نامه 40
[3] از نامه های امام عليه السلام به يکی از فرماندارانش [4] اما بعد
درباره تو به من جريانی گزارش شده است که اگر انجام داده باشی
پروردگارت را بخشم آورده ای . امامت را عصيان کرده ای و امانت
[ فرمانداری ] خود را به رسوائی کشيده ای . [5] به من خبر رسيده که تو
زمينهای آباد را ويران کرده ای و آنچه توانسته ای تصاحب نموده ای . و از
بيت المال که زير دستت بوده است به خيانت خورده ای [6] فورا حساب خويش
را برايم بفرست و بدان که حساب خداوند از حساب مردم سخت تر است
والسلام


نامه 41
[7] از نامه های امام عليه السلام به يکی از فرماندارانش [8] اما بعد من
تو را شريک در امانتم [ حکومت و زمامداری ] قرار دادم . و تو را
صاحب اسرار خود ساختم . [9] من از ميان خاندان و خويشاوندانم مطمئن تر از
تو نيافتم به خاطر مواسات ياری و اداء امانتی که در تو سراغ داشتم [10]
اما تو همينکه ديدی زمان بر پسر عمت سخت گرفته [1] و دشمن در نبرد
محکم ايستاده امانت در ميان مردم خوار و بي مقدار شده [2] و اين امت
اختيار را از دست داده و حمايت کننده ای نمي يابد . عهد و پيمانت را
نسبت به پسر عمت دگرگون ساختی [3] و همراه ديگران مفارقت جستی با کسانی
که دست از ياريش کشيدند همصدا شدی . و با خائنان نسبت به او خيانت
ورزيدی [4] نه پسر عمت را ياری کردی و نه حق امانت را ادا نمودی . گويا
تو جهاد خود را به خاطر خدا انجام نداده ای [5] گويا حجت و بينه ای از طرف
پروردگارت دريافت نداشته ای [6] و گويا تو با اين امت برای تجاوز و غصب
دنيايشان حيله و نيرنگ به کار مي بردی و مقصدت اين بود که اينها را
بفريبی و غنائمشان را در اختيار گيری [7] پس آنگاه که امکان تشديد خيانت
به امت را پيدا کردی تسريع نمودی با عجله به جان بيت المال آنها
افتادی [8] و آنچه در قدرت داشتی از اموالشان که برای زنان بيوه و ايتامشان
نگهداری مي شد ربودی [9] همانند گرگ گرسنه ای که گوسفند زخمی و
استخوان شکسته ای را بربايد [10] سپس آنرا به سوی حجاز با سينه ای گشاده و
دل خوش حمل نمودی بي آنکه در اين کار احساس گناه کنی [11] بي پدر باد
دشمنت گويا ميراث پدر و مادرت را بسرعت به خانه خود حمل مي کردی
[12] سبحان الله آيا به معاد ايمان نداری ؟[13] از بررسی دقيق حساب در روز
قيامت نمي ترسی ؟ ای کسی که در پيش ما از خردمندان بشمار مي آمدی
[14] چگونه خوردنی و آشاميدنی را در دهان فرو مي بری در حاليکه مي دانی حرام
مي خوری و حرام مي آشامی ؟ [15] چگونه با اموال ايتام و مساکين و مؤمنان و
مجاهدان راه خدا کنيز مي خری و زنان را به همسری مي گيری ؟ [16] [ در حاليکه
مي دانی ] اين اموال را خداوند به آنان اختصاص داده و به وسيله آن
مجاهدين بلاد اسلام را نگهداری و حفظ مي نمايد [17] از خدا بترس و اموال
اينها را به سويشان بازگردان که اگر اين کار را نکنی و خداوند به من
امکان دهد وظيفه ام را در برابر خدا درباره تو انجام خواهم داد [18] و با
اين شمشيرم که هيچکس را با آن نزدم مگر اينکه داخل دوزخ شد بر تو
خواهم زد 000 [1] به خدا سوگند اگر حسن و حسين اين کار را کرده بودند هيچ
پشتيبانی و هواخواهی از ناحيه من دريافت نمي کردند . [2] و در اراده من
اثر نمي گذاردند تا آنگاه که حق را از آنها بستانم و ستمهای ناروائی را
که انجام داده اند دور سازم [3] به خداوندی که پروردگار جهانيان است
سوگند اگر [ فرضا ] آنچه تو گرفته ای برای من حلال بود خوشايندم نبود
که آنرا ميراث برای بازماندگانم بگذارم . [4] بنابراين دست نگهدار و
انديشه نما فکر کن به مرحله آخر زندگی رسيده ای در زير خاکها پنهان
شده ای [5] و اعمالت به تو عرضه شده در جائيکه ستمگر با صدای بلند ندای
حسرت را مي دهد [6] و کسيکه عمر خود را ضايع ساخته درخواست بازگشت مي کند
ولی راه فرار و چاره مسدود است



نامه 42
[7] از نامه های امام عليه السلام به عمربن ابوسلمه مخزومی فرماندار
بحرين که بدين وسيله او را برکنار و نعمان بن عجلان زرقی را به
جايش منصوب فرمود . [8] اما بعد من نعمان ابن عجلان زرقی را
فرماندار بحرين قرار دادم [9] و اختيار تو را از فرمانداری آنجا
برگرفتم بدون اينکه اين کار برای تو مذمت و يا ملامت در برداشته باشد
چرا که تو زمامداری را به نيکی انجام دادی [10] و حق امانت را اداء نمودي .
بنابراين بسوی ما حرکت کن بی آنکه مورد سوءظن يا ملامت يا متهم و
يا گناهکار باشی [11] زيرا من تصميم گرفته ام به سوی ستمگران اهل شام
حرکت کنم [12] و دوست دارم تو با من باشی چرا که تو از کسانی هستی که من
در جهاد با دشمن و برپاداشتن ستونهای دين از آنها استعانت مي جويم
انشاءالله



نامه 43
[1] از نامه های امام عليه السلام به مصقله ابن هبيره شيبانی فرماندار
اردشيرخره [ يکی از شهرهای فارس ] [2] به من درباره تو گزارشی رسيده
که اگر درست باشد و اين کار را انجام داده باشی پروردگارت را به خشم
آورده و امامت را عصيان کرده ای : [3] [ گزارشی رسيده ] که تو غنائم مربوط
به مسلمانان که به وسيله اسلحه و اسبهايشان به دست آمده [4] و خونهايشان
در اين راه ريخته شده در بين افرادی از باديه نشينان قبيله ات که خود
برگزيده ای تقسيم ميکنی . [5] سوگند به کسی که دانه را در زير خاک شکافت
و روح انسانی را آفريد اگر اين گزارش درست باشد تو در نزد من
خوار خواهی شد [6] و ارزش و مقدارت کم خواهد بود حق پروردگارت را سبک
مشمار [7] و دنيايت را با نابودی دينت اصلاح مکن که از زيانکارترين
افراد خواهی بود [8] آگاه باش حق مسلمانانی که نزد من و يا پيش تو
هستند در تقسيم اين اموال مساوی است بايد همه آنها به نزد من آيند و
سهميه خود را از من بگيرند .