نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: _-_-_- هشام راوی حدیث -_-_-_

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile _-_-_- هشام راوی حدیث -_-_-_

    بسم الله الرحمن الرحیم



    هشام بن‏حكم از اصحاب امام صادق و امام كاظم (علیهما السلام)



    قرن دوم هجرى عصر شكوفايى نهضت فرهنگى شيعه


    در سال 132 هجرى، رژيم خودكامه و ستمگر بنى‏اميه، پس از 91 سال حكومت، سرانجام در آستانه سقوط قرار گرفت و با كشته شدن مروان بن‏محمد

    (126 - 132) منقرض شد و حكمرانان عباسى حكومت استبدادى خويش را آغاز كردند.
    (1) در چنين موقعيتى، كه كشمكشهاى سياسى بنى‏اميه و

    بنى‏عباس به اوج خود رسيده بود، حضرت امام صادق(ع) با رايت‏خاص خويش نهضت علمى - فرهنگى تشيع را طرح‏ريزى كرد و دانشگاه عالى جعفرى را

    بنيان نهاد.

    امام(ع)، با استفاده از فرصت‏به دست آمده حوزه علمى با عظمتى تشكيل داد و در مدتى كوتاه علاقه‏مندان دانش معارف جعفرى را پيرامون خود گرد آورد.

    آنان مشتاقانه به دانش‏اندوزى پرداختند و از گنجينه علوم آل محمد(ص) به قدر توانايى خويش بهره‏مند شدند. به گفته
    شيخ مفيد(ره) چهار هزار تن از حوزه

    درسى آن حضرت استفاده كردند.
    (2)
    شيخ طوسى شاگردان امام صادق(ع) را3197 مرد و 12 زن ذكر كرده است. (3)

    امام ششم(ع) با توجه به شكوفايى دانش و به وجود آمدن مكتبهاى مختلف و هجوم افكار الحادى برنامه فرهنگى خويش را در محورهاى مختلف به

    انجام رساند. پاسخ به شبهه‏هاى گوناگون ضد دينى، تشكيل جلسات مناظره، نشر روايات و تعاليم اسلام، تدريس رشته‏هاى گوناگون علوم و تربيت‏شاگردان بخشى

    از برنامه‏هاى ششمين پيشواى شيعه بود.

    هدف ما در اين نوشتار كوتاه بررسى فرازهايى از زندگى يكى از ستارگان تابناك مكتب امامت و ولايت است. اين كار، در روزگارى كه تهاجم فرهنگى دشمنان

    اسلام و تشيع به اوج رسيده، از وظايف ما شيعيان است تا بهترين الگوها را به جوانان ارائه دهيم و از سقوط آنها در دام الگوهاى كاذب غرب پيشگيرى كنيم.


    هشام بن‏حكم كيست؟


    هشام در اوايل قرن دوم هجرى در كوفه ديده به جهان گشود و در شهر واسط رشد كرد و به عرصه اجتماع گام نهاد. او بعدها براى تجارت به بغداد آمد و در

    محله كرخ به بزازى مشغول شد. دانشمندان علم رجال مى‏نويسند: هشام دو فرزند دختر و پسر داشت. فرزند پسرش، حكم، متكلم بود و در بصره مى‏زيست.

    دخترش، فاطمه، يكى از زنان با ايمان روزگار بود. هشام همچنين برادرى به نام محمد بن‏حكم داشت كه از راويان حديث‏بود و محمد بن‏ابى‏عمير، راوى معروف

    شيعه، از او روايت نقل مى‏كند.
    (4)

    هشام از همان آغاز جوانى سرى پرشور داشت و شيفته علم و معرفت‏بود. او، براى رسيدن به اين هدف، علوم عصر خويش را آموخت، كتب فلسفى

    دانشمندان يونان را فرا گرفت و كتابى در رد يكى از فلاسفه يونان نگاشت.
    (5)

    هشام، در مسير تكامل انديشه‏اش، به مكتبهاى گوناگون علمى عصر خويش پيوست; ولى هيچ مكتبى عطش حقيقت‏جويى‏اش را فرو ننشاند.

    او سرانجام به وسيله عمويش، عمير بن‏يزيد كوفى، با امام صادق(ع) آشنا شد و در شمار پيروان آن حضرت قرار گرفت.
    (6)

    سير تكاملى انديشه هشام نشان مى‏دهد كه آگاهانه و بر اساس برهان عقلى تشيع را پذيرفته است. او به منظور كسب علم، تامين معاش، مناظره،

    تبليغ معارف اهل بيت(ع) و انجام مناسك حج، به شهرهاى بغداد، بصره، مدائن، حجاز و كوفه سفر كرد و با برهانهاى دقيق و منطقى‏اش در گسترش

    فرهنگ اهل بيت(ع) كوشيد.



    سفر براى تحصيل دانش


    هشام، به عنوان يك پژوهشگر شيعى، سعى مى‏كرد پرسشهاى خود را با امام صادق(ع) در ميان نهد و از آن حضرت پاسخ دريافت كند. داستان زير بر

    درستى اين سخن گواهى مى‏دهد:

    روزى، ابن‏ابى‏العوجاء يكى از دانشمندان مخالف اسلام، پرسشى در باره تعدد زوجات مطرح كرد و گفت: قرآن از سويى در آيه سوم سوره نساء مى‏گويد:


    «فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثنى و ثلاث و رباع فان خفتم الا تعدلوا فواحدة؛ با زنان پاك مسلمان ازدواج كنيد، با دو يا سه يا چهار زن; و اگر مى‏ترسيد

    ميان آنها به عدالت رفتار نكنيد، پس به يك همسر بسنده كنيد.»


    از سوى ديگر در آيه‏129 همين سوره مى‏فرمايد:
    «و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء و لو حرصتم; هرگز نمى‏توانيد ميان زنان به عدالت رفتار كنيد،

    هر چند كوشش كنيد.»
    با ضميمه كردن آيه دوم به آيه اول درمى‏يابيم كه تعدد زوجات در اسلام ممنوع است; زيرا تعدد زوجات مشروط به عدالت است و

    عدالت هم ممكن نيست. پس تعدد زوجات در اسلام حرام است.

    هشام از پاسخ باز ماند. پس از ابن‏ابى‏العوجاء فرصت‏خواست و براى گرفتن پاسخ به مدينه شتافت. هشام سخن ابن‏ابى‏العوجاء را براى حضرت باز گفت.


    امام فرمود: منظور از عدالت در آيه سوم سوره نساء، عدالت در نفقه و عايت‏حقوق همسرى و طرز رفتار و كردار است; و مراد از عدالت در آيه‏129 اين سوره

    عدالت در تمايلات قلبى است. بنابراين تعدد زوجات در اسلام حرام نيست و با شرايطى جايز است.


    هشام از سفر برگشت و پاسخ را در اختيار ابن‏ابى‏العوجاء قرار داد. او سوگند ياد كرد كه اين پاسخ از (هشام) تو نيست.
    (7)

    هشام اين گونه براى كسب علم و معارف اسلام تلاش مى‏كرد. امام صادق(ع) نيز متقابلا هشام را از كوثر زلال لايت‏سيراب مى‏ساخت. امام در برابر

    پرسشهاى هشام، با بردبارى پاسخ مى‏داد و قانعش مى‏ساخت. نمونه‏هايى از اين پرسش و پاسخها در كتابهاى توحيد صدوق و علل الشرايع ديده مى‏شود.


    جايگاه هشام در محضر امام صادق(ع)


    نمونه‏هايى از رفتار امام صادق(ع) با شاگرد ممتازش مى‏تواند از جايگاه هشام نزد آن بزرگوار پرده بردارد:



    1 - اين جوان كيست؟


    آن روز يكى از شلوغ‏ترين ايام حج‏بود. امام صادق(ع) با گروهى از يارانش گفتگو مى‏كرد. در اين هنگام، هشام بن‏حكم كه تازه به جوانى گام نهاده بود،

    خدمت امام رسيد. پيشواى شيعيان از ديدن جوان شادمان شد، او را در صدر مجلس و كنار خويش نشاند و گرامى داشت. اين رفتار امام حاضران را، كه از

    شخصيتهاى علمى شمرده مى‏شدند، شگفت‏زده ساخت. وقتى امام(ع) آثار شگفتى را در چهره حاضران مشاهده كرد،

    فرمود:
    «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و يده؛ اين جوان با دل و زبان و دستش ياور ماست.»


    سپس براى اثبات مقام علمى هشام در باره نامهاى خداوند متعال و فروعات آنها از وى پرسيد و هشام همه را نيك پاسخ گفت.


    آنگاه حضرت فرمود: هشام، آيا چنان فهم دارى كه با درك و تفكرت دشمنان ما را دفع كنى؟


    هشام گفت: آرى.


    امام فرمود: نفعك الله به و ثبتك; خداوند تو را در اين راه ثابت قدم دارد و از آن بهره‏مند سازد.


    هشام مى‏گويد: بعد از اين دعا، هرگز در بحثهاى خداشناسى و توحيد شكست نخوردم.
    (8)


    روح القدس تو را يارى كند


    هشام چنان مورد توجه امام صادق(ع) بود كه در يكى از روزها وى را به حضور طلبيد و فرمود: در باره تو سخنى را مى‏گويم كه رسول خدا(ص) به

    «حسان بن‏ثابت انصارى‏» (شاعر معروف عصر پيامبر كه با شعرش از حريم اسلام حمايت مى‏كرد) فرمود: تا وقتى كه ما را با زبانت‏يارى مى‏كنى،

    پيوسته تو را به وسيله روح القدس تاييد كند.
    (9) (10)

    مناظره‏هاى علمى


    هشام بن‏حكم، علاوه بر هوش سرشار و دانش وسيع، از قدرت بيان و صراحت لهجه و شهامت در مناظره برخوردار بود و با استفاده از اين نعمتهاى ارزشمند

    الهى، با دانشمندان و متفكران در مناظره شركت مى‏كرد. استادش امام صادق(ع) از شيوه مناظره و بيان وى خشنود بود و همواره او را تحسين مى‏كرد.


    ششمين پيشواى معصوم روزى فرمود: اى هشام، با مردم سخن بگو، من دوست دارم همانند تو در ميان شيعيان ما باشد.
    (11) (12)
    آن بزرگوار گاه شيوه بحث هشام را مى‏ستود و مى‏فرمود: اين گونه استدلال در صحف ابراهيم و موسى(ع) آمده است. (13)


    نگاهى گذرا به چند نمونه از مناظره‏هاى هشام براى آشنايى با مقام علمى و شيوه بحث وى سودمند است.



    ادامه دارد...


    --------پى‏نوشتها-----------------------
    1- تتمه المنتهى، ص 155.

    2- ارشاد مفيد، ص 254.

    3- رجال شيخ طوسى، ص 342.

    4- معجم رجال الحديث، ج 10، ص‏273.

    5- هشام بن‏حكم، صفايى، ص 14.

    6- رجال نجاشى، ص‏433.

    7- منتهى‏الآمال، ج 2، ص 251.

    8- تفسير برهان، ج 1، ص 420.

    9- تنقيح المقال، ج‏3، ص 294.

    10- لا تزال مويدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانك.

    11- قاموس الرجال، ج‏9، ص‏317.

    12- هزاره شيخ طوسى، ج 2، ص 142.

    13- يا هشام كلم الناس انى احب ان ارى مثلكم فى الشيعه.


    _________________
    امام مهدى‏عليه السلام :
    إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَى‏ءٌ مِن أخبارِكُم.

    ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.


    بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بسم الله الرحمن الرحیم


    هشام و مناظره با عمرو بن‏عبيد معتزلى



    يونس بن‏يعقوب، يكى از شاگردان برجسته امام صادق(ع) مى‏گويد: در يكى از سالهايى كه هشام بن‏حكم به سفر حج مشرف شده بود، در
    «منا» حضور

    امام صادق(ع) شرفياب شد.


    حمران بن‏اعين، محمد بن‏نعمان، هشام بن‏سالم و ديگر بزرگان شيعه نيز در مجلس حاضر بودند.


    حضرت(ع) به هشام فرمود: آيا نمى‏خواهى داستان مناظره و گفتگوى خود با عمرو بن‏عبيد را براى ما بيان كنى؟

    هشام، كه از همه اهل مجلس جوانتر به نظر مى‏رسيد، گفت:


    اى فرزند رسول خدا(ص)، جلالت‏شما مانع مى‏شود; از شما شرم دارم و در حضورتان توان سخن گفتن در خويش نمى‏يابم.


    امام صادق(ع) فرمود: وقتى به شما امر مى‏كنيم، اطاعت كنيد.


    آنگاه هشام داستان مناظره خودش با عمرو بن‏عبيد را چنين بيان كرد:


    به من خبر دادند كه عمرو بن‏عبيد روزها در مسجد جامع بصره با شاگردانش مى‏نشيند، در باره امامت‏بحث مى‏كند و عقيده شيعه در باره امام را بى‏اساس

    و باطل مى‏شمارد. اين خبر برايم خيلى ناگوار بود، به همين سبب به بصره رفتم. وقتى وارد مسجد جامع بصره شدم، بسيارى اطراف عمرو نشسته بودند.

    از حاضران تقاضا كردم اجازه دهند تا بتوانم نزديك عمرو بنشينم.


    وقتى نشستم، به عمرو بن‏عبيد گفتم: اى مرد دانشمند، من غريبم، اجازه مى‏دهيد چيزى بپرسم؟


    گفت: آرى.


    گفتم: آيا شما چشم داريد؟


    گفت: پسرجان اين چه پرسشى است، چرا در باره چيزى كه مى‏بينى مى‏پرسى؟


    گفتم: استاد عزيز پوزش مى‏خواهم. پرسشهايم اين گونه است، خواهش مى‏كنم، پاسخ دهيد.


    گفت: گرچه پرسشهايت احمقانه است، ولى آنچه مى‏خواهى بپرس.


    گفتم: آيا چشم داريد؟


    گفت: آرى.


    پرسيدم: با آن چه مى‏كنى؟


    گفت: به وسيله آن رنگها و اشخاص را مى‏بينم.


    گفتم: آيا بينى دارى؟


    گفت: آرى.


    گفتم: از آن چه بهره‏اى مى‏برى؟


    گفت: به وسيله آن بوها را استشمام مى‏كنم.


    گفتم: آيا زبان دارى؟


    گفت: آرى.


    گفتم: با آن چه مى‏كنى؟


    گفت: طعم اشيا را مى‏چشم.


    گفتم: آيا شما گوش داريد؟


    گفت: آرى.


    گفتم: از آن چه سود مى‏برى؟


    گفت: به آن صداها را مى‏شنوم.


    گفتم: بسيار خوب، حالا بفرماييد دل هم داريد؟


    گفت: آرى.


    گفتم: دل براى چيست؟


    گفت: به وسيله دل (مركز ادراكات) آنچه بر حواس پنجگانه و اعضاى بدنم مى‏گذرد، تشخيص مى‏دهم، اشتباههايم را برطرف مى‏كنم و

    درست را از نادرست تشخيص مى‏دهم.


    گفتم: مگر با وجود اين اعضا از دل بى‏نياز نيستى؟


    گفت: نه، هرگز.


    گفتم: در حالى كه حواس و اعضاى بدنت‏سالم است چگونه نياز به دل دارى؟


    گفت: پسرجان، وقتى اعضاى بدن در چيزى كه با حواس درك مى‏شود ترديد كند، آن را به دل ارجاع مى‏دهد تا ترديدش برطرف شود.


    گفتم: پس خداوند، دل را براى رفع ترديد اعضا گذاشته است.


    گفت: آرى.


    گفتم: پس وجود دل براى رفع حيرت و ترديد ضرورى است؟


    گفت: آرى، چنين است.


    گفتم: شما مى‏گوييد خداى تبارك و تعالى اعضاى بدنت را بدون پيشوايى كه هنگام حيرت و شك به او مراجعه كنند نگذاشته است،

    پس چگونه ممكن ست‏بندگانش را در وادى حيرت و گمراهى رها كرده، براى رفع ترديد و تحيرشان پيشوايى تعيين نفرمايد؟


    عمرو بن‏عبيد پس از لحظه‏اى تامل و سكوت، سر بلند كرد، به من نگريست و گفت: تو هشام بن‏حكم هستى؟


    گفتم: نه.


    گفت: از همنشينيان اويى؟


    گفتم: نه


    پرسيد: اهل كجايى؟


    گفتم: كوفه.


    گفت: تو همان هشامى; سپس مرا در آغوش گرفت; به جاى خود نشانيد و تا من آنجا بودم، سخن نگفت.


    حضرت صادق(ع) از شنيدن داستان خشنود و شادمان شد و فرمود: هشام، اين گونه استدلال را از كه آموختى؟


    هشام گفت: آنچه از شما شنيده بودم، تنظيم و چنين بيان كردم.


    حضرت فرمود: به خدا سوگند اين مطلب در صحف ابراهيم و موسى نوشته شده است.
    (14)


    اكثريت دليل حقانيت نيست !



    يكى از خصوصيات بارز اين دانشمند برجسته صراحت لهجه و حاضرجوابى بود. او سخنان مخالف و موافق را مى‏شنيد و پس از بررسى، نظر خود را آشكارا

    بيان مى‏كرد.


    روزى ابوعبيده معتزلى به هشام گفت: دليل درستى اعتقاد ما و بطلان اعتقاد شما اين است كه طرفداران ما بسيار و پيروان شما اندكند.


    هشام بى‏درنگ گفت: با اين سخن ما را نكوهش نمى‏كنى; بلكه بر حضرت نوح خرده مى‏گيرى. او 950 سال پيامبرى كرد و شب و روز قومش را به سوى خدا

    فراخواند; ولى جز گروهى اندك به وى ايمان نياوردند. بنابراين،
    اكثريت دليل حقانيت نيست. (15)

    خواستگارى


    روزى يكى از دوستانش به نام
    عبدالله بن‏زيد اباضى، كه از گروه خوارج بود، از دخترش فاطمه خواستگارى كرد و گفت: بين ما هميشه دوستى و محبت‏برقرار

    است‏براى تقويت اين پيوند مى‏خواهم دخترت فاطمه را خواستگارى كنم.



    هشام بى‏درنگ گفت: او زن باايمانى است.


    عبدالله مراد هشام را دريافت و ديگر تقاضايش را تكرار نكرد.


    هشام با اين جمله كوتاه به او فهماند كه ازدواج يك زن باايمان با مرد بى‏ايمان جايز نيست. (16)



    ادامه دارد...



    -------------پی نوشت------------

    14- كافى، ج 1، ح‏3.

    15- همان; معجم الرجال الحديث، ج‏19، ص 282.

    16- بحار، ج 11، ص‏226.


    _________________
    امام مهدى‏عليه السلام :
    إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَى‏ءٌ مِن أخبارِكُم.

    ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.


    بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بسم الله الرحمن الرحیم


    هشام ترازوى امامت و الگوى شيعيان


    امام صادق(ع) مى‏فرمود: هشام بن‏حكم مراقب و نگهبان حق ما و مؤيد صدق ما و نابودكننده نظرهاى باطل دشمنان ماست. كسى كه از او پيروى كند،

    از ما پيروى كرده است و كسى كه با او مخالفت كند، با ما مخالفت ورزيده است.
    (17)

    هشام در محضر امام كاظم(ع)


    پايه‏هاى اعتقادى و شخصيت والاى علمى هشام در مكتب امام صادق(ع) استوار شد. چون پيشواى ششم، در سال 148 به شهادت رسيد،


    هشام به امام كاظم(ع) روى آورد; از محضر آن معصوم والامقام كامياب شد و در شمار شاگردان و ياران آن حضرت جاى گرفت. او نزد هفتمين امام(ع)

    چنان جايگاهى يافت كه تاريخ‏نگاران وى را از كارگزاران مطمئن و مورد عنايت‏خاص آن حضرت شمرده‏اند.
    (18)

    هشام بن‏حكم كارگزار خصوصى امام هفتم(ع)


    امام هفتم(ع) به هشام بن‏حكم توجه خاص داشت و او را متصدى كارهاى شخصى‏اش قرار داده بود.


    حسن فرزند على بن‏يقطين مى‏گويد: هر گاه حضرت موسى بن‏جعفر(ع) براى رفع نيازهاى شخصى يا عمومى چيزى لازم داشت،

    به پدرم (على بن‏يقطين)مى‏نوشت: فلان چيز را خريدارى يا تهيه كن و بايد متصدى اين كار هشام بن‏حكم باشد.


    عنايت‏حضرت به هشام چنان بود كه پانزده هزار درهم به او وام داد و فرمود: با اين پول تجارت كن، سودش را بردار و سرمايه را به ما برگردان.

    هشام پذيرفت و طبق دستور امام(ع) رفتار كرد.
    (19)

    امام كاظم(ع) به هشام دستور تقيه مى‏دهد


    هشام مى‏گويد: امام هفتم براى من پيام فرستاد: در اين ايام كه مهدى (سومين خليفه عباسى) بر سر كار است مواظب باش و از

    سخن گفتن بپرهيز; زيرا خطر جدى تهديدت مى‏كند.


    هشام به فرمان امام(ع) عمل كرد و از خطر نجات يافت تا آنكه مهدى عباسى درگذشت و بار ديگر اوضاع به حال عادى برگشت.
    (20)

    مقام علمى هشام بن‏حكم


    شاگرد ممتاز مكتب اهل بيت(ع) نه تنها در علوم نقلى و عقلى سرآمد عصر خويش بود; بلكه هر گاه احساس مى‏كرد حمايت از اسلام به

    تحصيل علوم ديگر نياز دارد، با جان و دل در پى آن مى‏شتافت و دانشى تازه مى‏آموخت.
    او در مقام فتوا، يك فقيه پرهيزكار، در مقام مناظره و

    دفاع از اعتقادات شيعه يك متكلم ورزيده و در علم حديث‏يك محدث ممتاز و مورد اعتماد راويان معروف شيعه بود. كتابهاى حديثى مختلف به رشته

    نگارش كشيد و شاگردان بسيار تربيت كرد.


    متكلم مجاهد و خستگى‏ناپذير قرن دوم هجرى، علاوه بر فقه و اصول و كلام و فلسفه و علم حديث، در علوم روان‏شناسى و ساير دانشهاى رايج

    عصر خويش اطلاعات گسترده‏اى داشت. عبدالله نعمه مى‏نويسد: يحيى بن‏خالد برمكى، وزير هارون‏الرشيد، با حضور دانشمندان مختلف،

    نشستهاى علمى و تخصصى برگزار مى‏كرد. در يكى از نشستها، كه هشام بن‏حكم نيز حضور داشت، پس از گفتگو و بحث در موضوعات مختلف علمى،


    يحيى گفت: در باره
    «عشق‏» هم سخن بگوييد. حاضران هر يك در حد معلومات خويش مطالبى بيان كردند و سخنانشان به وسيله منشيان وزير ثبت‏شد.

    وقتى نوبت‏به هشام بن‏حكم رسيد، با بيانى شيرين مطالبى بيان كرد كه حاضران بى‏اختيار لب به تحسين گشودند.
    (21)

    ادامه دارد...


    ------------پی نوشت--------

    17- هشام بن‏حكم، صفايى، ص 14.; رجال نجاشى، ص‏433; فهرست‏شيخ طوسى، ص 355.
    18- معجم رجال الحديث، ج‏19، ص 271.
    19- رجال نجاشى، ص‏433; فهرست طوسى، ص 355.
    20- عوالم، ج 21، ص‏403.
    21- قاموس الرجال، ج‏9، ص 324.


    _________________
    امام مهدى‏عليه السلام :
    إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَى‏ءٌ مِن أخبارِكُم.

    ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.


    بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بسم الله الرحمن الرحیم



    شاگردان هشام


    چنانكه اشاره شد، هشام در پرتو انوار تابناك اهل بيت(ع) شاگردان بسيار تربيت كرد كه بعضى از آنان گوى سبقت از همگان ربودند.

    محمد بن‏ابى عمير يكى از آنان شمرده مى‏شود كه مورد اعتماد و احترام علماى بزرگ اماميه قرار گرفته، از چهره‏هاى درخشان شيعه است.

    صفوان بن‏يحيى كوفى، حماد بن‏عثمان، يونس بن‏يعقوب، على بن‏منصور و يونس بن‏عبدالرحمن از ديگر شاگردان هشام به شمار مى‏آيند.

    يونس بن‏عبدالرحمن فقيهى نامور و ياور مخصوص امام كاظم(ع) بود.
    (22)

    على بن‏منصور در علم كلام دانشورى برجسته بود و درسهاى توحيد و امامت را در مجموعه‏اى با عنوان «تدبير» گرد آورد. (23)


    تاليفات هشام


    چهره درخشان مكتب ولايت، علاوه بر فعاليتهاى گسترده در دانش‏اندوزى و تبليغ، حدود سى جلد كتاب در موضوعات مختلف علمى به رشته نگارش كشيد.


    «الامامه‏» و جبر و اختيار در علم كلام و «الفاظ‏» در اصول فقه بخشى از يادگارهاى آن دانشمند برجسته است.
    (24)

    شخصيت ممتاز شيعه در معرض اتهام


    موقعيت و لياقت هشام در محضر امام صادق و امام كاظم(ع) چنان بود كه گروهى بدان حسد ورزيدند و شايعات گوناگون عليه او رواج دادند.

    متاسفانه اين شايعات سودمند واقع شد و حتى بعضى از شيعيان نيز در باره اعتقادات هشام در ترديد فرو رفتند. وقتى اين نسبتهاى ناروا به اوج خود رسيد،

    موسى مشرقى خدمت امام رضا(ع) حضور يافت و گفت: آيا هشام را دوست‏بداريم يا از او بيزارى بجوييم؟


    امام رضا(ع) فرمود: هشام را دوست‏بداريد. وقتى كه به شما چنين گفتم، عمل كنيد. اكنون برو و به شيعيان بگو امام مرا به ولايت و دوستى هشام فرمان داد.
    (25)


    آخرين روزهاى زندگى هشام بن‏حكم


    يحيى برمكى در آغاز به هشام بن‏حكم اظهار علاقه مى‏كرد و مدتى نيز وى را دبير مجالس مناظره خود ساخت.

    او سرانجام از هشام رنجيد و اسباب كشتن وى را فراهم كرد. انتقادهاى هشام آراى فلسفى يحيى بن‏خالد،

    مغلوب ساختن پيوسته وى در بحثها و نيز هراس وزير از نزديكى هشام به هارون علل اصلى دشمنى يحيى با هشام بود.

    روزى هارون گفت: دوست دارم در مجالس مناظره شما شركت كنم؛ اما نه در حضور ديگران، بلكه در پشت پرده تا حاضران نظرهاى خويش را بى‏پروا بيان كنند.

    يحيى مجلس مناظره ترتيب داد و هشام را نيز دعوت كرد. هارون طبق برنامه قبلى پشت پرده نشست.

    وزير كه انديشه انتقام در سر مى‏پروراند با نقشه قبلى هشام را وارد بحث امامت كرد.


    هشام بعد از گفتگوى بسيار، گفت:


    «اگر امام مرا به جنگ فرمان دهد، اطاعت مى‏كنم.» منطق هشام طاغوت زمان را مى‏لرزاند.»


    هارون با شنيدن اين جمله، چهره درهم كشيد و گفت:

    هشام مطلب را آشكار كرد. آيا با زنده بودن وى سلطنت من يك ساعت‏باقى مى‏ماند؟

    به خدا سوگند، اثر زبان اين مرد در دلهاى مردم از صد هزار شمشير برنده‏تر و مؤثرتر است.
    (26)

    بى‏درنگ فرمان داد هشام را دستگير كنند. هشام از گرداب خشم هارون به مدائن گريخت. از آنجا به كوفه رفت، در منزل ابن‏شرف پنهان شد و حدود

    دو ماه بعد جهان مادى را وداع گفت.


    حضرت رضا(ع) در باره او فرمود:

    خدا او را رحمت كند. بنده‏اى خيرخواه و دلسوز و يك انسان حقيقى بود. اصحابش بر او حسد بردند و آزارش كردند.
    (27)

    در پايان اين نوشتار، بيان سفارشهاى اخلاقى امام هفتم(ع) به هشام بن‏حكم بسيار مناسب مى‏نمايد:


    1 - «يا هشام ان العاقل الذى لا يشغل الحلال شكره و لا يغلب الحرام صبره.»

    اى هشام، عاقل كسى است كه حلال او را از سپاسگزارى باز ندارد و حرام بر صبرش چيره نشود.


    2 - «يا هشام ان العاقل لا يكذب و ان كان فيه هواه.»
    (28)

    اى هشام، عاقل دروغ نمى‏گويد، هر چند دلخواهش باشد.


    3 - «يا هشام لا دين لمن لا مروة له و لا مروة لمن لا عقل له. ان اعظم الناس قدرا الذى لا يرى الدنيا لنفسه خطرا.

    اما ان ابدانكم ليس لها ثمن الا الجنة فلا تبيعوها بغيرها.»
    (29)

    اى هشام كسى كه جوانمردى ندارد، دين ندارد و كسى كه عقل ندارد، جوانمردى ندارد.

    با ارزش‏ترين مردم كسى است كه دنيا را براى خود منزلت و مقام با ارزشى نداند. همانا براى بدنهاى شما بهايى جز بهشت نيست.

    پس آن را به غير بهشت [و ارزانتر] نفروشيد.


    4 - «اى هشام، عاقل به كسى كه مى‏ترسد دروغگويش بخواند، خبر نمى‏دهد و از آنكه نگرانى مضايقه دارد، چيزى نمى‏طلبد و به آنچه توانا نيست،

    وعده نمى‏دهد و به آنچه در اميدوارى‏اش سرزنش شود، اميد نمى‏بندد و به كارى كه مى‏ترسد در آن درماند، اقدام نمى‏كند.»



    ------------پی نوشت--------------------

    22- هشام بن‏حكم، عبدالله نعمه، ص 62.
    23- در مورد شرح حال او به مقاله نگارنده در شماره 15 ماهنامه كوثر رجوع شود.
    24- هشام بن‏حكم، عبدالله نعمه، ص‏59.
    25- رجال نجاشى، ص‏433.
    26- جامع الرواة، اردبيلى، ج 2، ص‏313.
    27- هشام بن‏حكم، صفايى، ص 121.
    28- معجم رجال الحديث، ج‏19، ص 281.
    29- اصول كافى، ج 1; كتاب عقل و جهل، ج 12.


    _________________
    امام مهدى‏عليه السلام :
    إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَى‏ءٌ مِن أخبارِكُم.

    ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.


    بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •