" تعليم و تعلّم از ديدگاه نهج البلاغه "



قال الله عزوجل: لقد من الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته‏ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة وان كانوا من قبل لفى ضلال مبين (1) ;

خدا بر اهل ايمان منت گذاشت كه رسولى از خود آنها در ميان آنان برانگيخت كه بر آنهاآيات خدا را تلاوت كند و نفوس آنان را از هر نقص و آلايش پاك گرداند و به آنان احكام شريعت وحقايق حكمت‏بياموزد، هر چند كه قبل از آن در گمراهى آشكارى بودند.



موضوع تعليم و تربيت «انسان‏» است و طراحى نظام صحيح و جامعى براى تعليم وتربيت انسان، تنها از ناحيه وحى ممكن خواهد بود. قرآن كتاب انسان سازى و على‏عليه السلام‏ترجمان و مبين قرآن است. (2)

چه كسى غير از آن حضرت مى‏تواند مفسر كتاب خدا باشد؟ همو كه اعلم به وحى وسنت و سيره نبوى و اسبق به ايمان و اقرب به پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله است. (3)

در قسمتى از خطبه قاصعه در معرفى خود مى‏فرمايد:

من در دوران نوجوانى، بزرگان و شجاعان عرب را به خاك افكندم و شاخه‏هاى بلند درخت‏قبيله ربيعه و مضر را درهم شكستم; شما به خوبى موقعيت مرا از نظر خويشاوندى و قرابت ومنزلت و مقام ويژه نسبت‏به رسول خدا مى‏دانيد: او مرا در دامن خويش پرورش داد; من كودك بودم،او همچون فرزندش مرا در آغوش خويش مى‏فشرد و در استراحتگاه مخصوصش جاى مى‏داد،بدنش به بدنم مى‏چسبيد و بوى پاكيزه او را استشمام مى‏كردم; غذا را مى‏جويد و در دهانم‏مى‏گذاشت. هرگز دروغى در گفتارم نيافت و اشتباهى در كردارم پيدا ننمود ... .

من همچون سايه‏اى به دنبال آن حضرت حركت مى‏كردم و او هر روز نكته تازه‏اى‏از اخلاق نيك براى من آشكار مى‏ساخت و مرا فرمان مى‏داد كه به او اقتدا كنم. مدتى از سال،مجاور كوه حرا مى‏شد، تنها من او را مشاهده مى‏كردم و كسى جز من او را نمى‏ديد. در آن روزغير از خانه رسول خدا، خانه‏اى كه اسلام در آن راه يافته باشد وجود نداشت. تنها خانه‏آن حضرت بود كه او و خديجه و من نفر سوم آنها اسلام را پذيرفته بوديم. من نور وحى و رسالت رامى‏ديدم و نسيم نبوت را استشمام مى‏كردم. به هنگام نزول وحى بر رسول خدا، صداى ناله‏اى‏را شنيدم; از آن حضرت پرسيدم: اين ناله چيست؟ فرمود: اين شيطان است كه از پرستش خويش‏مايوس گرديده; تو آنچه را كه من مى‏شنوم مى‏شنوى و آنچه را مى‏بينم مى‏بينى، تنها فرق ميان‏من و تو اين است كه تو پيغمبر نيستى، بلكه وزير منى و بر طريق و جاده خير قرار دارى; من همواره‏با او بودم ... . (4)


در جاى ديگر مى‏فرمايد:

يا كميل ان رسول الله‏صلى الله عليه وآله ادبه الله وهو ادبني وانا اؤدب المؤمنين و اورث ادب المكرمين; (5)


اى كميل! پيغمبر اكرم‏صلى الله عليه وآله را خدا تربيت كرد و آن حضرت مرا تربيت نمود و من نيز اهل ايمان‏را تربيت نموده و آداب پسنديده را به آنها ياد مى‏دهم.


پس در وادى حيرت و سرگردانى انسانها بين مذاهب و مكاتب گوناگون، گوش جان به‏فرمان مطاع مباركش مى‏سپاريم كه فرمود:


فاستمعوا من ربانيكم واحضروه قلوبكم واستيقظوا ان هتف بكم; (6)


به سخن مرد خدا و مربى الهى خويش گوش فرا دهيد و دل‏هاى خود را در پيشگاه او حاضرسازيد و هنگامى كه به خاطر احساس خطر فرياد مى‏كشد، بيدار شويد.


براى بررسى صحيح و مفيد مبحث «تعليم و تربيت‏»، از درياى بيكران معارف الهى‏نهج‏البلاغه بهره‏مند خواهيم گشت و گرچه غور در اين بحر عظيم و استخراج مرواريدهاى‏درخشان آن غواص ماهرى را بايد، لكن:


آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگى بايد چشيد !!


و اما سرفصل هايي كه در نهج البلاغه ذيل عنوان تعليم و تعلم مورد توجه حضرت بوده است به شرح زير مي باشد:


فصل اول: ارزش علم

فضيلت علم
علم، ميراثى گرانبها
سعادت انسان در افزودن علم است
مقام و منزلت علما نزد پيامبران
ارزش علم
علم بهتر است‏يا ثروت
الف) مقدمه و زمينه كلام
ب) تقسيم بندى مردم به لحاظ علم و دانش
ج) مقايسه بين علم و ثروت
د) مقايسه بين علما و ثروتمندان
ترغيب و تشويق به فراگيرى دانش سرعت در كسب دانش
فراگيرى و فهم قرآن
هم‏نشينى با دانشمندان
خجالت نكشيدن در كسب دانش
گنجايش پيمانه علم
سير نشدن از كسب دانش
3. نكوهش جهل و نادانى
سكوت دانشمندان
عالم نمايان
تاريكى جهل و نادانى
سستى در فراگيرى علوم دينى
نادان، نامتعادل است
ذلت نادانى
فصل دوم: آداب تعليم و تعلم

1. علم بايد با عمل همراه باشد
سرانجام شوم عالم غير عامل
فراگيرى براى به كارگيرى
برترين دانش‏ها
دانش بى‏ثمر
2. نهى از گفتار و كردار بدون علم و آگاهى
الف) نهى از گفتار بدون علم
آن چه نمى‏دانى مگو
پرسيدن عيب نيست
سرانجام گفتار بدون علم
وقت‏شناسى در سخن گفتن و خاموشى
مسؤوليت انسان در برابر سخنانش
ب) نهى از كردار بدون علم
3. چه دانشى سزاوار فراگيرى است؟
نجوم و ستاره‏شناسى
چرا تعلم نجوم حرام است؟
استفاده صحيح از نجوم جايز است
علم نجوم، فى نفسه مطلوب است
چه دانشى سودمند است؟
علم مطبوع
علومى كه فراگيرى آن لازم نيست
4. وظايف علما
الف) تواضع در مقابل عظمت‏خداى تعالى
ب) حلم و بردبارى
دانش توام با شكيبايى
ج) تعليم و آموزش
تعليم و تعلم، اساس دين و دنيا
ميثاق الهى بر تعليم و تعلم
د) تحقق عدالت اجتماعى


بارالها! توفيق تادب به آداب الهى را به ما عنايت فرما.


ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــ

1) آل عمران (3) آيه 164.
2) نهج‏البلاغه، خطبه 125: «هذاالقرآن انما هو خط مستور بين‏الدفتين لاينطق بلسان ولابد له من ترجمان.»
3) يكى از فضايل اميرالمؤمنين‏عليه السلام حديث اشباه است كه مورد اتفاق فريقين مى‏باشد. علامه امينى در جلد سوم الغدير، صفحه 355 تحت عنوان «حديث الاشباه‏» مى‏نويسد: «هذا الحديث الذى رواه الحموى فى معجمه نقلا عن تاريخ ابن بشران قد اصفق على روايته الفريقان غير ان له الفاظا مختلفة و اليك نصوصها: اخرج امام الحنابلة احمد عن عبدالرزاق باسناده المذكور بلفظ: من اراد ان ينظر الى آدم في علمه و الى نوح في فهمه و الى ابراهيم في خلقه و الى موسى في مناجاته و الى عيسى في سنته و الى محمد في تمامه وكماله فلينظر الى هذا الرجل المقبل فتطاول الناس فاذا هم بعلي بن ابي طالب كانما ينقلع من صبب و ينحط من جبل. اخرج ابوبكر احمد بن الحسين البيهقى ... .»

4) براى مطالعه ادله برترى على‏عليه السلام بر ساير صحابه، رجوع كنيد به يوسف‏بن مطهر حلى، كشف‏المراد فى تجريد الاعتقاد، المسالة السابعة في ان علياعليه السلام افضل‏الصحابة.

5) نهج‏البلاغه، خطبه 192.
6) بحارالانوار، ج‏77، ص‏268.