نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: فلسفه تراشيدن ريش

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    Smile فلسفه تراشيدن ريش

    فلسفه تراشيدن ريش



    فلسفه تراشيدن ريش


    سؤال:


    فلسفه حرمت تراشيدن ريش چيست ؟


    جواب:


    در رابطه با مساله اي كه اشاره كرده ايد بايد چند نكته را در نظر داشت :


    اولا :
    فلسفه همه احكام و جزييات آنها به طور تفصيلي روشن نيست و آگاهي ازآن دانشي فراتر از تنگناهاي معارف عادي بشري مي طلبد.

    ليكن به طوراجمال ، روشن است كه همه احكام الهي تابع مصالح و مفاسد واقعي درمتعلق آنهاست . بنابراين در صورتي كه فلسفه حكمي را

    بالخصوص ندانيم ، بنا بر قاعده كلي فوق بايد از آن پيروي كنيم ؛ زيرا در آن يقين به وجود مصلحتي هست ، هر چند بر ما ناشناخته باشد.


    ثانيا :
    در يافتن فلسفه احكام ، نبايد هميشه به دنبال علوم تجربي رفت و دليلي مادي وفيزيولوژيك برايش جست و جو نمود .اين فرايند كه همواره

    در پي يافتن مصلحت يا مفسده اي طبي يا ... باشيم ، برخاسته از نگرشي مادي گرايانه است ؛ در حالي كه بسياري از احكام ، مصالحي معنوي

    دارند كه در حوزه هيچ يك از علوم بشري قابل تحقيق نيست و آنها با متد تجربي خود، قادربه دادن حكمي - نفياً يا اثباتاً - پيرامون آن نيستند و اگر

    نظري هم بدهند،بسيار سطحي است ؛ زيرا چه بسا مساله حكمتي برتر و بالاتر داشته باشد؛مثلاً در مورد روزه علوم به خواص بهداشتي آن پرداخته

    است ، ولي قرآن مجيد فلسفه اي بالاتر را بيان فرموده و آن ( ( تقوا يابي ) ) است .

    در موردتراشيدن صورت نيز از نظر طبي گفته اند : وجود محاسن براي محافظت ازلثه ها ، دندان ها و پوست مفيد است .

    هم چنين تيغ زدن موجب تحريكات پوستي و بروز برخي ناراحتي هاي عصبي مي گردد،ليكن به نظر مي رسد فلسفه اصلي حكم ،

    اثري معنوي و روحي و حفظحالت طبيعي خلقت مرد باشد .و نيز در مورد شراب گفته اند كه موجب ازبين رفتن عقل مي شود .



  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    به نام خدا


    سؤال:


    دليل حرمت تراشيدن ريش چيست ؟


    جواب:


    ابتدا بايد روشن ساخت كه مقصودتان از دليل حرمت تراشيدن ريش چيست ؟

    به عبارت ديگر هر حكم شرعي از دو جهت قابل دليل يابي است :


    الف ) دليل شرعي ؛
    مقصود از آن متون و نصوصي است كه حكم الهي را بيان مي كند .

    اين دليل ها ابزار اصلي فقيه و كارشناس ديني است كه از طريق آن مي تواند حكم الهي را استنباط كند .


    ب ) فلسفه حكم ؛
    مقصود از آن اين است كه چرا خداوند بر موضوع مفروضي فلان حكم را داده است .

    چنين كاوشي تحقيق فقهي نيست مگر در مواردي كه ( ( كشف فلسفه حكم ) ) در ( ( استنباطحكم ) ) دخيل باشد .


    در اين رابطه بايد چند نكته را در نظر داشت :


    اولا، فلسفه همه احكام و جزييات آنها به طور تفصيلي روشن نيست و آگاهي از آن دانشي فراتر از تنگناهاي معارف عادي بشري مي طلبد .

    ليكن بطور اجمالي روشن است كه همه احكام الهي تابع مصالح و مفاسد واقعي در متعلق آنهاست.

    بنابراين در صورتي كه فلسفه حكمي را بالخصوص ندانيم بنابر قاعده كلي فوق از آن بايد پيروي كرد .

    زيرا يقين به وجود مصلحتي در آن هست هر چندبر ما ناشناخته باشد .

    ثانيا، در جست و جوي فلسفه احكام نبايد هميشه به دنبال علوم تجربي رفت و دليلي مادي و فيزيولوژيك برايش جست و جونمود .

    اين فرايند كه همواره در پي يافتن مصلحت يا مفسده اي طبي يا ...باشيم برخاسته از نگرشي مادي گرايانه است .

    در حالي كه بسياري از احكام مصالحي معنوي دارند كه در حوزه هيچ يك از علوم بشري قابل تحقيق نيست و آنها با متد تجربي خود قادر

    به حكمي نفيا يا اثباتا پيرامون آن نيستند و يا اگرنظري بدهند بسيار سطحي است و چه بسا مساله حكمتي برتر و بالاتر داشته باشد .

    چنان كه در مورد روزه علوم به خواص بهداشتي آن پرداخته اند ولي قرآن مجيد فلسفه اي بالاتر را بيان فرموده و آن ( ( تقوايابي ) ) است .

    در موردتراشيدن صورت نيز از نظر طبي گفته اند:
    وجود محاسن براي محافظت ازلثه ها و دندان ها و پوست صورت مفيد است .

    ج ) از نظر متخصصين پوست نيز وجود محاسن در صورت رعايت نظافت و اصول بهداشتي براي حفاظت از پوست و لطافت آنها مفيد است ،

    مگر در مورد كساني كه گرفتار قارچ هاي پوستي و ... باشند كه مساله اي استثنايي است . وجود محاسن متناسب باساختار طبيعي بدن مرد مي باشد،

    و تراشيدن آن تشبه به زنان مي باشد دربحارالانوار، ج 76، ص 112، ح 12، باب 13 در ضمن روايت طويلي از امام صادق ( ع ) تاريخچه اين مساله ذكر گرديده

    آن گاه امام ( ع ) به فلسفه فوق اشاره كرده و مي فرمايند :

    ( ( ... وانا نحن نجز الشوارب و نعفي اللحي و هي الفطره ... ؛ولي ما شوارب را كوتاه مي كنيم و لحيه را باقي مي گذاريم و اين مطابق فطرت است . ) )

    در اين باره روايات متعددي در كتب روايي ، از جمله بحارالانوار،معاني الاخبار، تحف العقول ، وسايل الشيعه و ديگر مجامع روايي وجود داردكه ما فقط به

    ذكر دو روايت از بحارالانوار بسنده مي كنيم :


    1- ( ( من كتاب من لايحضره الفقيه قال الصادق ( ع ) اخذ الشارب من الجمعه الي الجمعه امان من الجذام و قال النبي ( ص ) لا يطولن احدكم شاربه فان

    الشيطان يتخذه مخبا"يستتر به و قال ( ع ) من لم ياخذ شاربه فليس منا و قال ( ع ) احفوا الشوارب واعفوا اللحي و لا تتشبهوا باليهود و قال ( ص )

    ان المجوس جزوا لحاهم و وفرواشواربهم و انا نحن نجز الشوارب و نعفي اللحي و هي الفطره و اذا اخذ الشارب يقول بسم الله و بالله و علي مله

    رسول الله ( ص ) ... ) ) ، ( بحارالانوار، ج 76،روايت 14، ب 13 ) 2- ( ( عن رسول الله ( ص ) اخفوا الشوارب واعفوا اللحيه ولاتتشبهوا بالمجوس ) ) ،

    ( بحارالانوار، ج 76، ص 111، ح10، ب 13 ) .

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    مشهور بلكه اجماع بين علماي شيعه و سني , حرمت تراشيدن است . وجوه ذيل براي حرمت اقامه شده :

    1- قول خداي سبحان ((فليغيرن خلق الله )) (سوره نساء، آيه 118) به ادعاي اين كه حلق لحيه (تراشيدن ريش ) تغيير خلقت به شمار مي آيد پس حرام است.

    توضیح: آیه ی مورد نظر این آیه است:

    [4:119] ولاضلنهم ولامنينهم ولاءمرنهم فليبتكن ءاذان الانعم ولاءمرنهم فليغيرن خلق الله ومن يتخذ الشيطن وليا من دون الله فقد خسر خسرانا مبينا

    [4:119] "من آنان را گمراه خواهم کرد. من آنان را به دام خواهم انداخت. من به آنان فرمان خواهم داد که (براي حرام كردن بعضي از گوشت ها) گوش چارپايان را علامت نهند و به آنان فرمان خواهم داد که خلقت خدا را تحريف کنند." هرکس به جاي خدا، شيطان را به مولايي قبول کند، زياني آشکار متحمل شده است.

    اما چون من روی معنای آیات خیلی حساس هستم معنی آیه را از تفسیر المیزان برایتان می آورم:

    كلمه ی "تبتيك" كه مصدر باب تفعيل است و جمله ی: "فليبتكن" از آن مشتق شده به معناى شكافتن است و شكافتن گوش ‍ حيوانات با مطلبى كه بعضى ها نقل كرده اند تطبيق مى شود و آن اين است كه گفته اند: عرب جاهليت را رسم بر اين بود كه گوش ماده شترى كه پنج شكم زائيده باشد (بحيره( و شترى كه به عنوان وفاء به عهد رها مى كردند (سائبه) را مى شكافتند تا اعلام كنند كه اين حيوان آزاد است و در نتيجه خوردن گوشت آن بر همه جايز است .
    و اين امورى كه در آيه شمرده شده همه اش مصاديقى از ضلالت است. و با اينكه در جمله و (لا ضلنهم) مساله ضلالت را صريحا ذكر كرده اگر اين مصاديق از ضلالت را نيز بر شمرده از باب ذكر عام و سپس نام بردن از بعضى افراد آن عام است. كه گوينده به شنونده مى فهماند عنايت خاصى به اين چند فرد دارد.
    در اين آيه شريفه از شيطان حكايت شده كه گفته است : من انسانها را از راه سرگرم كردنشان به پرستش غير خدا و ارتكاب گناهان گمراه خواهم كرد و آنان را با اشتغال به آمال و آرزوهائى كه از اشتغال به واجبات زندگيشان باز بدارد فريب مى دهم ، تاآنچه را كه برايشان مهم و حياتى است به خاطر آنچه موهوم و خالى از واقعيت است ، رها كنند و دستورشان مى دهم كه گوش چهار پايان خود را بشكافند و (با اينگونه عقايد خرافى و موهوم ) حلال خدا را بر خود حرام سازند و نيز دستورشان مى دهم كه خلقت خدائى را تغيير دهند مثلا مردان را كه مرد خلق شده اند و استعداد زن گرفتن را دارند اخته نموده اين استعداد را در آنها بكشند و يا انواع مثله - بريدن اعضاء - راباب كنند و يا مردان با يكديگر لواط و زنان با يكديگر مساحقه كنند.
    و بعيد نيست كه مراد از تغيير خلقت خداى تعالى خروج از حكم فطرت و ترك دين حنيف باشد آن دينى كه خداى تعالى در باره اش ‍ فرمود: " فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة اللّه التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللّه ، ذلك الدين القيم "
    خداى تعالى بعد از حكايت كلام شيطان وعده او را كه همان اطاعت او در آنچه امر مى كند، مى باشد را ولى گرفتن او دانسته ، فرموده : اطاعت او معنايش اين است كه شما او را به جاى خداى تعالى ولى و سرپرست خود بگيريد: "و من يتخذ الشيطان وليا من دون اللّه فقد خسر خسرانا مبينا" و در افاده اين معنا نفرمود: "و من يكن الشيطان له وليا، و هر كس كه شيطان ولى او باشد" تا همان نكته اى را بفهماند كه آيات سابق آن را فهمانيد و آن اين بود كه تنها ولى عالم خداى تعالى است و هيچ كس ديگر بر هيچ چيز عالم ولايت ندارد، هر چند كه مردمى او را ولى خود بگيرند"

    تند نرین لطفا، می دونم دلیل جالبی نیست، شما صبر بده تا برات بگم:

    2- در رواياتي امر شده به ارسال لحيه (بلند گذاشتن ريش ) و زدن سبيل ها. و از تشبيه به يهود و مجوس نهي گرديده است , (وسائل الشيعه , ج 1, باب 67 از ابواب عدم جواز حلق لحيه , ص 80 و ج 4, الوافي , ص 99)

    3- در رواياتي معروف به جعفريات آمده است كه حلق لحيه مثله كردن است و هر كس مثله كند لعنت خدا بر او باد. (المستدرك , ج 1, ص 59).

    4- رواياتي كه دلالت دارند بر اينكه سلوك و مسلك دشمنان دين جايز نمي باشد. حلق لحيه از جمله شمار آنها محسوب مي شود.

    5- قول پيامبر(ص ) در خطاب به دو فرستاده كسري: واي بر شما چرا اينگونه هستيد؟ آن دو نفر گفتند پروردگارمان ما را اينگونه امر كرده تا كسري را درك كنيم . سپس پيامبر(ص ) فرمود: لكن پروردگار من امر فرموده كه ريشم را آزاد بگذارم و سبيلهايم را كوتاه كنم . (مستدرك , ج 1, ص 59) [پس از پیامبر هم نقل قول هایی شده است]

    6- قول علي (ع ): اقوامي بودند كه حلق لحيه نمودند و سبيلها را گذاشتند سپس مسخ شدند. (وسائل الشيعه , ج 1, باب 56, از همان باب , ص 80 و الوافي , ج 2, ص 33)



    لازم به ذكر است كه همه اين وجوه ششگانه نزد مرحوم خويي به علل ضعف در سند و يا متن , مخدوش هستند و نمي توانند حرمت را اثبات كنند. اما وي وجه هفتمي را ذكر مي كند كه نزد وي مقبول است و آن اين است كه:

    7- روايتي صحيح داريم از بزنطي كه از خدمت امام رضا(ع ) سؤال شد: آيا براي مرد صلاح است كه ريشش را بزند. امام فرمود: اما از جوانب آن , اشكالي ندارد. و اما از جلوي آن جايز نيست . (وسائل الشيعه , ج 1, باب 52 از همان باب , ص 80) آن گاه مرحوم خويي مي فرمايد: ((سيره قطعيه اي كه بين متدينين متداول , و به زمان پيامبر(ص ) متصل است بر اين مدعا دلالت مي كند)).

    نظر من:

    از بین همه ی این دلایل 2، 4، 5 و 7 برای من جالب بود، ولی وقتی خود آقای خویی اسناد 2،4 و 5 رو ضعیف دونستن دیگه من کاسه ی داغتر از آش نمی شم. میماند دلیل هفتم، تازه برایمان روشن می شود که چرا مراجع داشتن ریش پروفسوری رو جایز دونستن ولی زدن ریش را نه. آنچه مسلم است امام در این روایت پرده از حکمت این حکم بر نداشته اند j

    هر چند می شه یه بحث هایی روی 2 و 4 کرد اما من دیگه وارد نمی شم.

    راحتتون کنم، این حکم ازون دسته از احکامی است که شاید نتوان با علم ناقص بشری به آن رسید، هرچند بعضی ها یه چیزایی میگن مثلا:

    · گذاشتن ریش یک سنت ابراهیمی است کما اینکه ازاله کردن موهای بغلها یک سنت ابراهیمی است.

    · گذاشتن ریش سنت قطعیه‌ی متدینین است به این معنی که عالمان وارسته تماماً و انسانهای متدین غالباً ریش داشته و دارند.

    · طب جدید اخیراً برای وجود ریش فوایدی و برای تراشیدن آن مضراتی برشمرده است

    · تراش ریش تشبه به کفار(شبیه کردن خود به یهود و غیره) است.

    · ریش از وجوه تمایز زن و کودک با مرد است.

    · ریش مایه‌ی هیبت و جلالت و زیبایی مرد است.

    قبول دارم که ممکن است برای خیلی ها قانع کننده نباشد، و لذا تیر خلاصی را رها میکنم و آن اینکه:

    خودش خلق کرده، خودش می دونه چطوری باشه بهتره! و لذا کار ما این است که بفهمیم آیا خودش گفته است این حرف را یا نه؟ اما فهمیدن این موضوع کار هر کسی نیست و اینجاست که بحث مرجع تقلید پیش می آید.

    شمایی که مثل من می گویید بر حرمت ریش تراشی دلیلی پیدا نکرده اید، اگر مجتهد هستید ،به نظرتان عمل کنید ولی فکر نکنم شما هم مجتهد باشید پس اگر مجتهد نیستید:

    یا مرجع تقلیدی دارید و در اموری این چنین به وی مراجعه می کنید (کاری که من می کنم) و در این صورت جالب است بدانید که همه ی مراجع نظرشان بر حرمت ریش تراشی نیست بلکه درمورد تراشیدن ریش باتیغ وماشینی که مثل تیغ ازته می تراشد چهار نظر وجود دارد:

    1) جایز نیست(آیت الله بهجت ، توضیح المسائل ،مسائل متفرقه ، س4 2- امام خمینی ، توضیح المسائل ، مسائل متفرقه ، س83، آیت الله خامنه ای ، رساله اجوبه الاستفتائات ،ص315 ،س1414 ؛ آیت الله مکارم شیرازی، استفتاآت جدید،ج)

    2) به احتياط واجب جايز نيست. (س753 ؛ ، آیت الله فاضل ، جامع المسائل ، ج1 ،س95) (دراحتیاط واجب می توان به مجتهد دیگر عدول نمود).

    3) بنا بر احتیاط واجب جایز نیست، البته تراشیدن بخشی از صورت و گونه ها اشکال ندارد وبه اصطلاح ريش پرفسورى گذاشتن كافى است و به آن ریش صدق می کند .( آیت الله تبریزی ، استفتائات ،س 1087 -1089.)

    4) تراشیدن ریش حرام نیست ولی بهتر است نتراشند. (– آیت الله صانعی مجمع المسائل ج1 س 992 .)

    پس تکلیفتان روشن است! اگر خیلی اصرار دارید که ریشتان را بزنید چند راه دارید که خودتان بهتر از من می دانید! J

    یا نه مجتهدید و نه مقلد! در این صورت کاری از دست من ساخته نیست، فقط می توانم بگویم عاقلانه به نظر نمی رسد.

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •