-
مدیر بازنشسته
خطبه 154
[5] از خطبه های امام ( ع ) که در فضائل اهلبيت فرموده : [6] عاقل با چشم
قلبش پايان کار را مي نگرد و پستی و بلندي های آن را تشخيص مي دهد .
[7] دعوت کننده حق [ پيامبر ( ص ) ] دعوت خويش را به پايان رسانيد . و
سرپرست و رهبر امت [ امام عليه السلام ] به سرپرستی قيام نمود .
دعوت کننده حق را اجابت کنيد و از امام و رهبرتان تبعيت نمائيد .
[8] [گروهي ] در درياهای فتنه فرورفته بدعتها را گرفته و سنتها را
واگذاردند مؤمنان کناره گرفتند [ و سکوت اختيار کردند ] [9] و گمراهان و
تکذيب کنندگان به سخن آمدند . ما محرم اسرار حق و ياران راستين [10] و
گنجينه ها و درهای علوم پيامبريم و هيچکس به خانه ها جز از در وارد
نمي شود [11] و کسی که از غير در وارد گردد سارق خوانده مي شود.[12] قسمت ديگری
از اين خطبه درباره آنها [ اهلبيت ( ع ) ] آيات کريمه قرآن نازل شده
است اينان گنجهای علوم خداوند رحمانند [13] اگر سخن گويند راست گويند و
اگر سکوت کنند کسی از آنان سبقت نگيرد . بايد راهنمای جمعيت به
افراد خود راست بگويد [14] و عقل خود را حاضر سازد و بايد از فرزندان
آخرت باشد . زيرا از آنجا آمده و به آنجا باز خواهد گشت 000
[1] بنابراين آنکس که با چشم عقلش مي بيند و با بينائی به عمل مي پردازد
بايد در آغاز کار توجه کند که آن عمل به سود او است يا به زيانش ؟ .
[2] اگر به سود او است اقدام مي کند و اگر بر زيانش است از عمل
بازمي ايستد [3] زيرا کسی که بدون آگاهی به عمل مي پردازد همچون کسی است که
از بيراهه مي رود و چنين شخصی هرچه جلوتر مي رود از سرمنزل مقصود
خويش بيشتر فاصله مي گيرد [4] اما کسی که از روی آگاهی عمل مي کند همچون
رهروی است که در جاده واضح قدم برمي دارد [5] و نيز شخص بايد خوب بنگرد
ره مي سپرد و به پيش مي رود و يا به عقب برمي گردد . [6] بدان که هر ظاهری
باطنی مطابق خود دارد : آنچه ظاهرش پاک بود باطنش معمولا نيز پاک [7] و
آنچه آشکارش خبيث و بد بود باطنش نيز غالبا خبيث و زشت است .
پيامبر صادق و راستگو ( ص ) فرموده است : [8] گاهی خداوند بنده ای را
دوست مي دارد ولی عملش مبغوض است و گاهی خداوند عمل را دوست
مي دارد اما شخص عامل را دشمن [9] آگاه باش هر عملی رويشی دارد و هر
نبات و رويشی از آب بي نياز نمي تواند باشد آبها گوناگون و مختلف اند :
[10] آنچه آبياريش پاکيزه باشد غرس و نشای آن پاکيزه و ميوه اش شيرين
است [11] و آنچه آبياريش ناپاک درخت آن ناپاک و ميوه اش تلخ خواهد
بود .
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 155
[12] از خطبه های امام ( ع ) که در آن از شگفتيهای آفرينش خفاش سخن به
ميان آورده ستايش خداوند : [13] ستايش مخصوص خداوندی است که اوصاف از
بيان کنه ذاتش باز مانده و عظمتش عقلها را متحير ساخته . [1] آنچنان که
راهی برای رسيدن به منتهای ملکوتش نيافته [2] او خداوند حق و آشکار
است و سزاوارتر و آشکارتر است از آنچه چشمها مي بيند . دست توانای
عقول نمي تواند وی را در حدی محدود سازد [3] تا شبيهی برای او بيابد و
نيروی پرجولان افکار به اندازه گيری او نرسيده تا مثالی برای او فرض
کند [4] مخلوقات را بدون نقشه قبلی و مشورت مشاوری و بدون کمک مددکاری
آفريد . [5] و خلقت و آفرينش موجودات تنها با فرمان وی کامل گرديد و
همه به اطاعتش اذعان و اعتراف نمودند . فرمانش را اطاعت کردند و
رد ننمودند و رام و تسليم گرديدند و به مخالفت برنخاستند [6] آفرينش
خفاش [7] از لطائف صنعتش و شگفتيهای خلقتش همان اسرار پيچيده [8] حکمتی
است که در وجود شب پره ها به ما نشان داده است . همان جاندارانی که
روشنی روز با آنکه همه چيز را مي گشايد چشمانشان را مي بندد [9] و پرده
تاريکی شب که همه چيز را در ظلمت خويش مي کشد چشمان آنها را باز و
گسترده مي سازد چگونه چشمهايشان به طوری نابينائی يافته [10] که نمي توانند
از خورشيد نورانی استمداد جويند و به راههای خويش هدايت گردند [11] و با
روشنی خورشيد به سرمنزل مقصود خويش برسند ؟ و چگونه خدا با درخشش
نور آفتاب آنها را از حرکت در ميان امواج روشنائی باز داشته ؟ [12] و در
پناهگاههای خود از رفتن در دل نور مخفی ساخته [13] به هنگام روز پلکهای
چشمهاشان بر روی هم مي افتد و شب را برای خود چراغ روشنی قرار داده [14] و
در ظلمتگاه شبها روزی خود را جستجو مي کنند نه تاريکی شديد شب چشم
آنها را از ديدن بازمي دارد [15] و نه ظلمت سختش آنها را از حرکت در آن
مانع مي گردد اما آنگاه که خورشيد نقاب را از چهره برگرفت [16] و روشنائی
روز آشکار گرديد و تا درون لانه بر سوسمارها نور خويش را پاشيد [17] ناگهان
پلکهای چشم اين شب پره ها روی هم قرار مي گيرد . [1] و به آنچه در تاريکی
شب برای ادامه زندگی فراهم ساخته قناعت مي کنند منزه است خداوندی که
[2] شب را برای آنها روز و موقع بدست آوردن معاش و روز را هنگام راحتی
و آرامش قرار داد . از گوشتها برای آنها بالهائی آفريد [3] تا بدان وسيله
به هنگام نياز پرواز کنند اين بالها گوئی لاله های گوشند [4] ولی بالهای
بدون پر و بدون ني هائی در ميان آن اما مواضع رگها به روشنی پيدا
است . [5] دوبال دارند نه آنقدر نازک که بشکنند و نه آنقدر ضخيم که
سنگينی کنند [6] [ عجيب اينکه ] آنها مي پرند در حاليکه جوجه هايشان به
آنها چسبيده و به مادرانشان پناه جسته اند . هر زمان مادران بنشينند
همراه آنانند و هرگاه به پرواز آيند با آنان در حرکتند [7] و تا آندم که
پر و بال و اعضای پيکر اين جوجه ها محکم نگردد از آنها جدا نمي شوند . و
تا آندم که بالهايشان قدرت حمل آنها را [8] نداشته و راه و رسم زندگی و
مصالح خويش را نشناسند جدا نمي گردند منزه است آفريدگار تمام اشياء
که در آفرينش آنها کسی از او سبقت نگرفته است
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 156
[9] از سخنان امام ( ع ) و در آن اهل بصره را مخاطب ساخته و از
پيشامدهای آينده آنها را آگاه نموده است [10] آن کس که مي تواند خويشتن
را وقف بر اطاعت پروردگار سازد بايد چنين کند [11] اگر از دستور من
پيروی کنيد من به خواست خدا شما را به سوی بهشت خواهم برد [12] هر چند
که راه بهشت پرمشقت و تلخيهائی به همراه دارد [13] اما فلان زن [عايشه ]
خيالات و افکار زنانه دامنش را گرفت و کينه ای که در سينه خود
پنهان مي داشت همچون بوته آهنگران که آهن در آن ذوب گردد به غليان
آمد[14] اگر او را دعوت مي کردند که مانند همين کار را درباره غير من
انجام دهد نمي کرد .[15] با اينحال [ در نظر من ] همان احترام نخستينش
برقرار و حسابش با خدا است . [1] توصيف ايمان [2] قسمتی از اين سخن است
[ ايمان ] روشنترين راه است و نوراني ترين چراغ . انسان در پرتو
ايمان راه اعمال به صالح مي يابد [3] و با اعمال شايسته راه به ايمان [ و
اين دو در يکديگر تاثير دارند ] به وسيله ايمان کاخ علم و دانش آباد
خواهد شد [4] و با علم هراس از مرگ [ و مسک وليتهای پس از آن ] حاصل
مي گردد . با مرگ دنيا پايان مي گيرد و با دنيا مي توان آخرت را بدست
آورد . [5] و با بر پا شدن قيامت بهشت نزديک مي گردد و جهنم برای
بدکاران آشکار مي شود [6] مردم به جز قيامت توقفگاهی ندارند و به سرعت به
سوی آن سرمنزل آخرين رهسپار مي گردند . [7] چگونگی حال مردگان در قيامت
[8] قسمتی ديگر از اين سخن است : از قبرها خارج شده و به سوی سرمنزل
آخرين رهسپار گرديده اند،[9] هر کدام از [ بهشت و جهنم ] ساکنانی دارند که
تبديل و تحول در آن نيست و از آن به جای ديگر انتقال نمي يابند .
[10] امربه معرف و نهي ازمنکر دو صفت از صفات خداوندند[11] که نه اجل و سرآمد
زندگی کسی را نزديک ميکنند و نه از روزی کسی مي کاهند، کتاب خدا را
محکم بگيريد[12] زيرا رشته ای است محکم و نوری است آشکار داروی شفابخش و
پرمنفعت و سيراب کننده ای است که عطش [تشنگان حقيقت ] را فرو مي نشاند.
[13] هرکس به آن تمسک جويد او را نگاه ميدارد و هرکس به دامنش چنگ زند
نجاتش ميدهد، کژی در آن راه ندارد تا نياز به راست نمودن داشته باشد[14] و
منحرف نمي گردد و خطا نميکند تا پوزش بطلبد.
تکرارش موجب کهنگی و يا ناراحتی سامعه نگردد[ و هر قدر آنرا بخوانند و
تکرار کنند باز روحپرورتر است و شيرينيش دلپذيرتر] [15] کسی که با قرآن
سخن بگويد راست گفته ، و آن کس که به آن عمل کند [بر دگران ] پيشی گرفته
[1] در اينجا مردی به پا خاسته گفت : ای امير مؤمنان ع ما را از فتنه آگاه
ساز و آيا در اين باره از پيامبرص پرسشی نموده ای امام ع فرمود:
[2] آنگاه که خداوند اين آيه را الم احسب الناس ان يترکوا ان يقولوا آمنا و
هم لايفتنون آيا مردم خيال ميکنند همينکه ميگويند ايمان آورديم بدون
آزمايش رها مي شوند نازل فرمود[3] [و من ] ميدانستم تا زمانی که پيامبر ص
در بين ما است آزمايش [نهائی نمي شويم ،[4] پرسيدم ای رسولخدا ص [5] پس منظور
از اين آزمايش و فتنه چيست که خداوند تو را آگاه ساخته ؟
فرمود: ای علی پس از من پيروانم در بوته آزمايش قرار ميگيرند
[6] عرض کردم ای پيامبر خدا ص مگر نه اين است که در جنگ احد پس از آنکه
افرادی شهيد شدند[7] و من از اينکه به سعادت شهادت نرسيده بودم ناراحت
شدم [8] به من فرمودی بشارت باد بر تو که سرانجام شهيد خواهی شد
[9] در پاسخم فرمود: آن گفته درست است ولی بگو در آن موقع چگونه صبر
خواهی کرد؟[10] عرض کردم چنين موردی از موارد صبر نيست ، بلکه از موارد
بشارت و شکر است [شهادت نعمت است نه مصيبت ] [11] آنحضرت به من فرمود،
ای علی اين مردم پس از من با ثروتشان آزمايش مي گردند و دينداربودن را
منتی بر خدا قرار ميدهند،[12] و با اين حال انتظار رحمتش دارند و از قدرت
و خشمش خود را در امان مي بينند حرام او را با شبهات دروغين [13] و هوسهای
غفلت را حلال مي شمردند، شراب را به نام نبيذ ،[14] رشوه را بنام
هديه و ربا را به اسم تجارت حلال ميدانند. گفتم ای پيامبر
کار آنها را در چه مرتبه ای قرار دهم ؟[15] آيا به منزله ارتداد و بازگشت از
دين و يا در مرحله فتنه و آزمايش بدانم ؟ فرمود: در مرحله آزمايش و
فتنه بدان
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 157
[1] از خطبه های امام ( ع ) که در آن مردم را به تقوا تشويق نموده است
[2] ستايش مخصوص خداوندی است که حمد را کليد يادآوريش قرار داده و
آن را سبب ازدياد فضل و رحمتش و راهنمای نعمتها و عظمتش گردانيده
است [3] بندگان خدا روزگار بر باقيماندگان آنسان مي گذرد که بر پيشينيان
گذشت آنچه از آن گذشته باز نمي گردد [4] و آنچه در آن است جاودان نمي ماند
آخرين کارش همچون اولين کار او است اعمال و رفتارش همچون يکديگر [5] و
نشانه هايش روشن و آشکار است گويا پايان زندگی جهان شما را به پيش
مي راند [6] همانگونه که ساربان شتران را به سرعت مي راند . آن کس که
توجهش را از خويش بازدارد در تاريکيها متحير مي ماند [7] و در مهلکه ها
غوطه ور مي گردد و شياطين او را در مسير طغيان به پيش مي رانند [8] و اعمال
ناشايسته اش را در نظرش جلوه مي دهند [ آگاه باشيد که ] بهشت سرمنزل
مقصود پيشتازان و آتش پايان کار کوتاهي کنندگان است . [9] ای بندگان خدا
بدانيد که تقوا قلعه ای محکم و نيرومند است اما بدکاری و گناه حصاری
است سست و بي دفاع [10] که اهلش را از بدی بازنمي دارد و کسی که به آن
پناهنده شود نگهداريش نمي کند آگاه باشيد [11] با تقوا مي توان زهر گناهان
را از بين برد و با يقين به برترين درجه مقصود رسيد . [12] ای بندگان خدا
خدا را خدا را مراقب عزيزترين و محبوبترين اشخاص نسبت به خويش
[ يعنی خودتان ] باشيد چه اينکه [13] خداوند مقصد حق را واضح و راههای آن
را برايتان روشن ساخته است سرانجام کار يا بدبختی دائمی است [14] و يا
سعادت هميشگی پس در اين ايام فانی برای ايام باقی زاد و توشه تهيه
کنيد [ خداوند ] زاد و توشه مورد نياز را به شما معرفی کرده اند [15] و به
کوچ کردن فرمان تان داده اند و با سرعت به حرکت در آمده ايد شما همچون
کاروانی هستيد که در جائی توقف کرده ايد . [1] و نمي دانيد چه وقت دستور
حرکت به شما داده مي شود . بدانيد آن کس که برای آخرت آفريده شده با
دنياپرستی چه کار ؟ [2] و آن کس که به زودی ثروتش را از او مي گيرند با
[اين همه ] اموال دنيا چه مي کند ؟ آن هم ثروتی که مواخذه و حسابش بر
او است [ و سودش برای ديگران ] . [3] ای بندگان خدا آنچه را که
خداوند وعده نيک نسبت به آن داده نبايد رها ساخت و بديهائی که از
آن نهی کرده قابل توجه و دوست داشتنی نيستند . [4] بندگان خدا از روزی
که اعمال مورد بررسی قرار مي گيرد لرزشها در آن فراوان و کودکان [ از
ناراحتی ] پير مي شوند برحذر باشيد . [5] ای بندگان خدا بدانيد که
مراقبانی از خودتان بر شما گماشته شده و ديده بانانی از اعضای پيکرتان
ناظر شمايند [6] و نيز بدانيد حساب گران راستگو اعمال شما را ثبت مي کنند
و حتی عدد نفسهايتان را نگه مي دارند [7] نه ظلمت شب تاريک شما را از
آنها پنهان مي دارد و نه درهای محکم و بسته [8] راستی چه فردا به امروز
نزديک است . [9] امروز با آنچه در آن است سپری مي شود و فردا همچنان به
آن ملحق مي گردد . [10] گوئی که هم اکنون به سرمنزل تنهائی و گودال گور
خويش وارد شده ايد . [11] ای وای از آن خانه تنهائی و منزلگاه وحشت و
جايگاه غربت [12] گوئی نفخه صور فرارسيده و قيامت شما را در برگرفته و
در صحنه دادگاه الهی حاضر گشته ايد [13] باطل ها از شما رخت بربسته و
عذرتراشيها از ميان رفته و حقايق برا يتان مسلم شده [1] و اوضاع شما را به
سرچشمه اصلی رسانده [ و از حقايق امور آگاه شده ايد ] از عبرتها پند
گيريد [2] از تغييرات و دگرگونی [ نعمتها] اندرز پذيريد و از هشدارهای
[روزگار] استفاده کنيد .
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 158
[3] از سخنان امام ( ع ) که در آن از فضائل پيامبر بزرگ و قرآن مجيد و
سپس از وضع دولت بني اميه سخن به ميان آورده است پيامبر و قرآن [4] وی
را در آن هنگام که از زمان پيامبران فاصله گرفته بود و ملتهای جهان به
خواب فرورفته بودند [5] و تاروپود حقائق از هم گسسته بود [ برای هدايت
انسانها ] فرستاد [ محتوی رسالت او برای اين مردم ] تصديق کتابهای
آسمانی پيشين بود و نوری که بايد به آن اقتدا کنند [6] اين نور همان قرآن
است آن را به سخن آريد اگر چه هرگز [ با زبان عادی ] سخن نمي گويد .
اما من از جانب او شما را آگاهی مي دهم : [7] بدانيد در قرآن علوم آينده و
اخبار گذشته داروی بيماريها و نظم حيات اجتماعی شما است . [8] دولت
بني اميه قسمتی ديگر از اين خطبه است : [9] در آن هنگام خانه ای در شهر يا
خيمه ای در بيابان باقی نخواهد ماند جز اينکه ستمگران غم و اندوه را در
آن وارد سازند [10] و بلا و بدبختی را در آن داخل مي کنند در آن روز [ برای
ستمگران و اتباعشان ] نه در آسمان پذيرنده عذری است [11] و نه در زمين يار
و ياوری [ به آنها خطاب مي شود ] زمامداری را به غير اهلش سپرده [12] و آن
را در غير موردش قرار داده ايد [ اما بدانيد ] بزودی خداوند از
ستمگران انتقام مي کشد و کارهايشان را مو به مو رسيدگی مي کند و کيفر
مي دهد خوردنی به خوردنی [13] و آشاميدنی را به آشاميدنی : در برابر هر جرعه
نوشين جامی تلخ و در مقابل هر لقمه لذيذی لقمه ای بس ناگوار و زهرآلود
خواهد خورد 00 [1] [ و همانگونه که مردم را در ترس و وحشت و زيربار
شکنجه مي گذاردند ] از درون وحشت و از برون شمشير را بر آنها مسلط
خواهد کرد [2] اين گروه مرکب های معاصی و شتران بارکش گناهانند . سوگند
ياد مي کنم باز هم سوگند مي خورم که [3] پس از من بني اميه خلافت را
همچون اخلاط سر و سينه به ناچار بايد بيرون اندازند و تا آندم که شب و
روز برقرار است طعم آنرا نخواهند چشيد و هرگز از آن بهره نخواهند
گرفت [ و همواره در برابر سيل اعتراض و مخالفت ناراحت خواهند بود
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 159
[4] از خطبه های امام ( ع ) در اين خطبه از روش نيک خود با رعايا سخن
گفته است : [5] من برايتان همسايه نيکی بودم و با کوشش و تلاش در پشت سر
نيز به پاسداری از شما پرداختم [6] از بند ذلت و حلقه های زنجير ستم و
خواری آزادتان ساختم اين سپاس فراوان من است در برابر نيکی کمی که
شما انجام داده ايد [7] [ و نسبت به گروهی ديگر از شما ] از منکرات
فراوانی که انجام مي دهند که چشم مشاهده مي کند و بدن آن را لمس
مي نمايد چشم پوشی و اغماض کردم [ زيرا رهبر بايد نسبت به نيکان نيکی
کند و از گناه فريب خوردگان صرفنظر نمايد شايد به خود آيند و بازگردند ]
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 160
[8] از خطبه های امام ( ع ) که در مورد عظمت خداوند ايراد فرموده است
[9] فرمانش قضا و حکمت است و رضايش امان و رحمت با علم داوری مي کند و
با حکم مي بخشايد . [10] ستايش خداوند [11] پروردگارا ستايش مخصوص توست
بر آنچه مي گيری و بر آنچه عطا مي کنی و بر بهبودی و عافيتی که مي دهی و
بر آزمايشی که مي نمائی 000 [1] ستايشی که رضايت بخشترين حمدها برايت و
محبوب ترين ستايشها به سويت و برترين آنها نزد تو باشد . [2] ستايشی که
تمام عوالم خلقت را پر سازد و تا آنجا که اراده کنی برسد حمدی که از
تو دور و در پيشگاهت قصوری نداشته باشد . [3] ستايشی که عددش پايان
نپذيرد و در پهنه زمان فنا در آن راه نيابد ما کنه عظمت تو را درک
نمي کنيم . [4] تنها اين را مي دانيم که تو زنده و قائم به ذات خود هستی و
ديگران قائم به تواند هيچگاه خواب سبک و سنگينی تو را فرانخواهد
گرفت [ و از حال بندگانت غافل نمي شوی ] شعاع نگاهها به تو نمي رسد [5] و
بينائی تو را درک نخواهد کرد . ولی تو چشمها را مشاهده مي کنی و اعمال
و کردار را احصا مي نمائی [6] و زمام همگان در اختيار توست اما آنچه از
مخلوقاتت مشاهده مي کنی و بدنبال آن از قدرتت در شگفتی فرومي رويم [7] و
سلطنت عظيمت را توصيف مي کنيم در برابر آنچه از ما پنهان است [8] و
چشمانمان از آنها قاصر و انديشه و افکار ما در برابر درکشان زانو زده
و پرده های غيب بين ما و آنها فاصله انداخته بس عظيمتر است . [9] آن کس
که قلبش را از همه چيز [ جز ياد تو ] خالی کند و فکرش را بکار
اندازد تا بداند چگونه عرش قدرتت را برقرار ساخته ای [10] و مخلوق را
آفريده ای و چگونه آسمانها و کرات را در هوا معلق کرده [11] و زمينت را بر
روی امواج آب گسترده ای [ بدون ترديد ] ديده فهمش وامانده شود [12] و
عقلش مبهوت شنوائيش حيران و انديشه اش سرگردان فروماند . [13] اميد به
خدا چگونه است ؟ قسمت ديگری از اين خطبه است [14] [ پاره ای ] گمان
مي برند بخدا اميدوارند . [ اما ] سوگند به خداوند بزرگ که دروغ
مي گويند [15] [اگر راست مي گويند پس ] چرا اين اميدواری در عملشان به چشم
نمي خورد زيرا هر کس اميدی داشته باشد مي توان آن را در عملش مشاهده
نمود 000 [1] هر اميدی جز اميد بخدا نابجا و هر ترس مسلمی [2] جز ترس
از خدا نادرست است [ گروهی ] در مسائل مهم بخدا اميد دارند و در
مسائل کوچک ببندگان خدا [3] ولی اميدشان به بندگان بيش از اميدشان
بخدا است اما چرا توجهشان بخدا کمتر است از توجهشان به بندگان ؟ [4] آيا
مي ترسی در اظهار اميد به خدا دروغگو باشی ؟ [5] يا او را شايسته اميد
نمي دانی ؟ و نيز [ اين گروه ] اگر از يکی از بندگان خائف باشند [6] به
اندازه ای احترامش مي کنند که به خدا چنين رفتار نمي نمايند ترس از
بندگان را نقد مي شمرند [7] و خوف از خدا را وعده ای دور از عمل آری
چنين است کسی که دنيا در چشمش بزرگ جلوه نموده [8] و موقعيت آن در
قلبش بزرگ قرار گرفته آن را بر خدای مقدم مي دارد [9] از همه جا مي برد و
به دنيا مي پيوندد و سخت برده آن مي شود .[10] پيامبر خدا ( ص ) [11] کافی است
که روش پيامبر را سرمشق خويش قرار دهی [12] و نيز او سرمشق توست در
بي ارزش بودن دنيا و رسوائي ها و بدي هايش [13] چه اينکه دنيا از او گرفته
شده اما برای ديگران مهيا گرديد [14] از پستان دنيا وی را جدا ساختند و از
زخارف و زيبائيهای آن کنار رفت . [15] اگر بخواهی نفردوم را موسي
کليم ( ع ) معرفی مي کنم آنجا که مي گويد : [16] پروردگارا :
هر چه به من از نيکی عطا کنی نيازمندم بخدا سوگند [ آن روز ] موسی
غير از قرص نانی که بخورد از خدا نخواست [17] زيرا وی [ مدتی بود ] از
گياهان زمين استفاده مي کرد تا آنجا که 000[1] در اثر لاغری [ و جذب شدن
مواد اين گياهان ] سبزی گياه از پشت پرده شکمش آشکار بود .
[2] و چنانچه دوست داشته باشی سومين نفر را داود ( ع ) صاحب
مزامير [3] و قاری بهشتيان نمونه آورم وی با دست خويش از ليف خرما
زنبيل ميبافت [4] و بدوستان و رفقايش ميگفت : کداميک از شما ميتواند
برای من اينها را بفروشد و از بهای آن قرص نان جوی تهيه کرده مصرف
کند . [5] و اگر بخواهی سرگذشت عيسي بن مريم ( ع ) را برايت
بازگو ميکنم او سنگ را بالش خويش قرار مي داد [6] لباس خشن مي پوشيد نان
خشک ميخورد نانخورشش گرسنگی [7] چراغ شبهايش ماه مسکنش در
زمستان مشرق و مغرب آفتاب بود [ صبحها در جانب مغرب و عصرها در
جانب مشرق روبروی آفتاب قرار مي گرفت ] [8] ميوه و گلش گياهانی بود که
زمين برای بهائم ميرويانيد . نه همسری داشت که وی را بفريبد [9] و نه
فرزندی که او را غمگين نمايد و نه ثروتی که او را به خود مشغول دارد و
نه طمعيکه خوارش سازد . [10] مرکبش پاهايش و خادمش دستهايش بود .
[11] پس از پيامبر پاک و پاکيزه ات صلي الله عليه و آله پيروی کن [12]
زيرا راه و رسمش سرمشقی است برای آن کس که بخواهد تاسی جويد و انتسابی است
[عالي ] برای کسی بخواهد منتسب گردد، و محبوبترين بندگان نزد خداوند کسی
است که از پيامبرش سرمشق گيرد000
[1] و قدم بجای او گذارد پيامبر ( ص ) بيش از حداقل نياز از متاع دنيا استفاده
نکرد و به آن تمايلی نشان نداد. [2] پهلويش از همه لاغرتر و شکمش از همه
گرسنه تر بوده . [3] دنيا به وی عرضه شد [ تا آنچه مي خواهد انتخاب
کند ] اما از پذيرفتن آن امتناع ورزيد او از آنچه مبغوض خداوند است آگاهی داشت
لذا خود نيز آنها ر منفور ميشمرد [4] و آنچه خداوند آن را حقير شمرده بود او نيز
حقير ميدانست و کوچکها را کوچک و کم اهميت . اگر در ما چيزی جز محبت
آنچه مورد غضب خدا و رسول [5] و بزرگداشت آنچه خداوند و پيامبرش آن را
کوچک شمرده اند نباشد همين خود برای مخالفت ما با خدا و سرپيچی از
فرمانش کافی است . [6] پيامبر ( ص ) روی زمين [ بدون فرش ] مي نشست و
غذا ميخورد [7] و با تواضع همچون بردگان جلوس ميکرد با دست خويش کفش
و لباسش را وصله ميکرد [8] بر مرکب برهنه سوار ميشد [9] و حتی کسی را پشت
سر خويش سوار مينمود پرده ای را بر در اطاقش ديد که در آن تصويرهائی
بود،[10] همسرش را صدا زد و گفت : آن را از نظرم پنهان کن که هر گاه
چشمم به آن مي افتد به ياد دنيا و زرق و برقش مي افتم [11] او با تمام
قلب خويش از زرق و برق دنيا اعراض ، و ياد آن را در وجودش ميراند،[12] وی
سخت علاقمند بود که زينتها و زيورهای دنيا از چشمش پنهان گردد، تا از
از آن لباس زيبائی تهيه نکند
[13] و آن را قرارگاه هميشگی نداند . و اميد اقامت دائم در آن
نداشته باشد . لذا آن را از روحش بيرون راند [14] از قلبش دور ساخت و از
چشمش پنهان ساخت [15] [ آری ] چنين است کسيکه چيزيرا منفور ميدارد نگاه
کردن و يادآوری آن را نيز منفور ميشمرد . [16] در زندگی رسول خدا ( ص )
اموری است که تو را به عيوب دنيا واقف ميسازد [17] چه اينکه او و
نزديکانش در آن گرسنه بودند و با اينکه منزلت و مقام عظيمی در
پيشگاه خداوند داشت زينتهای دنيا را از او دريغ داشت [18] بنابراين هر
کس با عقل خويش بايد بنگرد که 000 آيا خداوند با اين کار پيامبرش
را گرامی داشته يا به او اهانت نموده است ؟ [1] اگر کسی بگويد او را
تحقير کرده که به خدا سوگند اين دروغ محض است [2] و اگر گويد او را
گرامی داشته بايد بداند خداوند ديگران را [ که زينتهای دنيا به آنها
داده ] گرامی نداشته است [3] چه اينکه دنيا را برای آنها گسترده و از
مقربترين افراد به او دريغ داشته است بنابراين [ کسی که بخواهد
خوشبختی واقعی پيدا کند ] بايد به اين فرستاده خداوند اقتدا و تاسی
نمايد [4] گام در جای گامهايش بگذارد و از هر دری او داخل شده وارد شود و
اگر چنين نکند از هلاکت ايمن نگردد [5] زيرا خداوند محمد ( ص ) را
نشانه قيامت [6] بشارت دهنده بهشت و انذارکننده از عقوبتها و کيفرها
قرار داده است او با شکم گرسنه از اين جهان رفت [7] و با سلامت روح و
ايمان به سرای ديگر ورود کرد وی تا آندم که به راه خود رفت و دعوت
حق را اجابت نمود سنگی روی سنگ نگذاشت . [8] چه منت بزرگی خدا بر ما
گذاشته که چنين پيشوا و رهبری به ما عنايت کرده تا راه او را بپوئيم
[9] به خدا سوگند آنقدر اين پيراهن خود را وصله زدم که از وصله کننده آن
شرم دارم [10] کسی به من گفت : چرا اين لباس کهنه را بيرون نمي اندازی ؟
[11] گفتم از من دور شو صبحگاهان رهروان شب ستايش مي شوند [ آنها که
بيدار بودند و ره سپردند و به مقصد رسيدند از آنها که خواب ماندند و
به مقصد نرسيدند شناخته مي شوند ]
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 161
[12] از خطبه های امام ( ع ) در اين خطبه از اوصاف پيامبر و خاندان و
پيروان آئينش سخن به ميان آورده و مردم را به تقوا دعوت نموده است
. پيامبر و اهلبيت و پيروان مکتبش [13] وی را با نوری روشني بخش [قرآن ]
و برهان و دليلی آشکار راهی واضح [14] و کتابی هدايت کننده برانگيخت
خاندانش بهترين خاندانها و درخت وجودش بهترين درختان است که
شاخه هايش موزون [15] و ميوه هايش در دسترس همگان قرار دارد زادگاهش
مکه و هجرتگاهش مدينه طيبه بود 000 [1] همان شهری که آوازه او از
آن برخاست و صدايش از آنجا پخش شده او را با دليل کافی و اندرزی
شفابخش و برنامه ای پيش گيرنده از فساد فرستاد [2] به وسيله او دستورات
ناشناخته الهی را آشکار ساخت بدعتهائی که به نام دين در ميان
مردم بود از بين برد [3] و احکامی که هم اکنون نزد ما روشن است به وسيله
او بيان داشت [4] با اين حال کسی که جز اسلام آئينی برگزيند زيانش مسلم
دستگيره ايمانش گسسته و سقوط او شديد خواهد بود [5] و سرانجام غم و
اندوهی طولانی و عذابی مهلک خواهد داشت [6] به خدا توکل ميکنم توکلی با
توبه و بازگشت به او و از او ارشاد مي طلبم به راهی که به سوی بهشتش
منتهی و به محل و منزل مورد رضايش پايان يابد . [7] نصيحت به تقوا [8] ای
بندگان خدا شما را به تقوا و اطاعت خداوند توصيه مي کنم که موجب
رستگاری فردا و نجات ابدی است . [9] [ خداوند بزرگ ] انذار کرده و به
شدت ابلاغ فرموده و به آخرين حد ترغيب و تشويق نموده دنيا و ناپايداری
آن و زوال انتقالش را برای شما توصيف کرده [10] پس از اين زرق و برقهائی
که برای شما اعجاب انگيز است به خاطر کوتاهی دورانش چشم بپوشيد
[11] دنيا نزديکترين منزل به خشم خدا و دورترين آن از رضا و خشنودی اوست
[12] پس ای بند گان خدا خود را همواره سرگرم آن نسازيد زيرا از فراق و
دگرگونی حالات آن با خبريد [13] لذا همچون دوستی مهربان ناصح کوشا که برای
نجات رفيقش تلاش مي کند خويشتن را از دنياپرستی بر حذر داريد
[14] و از آنچه در ميدانهای نابودی قرون پيشين ديده ايد عبرت گيريد [15] :از
همانها که پيوندهای اعضايشان گسسته چشم و گوشهای آنها نابود [16] شرافتمندی
و عزتشان از ميان رفته و نعمتها و سرورشان منقطع گرديده است همانها
که بجای قرب فرزندان 000 به فراق آنها مبتلا شدند [1] و بجای همدمی همسران
مفارقتشان را گزيدند اکنون نه بر يکديگر تفاخر مي کنند و نه توليد نسل
مي نمايند [2] نه يکديگر را ديدار و نه با هم سخن مي گويند پس ای بندگان
خدا بر حذر باشيد همچون کسی که بر نفس خود پيروز [3] و بر شهوتش غالب
و با چشم عقلش مي نگرد زيرا امر [ دنيا و آخرت ] واضح [4] نشانه های اين
راه برجا طريق صاف و آشکار و راه مستقيم است .
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 162
[5] از سخنان امام عليه السلام که در پاسخ بعضی از يارانش از طايفه
بني اسد فرموده است وی از آنحضرت پرسيد : چگونه شما را از اين مقامی
که سزاوارتر بوديد بر کنار نمودند ؟ امام ( ع ) در پاسخ فرمود : [6] ای
برادر اسدی تو مردی مضطرب و دستپاچه ای بي موقع پرسش ميکنی [7] اما در
عين حال احترام خويشاوندی و بستگی برقرار و حق پرسش محترم است اکنون
که مي خواهی بدانی بدان [8] اما استبداد [ خلفاء ] در برابر ما نسبت به
مقام خلافت با اينکه ما از نظر نسب بالاتر [9] و از جهت ارتباط با پيغمبر
( ص ) پيوندمان محکم تر مي باشد [10] بدينجهت بود که عده ای بر اين مقام بخل
ورزيده [ و با نداشتن شايستگی آن را تصاحب نمودند ] و گروهی ديگر
[خود ما] با سخاوت از آن صرف نظر کردند [11] حاکم و داور خداوند است و
باز گشت در قيامت به سوی او [ در اينجا امام ( ع ) به شعر امرء
القيس تمثل جست که حاصل معنی آن اين است ] [12] سخن از گذشتگان بگذار
و سخن از آنچه امروز با آن روبرو هستم [ يعنی معاويه ] بگوی
[13] روزگار پس از آنکه مرا گريانيد به خنده آورد [14] به خدا سوگند اين تعجب
ندارد اوه چه جريان عجيبی که ديگر تعجبی باقی نگذارده و کژی 000
فراوان به بار آورده است [1] آنها کوشيدند تا نور خدا را که از چراغش
مي درخشيد خاموش سازند و فوران چشمه الهی را مسدود نمايند [2] و اين آب
گوارا را بين من و خودشان گل آلود و پر درد کنند اگر اين مشکلات موجود
برطرف گردد [3] آنها را به سوی حق خالص سوق خواهم داد و اگر چنين نشد و
نتيجه حوادث به سود مخالفان گرديد [4] بر آنان حسرت مخور زيرا خداوند از
آنچه انجام مي دهند آگاه است .
-
-
مدیر بازنشسته
خطبه 164
[4] از سخنان امام ( ع ) و اين در هنگامی بود که مردم نزد او جمع شده و
از عثمان شکايت کردند و از آن حضرت خواستند که با عثمان در اين
زمينه صحبت کند و از او بخواهد که از اشتباهاتش دست بردارد امام
( ع ) بر عثمان وارد شد [ با لحنی مؤدبانه و آميخته با احترام با او سخن
گفت باشد که در دل او اثر کند و از مسيرش باز گردد ] و چنين فرمود :
[5] مردم پشت سر من هستند و مرا بين خود و تو سفير قرار داده اند . سوگند
بخدا نمي دانم چه چيز را با تو بگويم ؟ [6] مطلبی را که تو [ در اين
زمينه ] از آن بي اطلاع باشی سراغ ندارم [7] تو آن چه را که ما مي دانيم
مي دانی ما به چيزی پيشی نگرفته ايم که تو را از آن آگاه سازيم و چيزی
را در پنهانی نيافته ايم که آن را به تو ابلاغ کنيم [ زيرا پيامبر صلی
الله عليه و آله و سلم تمام اصول و وظائف اسلامی را آشکارا بيان فرمود
و همگان آن را شنيدند ] [8] و همانطور که ما مشاهده کرديم تو هم مشاهده
کردی و همانگونه که ما شنيديم تو هم شنيدی [9] و همچنان که ما با پيامبر
صلی الله عليه و آله و سلم همنشين بوديم تو نيز همنشين بودی [10] هيچگاه
فرزند ابوقحافه [ ابوبکر ] پسر خطاب [ عمر ] در انجام اعمال
نيک از تو سزاوارتر نبودند [11] تو به رسولخدا ( ص ) از نظر پيوند
خويشاوندی از آن دو نزديکتری [12] تو از نظر دامادی پيامبر ( ص ) به
مرحله ای رسيدی که آن دو نرسيدند خدا را به جان خود رحم کن سوگند
بخدا [13] که تو نياز به راهنمائی و تعليم نداری راهها آشکارند و نشانه های
دين بر پا [14] آگاه باش برترين بندگان در نزد خداوند پيشوای عادلی
است . که خود هدايت يافته و ديگران را هدايت مي کند [1] سنت معلومی را
بر پا دارد بدعت مجهولی را بميراند . سنتها روشن و نورانيند [2] و
نشانه های مشخص دارند بدعتها نيز آشکارند و علامتهائی دارند بدترين
مردم نزد پروردگار پيشوای ستمگری است که خود گمراه است و مردم به
وسيله او گمراه ميشوند [3] سنتهای مورد قبول را از بين برده و بدعتهای
متروک را زنده مي کند [4] من از رسولخدا ( ص ) شنيدم مي فرمود:[5] پيشوای ستمکار
را روز رستاخيز حاضر مي کنند در حالی که نه ياوری با او است و نه
عذرخواهی او را در آتش دوزخ مي افکنند [6] و همچون سنگ آسيا در آتش به
چرخش مي افتد آنگاه او را در قعر دوزخ به زنجير مي کشند [7] و من تو را
بخدا سوگند مي دهم نکند تو همان پيشوای مقتول اين امت گردی . چه
اينکه پيامبر ( ص ) همواره مي فرمود : [8] در اين امت پيشوائی کشته
خواهد شد که پس از آن درهای کشت و کشتار به روی آنها تا قيامت باز
خواهدگرديد [9] امور اين امت را بر آنها مشتبه مي کند فتنه و فساد در
ميانشان گسترش مي دهد تا آن جا که حق را از باطل تميز نمي دهند [10] و به
سخنی در آن فتنه غوطه ور مي شوند و به شدت در هم آميخته و فاسد خواهند
گرديد [11] نکند تو با اين سن زياد و گذراندن عمر زمام خويش را به دست
مروان بسپاری تا برد هر جا که خاطرخواه او است . [12] عثمان در
پاسخ به آن حضرت گفت : از مردم بخواه به من مهلت دهند تا خويش
را از حقوق از دست رفته آنها خلاص گردانم . [13] امام ( ع ) فرمود :
آنچه مربوط به مدينه است مهلتی در آن نيست و آنچه بيرون مدينه است
مهلتش رسيدن دستور تو به آنها است
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن