صفحه 13 از 59 نخستنخست 123456789101112131415161718192021222324252627282930313233 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 121 تا 130 , از مجموع 583

موضوع: اشعار و متون غم انگیز...

  1. #121
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    گفتم این دل مثل یک پروانه است
    می شود یک روز آخر باورت
    آه...در آن روز این پروانه را
    می کنی سنجاق روی دفترت...

  2. #122
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    رفت و چشمم را برایش خانه کردم بر نگشت

    بس دعاها از دل دیوانه کردم بر نگشت

    شب شنیدم زاهدی میگفت او افسانه بود

    در وفایش افسانه ها کردم بر نگشت

  3. #123
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    دلرباي آب، شاد و شرمناك،
    عشقبازي مي كند با جان خاك !
    خاك خشك تشنه دريا پرست،
    زير بازي هاي باران مست مست !
    اين رود از هوش و آن آيد به هوش،
    شاخه دست افشان و ريشه باده نوش

  4. #124
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    من ندانستم که عشق این رنگ داشت

    وز جهان با جان من آهنگ داشت


    دستهٔ گل بود کز دورم نمود

    چون بدیدم آتش اندر چنگ داشت

  5. #125
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    براي تو و خويش چشماني آرزو مي‌كنم
    كه چراغها و نشانه‌ها را در ظلماتمان ببيند ...
    گوشي كه صداها و شناسه‌ها را
    در بيهوشي‌مان بشنود ..

  6. #126
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    زندگی میگذرد . . .
    سال ها دل غرق آتش بود و خاکستر نداشت
    بازکردم این صدف را بارها گوهر نداشت
    از تهیدستی قناعت پیشه کردم سال ها
    زندگی جز شرمساری مایه ای دیگر نداشت
    هرکجا رفتم به استقبالم آمد بی کسی
    عشق در سودای خود چیزی از این بهتر نداشت
    بارها گفتی ولی از ابتدای عاشقی
    قصه سرگشتگی‌هایت مگر آخر نداشت
    سالها بر دوش حسرتها کشیدم بار عشق
    هیچ دستی این امانت را ز دوشم برنداشت
    کاش می آمد و می دیدم که از خود رفته ام
    آنکه عاشق بودنم را یک نفس باور نداشت
    آسمان یک پرده از تقدیر را اجرا نکرد
    گویی از روز ازل این صحنه بازیگر نداشت
    ناله ما تا به اوج کبریا پرواز کرد
    گرچه این مرغ قفس پرورده بال و پر نداشت . .

  7. #127
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    اگر دستم بگيري و
    از اين زندان رها سازي

    برايت عاشقانه شعر خواهم گفت

    همين يك قلب پاكم را

    و روح بي‌قرارم را كه زنداني‌ست

    به تو اي مهربان تقديم خواهم كرد



  8. #128
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    در شبان غم تنهایی خویش
    عابد چشم سخنگوی توام
    من در این تاریکی
    من در این تیره شب جانفرسا
    زائر ظلمت گیسوی توام
    گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من
    گیسوان تو شب بی پایان
    جنگل عطرآلود
    شکن گیسوی تو
    موج دریای خیال
    کاش با زورق اندیشه شبی
    از شط گیسوی مواج تو من
    بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم
    کاش بر این شط مواج سیاه
    همه ی عمر سفر می کردم
    من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
    گیسوان تو در اندیشه ی من
    گرم رقصی موزون
    کاشکی پنجه ی من
    در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست
    چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
    گونه ام بستر رود
    کاشکی همچو حبابی بر آب
    در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود...


    گزيده ای از قصيده
    آبی خکستری سیاه
    حميد مصدق

  9. #129
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    " منو به دست ِ من بکـُــش ، به نام ِ من، گناه کن
    اگر من اشتباهتم ،هميشه اشتباه کن "

  10. #130
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    هنوز در مرکز ِ دایره ی بودنت ؛ مالامال ِ توام
    باید یک عمر
    دور ِ تو بگردم
    تازه بفهمم که
    چقدر ، بی محابا بامنی

صفحه 13 از 59 نخستنخست 123456789101112131415161718192021222324252627282930313233 ... آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •