« بسم الله الرَّحمن الرَّحیم »
اشاره :
علامه سید مرتضي عسكري (ره) از پژوهندگان پر تلاش تاريخ اسلام و مباحث امامت و نويسنده كتابهاي ارزشمند
« معالم المدرستين » و « يكصد و پنجاه صحابي دروغين » و « عبدالله بن سبا » و « نقش عايشه در تاریخ اسلام »
و بنيانگذار دانشگاه اصول دين و ... مي باشند.
برای آگاهی بیشتر از شرح زندگی این عالم بزرگوار می توانید به تاپیک زیر مراجعه فرمایید :
( بر روی نام لینک کلیک نمایید )
مصاحبه حاضر ارمغاني است كه از گفتگو ی ماهنامه کوثر با ايشان در آستانه سفر حج در سال 1417 هـ . ق . تهیه شده است .
ــ كوثر:
با تشكر از حضرتعالي كه وقت شريفتان را در اختيار مجله كوثر قرار داديد، لطفا از حادثه غدير برايمان بگوييد و اينكه چرا اين واقعه در جحفه اتفاق افتاد ؟
ــ علامه عسکری (ره) : بسم الله الرحمن الرحيم
يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس.
مفسرين از فريقين نوشته اند كه اين آيه شريفه درباره علي(ع) نازل شده است و مربوط به غدير خم است.
قبل از توضيح واقعه، يك نكته را بايد يادآوري نمايم، و آن اين است كه:
« وحي ای كه بر پيامبر(ص) نازل مي شده است دو گونه بود: وحي قرآني و وحي غير قرآني. »
« وحي قرآني » آن است كه لفط و معني از جانب خداوند بر پيامبر(ص) وحي مي شده است كه همين آيات و سوره هاي مبارك قرآن است.
« وحي غير قرآني » آن است كه معنا از جانب خداوند بر پيامبر(ص) وحي مي شده و آن بزرگوار آن را با الفاظ خود بيان مي كرده است، مانند:
عدد ركعات نماز، كيفيت نماز، و ديگر احكامي كه در قرآن نيست و پيامبر(ص) آن را بيان نموده است.
هر آيه اي كه نازل مي شد معنايش به پيامبر(ص) وحي مي شد، لذا خداوند مي فرمايد:
«و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم »
« آنچه براي مردم در قرآن نازل شده است شما بايد بيان كني »
و پيامبر(ص) از خود چيزي نمي گفت. «ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي »
احكامي كه با وحي غير قرآني بر پيامبر(ص) نازل مي شد پيامبر(ص) گاه به ملاحظاتي در تبليغ آن تاني مي فرمود، مانند:
داستان زينب، زن زيد پسر خوانده پيامبر(ص)، كه خداوند پس از آنكه زيد او را طلاق داد به پيامبرش تزويج كرد ولي به خاطر اينكه مردم نگويند
زن پسرخوانده خود را گرفته است انجام اين دستور را به تاخير انداخت تا آنكه وحي قرآني نازل شد، آنگاه پيامبر(ص) بي درنگ به خانه زينب رفت.
درباره داستان غدير هم چنين بوده است ؛
ابتدا در روز عرفه وحي غير قرآني بر پيامبر(ص) نازل شد كه بايد در اين اجتماع بزرگ، «حجة الوداع » علي را به جانشيني خود منصوب نمايي.
ولي پيامبر(ص) در اين انديشه بود كه مبادا بگويند او مي خواهد پسرعموي خود را به خلافت پس از خويش تعيين نمايد.
در ابلاغ فرمان تاني كرد و به تاخير انداخت تا حاجيان به « جحفه » رسيدند ،منطقه اي كه حاجيان از يكديگر جدا مي شدند و آن اجتماع عظيم از هم مي پاشيد.
در هيمن جا بر پيامبر وحي قرآني شد و آيه شريفه نازل شد: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك » (آنچه را در عرفه بر تو نازل كرده بوديم در حجفه برسان.
پيامبر فورا از شترش پايين آمد . دستور داد آنها كه جلو افتاده اند برگردند و آنها كه عقب مانده اند خود را برسانند، نزديك ظهر بود و هوا گرم.
كنار بركه آبي به نام غدير از جهاز شتران منبري ساختند، پيامبر(ص) نماز خواند آنگاه بر آن منبر بالا رفت، خطبه اي خواند
و بعد از اقرار گرفتن از مردم در تبليغ درست احكام خداوند، به آنان فرمود:
« الست اولي بالمؤمنين من انفسهم ؟ قالوا بلي ؛
آيا من در ولايت، بر مؤمنان از خود آنان سزاواتر نيستم ؟ گفتند : چرا . »
آنگاه دست در دست علي(ع) انداخت و او را بلند كرد چنانكه سفيدي زير بغل هر دو نمايان شد و تمامي جمعيت علي(ع) را ديدند، فرمود:
« اللهم من كنت مولاه فهذا علي مولاه اللهم وال من والاه و انصر من نصره »
« خدايا هر كه من مولاي اويم اين علي مولاي اوست،
خدايا ولي باش آنكه را كه علي را ولي خويش بداند و ياري كن آنكه را كه علي را ياري نمايد».
پيامبر(ص) عمامه اي داشت به نام « سحاب » با رنگ مشكي كه با 9 لايه آن را بر سر مي بست و در حكم تاج بود،
روزهايي كه وفود ( نماينده هاي قبايل ) به ديار آن حضرت مي آمدند آن را بر سر مي گذاشت در روز فتح مكه نيز آن را بر سر گذاشته بود،
همين عمامه سياهي كه سادات بر سر مي گذارند، از آن بزرگوار به ارث برده اند. پيامبر(ص) اين عمامه را روز غدير خم برسر حضرت علي(ع) گذاشت.
خليفه دوم ، اين انتصاب را به حضرت علي(ع) تبريك گفت:
« بخ بخ لك يا علي ، اصبحت مولاي و مولي كل مؤمن و مؤمنه »