-
مدیر بازنشسته
خطبه 102
[12] از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرمود : اين خطبه نيز همانند
خطبه سابق به حوادث آينده اشاره دارد . [13] آن [ رستاخيز ] روزی است که
خداوند اولين و آخرين را برای رسيدگی به حساب دقيق و رسيدن به پاداش
کردارشان جمع مي کند [14] همه در حال خضوع بپاخيزند عرق [ از سر و رويشان
فرو مي ريزد ] و اطراف دهانشان را احاطه کرده لرزش زمين تمام اندامشان
را مي لرزاند . [1] نيکوترين و خوشحال ترين افراد در آن روز کسی است
که جای پائی پيدا کند و يا محلی برای ايستادن خود بدست آورد . [2] قسمتی
از اين خطبه که از آينده خبر مي دهد . [3] فتنه هائی است همچون پاره های شب
تار که هيچکس نمي تواند در برابر آن بپاخيزد [4] و هيچ پرچمی نتواند پرچمش
را به زير آورد اين فتنه ها به سوی شما مي آيند همچون شتری که مهار شده
جهاز بر پشتش گذارده اند و زمامدارش آن را مي کشاند [5] و سوارش به سرعت
ميراند [ تمام وسائل پيش رفت را آماده دارد ] . طرفداران و حاميان
اين شورشها جمعيتی هستند که ضربه آنها شديد و امکاناتشان کم است .
[6] ولی گروهی بپا مي خيزند و در راه خدا با آنها نبرد مي کنند که نزد
متکبران و گردنکشان خوارند و در روی زمين ناشناس اما در آسمانها
معروفند [7] در اين هنگام وای بر تو ای بصره از لشکری که به عنوان
کيفر الهی بدون گرد و غبار و بدون سر و صدا به تو حمله ور مي گردد [8] و به
زودی ساکنانت به مرگ سرخ و گرسنگی شديدی که رنگ چهره آنها را
02 دگرگون مي سازد مبتلا خواهند شد
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 103
[9] از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده [10] ای مردم به دنيا
همچون زاهدان و اعراض کنندگان از آن بنگريد [11] به خدا سوگند دنيا به
زودی ساکنان خود را از ميان مي برد و هوسبازانی که به آن اطمينان دارند
به مصيبت مي کشاند . [12] آنچه از دست رفته و پشت کرده هيچگاه بر نمي گردد
و آينده معلوم نيست تا در انتظارش باشيم [13] شادی آن با اندوه آميخته
توانائی و استقامت مردان نيرومند در آن به ضعف و سستی مي گرايد .
[1] زيبائيهای فراوانش شما را مغرور نسازد زيرا مدت کمی بيش باقی
نخواهد بود . [2] رحمت خدای بر آن کس باد که فکر کند و عبرت گيرد و
بينا گردد . [3] به زودی خواهيد دانست که گويا آنچه هم اکنون از دنيا
موجود است اصلا نبوده . و آنچه از آخرت است همواره خواهد بود [4] هر چيز
که به شمارش آيد [ همچون ساعات عمر ] سرانجام پايان گيرد و هر چه
انتظارش را داريد خواهد آمد و هر آينده ای قريب و نزديک است . [5] دانا
کيست ؟ [6] دانا کسی است که قدر خود را بشناسد . و برای نادانی انسان
همين بس که از قدر خويش بيخبر ماند [7] . مبغوض ترين افراد نزد خدا
بنده ای است که خدا او را به خودش واگذاشته [8] از راه راست منحرف گشته
و بدون راهنما گام برمي دارد [9] اگر به کشتزار دنيا خوانده شود [ اجابت
مي کند ] و برای آن مي کوشد و اگر به کشتزار آخرت و نعمتهای گوناگونش
دعوت شود سستی مي ورزد [10] گويا آنچه انجام مي دهد بر او واجب است و آنچه
از آن شانه خالی مي کند از دوش او برداشته شده است . [11] دوران آخر زمان
[12] و آن زمانی است که از فتنه نجات نمي يابد مگر مؤمنانيکه بي نام و
نشانند [13] اگر در حضور باشند شناخته نشوند و اگرغائب گردند کسی سراغ
آنها را نمي گيرد آنها برای سيرکنندگان در شب ظلمانی جامعه ها چراغهای
هدايت [14] و نشانه های روشنند نه مفسده جو هستند و نه فتنه انگيز نه در پی
اشاعه [ فحشايند ] و نه مردمی سفيه و لغو گو [15] اينانند که خداوند
درهای رحمتش را به سويشان باز مي کند و سختيها و مشکلات را از آنان بر
طرف مي سازد . [1] ای مردم به زودی زمانی مي رسد که اسلام همچون ظرفيکه
واژگون شود و آنچه در آن است بريزد واژگون گردد [ و مردم حقايق آن را
به کلی فراموش کنند ] . [2] ای مردم خداوند به شما ظلم نخواهد کرد و از
اين نظر به شما تامين داده است ولی هرگز به شما تامين نداده که شما
را آزمايش نکند . [3] زيرا خداوند در قرآن فرموده : [ ان فی ذلک لايات و
ان کنا لمبتلين ]
[4] سيدرضی ره مي گويد : منظور امام ( ع ) از جمله کل مؤمن
نومه آن است که گمنام است و المساييح جمع مسياح کسی است
که در بين مردم به نمامی و شر و فساد اشتغال دارد و المذاييع جمع
مذياع کسی است که چون کار زشتی را بشنود اشاعه دهد و البذر
جمع بذور کسی را گويند که بسيار سفيه و بيهوده گو است
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 104
[5] اما بعد خداوند محمد [ص ] را مبعوث ساخت
[6] در حاليکه هيچ کس از عرب کتاب آسمانی نداشت و ادعای
نبوت و وحی نمي نمود [7] او با يارانش به مبارزه با مخالفان
پرداخت تا آنان را به سرمنزل نجات سوق دهد [8] و پيش از آنکه مرگشان
فرارسد در آمادگی آنان مبادرت ورزد ببرکت وجود او ناتوانان و خستگان
توان مي يابند و شکسته حالان بر سرپا مي ايستند [9] تا آنان را به منزل مقصود
برساند جز گمراهان غير قابل هدايت [ و اينکار را همچنان ادامه داد ]
[10] تا وسيله نجاتشان را به آنها نشان داد و در محل مناسبشان جايگزين
ساخت آسيای زندگی آنها بگردش در آمد و نيزه آنها صاف شد [ هم وضع
دينی و اقتصادی آنها روبراه شد و هم نيروی نظامی آنها قوی ] . [11] به خدا
سوگند من دنبال اين لشکر بودم و آنها را به پيشروی واميداشتم تا باطل
بکلی عقب نشينی کرد [12] و همه تحت رهبری اسلام در آمدند در اين راه هرگز
ناتوان نشدم و ترس مرا احاطه نکرد و خيانت ننمودم و سستی در من راه
نيافت . [13] به خدا سوگند [ هم اکنون نيز در اين راه مي روم ] و شکم باطل
را مي شکافم تا حق را از درون آن خارج سازم . [1] شريف رضی مي گويد : جملات
برگزيده اين خطبه را پيشتر [ در خطبه 33 ] نيز آورديم جز اينکه من آن
را در اين روايت با کمی اختلاف يافتم لذا آن را بار ديگر در اينجا آوردم .
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 106
[1] از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده : و در آن برتری اسلام و
يادآوری رسول اکرم ( ص ) و سپس سرزنش اصحابش آمده عظمت و شکوه
آئين اسلام : [2] ستايش مخصوص خداوندی است که اسلام را تشريع فرمود و
راههای فراگرفتن و عمل کردن به احکام آن را برای آنان که خواهانند
آسان گردانيد [3] ارکانش را در برابر آنان که به ستيزه برميخيزند استوار
نمود و آن را برای کسانی که دست به دامنش زنند پناهگاه امنی
قرارداده و برای آنها که به حريمش گام نهند وسيله صلح و سلامت ساخت
[4] و برای آنان که از منطقش پيروی کنند دليل و برهان و برای آنها که از
آن دفاع کنند گواه و برای افرادی که از آن روشنی بگيرند نور [5] و برای
شخصی که آن را تعقل کند فهم و برای آن که تدبر کند عقل است نشانه
است برای آن کس که علامتش را بپذيرد [6] مايه روشن بينی است برای آنکه
عزم بر درک حق دارد درس عبرتی است برای آنکه بپذيرد مايه نجات و
رهائی است برای آنکه تصديقش کند وسيله آرامش و اطمينان است برای
کسی که بر آن تکيه کند [7] موجب آسايش انسانی است که کار خود را به آن
واگذارد و سپری است برای آنان که اهل استقامتند و بطور خلاصه روشنترين
راهها [8] و واضحترين مسلکها است . دلائل روشني بخشش بلند و آشکار
جاده هايش درخشان [9] چراغهايش پرفروغ به ميدان مسابقه ای ميماند که :
محيط پاکی برای تمرين دارد و پرچم نقطه آخر مسابقه بلند و به خوبی
ديده مي شود [10] اسب های اصيل و پرارزشی برای مسابقه مهيا ساخته جائزه
مسابقه دهندگان بسيار عالی و سوار کاران آن مردمی شريف مي باشند
[11] برنامه اين مسابقه تصديق حق و اعمال صالح راهنمای روشني بخش و مرگ
پايان و دنيا ميدان تمرين و قيامت مرکز اجتماع برای مسابقه نهائی و
جائزه بزرگش بهشت است . [12] قسمتی از اين خطبه که درباره پيامبر گرامی
است . .[13] تا اينکه خداوند [ پيامبرش را فرستاد ] و شعله ای برای
آنها که مي خواهند روشن گردند برافروخت و چراغی پرفروغ بر سر
راه گمشدگان وادی ضلالت قرار داد [14] او [ پيامبر ] امين مورد
اطمينان و شاهد و گواه روز رستاخير تو است . او نعمتی است که
برانگيخته ای [1] و رحمتی است که به حق فرستاده ای . خداوندا بهره وافری
از عدل خويش به وی اختصاص ده [2] و از فضل و کرمت پاداش مضاعف به
او عطا فرما بار خدايا بنای آئين او را بلندترين بناها قرار ده [3] و او
را بر سر خوان مهمانی خويش گرامی دار بر شرافت مقام او در نزد خود
بيفزا و وسيله تقرب خويش را به وی عنايت کن رفعت و بلندی مقام
و فضيلت را به او عطا فرما [4] و ما را در زمره [ دوستان و پيروان او ]
محشور گردان در حالی که بخاطر کرده های خويش نه رسوا باشيم و نه
شرمسار نه پشيمان و نه منحرف [5] نه پيمان شکن نه گمراه نه گمراه کننده و
نه فريب خورده . [6] شريف رضی ره مي گويد : اين سخن در [ خطبه 72 ] گذشت
باز هم بخاطر اضافاتی آن را در اينجا آورديم . [7] و قسمتی ديگر از اين
خطبه که درباره يارانش مي باشد : [8] از لطف خداوند بزرگ به مقامی
رسيده ايد که حتی کنيزان شما را گرامی مي دارند [9] و به همسايگان شما محبت
مي کنند . کسانی که شما از آنها برتر نيستيد و بر آنها حقی نداريد برای
شما تعظيم مي کنند [10] کسانی از شما حساب مي برند که ترسی از حکومت شما
ندارند و نه بر آنها حکومتی داريد [11] با اين حال مي بينيد قوانين و
پيمانهای الهی شکسته شده اما شما به خشم نمي آئيد در حالی که اگر
تعهدات پدرانتان نقض گردد ناراحت مي شويد [12] دستورات خدا به شما
مي رسيد و از شما به مردم و سپس نتيجه آن به شما بازمي گشت [13] مقام خويش
را به ستمگران واگذارديد و زمام امور خويش را به دست آنان سپرديد [14] و
ماموريتهای الهی را به آنان تسليم کرديد آنان به شبهات عمل مي کنند و
در شهوات غوطه ورند [15] به خدا سوگند اگر دشمنان شما را در زير ستارگان
آسمان پراکنده کنند باز خداوند [ نسلهائی از ] شما را برای روز انتقام
از آنان گردآوری مي کند .
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 105
[2] از خطبه هائی که امام ( ع ) ايراد فرموده پيرامون قسمتی از صفات
پيامبر اسلام ( ص ) و تهديد بني اميه و موعظه مردم پيامبر گرامی :
[مردم سخت در گمراهی بودند ] [3] تا اينکه خداوند محمد ( ص ) را مبعوث
ساخت که ناظر و گواه بر کردار آنها باشد و بشارت و بيم دهنده آنان
[4] در کودکی شايسته ترين مخلوق و در سن کهولت نجيبترين و کريمترين آنان
بود اخلاقش از همه پاکان پاکتر و باران جود و بخشش او از همه
بادوامتر بود . [5] شما ای بني اميه : [6] تنها زمانی از لذت و شيرينی دنيا
بهره برديد و از پستان آن شير نوشيديد [7] که افسارش رها و بند زيرتنه
جهازش نبسته بود . [ زمانيکه براثر حکومت عثمان و مردمی که در عصر
او پرورش يافته بودند تمرکز اخلاقی و سياسی مسلمانان از ميان رفته و
تعليمات اسلام و پيامبر در ميان آنها ضعيف شده بود ] [8] تا آنجا که
حرام دنيا از نظر اقوامی همچون درخت سدر بی خار بود [9] و حلالش غير
موجود . به خدا سوگند دنيائی که شما با آن روبرو هستيد همچون سايه ايست
گسترده تا سرآمدی معين [10] امروز زمين برای شما آزاد و دستهايتان
باز است اما دستهای رهبران واقعی بسته [11] شمشيرهای شما بر آنان مسلط و
شمشيرهای آنان از شما باز گرفته شده . [12] آگاه باشيد هر خونی خونخواهی و
هر حقی صاحب و طالبی دارد انتقام گيرنده خونهای ما [13] همانند کسی است
که برای خود داوری کند [ و بر استيفاء حق خود کاملا مسلط باشد ] و او
خداوندی است که از گرفتن کسی ناتوان نگردد [1] و کسی از پنجه عدالتش فرار
نتواند کرد . ای بني اميه بخدا سوگند بزودی اين خلافت را در دست
ديگران و در خانه دشمنان خود مي بينيد [2] آگاه باشيد بيناترين چشمها آن
است که شعاعش در دل نيکيها نفوذ کند [3] و شنواترين گوشها آنست که
تذکر و يادآوريها را در خود جای دهد [4] پند و اندرز مردم : [5] شما ای
مردم چراغ دل را از شعله گفتار گويندگان با عمل روشن سازيد ظرفهای
خويش را از آب زلال چشمه هائيکه از آلودگيها پاک است پر کنيد . [6] ای
بندگان خدا به نادانيهای خود تکيه نکنيد و تسليم هوسهای خويش
نباشيد [7] چه اينکه آن کس که به جهالت خود تکيه ورزد و اسير هواهايش
گردد همچون کسی است که بر لب پرتگاه قرار گرفته [ بزودی زمين زير
پايش فرو ميريزد و در دره هلاکت سقوط ميکند ] [8] بار هلاکت و فساد و
گناه را بدوش مي کشد و از جائی بجای ديگر مي برد [9] و برای توجيه نظرات
متناقضش مطالب بي ربط و نامتناسب را به هم پيوند مي دهد . [10] زنهار
زنهار شکايت خويش را نزد کسی که نمي تواند آن را حل کند و قدرت
ندارد با فکر خود گره از کارتان بگشايد مبريد [11] امام و پيشوا غير از
آنچه از طرف خدا مامور است وظيفه ای ندارد [ وظائف او از اين قرار
است ] : با پند و اندرز فرمان خدا را اعلام دارد [12] کوشش در خيرخواهی
مردم کند احيای سنت و اقامه حدود بر آن کس که مستحق کيفر است نمايد
[1] و حق مظلومان به آنها بازگرداند . در فراگرفتن دانش بکوشيد [14] پيش از
آنکه بخود مشغول گرديد [ و در دنيا فرورويد ] از معدن علوم دانش
استخراج کنيد [15] مردم را از منکرات باز داريد و خود هم مرتکب نشويد زيرا
شما موظفيد اول خود مرتکب گناه نشويد آنگاه مردم را از آن نهی نمائيد .
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 107
[1] سخنی است که امام ( ع ) در يکی از روزهای جنگ صفين فرموده [2] فرار و
هزيمت شما را با چشم خود ديدم کناره گيری شما را از صفوف خود مشاهده
کردم [ ديدم ] جفاکاران و کوته فکران [3] و اعراب باديه نشين شام شما را
از صفوفتان کنار زدند با اينکه شما از بزرگان و سرشناسان عرب [4] و از
سران شرف هستيد . زندگی شما در چهره اجتماع همچون بينی است در
صورت و همچون کوهان بلند و عظيم است بر پشت شتران [5] اما خوشبختانه
به ناراحتي های درونم شفا بخشيديد چون سرانجام ديدم همانطور که شما
را هزيمت دادند صفوفشان را در هم شکستيد [6] و آنان را از لشکرگاه خود
رانديد همانطور که آنها شما را کنار زدند [ مي ديدم ] آنها را به باد
تير و نيزه گرفتيد [7] و فراريان و کشتگان دشمن همچون شتران تشنه طرد
شده ای که از ورود آب بازشان دارند روی هم مي ريختند .
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 108
[8] از خطبه های امام ( ع ) است که از وقايع مهم و حوادث آينده پيش گويي
ميکند خداوند بزرگ [9] ستايش مخصوص خداوندی است که با آفرينش
خود بر انسانها تجلی کرده و با حجت و دليل وجود خويش را بر قلبشان
آشکار ساخته است . [10] مخلوقات را بدون نياز به فکر و انديشه آفريد چه
اينکه انديشه مخصوص کسانی است که دارای روح و ضمير باطن باشند [11] و او
چنين نيست . علم و دانشش اعماق پرده های غيب را شکافته [12] و به عقايد
پيچيده و پنهان احاطه کرده است . [1] و قسمتی از اين خطبه در وصف پيامبر
[2] وی را از شجره پيامبران از سرچشمه نور از مقامی رفيع و بلند [3] از
سرزمين بطحاء . از چراغهای برافروخته در تاريکی و از چشمه های
حکمت برگزيد . [4] و نيز از اوصاف او طبيبی است سيار که با طب
خويش همواره به گردش مي پردازد . مرهمهايش را به خوبی آماده ساخته
حتی برای مواقع اضطرار و برای داغ کردن محل زخمها ابزارش را گداخته است
[5] تا در آنجا که مورد نياز است قرار دهد برای قلبهای نابينا
گوشهای کر و زبانهای گنگ [6] با داروی خود در جستجوی بيماران فراموش شده
و سرگردان است با فروغ حکمت عقل و خرد خويش را روشن
نساخته [7] و با آتش افروزی دانشهای روشنگری فکر خود را شعله ور ننموده اند
آنها در اين قسمت همچون چهارپايان صحرائی و سنگهای سخت و نفوذ
ناپذيرند . [8] حقائق برای آنها که اهل بصيرتند آشکار است و راه حق برای
گمراهان هويدا [9] و رستاخيز نقاب را از چهره خويش بر کنار زده و
نشانه های حقيقت برای زيرکان و آنان که در جستجوی حقند ظاهر شده است
[10] . چرا شما را پيکرهائی بي روح و روحهائی بي پيکر مي بينم ؟ چه شده
شما را عبادت کنندگانی بي صلاح [11] و تجاری بي سود بيدارانی در خواب
حاضرانی غائب [12] نگاه کنندگانی نابينا شنوندگانی کر و سخن گويانی
گنگ مشاهده ميکنم ؟ پرچم گمراهی در جايگاه خود نصب گرديده [13] و
گروههای طرفداران آن در همه جا پراکنده شده اند آنها شما را با
پيمانه های گمراهی مي پيمانند [14] و با دست خويش شاخ و برگ شما را فرو
مي ريزند ؟ رهبر اين گروه از ملت اسلام خارج و بر پايه ضلالت و گمراهی
ايستاده است . [1] آنگاه که بر شما چيره شوند جز تعداد کمی از شما همچون
ته مانده ديگ باقی نخواهد ماند [2] و يا همانند بقايائی که از خوردن غذا
در اطراف ظرف چسبيده است . همچون پوستهای چرمی شما را بهم پيچيده و
تحت فشار قرار ميدهند و همچون خرمن شما را ميکوبند [3] همچون پرنده ای
که دانه های درشت را از لاغر جدا مي کنند اين گمراهان مؤمنان را از بين
شما جدا مي سازند [ و نابود مي کنند ] . [4] آخر اين روشهای گمراه کننده شما
را بکجا مي کشد ؟ تاريکي ها و ظلمتها تا کی شما را متحير مي سازد ؟
دروغپردازي ها تا کی شما را مي فريبد ؟ [5] از کجا در شما نفوذ ميکنند و
چگونه شما را اغفال مي نمايند ؟ . برای هر سرآمدی نوشته ای است و برای
هر غيبتی بازگشتی [6] به سخن مرد خدا و ربانی خويش گوش فرادهيد دلهای
خود را در پيشگاه او حاضر سازيد و هنگاميکه [ بخاطر احساس خطر ]
فرياد ميکشد بيدار شويد [7] فرمانده شما صادقانه سخن مي گويد افکار خود
را جمع و محتويات ذهن خويش را برای نجات شما آماده ساخته است
[8] حقايق را برای شما بخوبی شکافته همانند مهره هائيکه برای شناسائی
درونشان آنها را می شکافند [9] و حقيقت را از باطل همچون شيره درختی که
از بدنه آن جدا مي کنند برای شما جدا ساخته است . در اين هنگام است
که باطل موضع گرفته و جهالت بر مرکبهای خويش سوار گرديده [10] طاغوت
عظمت يافته و داعيان حق به کمی گرائيده اند روزگار بسان درنده خطرناکی
حمله ور شده [11] و پس از مدتها سکوت باطل ناله سر داده مردم در شکستن
قوانين خدا دست بدست هم داده اند [12] و در فاصله گرفتن از دين متحد
آن هنگام فرزندان به جای دوستی با پدران دشمنی ميکنند و باران گرمی
مي باريد [14] لک يمان همه جا را پر مي کنند و نيکان بزرگوار کمياب ميشوند
مردم آن زمان همچون گرگان [15] و رؤسای آنها درندگان طبقه متوسط طعمه و
مستمندان مردگان خواهند بود [16] راستی از بين آنان رخت برمي بندد و دروغ
فراوان ميشود با زبان اظهار دوستی ميکنند و با دل دشمنی [17] مردم به گناه
افتخار ميکنند و از پاکدامنی در شگفتی فرو مي روند و اسلام را همچون
پوستينی وارونه مي پوشند .
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 109
از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده در بيان قدرت خداوند[1]
و عظمت مقام او و مسأله رستاخيز است . [2] همه چيز در برابرش خاضعند و
همه چيز به ياری او پابرجااست بي نياز کننده هر مستمند [3] و عزت بخش هر
فرد خوار و ذليل نيروی هر ناتوان و پناهگاه هر مصيبت زده است . [4] هر
کس تکلم کند سخنش را مي شنود و هر کس سکوت کند اسرار درونش را
مي داند هر کس زنده باشد روزيش بر او است [5] و هر کس بميرد بازگشتش
بسوی او است . [ خداوندا ] چشمها تو را نديده تا از تو خبر دهند [6] بلکه
پيش از آنکه مخلوقات از تو سخن گويند بوده ای آفريدگان را به خاطر رفع
وحشت تنهائی نيافريدی [7] و برای منفعت خود آنها را بکار وا نداشتنی .
هيچکس از دست قدرت تو نتواند فرار کند و هر کس را بگيری از حيطه
قدرتت بيرون نرود [8] معصيت گناهکاران از عظمتت نمي کاهد و اطاعت مطيعان
بر ملکت نمي افزايد [9] آنکس که از قضای تو به خشم آيد نمي تواند فرمانت
را برگرداند و هر کس که به فرمانت پشت کند از تو بي نياز نمي گردد .
[10] هر سری نزد تو آشکار و هر پنهانی در پيش تو حاضر است . تو يک وجود
ابدی هستی که زمان برايت مفهوم ندارد [11] تو پايانی هستی که جز بازگشت
به سوی تو راهی نيست وعده گاهی هستی که نجات از حکم تو جز به سوی تو
ممکن نيست . [12] زمام هر جنبده ای به دست تو و بازگشت هر انسانی به سوی
تو است . [13] پروردگارا منزهی چه بزرگ است مقام تو منزهی چه بزرک
است آنچه را که از آفريده هايت مينگريم [14] و چه کوچک است هر بزرگی در
برابر قدرت تو و چه هول انگيز است آنچه از ملکوتت را مشاهده
ميکنيم . [1] و چه کوچک است آنچه ديده ميشود در برابر بخشهائی از قلمرو
حکومتت که از ما پنهان است [2] چه قدر نعمت های دنيايت فراوان و پر
اهميت است و با اين حال چه کوچکند اينها در برابر نعمت های آخرتت
[3] قسمتی از اين خطبه است : فرشتگان والامقام [4] گروهی از فرشتگانی که آنها
را در آسمانهای خود سکونت بخشيده ای و از زمينت بالا برده ای [5] آنها از
همه مخلوقاتت نسبت به تو آگاهترند و بيشتر از تو ميترسند و به تو
نزديکترند [ آنها ] در صلب پدران قرار نگرفته اند [6] و رحم مادران آنها
را در خود جای نداده و از آبی پست خلق نشده اند [7] ناراحتيها و مشکلات
زندگی آنان را متفرق نساخته با اين مقام و قربی که با تو دارند و
منزلتی که نزد تو يافته اند [8] و تمايلاتی که در تو خلاصه کرده اند و طاعتهای
فراوانی که برای تو انجام ميدهند [9] و با اينکه از فرمان تو کمتر غفلت
ميورزند اگر کنه آنچه از تو بر آنها پوشيده است مشاهده ميکردند اعمال
خويش را حقير ميشمردند [10] و بر خويشتن عيب ميگرفتند و خوب مفهميدند که
حق عبادت تو را انجام نداده اند و آنطور که سزاوار مقام تو است
اطاعتت ننموده اند . [11] بندگان سرکش [12] تو منزهی که هم آفريدگار و هم
معبودی از نعمت های نيکی که به آفريدگان عطا کرده ای اين است که
سرائی آفريدی [ بنام سرای آخرت ] [13] و در آن سفره ای گستردی [ که همه چيز
در آن يافت ميشود ] آشاميدنی و خوردنی همسران و خدمتگزاران [14] کاخهاو
نهرها و کشتزارها و ميوه ها در آن قراردادی سپس کسی را فرستادی تا
مردم را به سوی آن دعوت کند [15] نه دعوت کننده را اجابت کردند و نه در
آنچه ترغيب کرده ای رغبت ورزيدند و نه به آنچه تشويق نمودی مشتاق
شدند [16] به مرداری روی آوردند که با خوردن آن رسوا گشتند و در دوستی آن
توافق کردند . [1] هرکس به چيزی [ ديوانه وار ] عشق ورزد نابينايش ميکند
و قلبش را بيمار ميسازد با چشمی معيوب مينگرد [2] و با گوشی غير شنوا
ميشنود خواسته های دل عقلش را نابود ساخته [3] دنيا قلبش را ميميراند و
شيفته آن ميکند او بنده دنيا است [4] و بنده کسی که چيزی از دنيا در دست
دارد دنيا به هر طرف بلغزد او هم مي لغزد و به هر جانب رو کند به
همان سو رو مي نمايد [5] هر چه بيمش دهند از خدا نميترسد و از هيچ واعظی
پند نمي پذيرد [6] در حاليکه ميبيند عده ای ناگهان گرفتار شدند [ و مرگ
آنها را از پای درآورد ] در جائيکه نه فسخ پيمان ممکن است و نه راه
بازگشتی دارد [7] چگونه بلاهائيکه نمي دانستند و انتظار آن را هم نداشتند بر
سر آنها فرود آمد و دنيائی را که جاودانی مي پنداشتند بزودی از آن جدا
شدند . [8] و به آنچه در آخرت به آنها وعده داده بودند رسيدند .
بلاهائی که بر آنها فرود آمده قابل توصيف نيست :
[9] سکرات مرگ و حسرت از دست دادن آنچه داشتند بر آنها هجوم آورد در
سکرات مرگ اعضاء بدنشان سست گرديد [10] و در برابر آن رنگ خود را
باختند سپس کم کم مرگ درآنها نفوذ کرد [11] بين آنها و بين زبانشان جدائی
افکند . او همچنان در ميان خانواده خود با چشم نگاه ميکند و با گوشش
مي شنود [12] در حاليکه عقلش سالم است فکرش باقی است ميانديشد که عمرش
را در چه راه فانی کرده [13] و روزگارش را در چه راهی سپری نموده است به
ياد ثروتهائی که جمع کرده مي افتد همان ثروتی که در جمع آوری آن چشمها
را بهم گذارده [14] و از حلال و حرام و مشکوک گرفته و گناه جمع آوری آنها
همراه او است [15] هنگام جدائی از آنها فرارسيده برای وارث بجای ميماند
از آن متنعم ميشوند و از آن بهره ميگيرند [16] راحتی آن برای ديگری و
سنگينی گناهش بر دوش او است و او در گرو اين اموال است پس او
دست خود را از پشيمانی مي گزد [ و اين ] [17] بخاطر چيزهائی است که به
هنگام مرگ برايش روشن ميگردد [18] او در اين حال نسبت به آنچه در زندگی
به آن علاقه داشت بي اعتنا است . آرزو ميکند که : [1] ای کاش آن کس که
در گذشته بر ثروت او غبطه مي خورد و بر آن حسد مي ورزيد او اين اموال
را جمع کرده بود [2] مرگ همچنان بر اعضاء بدنش چيره مي شود تا آنجا که
گوشش همچون زبانش از کار مي افتد [3] بطوريکه در ميان خانواده اش
نمي تواند با زبانش سخن گويد و با گوشش بشنود پيوسته به صورت آنان
مي نگرد [4] و حرکات زبانشان را مي بيند اما صدای کلام آنان را نمي شنود سپس
چنگال مرگ تمام وجودش را فراميگيرد [5] چشم او نيز همچون گوشش از کار
خواهد افتاد و روح از بدنش خارج مي شود [6] و همچون مرداری بين
خانواده اش مي افتد آنچنانکه از نشستن نزدش وحشت مي کنند و از او دور
مي شوند [7] نه سوگواران را ياری مي کند و نه به آن کس که او را صدا مي زند
پاسخ مي گويد سپس او را به سوی منزلگاهش در درون زمين حمل مي کنند [8] و
به دست عملش مي سپارند و از ديدارش برای هميشه چشم مي پوشند [9] صحنه
قيامت [10] و اين وضع همچنان ادامه مي يابد تا عمر جهان پايان گيرد و
مقدرات به اينها برسد و آخرين مخلوق به نخستين ملحق گردد [ همه
بميرند ] [11] و فرمان خدا درباره تجديد خلقت صادر گردد . در اين هنگام
آسمان را به حرکت آورد و از هم بشکافد [12] و زمين را بلرزش آورد و به
سختی تکان دهد کوهها از جا کنده [13] از هيبت جلال و سطوتش به يکديگر
کوبيده و متلاشی شوند و با خاک يکسان گردند . هر کس را که در زمين به
خاک رفته است بيرون آورد [14] و پس از فرسودگی نوسازی کند و بعد از
پراکندگی آن را جمع نمايد [15] سپس آنها را برای پرسشهائی که از اعمال
مخفی و کارهای پنهانيشان مي خواهد بکند از هم جدا ساخته و دو دسته
مي کند [ سرانجام ] [16] به عده ای نعمت مي بخشد و از ديگری انتقام مي گيرد
اما فرمانبرداران را در جوار رحمت خويش قرار مي دهد [17] و در سرای
جاودانيش آنان را مخلد مي سازد : سرائی که اقامت کنندگانش هرگز کوچ
نمي کنند و احوالشان تغيير نمي پذيرد [1] خوف و ترس به آنان روی نياورد
بيماريها در وجود آنان رخنه نکند [2] خطرات به آنان عارض نشود و سفری در
پيش ندارند تا از منزلی به منزل ديگر به اجبار کوچ کنند . [3] و اما
گناهکاران را در بدترين منزلگاه جای دهد و دست آنها را با غل و زنجير
به گردنشان مي بندد آن چنان که سرشان را با پاها بهم نزديک کند
[4] جامه هائی از موادی که زود آتش ميگيرد و لباسهائی از قطعه های آتش بر
آنها بپوشانند : در عذابی که حرارت آن بسيار شديد است [5] و درش به روی
آنها بسته است در آتشی که بخروشد و زبانه کشد [6] شعله اش ساطع است و
صدايش هراس انگيز آنها که در آنند از آن خارج نگردند و برای آزادی
اسيرانش غرامت پذيرفته نمي شود [7] و زنجيرهايشان گسسته نمي گردد مدتی
برای اين خانه تعيين نشده تا پايان پذيرد و نه سرآمدی تا تمام گردد
[8] قسمتی از اين خطبه درباره پيامبر ( ص ) است زهد پيامبر ( ص ) او
دنيا را بس حقير مي شمرد [9] و در چشم ديگران آن را کوچک جلوه مي داد آن
را خوار مي دانست و در پيش ديگران خوارش مي شمرد آگاه بود که خداوند
برای احترام او با اختيار دنيا را از وی گرفت [10] و آن را به غير او به
خاطر کوچکيش گشاده ساخت او با قلب و روح خود از دنيا اعراض نمود
و ياد آن را در دل خود ميرانيد [11] دوست مي داشت که زينتهای آن از پيش
چشمش پنهان باشد تا از آن لباس فاخری تهيه نکند [12] يا اقامت در آن را
آرزو ننمايد در تبليغ احکام از ناحيه پروردگار برای قطع عذر آنان اصرار
ورزيد امت خويش را برای بيم از عذاب خدا نصيحت کرد . [13] مردم را بسوی
بهشت دعوت نمود و بشارت داد و از آتش سوزان جهنم برحذر مي داشت .
[14] خاندان پيامبران ( ص ) [15] ما شجره نبوتيم جايگاه رسالت و مرکز رفت و
آمد فرشتگان . [1] معادن دانش و چشمه سارهای حکمتها ياور و دوستار ما
رحمت حق را منتظر است [2] و اعداء و دشمنان ما در انتظار مجازاتند .
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 110
[3] از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده ارکان اسلام : [4] برترين
وسيله ای که متوسلان ميتوانند با آن بسوی خداوند تقرب جويند : [5] ايمان
به او و پيامبر او است و همچنين جهاد در راه او . چه اينکه
جهاد قله مرتفع اسلام است . [6] و نيز کلمه اخلاص [ شهادت به
يگانگی خدا و رسالت پيامبر ] که هماهنگ با فطرت بشر است و به
پاداشتن نماز که آئين اسلام است و ادای زکات [7] که فريضه ای است
واجب و روزه ماه رمضان که سپری است در برابر مجازات خدا [8] و حج و
عمره خانه خدا که نابودکننده فقر و شستشوکننده گناه است [9] و صله
رحم که باعث فزونی مال و طول عمر است و صدقه های پنهانی [10] که
کفاره خطاها است و صدقه های آشکار که از مرگهای ناگهانی و بد
پيش گيری ميکند [11] نيکوکاری که از لغزشها و شکستهای خوارکننده باز
مي دارد . [12] دائما به ياد خدا باشيد که بهترين ذکرهاست . و به آنچه به
پرهيزگاران وعده داده اند دل بنديد [13] که وعده اش درسترين وعده ها است
براه و رسم پيامبرتان اقتدا کنيد که بهترين راه و رسم ها است .
[14] رفتارتان را با روش پيامبر ( ص ) تطبيق دهد که هدايت کننده ترين
روشها است . [1] برتری قرآن بر همه چيز [2] قرآن را فراگيريد که بهترين
گفته ها است و در آن بينديشيد که بهار قلبها است [3] از نور آن شفا بجوئيد
که شفای دلهای بيمار است آن را به نيکوترين وجه تلاوت کنيد که سود
بخشترين سرگذشتها است [4] دانشمندی که به غير علمش عمل کند همچون جاهل
سرگردانی است که هرگز از جهل بهوش نمي آيد [5] بلکه حجت بر آن دانشمند
عظيمتر و حسرت برای او ثابت تر است و در پيشگاه خدا سزاوار سرزنش
بيشتر .
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 111
[6] از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده نکوهش از دنياپرستی :
[7] اما بعد شما را از دنيا برحذر مي دارم زيرا دنيا ظاهرش شيرين و
با طراوت است در لابلای شهوات قرارگرفته [8] و بخاطر نقد بودنش جلب توجه
ميکند با اينکه مواهب آن کم و ناچيز است دلها را به خود مي کشاند
آرزوهای دنياپرستان را در خود جمع کرده زيور غرور را به خود پوشيده
است [9] شادمانی و نعمت آن پايدار نيست از دردها و مشکلات آن ايمن
نتوان بود سخت مغرورکننده و زيانبار است [10] متغير است و زوال پذير
فناپذير و نابودشدنی است پيوسته کسان را مي خورد و هلاک مي کند [11] آن
گاه که به حد اعلا برسد و به آرزوی دنياپرستان جامه عمل بپوشاند و از
آن راضی گردند پيش از آنچه در قرآن ذکر شده نخواهد بود که : [12] زندگی
همچون آبی ميماند که از آسمان فرود مي آيد و به وسيله آن گياهان فراوان
و سر بهم داده و در هم پيچيده به وجود مي آيد چيزی نمي گذرد که خشک
مي شوند و بادها آنها را پراکنده مي سازند و خداوند بر همه چيز قادر
است [13] هيچکس از دنيا شادمانی نديده جز اينکه پشت سرش با
اشک و آه روبرو شده است [14] هنوز با خوشيهايش روبرو نگشته که به
ناراحتيهای پشت کردن آن مبتلا مي شود . [1] هنوز باران ملايم خوشی راحتی
دائمی برايش پديد نياورده که بلاها سيل آسا بر سرش فرومي بارند . [2] هرگاه
صبح گاهان به ياری کسی برخيزد شامگاهان خود را به ناشناسی مي زند [3] و اگر
در يک طرف شيرينی و گوارائی داشته باشد در طرف ديگر تلخی و گردباد
بدبختی بپا مي سازد [4] هنوز کسی از نعمتها و خوشيهايش به آنچه خواسته
نرسيده که مشکلات و سختي هايش به او مي رسد [5] شبی را بر پر و بال امنيت
به سر نبرده جز اينکه صبحگاه روی شهپرهای لغزنده خوف قرارگيرد بسيار
فريبنده است [6] و آنچه در آن است نيز فريبندگی دارد فانی است و زودگذر
و هر کس در آن است نيز فنا می پذيرد زاد و توشه های آن جز زاد و توشه
تقوی بي فايده است [7] کسی که به مقدار کفايت از آن قانع باشد آرامش
بيشتری بدست مي آورد و آن کس که از آن بسيار بطلبد وسائل نابودی خود
را بيشتر فراهم ساخته است [8] و همانچه بدست آورده بزودی از دست مي رود
کسانی که به آن تکيه کردند به درد و رنج انداخت [9] و افرادی که به آن
اطمينان نمودند به زمينشان زد چه افراد پرابهتی که سرانجام دنيا آنها
را حقير و کوچک ساخت [10] و متکبران و فخرفروشانی که به خاک مذلت
کشانيد حکومت و رياست آن ناپايدار زندگی آن تيره [11] گوارايش ناگوار
شيرينی آن تلخ و طعام آن سم است [12] طنابهايش کهنه و پوسيده زندگانش در
معرض مرگ و تندرستانش در معرض بيماری [13] حکومت آن بر باد مي رود و
نيرومندانش مغلوب مي شوند نعمتهای فراوانش به نيستی مي گرايد [14] و
همجوارانش غارت مي شوند . مگر شما در جايگاه پيشينيان خود قرار
نگرفته ايد ؟ [15] آنها که عمرشان از شما طولاني تر و آثارشان بادوام تر و
آرزويشان درازتر افرادشان فزونتر و لشکرهاشان انبوه تر بودند [16] دنيا را
پرستيدند آنهم چه پرستيدنی و آنرا برگزيدند چه برگزيدنی [17] سپس
بدون زاد و توشه ای که بمنزلگاهشان برساند و بدون مرکبی که راه را
بسرعت بپيمايد از آن کوچ کردند [18] آيا به شما خبر داده اند که دنيا
غرامت اين همه زيانها را به آنها داده باشد ؟ و يا کمکی به آنها کند ؟
و يا لااقل برای آنان همنشين خوبی باشد ؟ [1] بلکه به عکس آنها را در
زير آفتهای گوناگون قرار داد و با محنتها خوارشان کرد [2] و با مشکلات و
بيچارگيها آنها را ذليل نمود آنها را به صورت بخاک افکنده و
پايمالشان کرده [3] و گردش روزگار را بر ضد آنها برانگيخته است به خوبی
مشاهده کرديد که دنيا در برابر آنها که در مقابلش خضوع کنند [4] و آن را
بر همه چيز مقدم دارند و به آن تکيه نمايند چهره درهم مي کشد ناآشنا
جلوه مي کند و اين هنگامی است که از آن برای هميشه کوچ کنند . [5] آيا هيچ
مشاهده کرده ايد که دنيا برای دنياپرستان زاد و توشه ای جز گرسنگی فراهم
کند ؟ و جز فشار و تنگی محلی برای آنان فراهم سازد ؟ [6] و جز تاريکی برای
آنان نوری به ارمغان آورد ؟ و يا جز ندامت چيزی به بار آورد ؟ آيا
چنين دنيائی را بر همه چيز مقدم مي شمريد ؟ [7] و به آن مطمئن مي گرديد ؟ و
يا مردم را بسوی آن تحريض مي کنيد ؟ دنيا بد خانه ايست برای کسی که
نسبت به آن بدگمان نباشد [8] و در سکونت گزيدن در آن خوفی نداشته باشد
پس بدانيد و حتما مي دانيد [9] که سرانجام دنيا را ترک ميگوئيد و از
آن کوچ مي کنيد شما بايد پند بگيريد از آنها که مي گفتند چه کسی از ما
نيرومندتر است ؟ [10] که همانها را بسوی قبرشان حمل کردند در حاليکه
اختياری از خود نداشتند درون قبرها وارد شدند [11] در حاليکه ميهمان
ناخوانده ای بودند در دل سنگها خانه های قبر برای آنها ساخته شد [12] و از
خاک کفنهائی و از استخوانهای پوسيده همسايگانی ولی آنها همسايگانی
هستند که هيچ صدائی را پاسخ نمي گويند [13] و در برابر ستمگران کمکی برای
نجات همسايه خود نمي کنند و به گريه ها اعتنا نمي نمايند چنان نسبت به
همه چيز بي تفاوت مي شوند که نه از باران خوشحال [14] و نه از قحطسالی
مايوس مي گردند گرد همند ولی تنهايند همسايه اند ولی از هم دور [15] با
يکديگر فاصله ای ندارند ولی هيچگاه به ديدار هم نمي روند نزديکند ولی
گوئی با هم فاصله ها دارند عاقلانی هستند که کينه ها از دل آنها رفته [16]
بيخبرانی هستند که حسد در دلشان فرو مرده از زيان آنها ترسی نيست [17] و
به دفاع آنها اميدی نمي باشد درون زمين را به جای برونش انتخاب کردند
و خانه تنگ و تاريک را بجای خانه های وسيع برگزيدند [18] به جای بستگان
وادی غربت و به جای نور ظلمت را ترجيح دادند به زمين بازگشتند
آنچنانکه در آغاز از آن به وجود آمدند پابرهنه و عريان شدند .
[1] با اعمال خود از آن بسوی زندگی هميشگی و سرای جاودانی کوچ کردند
همچنانکه خداوند سبحان مي فرمايد : [2] همانطور که در آغاز آفريديم باز هم
برمي گردانيم وعده ای است قطعی که حتما آن را انجام خواهيم داد
_________________
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن