.
شهر آرمانى غدیر
تالیف رسالات گوناگون جان شیفته امین شریعت را خشنود ساخت، پس تصمیم گرفت مدینه فاضله اسلامى را به امت اسلامى عرضه كند
و داستان سال دهم هجرت رادر خاطرهها زنده سازد. زمانى كه استعمارگران با حیلههاى خاص خود امپراطورى عثمانى را از بین بردند، او چنان
اندیشید كه هرگز نباید به دولتهاى غارتگر اجازه داد جایگزین دولتبه ظاهر اسلامى عثمانى شوند . در دیدگاه او بهتر آن بود كه امت اسلام،
پس از زوال دولت 623 ساله عثمانى و چشیدن تلخىهاى بسیار، نظام مدینه فاضله اسلامى را - كه در آن اصل بنیادى غدیر مطرح است. -
تجربه كند، نظامى كه پیامبر(ص) جز به آن سفارش نفرموده است.
علامه امینى با تالیف « الغـدیر » خاطرات عصر نبوى را تجدید كرد ; عصرى كه سرورى از آن امت قرآنى بود، رسول اكرم(ص) رهبرى آن را بر
عهده داشت و خود على بنابىطالب(ع) را جانشین خویش قرار داد.
امینى، احیاگر سنت نبوى، با « الغدیر » جلوههاى شوكت و عظمت امت اسلامى را در خاطرهها زنده كرد و اصل اصیل و محور حكومت قرآنى،
غدیر خم، را یادآور شد.
دكتر سید جعفر شهیدى - كه خود در نجف و تهران از یاران آن فرزانه بود، نقل مىكند كه، روزى علامه امینى به من گفت: «براى تالیف « الغدیر »
ده هزار جلد كتاب خواندهام. »
وى در ادامه مىگوید : « او مردى گزافهگو نبود. وقتى مىگفت كتابى را خواندهام، به درستى خوانده و در ذهن سپرده و از آن یادداشت برداشته
بود. » (5)
احیاگر مدینه فاضله قرآنى، به یارى كتاب خدا، حدیث و شعر، مبانى فلسفه سیاسى اسلام را به جهانیان ابلاغ كرد. او نه تنها با رجوع به قرآن و
سنت و رعایت موازین « سند شناسى » و « نقد حدیث » حقایق غیر قابل انكارى را در برابر چشم امت اسلامى قرار داد و مساله اختلاف اهل
یك كتاب و قبله را از میان برداشت ، بلكه جهانیان را به این مساله واقف ساخت كه امامت و رهبرى از مبانى اصیل اسلامى است.
غواص غدیر با نقد آثار و تالیفات كسانى چون « ابن تمیمه »، « آلوسى »، « قصیمى » و « رشید رضا » در صدد برآمد نهال وحدت و اخوت اسلامى
را در دل مسلمانان بكارد . وى در پى اسناد حدیث غدیر بیست و چهار كتاب تاریخى ، بیست و هفت محدث ، چهارده مفسر قرآن و هفت متكلم
مسلمان را مىیابد كه به نقل حدیث غدیر پرداختهاند. آنگاه گروهى از صحابه پیامبر(ص) را، كه راوى حدیث غدیر شمرده مىشوند، به ترتیب حروف
الفبا ذكر مىكند.
او در بخش راویان اولیه حدیث غدیر به نام حدود ده تن از اصحاب رسول خدا(ص) و هشتاد و چهار « تابعى » اشاره مىكند. سپس طبقات دانشوران
راوى حدیث غدیر را برمىشمارد و از 360 دانشمند نام مىبرد.
البته « الغدیر » تنها گنجینه راویان غدیر نیست در این كتاب نورانى آیات الهى و متن روایات بسیار یافت مىشود ; آیات و روایاتى كه باید آنها را كلید
ورود به شهر نیكبختى جاودان دانست.
متون هدایتگرى كه آیات شریف تبلیغ (6) اكمال دین (7) و ولایت (8) از سوره مائده، آیات سوره معارج (9) ، سوره هل اتى (10) و روایات گرانقدر غدیر
و ولایت ، اخا ، منزلت ، ثقلین ، تبلیغ ، انذار العشیرة ، رد الشمس ، سد الابواب ، على مع الحق و إن علیا اول من اسلم... تنها بخشى از آن شمرده
مىشود.
او براى نگارش این كتاب به دورترین سرزمینها مسافرت كرد و كتابهاى بسیارى را مورد بررسى قرار داد.
نام بخشى از كتابخانههایى كه آن بزرگوار در تالیف الغدیر در آنها به تحقیق پرداخته و تعداد كتابهایشان چنین است:
كتابخانه ناصریه، 000/30 جلد كتاب ،لكنهو
كتابخانه مدرسة الواعظین 000/20 جلد كتاب، لكنهو.
كتابخانه سلطان المدارس 000/5 جلد كتاب، لكنهو.
كتابخانه ممتاز العلماء، 000/18 جلد كتاب، لكنهو.
كتابخانه فرنگى محل، 000/9 جلد كتاب، لكهنو.
كتابخانه ندوة العلماء، 000/60 جلد كتاب، لكنهو.
كتابخانه امیرالدوله 000/110 جلد كتاب لكنهو.
كتابخانه دانشگاه اسلامى علیگره، 000/500 جلد كتاب، علیگره.
كتابخانه عمومى رظلا، رامپور.
كتابخانه خدابخش، 000/50 جلد كتاب، پتنه.
كتابخانه عمومى دانشگاه عثمانى، 000/111 جلدكتاب، حیدرآباد.
كتابخانه عمومى آصفیه، 000/125 جلد كتاب، حیدرآباد.
كتابخانه سالار جنگ 000/52 جلد كتاب حیدرآباد
علامه نستوه پس از بررسى اسناد حدیث غدیر و اثبات این واقعه مهم عصر نبوى ، شاعران چهارده قرن را ، كه از سفره قرآن توشه برداشتهاند،
به شهادت آورد تا هم از نامآوران و مبارزان مكتب ارجمند علوى یاد كرده باشد و هم فضایل امام على(ع) ، وصى حضرت رسول اكرم(ص) ، را به
اثبات رساند. وى ادبیات متعهد شیعى را یكى دیگر از حجتهاى واقعه غدیر دانست و براى فراهم آوردن شعر بزرگمردان فضیلتسالها تلاش كرد
تا علاوه بر گردآورى شعر حماسهسرایان غدیر، اشتباهات عمدى محققین مغرض را بر ملا سازد.
در سال 1324 ش چاپ اول كتاب الغدیر در نجف آغاز شد و تا نه جلد آن به چاپ رسیده، و در سراسر جهان منتشر شد. با انتشار كتاب
گرانمایه « الغدیر » سیل نامهها و ستایشهاى دانشمندان بزرگ مسلمان و برخى از حكام كشورهاى اسلامى به سوى دانشمند فرزانه به حركت درآمد.
نكته مهمى كه در تمام ستایشها به چشم مىخورد، پذیرش غدیر به عنوان محور حركت اسلامى و بنیان حكومت اسلامى بود. پادشاهان فرصتطلب
در صدد بودند از این جنبش دینى به نفع خود بهره گیرند، ولى دانشمندان از جایگاهى بىغرضانه به مساله مىاندیشیدند و در حقیقت، بعد از قرنها به
راهنمایى مصلح بزرگ حضرت علامه امینى، زنجیر متصل به وحى را یافته بودند.
شیخ محمد سعید دحدوح از دانشمندان محقق و امام جمعه و جماعت « اریحا »، منقطهاى در نواحى حلب در نامه ادیبانهاش به مؤلف « الغدیر » چنین
نوشت : « آقاى من! كتاب « الغدیر » را دریافت كردم و آن را مورد مطالعه قرار دادم... قبل از آنكه در امواج انبوه معانى آن وارد شوم نیروى فكر و اندیشهام
در آن شناور گشت و شمهاى از آن را با ذائقه روحى خویش چشیدم. احساس نمودم كه این همان یگانه سرچشمه و منبع آب گوارائیست كه هرگز دگرگون
نشود. این منبع جوشان معانى از آب باران صافتر و گواراتر و از مشك خوشبوتر است... ». (11)
بوستان هدایت
صاحب الغدیر ، در سال 1373 هجرى قمرى ، هشتسال پس از انتشار نخستین جلد الغدیر ، كتابخانهاى بنیاد نهاد ، آن را « مكتبة الامام امیرالمؤمنین(ع) »
نامید و در روز عید غدیر افتتاح كرد. فعالیت این كتابخانه با 42000 جلد كتاب خطى و چاپى آغاز شد. براى غنى ساختن این كتابخانه نسخههاى خطى بسیار
از كتابخانههاى معتبر جهان تهیه شد.
بایستهاى جهان تشیع
علامه مصلح با جهان تشیع و تاریخ پرفراز و نشیب آن آشنایى كامل داشت. او به مقدار هر حرفى از كتاب الغدیر تجربه اندوخته بود و نانوشتههایى
داشت كه باید در جامعه پیاده مىشد، تا نظام اجتماعى، نظام الهى شود.
ــ زمانى كه علامه امینى از دفتر تبلیغات اسلامى قم - دارالتبلیغ - دیدن كرد و برنامههاى آن مؤسسه در اختیارش قرار گرفت، فرمود:
« باید درسى تحت عنوان « ولایت » غیر از آنچه كه در درس علم كلام و اعتقادات مطرح مىشود ، به طلاب آموزش داده شود. » (12)
این سخن، ژرفنگرى آن مصلح اجتماعى را نشان مىدهد. علامه امینى براى احیاى فلسفه سیاسى اسلام تدریس « ولایت » را امرى ضرورى
مىدانست و آموزش آن در محدوده كتب كلامى را كافى نمىدید.
ــ او با مشكلات تالیف و نشر كتاب آشنا بود و در این اندیشه بود تا با تاسیس « دار التالیف » (خانه نویسندگان) رفاه مورد نیاز محققین را فراهم آورد تا
نویسندگان بى هیچ آشفتگى خیال به تحقیق و تالیف مشغول شوند.
ــ آن بزرگوار همچنین هنگام تالیف الغدیر نشریات بسیارى دیده بود كه در باره اسلام سخن گفته بودند. حجم گسترده این نشریات او را در این اندیشه
فرو برد كه با تاسیس مجمعى این نشریات را گردآورى كرده، مورد ارزیابى قرار دهد.
ــ حضرت علامه امینى با بحثهاى عمیق علمى و كاوشگرانه پیرامون امامت و ولایت از نخستین متفكران اسلامى بود كه به « ولایت فقی ه» در عصر
غیبت رسید و بحث و درس اختصاصى پیرامون آن را امرى لازم و ضرورى دانست. او حكومت را از آن ولى فقیه به شمار مىآورد و مىگفت:
« دیگران غاصبند و این مقام، حق مسلم آن فریادگر [امام خمینى - ره -] است. » (13)
و در جاى دیگر به صراحت بنیانگذار جمهورى اسلامى را ستود و گفت:
« الامام الخمینى ذخیرة الله للشیعة. »
« امام خمینى ذخیره خدا براى جهان تشیع است. »
او از طلوع فجر صادق خبر داشت و از رسالتى كه بر دوش مجدد قرن نهاده شده بود آگاه بود; از این رو شاگردى چون حضرت نواب صفوى را تربیت كرد
تا حكومت علوى را فریاد زند و پایههاى حكومت غاصبان را به لرزه افكند . (14)
نماز آخر
تلاش بىپایان، معمار مدینه غدیر را در بیمارى فرو برد; بیمارى و ضعفى كه بتدریج فزونى یافت و او را از كوشش علمى باز داشت.
بیمارى و بسترى شدن علامه حدود دو سال به طول انجامید و حتى درمانهاى خارج از كشور نیز مفید واقع نشد. سرانجام در نیمروز جمعه 12 تیرماه
وى، كه همواره در نماز بود و جز به عبادت خداى كعبه و خدمتبه مولود آن نمىاندیشید، در شصت و هشتسالگى از دنیا رفت و جهانى را در غم ارتحال
خویش فرو برد.
1349 ، برابر 28 ربیع الثانى 1390 هـ . ق ، آیتى از آیات الهى و عاشقى از عاشقان ولایت ، جهان خاكى را بدرود گفت . و به راستى الغدیر وى، چراغ خانه دلها و مشعل هدایت امت اسلامى فروزان باقى ماند.
_______________ فهرست مآخذ _______________
1- الغدیر، علامه امینى، ترجمه...، ج 1، ص156.
2- همان، ج 2، ص 25; ترجمه الغدیر، ج3، ص43 و 44.
3- اعتقادات، شیخ صدوق، ص 110.
4- الغدیر، ج 1، ص 154; شهداء الفضیلة، علامه امینى، ص7.
5- «شهداء الفضیلة»، مقدمه شیخ محمد خلیل الزین عاملى، ص 4.
6- اندیشهاصلاحى در نهضتهاى اسلامى، محمد جواد صاحبى، ص 208 و209.
7- مائده،67.
8- مائده، 5.
9- معارج،3 -1.
10- مائده، 55.
11- حماسه غدیر، محمد رضا حكیمى، ص 480.
12- الغدیر، ترجمه، ج 1، ص16 و17.
13- به نقل از استاد جواد محدثى از حضرت آیتالله مكارم شیرازى.
14- فریاد روزها، محمد رضا حكیمى، ص 24.