
وهر کجا غم هست شادی نثار کنم
الهی توفیقم ده که بیش ازطلب همدلی همدلی کنم
بیش از آنکه دوستم بدارند دوست بدارم
زیرا در عطا کردن است که ستوده می شویم
و در بخشیدن است که بخشیده می شویم
خدایا - دلهای سیاه ه بندگانت را روشنی بخش که همه غرق نیازیم
دل ازاری را به چه مانند کنم تا بی خاطره ایی بگذریم
یکبار ه دیگر خاطرهء تلخ ه بندگانت خاطرم را ازرد
قلب شکسته ام گواه این باور است
امشب اسمان دلم گرفته و بارش دل ازردگیها دید زمان را از من گرفته
خدایا - به بندگانت بگو انسانیت در انسانها
و
ادمیت در ادمها بسیار گرانقدر است
خدایا
سرنوشت مرا خیر بنویس
تقدیری مبارک
تا هرچه را که تو دیر می خواهی زود نخواهم
وهرچه را که تو زود می خواهی دیر نخواهم
خدایا
می خواهم آنقدر از تو بنویسم که همه ی ذرات وجودم غرق تو شود.
نه من بمانم و نه قلبی که از برای تو می نویسد.
می خواهم آنقدر در خاموشی و سکوت دلم صدایت کنم که زبانم جز نامت و یادت چیزی نگوید
عزیزترین!
می خواهم آنقدر دوستت داشته باشم
که قلبم دوست داشتن هر چیزی غیر از تو را فراموش کند.
خدايا !
ذهنم پريشان است ،
قلبم بي قرار است ،
افكارم شوريده اند و درمانده ام
پس رشته زندگي ام را
به دست هاي امن تو مي سپارم
آنگاه توفان مي خوابد
و آرامش تو ، حكفرما مي شود .
خداي من !
پاكم كن
تا تو را با انجام كارهايي كه به من سپرده اي ،
ستايش كنم .
مبادا كه در خدمت گزاري تو
نا شكيبا و دلخسته شوم .
اين ، راه آرامشي ست كه بالاتر از درك آدمي است .