صفحه 18 از 59 نخستنخست 1234567891011121314151617181920212223242526272829303132333435363738 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 171 تا 180 , از مجموع 583

موضوع: اشعار و متون غم انگیز...

  1. #171
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    ديشب از بام جنون ديوانه اي افتاد و مرد
    پيش چشم شمع ها پروانه اي افتاد و مرد

    از لطافت ياد تو چون صبح گل ها خيس بود
    شبنمي از پشت بام خانه اي افتاد و مرد

    موي شبگوني كه چنگش ميزدي شب تا سحر
    از سپيدي لا به لاي شانه اي افتاد و مرد

    ازدياد پنجره جان قناري را گرفت
    در قفس از نغمه ي مستانه اي افتاد و مرد

    اين كلاغ قصه را هرگز تو هم نشنيده اي
    تا خودش هم قصه شد افسانه اي افتاد و مرد

  2. #172
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011/08/29
    محل سکونت
    Tehran_ParS
    نوشته ها
    8,503
    سپاس ها
    1,389
    سپاس شده 2,854 در 2,129 پست
    نوشته های وبلاگ
    21

    پیش فرض

    خواهم بر سر خاک من ای قوم نیایید *** بی قوممو بی خویش چو این قوم شمایید
    بگریختم از دست شما در قفس تنگ *** زین بیش در پی آزار من چرایید؟
    تا بدم نیش, کنون نوش چه رنگ است *** حقا که شما اهل ریایید و فریبید

  3. #173
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    شب را نوشيده ام

    و بر اين شاخه هاي شكسته مي گريم.

    مرا تنها گذار

    اي چشم تبدار سرگردان!

    مرا با رنج بودم تنها گذار.

    مگذار خواب وجودم را پرپر كنم.

    مگذار از بالش تاريك تنهايي سر بر دارم

    و به دامن بي تار و پود رؤياها بياويزم.

    ***

    سپيدي هاي فريب

    روي ستون هاي بي سايه رجز مي خوانند.

    طلسم شكسته خوابم را بنگر

    بيهوده به زنجير مرواريد چشمم آويخته.

    او را بگو

    تپش جهنمي مست!

    او را بگو: نسيم سياه چشمانت را نوشيده ام.

    نوشيده ام كه پيوسته بي آرامم.

    جهنم سرگردان!

    مرا تنها گذار

  4. #174
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    گيرم كه اين درخت تناور
    در قله ي بلوغ
    آبستن از نسيم گناهي ست
    اما
    اي ابر سوگوار سيه پوش
    اين شاخه ي شكوفه چه كرده ست
    كاين سان كبود مانده و خاموش ؟
    گيرم خدا نخواست كه اين شخ
    بيند ز ابر و باد نوازش
    اما
    اين شاخه ي شكوفه كه افسرد
    از سردي بهار
    با گونه ي كبود
    آيا چه كرده بود

  5. #175
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    وقتی که سیم حکم کند ، زر خدا شود


    وقتی دروغ داور هر ماجرا شود

    وقتی هوا ، هوای تنفس ، هوای زیست

    سرپوش مرگ بر سر صدها صدا شود

    وقتی در انتظار یکی پاره استخوان

    هنگامه ز جنبش دم ها به پا شود

    وقتی به بوی سفره همسایه مغز و عقل

    بی اختیار معده شود ، اشتها شود

    وقتی که سوسمار صفت پیش آفتاب

    یک رنگ ، رنگها شود و رنگها شود

    وقتی که دامن شرف و نطفه گیرشرم

    رجاله خیز گردد و پتیاره زا شود

    بگذار در بزرگی این منجلاب یاس دنیای من به کوچکی انزوا شود

  6. #176
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    در اتاقي كه به اندازه ي يك تنهاييست
    دل من كه به اندازه ي يك عشقست
    به بهانه هاي ساده ي خوشبختي خود مي نگرد
    به زوال زيباي گل ها در گلدان
    به نهالي كه تو در باغچه ي خانه مان كاشته اي
    و به آواز قناري ها كه به اندازه ي يك پنجره مي خوانند ...

  7. #177
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    نشسته‌اند ملخ‌هاي‌ شك‌ به‌ برگِ يقينم‌
    ببين‌ چه‌ زرد مرا مي‌جوند، سبزترينم!

    ببين‌ چگونه‌ مرا ابر كرد، خاطره‌هايي‌
    كه‌ در يكايك‌شان‌ مي‌شد آفتاب‌ ببينم‌
    شكستني‌ شده‌ام، اعتراف‌ مي‌كنم، اما
    ز جنس‌ شيشهِ‌ عمر توا‌م، مزن‌ به‌ زمينم‌
    براي‌ پر زدن‌ از تو، خوشا مرام‌ عقابان‌
    كبوترانه‌ چرا بايد از تو دانه‌ بچينم؟

    نمي‌رسند به‌ هم‌ دست‌ اشتياق‌ تو و من‌
    كه‌ تو هميشه‌ هماني، كه‌ من‌ هميشه‌ همينم‌

  8. #178
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    همه با آينه گفتم ، آری

    همه با آينه گفتم ، که خموشانه مرا می پاييد ،

    گفتم ای آينه با من تو بگو

    چه کسی بال خيالم را چيد ؟

    چه کسی صندوق جادويی انديشه من غارت کرد؟

    چه کسی خرمن رويايی گل های مرا داد به باد؟


    سر انگشت بر آيينه نهادم پرسان :

    چه کس آخر چه کسی کشت مرا

    که نه دستی به مدد از سوی ياری برخاست

    نه کسی را خبری شد نه هياهويی در شهر افتاد ؟!

    آينه

    اشک بر ديده به تاريکی آغاز غروب

    بی صدا بر دلم انگشت نهاد

  9. #179
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    همچنان باران مي بارد

    همچنان اشک از چشم من

    کوچه ها هنوز خلوت و بي رهگذر

    و نگاهم خيره به پيچ کوچه

    خانه تاريک و تار

    عصري حزن انگيز

    غروبي سرخ و پر اشک

    سرمازده و سياه پوش تمام بي کسي هايم

    بي رمق

    باران مي بارد

    دل پر از تنهايي ست

    که حتي اشکي هم در او خانه ندارد

    دل پر از لحظه هاي باراني ست

    صدايي غمگين و پر سوز در کوچه مي پيچد

    مي خواند و مي رود.

    او هم دلش گرفته

    او هم پرسوز است نگاهش

    مثل من

    آسمان ديگر آبي نيست

    پر است از ابرهاي خاکستري و پر اشک

    خورشيدي نمي تابد

    و طوفاني اين ابرها را تکان نمي دهد

    و گهگاهي نسيمي از سوي او

    سروش شادي همراه مي آورد

    آسمان باراني است

    ديگر قطره هاي باران آبي نيستند

    سياه و سرد و خشمگين

    همچنان سردي انتظار ادامه دارد

    همچنان خاطرات خشکيده مي سوزند

    همچنان باران مي بارد

    و همچنان اشک از چشم من

    شاعر وحید توکلی

  10. #180
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287
    سپاس ها
    955
    سپاس شده 2,042 در 1,357 پست
    نوشته های وبلاگ
    34

    پیش فرض

    یه نفر خوابش میاد واسه خواب جا نداره
    یه نفر لقمه ی نون واسه ی فردا نداره
    یه نفر میشینه و اسکناساشو میشموره
    میخواد امتحان کنه که تا داره یا نداره
    یه نفر از بس بزرگه خونشون گم میشه توش
    اون یکی اتاقشون واسه همه جا نداره
    بابا میخواد واسه دخترش عروسک بخره
    انتخاب هم میکنه ، پولشو اما نداره
    یکی دفترش پر از نقاشی و خط خطیه
    اون یکی مداد برای آب و بابا نداره
    یکی ویلای کنار دریاشون قصره ولی
    اون یکی حتی تو فکرش آب دریا نداره
    یکی بعد مدرسه توپ چهل تیکه میخواد
    مامانش میگه اینا گرونه اینجا نداره
    یه نفر تولدش مهمونیه ، همه میان
    یکی تقویم واسه خط زدن رو روزا نداره
    یکی هر هفته یه روز پزشکشون میاد خونش
    یکی داره میمیره ، خرج مداوا نداره
    یکی انشاشو میده توی خونه صحیح کنن
    یکی از بر شده درد و ، دیگه انشاء نداره
    یه نفر می ارزه امضاش به هزارتا عالمی
    یکی بعد عمری رنج و زحمت امضا نداره
    تو کلاس صحبت چیزی میشه که همه دارن
    یکی میپرسه آخه چرا مال ما نداره
    یکی دوس داره که کارتون ببینه اما کجا ؟
    یکی انقد دیده که میل تماشا نداره
    یکی از واحدای بالای برجشون میگه
    یکی اما خونشون اتاق بالا نداره
    یکی جای خاله بازی کلاس شنا میره
    یکی چیزی واسه نقاشی ابرا نداره
    یکی پول نداره تا دو روز به شهرشون بره
    یکی طاقت واسه ی صدور ویزا نداره
    یکی فکر آخرین رژیمای غذاییه
    یکی از بس نخورده که نخورده شب و روز نا نداره
    همیشه تو دنیا کلی فرقه بین آدما
    این یه قانون شده و دیروز و حالا نداره
    خدا به هر کسی هرچی دلش میخواد میده
    همه چی دست اونه ، ربطی به شعرا نداره
    آدما از یه جا اومدن ، همه میرن یه جا
    اونجا فرقی بین فقیر و دارا نداره
    کاش یه روزی بشه که دیگه نشه جمله ای ساخت
    با نمیشه ، با نمیخوام ، با نشد

صفحه 18 از 59 نخستنخست 1234567891011121314151617181920212223242526272829303132333435363738 ... آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •