نامه 1
[1] از نامه های امام عليه السلام به اهل کوفه هنگام حرکت از مدينه به
سوی بصره [2] از بنده خدا اميرمؤمنان علی [عليه السلام ] به اهل کوفه گروه
ياران شرافتمند و بلندپايگان عرب [3] اما بعد : من از جريان عثمان
آنچنان شما را آگاهی دهم که شنيدن آن همچون ديدن باشد . [4] مردم به او
عيب گرفتند و طعنه زدند و من يکی از مهاجران بودم که بيشتر برای
رضايتش [ در راه خدا ] مي کوشيدم [5] و کمتر سرزنشش مي نمودم ولی طلحه
و زبير آسانترين فشاری که بر او وارد مي کردند همانند تندراندن شتر
بود [6] و خواندنهای ناراحت کننده [ که هر چه زودتر خسته شود ] و از
ناحيه عايشه نيز [ عثمان ] ناگهان مورد غضب قرار گرفت . [7] عده ای
به تنگ آمدند و او را کشتند و مردم بدون اکراه و اجبار بلکه با
اختيار و با رغبت با من بيعت نمودند . [8] آگاه باشيد سرای هجرت
[ مدينه ] اهل خويش را بيرون رانده و آنها هم از آن فاصله گرفته اند
[9] مدينه همچون ديگی در حال غليان است و فتنه بپاخاسته . به سوی امير و
فرمانده خود بشتابيد [10] و به جهاد دشمنان خويش مبادرت ورزيد به خواست
خداوند بزرگ .


نامه 2
[1] از نامه های امام عليه السلام به اهل کوفه پس از فتح بصره [2] خداوند به
شما اهل اين شهر از ناحيه اهل بيت پيامبرتان جزا و پاداش دهد بهترين
پاداشی که به عاملان و مطيعان خود و سپاسگزاران نعمتهايش عطا مي کند
[3] چرا که شنيديد و اطاعت کرديد دعوت شديد و اجابت نموديد .



نامه 3
[4] از نامه های امام عليه السلام که به شريح ابن حارث قاضی خود نوشته
نقل شده شريح ابن حارث قاضی اميرمؤمنان عليه السلام در عصر حکومت
امام عليه السلام خانه ای برای خود به 80 دينار خريد اين گزارش که به
امام رسيد وی را احضار کرده به او فرمود : [5] به من خبر رسيده که خانه ای
به قيمت 80 دينار خريده و آنرا قباله کرده ای و بر آن شهود و گواه
گرفته ای . [6] شريح پاسخ داد چنين بوده است ای اميرمؤمنان امام
عليه السلام نگاه خشم آلودی به وی کرد و فرمود : [7] ای شريح به زودی
کسی بسراغت خواهد آمد که نه قباله ات را نگاه مي کند و نه از شهودت
مي پرسد [8] تو را از آن خارج مي کند و تنها ترا به قبرت تحويل مي دهد . ای
شريح بنگر اين خانه را از ثروت غير خود نخريده [9] و يا بهای آنرا از
غير مال حلال خود نپرداخته باشی که هم در دنيا و هم در آخرت خود را
زيانکار کرده ای [1] آگاه باش اگر هنگام خريد خانه نزد من آمده بودی
نسخه قباله را بدينگونه مي نوشتم [2] که ديگر در خريدن خانه ای حتی به بهای
يک درهم يا بيشتر علاقه بخرج ندهی [3] نسخه قباله اين است : اين چيزی
است که بنده ای ذليل از مرده ای که آماده کوچ است خريداری کرده [4] خانه ای
از سرای غرور در محله فانی شوندگان و در کوچه هالکان [5] اين خانه به
چهار حد منتهی ميگردد : يک حد آن به آفات و بلاها مي خورد [6] و حد دوم به
مصائب [7] و حد سوم به هوا و هوس های سست کننده و حد چهارم آن به شيطان
اغواگر منتهی ميشود [8] و در خانه همينجا است . اين خانه را مغرور آرزوها
[9] از کسی که پس از مدت کوتاهی از اين جهان رخت برمي بندد به مبلغ خروج
از عزت قناعت [10] و دخول در ذلت دنياپرستی خريداری نموده هرگونه عيب و
نقص و کشف خلافی در اين معامله واقع شود [11] بعهده بيماري بخش اجسام
پادشاهان [12] و گيرنده جان جباران و زايل کننده سلطنت فرعونها : همچون
کسری قيصر [13] تبع و حمير مي باشد و به عهده کسانيکه مال را
گردآوری کردند و بر آن افزودند و آنها که بنا کردند و محکم ساختند
[14] طلاکاری نمودند و زينت دادند اندوختند و نگهداری کردند و به گمان خود
برای فرزندان باقی گذاردند [15] همانها که همگی به پای حساب و محل ثواب و
عقاب رانده مي شوند [16] يعنی هنگاميکه فرمان داوری قضاوت الهی رسيده باشد
و بيهودگان در آنجا به زيان برسند [17] شاهد اين قباله عقل است
آنگاه که از تحت تاثير هوا و هوس خارج گردد و از علائق دنيا جان سالم
بدربرد .


نامه 4
[1] از نامه های امام عليه السلام به بعضی از سران سپاهش . [2] اگر [ دشمنان
به سايه اطاعت و تسليم بازگردند [ مزاحم آنان مشو چرا که ] اين
همان است که ما دوست داريم [3] و اگر حوادث آنان را مهيای اختلاف و
عصيان نموده است به کمک مطيعان با عاصيان نبرد کن [4] و با آنها که
پيرو فرمان تواند از کسانی که سستی مي ورزند خويش را بي نياز ساز که
سست عنصران و آنانکه از جنگ کراهت دارند عدمشان به ز وجود و نشستن
آنها از قيامشان بهتر است