آدم­ها از سه طریق می­فهمند که طرف، دوستشون داره.
یا به تعبیر بهتر باید بگم: « آدم­ها سه تا گیرنده ­ی عاطفی دارند ».

◄ گیرنده­ های شنیداری

◄ گیرنده ­های دیداری

◄ گیرنده­ های لمسی

همه­ ی ما از طریق فعال کردن یک، دو یا هرسه شاخکِ گیرنده ­های عاطفی خودمون، می­فهمیم این بابایی که داره برای ما بال بال می­زنه، به ما علاقه داره یا نه؟


مرد به زن تلفن می­زند و می­گه : « عزیزم! دوستت دارم ». زن هم کلی خوش­حال می­شه.
تويه مهمونی که همه ­ی آقایون خوش­تیپ و خوش لباس هستن، زن به مرد می­گه: « وا! آقا! به عقیده­ ی من، شما از همه جذاب­تر هستید! » مرد هم حسابي دهنش آب می­افته و خوش­حال می­شه.

این­ها همه یعنی فعالیت « گیرنده ­های شنیداری ».

به تعبیر بهتر، وقتی ما، ابراز علاقه­ ی کسی رو از طریق « حرف »، « گفت و گو »، و هر چیز دیگه و از راه « گوش »، می شنویم، شاخک­های عاطفی ما به قلب­مان پیام می­دهند که این فرستنده­ ی پیام، « تو رو دوست داره ».

مرد برای روز تولد زنش کادو می­خرد. پس دوستش داره.

زن برای مرد، توخونه لباس­های خوب می­پوشه، پس دوستش داره.

مرد تو مهمانی همه­ ی حواسش به زنش است، پس دوستش داره.

پس مجموعه ­ای از رفتارهای ما که با « دیدن »شون، می تونیم به علاقه­ ی طرف خودمون پی ببریم، « گیرنده­ های دیداری » ما رو فعال می­کنه. این رفتارها، تنها تفاوتی که با « گیرنده­ های لمسی » داره اینه که در آن « تماس بدنی » اتفاق نمی افته.

◄ نکته­ ی کنکوری:

[ وقتی کاری را انجام می­دیم، وظیفه ­ی ما نیست. از روی « علاقه » داریم این کار رو می­کنیم. این مجموعه­ ی « رفتارهای مهرآمیز »، شاخک­های عاطفی طرف روا فعال می­کنه و به قلب ما پیام می­فرسته که « هوی! این یارو تو رو دوست داره! چوب خشک نباش! »]

مرد، زنش رو نوازش می­کنه، پس دوستش داره.

مرد، بعد از خوردن غذا، دست روی شونه­ ی زنش می­گذاره و از اون به دلیل تهیه­ ی غذا، تشكر می­کنه. [ سالی یه بار هم این کار روبکنید بد نیست ]

زن، همین طوری که نشسته و داره همراه مرد، برنامه­ ی تلویزیون را می­بینه، دست مرد رونوازش ميكنه. [ آقایانی که لم یزرع و بایر هستند، گیرنده­ ی این بخششان، غیر فعال است ].

در این نوع ابراز علاقه، لمس طرفه که گیرنده ­های عاطفیه ­اش رو فعال میكنه.

***

خب!همينطورکه خوندیم، گاهی شاهدیم که همزمان یک، دو یا هر سه شاخک گیرنده­ عاطفی ما فعال می­شه و این به دلیل ارسال پیام محبت ­آمیز از یک، دو یا هر سه فرستنده است. هرکسی یه« گیرنده­ ی اصلی» یا « شاخک اصلی » داره. یعنی بیش­تر از طریق اون گیرنده ست که می­فهمه طرفش به اون داره ابراز علاقه می­کنه. این شاخک­ها، « نقطه­ ی آسیب پذیر» دوستی­ها و محبت­ها هستند.

چرا؟ چون این شاخک­ها « سیر » می­شن. یا به تعبیری، حساسیت­های خود را از دست می­دن. در چه صورتی؟ در صورتی که که مدام شما برای ابراز علاقه، فقط به یک گیرنده­ ی خاص، پالس بفرستید.یک نفر، شاخک­ « شنیداری»اش زود سیر می­شه. یکی شاخک «دیداری»اش از بقیه سریع­تر ناگیرایی پیدا می­کنه. عده­ ای هم از «لمس» زود خسته می­شن.

تصور کنید که زن، راه به راه به مرد می­گه: « یه ماچ بده! » خوب این مرد، بعد از یک مدتی، حالش از ماچ کردن به هم می­خوره. یا برعکس، مرد می­روه و می­آد، قربون صدقه­ ی زنش می­ره! خوب زن بعد از مدتی با حالت استفراغ، به اولین « توالت عاطفی » می­روه و تمام محبت­های اضافی را بالا می­آره.

◄ نکته ­ی کنکوری:

[ اگر می­بینین که دوست دخترتون به شخص دیگه اي توجه داره، اول باید نتیجه بگیرین که یک جایی دارین « افراط » یا « تفریط » می­کنین. باید قبول کرد که خيلي از زن­ها، بیش­تر جلب « کم­توجهی مرد» می­شن تا « توجه بیش از حد ». دقت کنین که می­گم « کم توجهی » نه «بی ­توجهی»!

و من اسم اون شخص دوم رو که گاهی به نام­های «رقیب»، «یکی دیگه» و... یاد می­کنیم رو «توالت عاطفی» می­ذارم. یعنی زن یا مرد در بخشی از زمان، اضافات یا حتي کمبودهای عاطفی خودشون روتو این توالت بالا می­آرن. حالا چرا توالت؟ چون اون شخص سوم، بيخود می­کنه وقتی می­بینه که دو نفر با هم دوست یا همسرن، وارد جریان عاطفی اونها می­شه. حتي اگه زن یا مرد ، خودشون مایل باشن و از او دعوت کنن که وارد جریان عاطفی­شون بشه تا نفر سوم اجازه نده که « توالت » باشه، کسی هم برای خیانت و استفراغ عواطفش از او استفاده نخواهد کرد. ]

برگردیم به اصل داستان! داشتم می گفتم که فرض کنیم ما خیلی داریم به گیرنده­ ی اصلی طرف مقابلمون، پالس عشقی می فرستیم، در این حالت آن گیرنده ی اصلی، یا به کل خاموش می­شه یا میره روی « استندبای ».

◄ دقت کرده اید که وقتی به یکی خیلی محبت کنین، خودش رومی­گیره؟

◄ تجربه کردین که وقتی یکی از عشق و محبتتون نسبت به خودش مطمئن شد، محلتون نمی­گذاره؟

◄ شده وقتی به یکی گفتی دوستت دارم، دیگر روی خوشش رو نبینی؟

. چون این آدم ها، شاخک اصلی­شون، زود به « ناگیرایی » دچار می­شه.


بعضی از ماها وقتی مطمئن شدیم که طرف دوستمون داره، دیگه نیازی نمی بینیم که گیرنده­ های عاطفی خودمون رو روشن بذاریم. چون ما انسان ها ذاتاً عاشق « نداشته ها» هستیم. وقتی چیزی روداشتیم، دیگه ارزشش برامون از بین میره. مثل اغلب دوست دختر و دوست پسرهایی که سال ها با هم دوست هستن، ولی دو ماه بعد از ازدواجشون، تقاضای طلاق می کنن.هم آقایان و هم خانم­ها، به این عارضه­ ی بد، مبتلا هستیم. ما آدمها همین طوری ایم اصلن. وقتی می فهمیم که کسی دوستمون داره، دیگه تلاشی برای جلب دوستی بیشترش نمی کنیم. چون « ظرف پذیرش محبت­ها­مون، به شدت کوچک است».

بهترین راه برای علاج چنین معضل و مصیبتی [ که کم هم نیست و الی ماشاءالله به صورت روتین و روزانه شاهدش هستیم ] اینه که شاخک اصلی طرفمون رو شناسایی کنیم، و به آن، پیام های کمتری بفرستیم. [ نه این که اصلن نفرستیم ]

در حقيقت: دوست داشتن و دوست داشته شدن، سیاست می­خواد.

[ اضافه کنم که منظورم از سیاست مداری در عشق، دروغ گویی و خالی بندی و این چیزها نیست. بین « سیاست مداری » و « سیاست بازی » خیلی فرق هست. ]

وگرنه اگر بخوايد کارتون رو به معجزه­ ی الهی و لطف خدایی و امدادهای غیبی واگذار كنين و مدام عشقتون رو « آرزو » کنین و منتظر بمونین تا «مهرتون به دل طرف بیفته»، همون بهتره برین یه امام زاده ای دخیل ببندین و برای کفترهاش، دونه ی نذری بپاشین!

به جای همه­ ی این کارها، اول گیرنده ­های عاطفی فرد موردعلاقه ­تون رو شناسایی کنین، بعد ببینین کدوم گیرنده هاش ممکنه زمانی کار دستتون بده؟ کدومش بیش­تر به دردتون می خوره؟ با کدومش زود خسته می­شه؟ چه فرستنده هائيتون رو خاموش کنین که طرف فردا خودش رو براتون نگیره؟ کدوم ها رو روشن نگه دارین که تعادل دوستی حفظ شه؟

اگر فقط یک ذره سیاست و اعتماد به نفس داشته باشیم، شک نکنید که امام­زاده­ ها هم معجزه می­کنن.

همه این هایی رو که گفتم، چیزهاییه که همه مون میدونیم. فقط باید یکی، یادمون بیاره. همین چیزهای کوچک و پیش پا افتاده ست که دوستی ها روپایدارتر میکنه و جدایی ها روا به تاخیر می اندازه....