ساقیا آمدن عید مبارک بادت....وان مواعید که کردی مرود از یادت
ساقیا آمدن عید مبارک بادت....وان مواعید که کردی مرود از یادت
وفاي شمع را نازم كه بعد از سوختن
به صد خاكستري در دامن پروانه ميريزد
نه چون انسان كه بعد از رفتن همدم
گل عشقش درون دامن بيگانه ميريزد
از سوزمحبت چه خبراهل هوس را
این آتش عشق است سوزد همه کس را
ای نور چشم من سخنی هست گوش کنتا ساغرت پراست بنوشان و نوش کندرراه عشق وسوسه ی اهرمن بسی استپیش آی و گوش دل به پیام سروش کن
آن سفرکرده که صد قافله عمر همره اوستهرکجا هست خدایا به سلامت دارش
تو همون بودی که من خوابشو دیدم…
تو همونی که میخوام براش بمیرم…
تو همون فرشته ای از جنس آدم…
تو واسم نشونه از خدای عالم…تو همونی که تو خنده هام شریکی…
توی درد و غصه ها واسم طبیبی…
تو همون رویای پاکی که توی شبهای من بود…
تو یه قطره از خدایی…..
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند.تارموی توست اما ریشه ی عمر من است
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
ای خدا !
آن کیست که شیرینی محبّت را چشید و جز تو کسی را خواست و آن کیست که به مقام قرب تو انس یافت و لحظه ای روی از تو گردانید ؟
ای خدا !
ما را از آ نان قرار ده که برای مقام قرب و دوستی خود برگزیده ای و خالص برای عشق و محبّتت نموده ای ، و به لقایت مشتاق وبه قضایت خشنود نموده ای و نعمت دیدارت رابه او عطاکرده ای و برای مقام رضایت برگزیده ای ؛ و از برای فراق و هجرانت در پناه خود گرفته ای و در جوار خود در نشیمن گاه عالم صدق و حقیقت او را جای داده ای و به رتبه ی معرفت مخصوص گردانیده ای و لایق پرستش خود نموده ای و دلباخته ی محبّت و برگزیده برای مشاهده ی خویش گردانیده ای و یک جهت روی او را به سوی خود آورده ای و قلبش را از هر چه جز دوستی توست خالی ساخته ای و او را راغب به آنچه نزد توست گردانیده ای و ذکرت را به او الهام کرده ای و شکرت را به او آموخته ای ، و به طاعتت سرگرمش نموده ای و از صالحان خلق خود قرارش داده ای و برای مناجاتت انتخابش نموده ای و از هرچه او را از تو دور کند علاقه اش را بریده ای .
ای خدا!
ما را از آنان قرار ده که بالفطره به تو شادمان و خوشند و از دل ناله ی شوق می کشند و همه عمر با آه و ناله (عاشقانه) اند . پیشانیشان در پیشگاه عظمتت به سجده و چشمهاشان بیدار در خدمتت و اشک دیدگانشان از خوفت جاری و دلهاشان علا قه مند عشق و محبتت;قلوبشان را جلال و مهابتت از عالم برکنده است . ای خدایی که انوار قدسش به چشم دوستان در کمال روشنی است و تجلیات ذاتش بر قلوب عارفان او شوق و نشاط انگیز است ؛ ای آرزوی دل مشتا قان ، ای منتهای مقصود محبان ، از تو درخواست می کنم دوستی تو را ، و دوستی دوستدارانت را ، و دوست داشتن هر کاری که مرا به مقام قرب تو رساند ؛ و هم درخواست دارم که خود را از هرچه غیر توست بر من محبوبتر گردانی و محبتم را منجر به مقام خوشنودی خود سازی ؛ وشوقم را به تو بیش از عصیانت قرار دهی ؛ و بر من به یک نظر کردن بر جمالت منت گذار و به من به چشم لطف و محبت بنگر و هیچ وقت روی از من مگردان و مرا از اهل سعادتت و سالکان طریق محبت نزد خود گردان . ای اجابت کننده دعای خلق!
ای مهربانترین مهربان عالم !
بغضم به تمام شهر ارسال شده است- درحنجره ام ترانه ای چال شده است-من بی تو دچار رعشه ام باورکن-مثل گسلی که تازه فعال شده است