من هنوز از می چشمان سیاهت مستم
گفتم بنویس هنوز به یادت هستم
من هنوز از می چشمان سیاهت مستم
گفتم بنویس هنوز به یادت هستم
گفته بودم گر بیایی مقدمت را گل فشانم ، گل چه قابل مهربانم ، چشم هایم فرش راهت .
اگر با گریه دریایی بسازم
اگر با خنده رویایی بسازم
اگر خنده شود در من فراموش
اگر گریه شود بامن هم آغوش
تو را هرگز نخواهم کرد فراموش.......
کاش شاعر می شدم تا شعرها می ساختمدرخیالات خرابم نقشه هـــــــــــا می بــــافتموزمـیـان مصــــرع هایش مـــن ترا می یـــافتمازسرود نغمه ای غم می دویدم کوه به کـــوه
من منتظرت شدم ولي در نزدي
بر زخم دلم گل معطر نزدي
گفتي كه اگر شود مي آيم اما
مرد اين دل و آخرش به او سر نزدي
بگذار دیدن تو رابا دردها آشنا کند ولی
تحمل نکن هرگز کوری را بخاطر آرامشش
هنوز دلخوشی ذهن خسته ام این است که در خیالم بی خیال من نشوی .
جهان مست از می نام تو باشه
دوبیتی بسته ی کام تو باشه
شناسنامم زمانی کامله که
تو برگ دومش نام تو باشه
داد من گر ندهي دست من و دامن شب
قطره ي اشك كند كار سپاهي گاهي
كسي با سكوتش،
مرا تا بيابان بي انتهاي جنون برد
كسي با نگاهش،
مرا تا درندشت درياي خون برد
مرا باز گردان
مرا اي به پايان رسانيده
آغاز گردان !