صفحه 4 از 24 نخستنخست 1234567891011121314151617181920212223 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 238

موضوع: خطبه های حضرت علی (ع)

  1. #31
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 32
    [7] در اين خطبه از ستمگری زمان اصناف مردم و زهد در دنيا سخن به ميان
    آمده است زير نقاب آخرت دنيا را مي طلبند [8] ای مردم ما در
    روزگاری کينه توز و زمانی پر کفران واقع شده ايم [9] نيکوکار را بد کردار
    مي شمارد و بر ستم و سرکشی ظالمان مي افزايد از دانش خود بهره نمي گيريم
    [10] و از آنچه نمي دانيم پرسش نمي کنيم از حوادث و فتنه های آينده تا بر ما
    هجوم نياورده اند وحشتی نداريم . [11] در چنين شرايطی مردم چهار گروهند :
    عده ای اگر دست به فساد نمي زنند به خاطر اين است که : [12] روحشان ناتوان
    و شمشيرشان کند و امکانات مالی در اختيار آنها نيست . گروه ديگر
    آنانند که شمشير کشيده اند [1] و شر و فساد خويش را آشکارا اعلام مي دارند
    لشکرهای خود از سواره و پياده گرد آورده و خويشتن را آماده کرده اند
    [2] دين شان را برای اين تباه ساخته اند که ثروتی بيندوزند و يا فرماندهی
    جمعيتی را براي خود فراهم سازند [3] و يا به منبری صعود کرده برای مردم
    خطبه بخوانند چه بد تجارتی است که انسان دنيا را بهای خويشتن ببيند [4] و
    به جای نعمتها و رضايت پروردگار در آخرت زندگی اين جهان را برگزيند
    . گروه سوم کسانی هستند که : [ از زير نقاب ] کارهای آخرتی دنيا را
    مي طلبند [5] و آخرت را به وسيله کارهای اين جهان نمي طلبند خود را کوچک و
    متواضع جلوه مي دهند گامها را کوتاه برمي دارند [6] دامن لباس خويش را جمع
    مي نمايند خويشتن را به زيور ايمان داران مي آرايند [ خود را به شعار
    مردان صالح آراسته اند ] [7] و پوشش خدائی را وسيله معصيت قرار داده اند .
    گروه چهارم آنانند که پستی و بي وسيله ای آنان را از رسيدن به جاه و
    مقام بازداشته [8] و دستشان از همه جا کوتاه شده و خود را به زيور قناعت
    آراسته اند [9] و به لباس زاهدان زينت داده اند [ اما حقيقت اين است ]
    که در هيچ زمان نه به هنگام شب و نه به هنگام روز در سلک زاهدان
    راستين نبوده اند . [10] راغبان به خدا [ در اين ميان ] [11] گروهی باقی
    مانده اند که : ياد قيامت چشمهاشان را فروافکنده و ترس بازپسين
    اشکشان را جاری ساخته [12] اينان [ به خاطر سخنان حقی که مي گويند ] يا از
    جامعه رانده شده اند و در خاموشی و تنهائی فرورفته اند ويا ترسان و
    مقهور مانده و يا لب از گفتار فروبسته اند [13] و بعضی هم مخلصانه به کار
    دعوت به سوی خدا پرداخته اند عده ای هم گريان و دردناکند که تقيه آنان
    را از چشم مردم انداخته است [14] و ناتوانی وجودشان را فراگرفته [ اينان
    به کسانی مي مانند ] که در دريای نمک غوطه ورند دهانشان بسته [15] و
    قلب شان مجروح است [ آنقدر ] نصيحت کرده اند که خسته شده اند [16] از بس
    مغلوب شده اند ناتوان گشته اند و از بس کشته داده اند به کمی
    گرائيده اند 000 [1] بي اعتنائی و زهد در دنيا [2] ای مردم دنيا در چشم شما
    بايد کم ارزش تر از پوست درخت و اضافيهای مقراضهائی که با آن پشم
    حيوانات را مي چينند بوده باشد [3] از پيشينيان پند بگيريد پيش از آنکه
    آيندگان از شما پند بگيرند [4] اين جهان پست و مذموم را رها کنيد زيرا که
    افرادی را که از شما شيفته تر نيست به آن بوده اند رها ساخت [5] سيدرضی
    مي گويد : بعضی از نادانان اين خطبه را به معاويه نسبت داده اند ولی
    بدون ترديد اين خطبه از سخنان اميرمؤمنان است : طلا کجا و خاک کجا ؟
    آب گوارا و شيرين کجا و آب نمک کجا ؟ دليل بر اين مطلب سخن
    عمروبن بحر جاحظ است که ماهر در ادب و نقاد بصير سخن مي باشد او اين
    خطبه را در کتاب البيان والتبيين آورده و گفته است : آن را به
    معاويه نسبت داده اند سپس اضافه کرده که اين خطبه به سخن امام ( ع )
    و به روش او در تقسيم مردم شبيه تر است و اوست که به بيان حال مردم
    از غلبه ذلت تقيه و ترس واردتر است سپس مي گويد : تاکنون چه موقع
    ديده ايم که معاويه در يکی از سخنانش مسير زهد پيش گيرد و راه و رسم
    بندگان خدا را انتخاب کند ؟



  2. #32
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 33
    [6] از سخنانی است که امام ( ع ) هنگام خروج برای جنگ با اهل بصره
    فرموده ارزش اين کفش چند است ؟ [7] عبدالله بن عباس مي گويد : در
    منزل ذی قار بر اميرمؤمنان وارد شدم [8] هنگامی که مشغول وصله نمودن
    کفش خود بود . به من فرمود : قيمت اين کفش چقدر است ؟ [9] گفتم
    بهائی ندارد فرمود : بخدا سوگند همين کفش بي ارزش برايم از
    حکومت بر شما محبوب تر است [10] مگر اينکه با اين حکومت حقی را بپا دارم
    و يا باطلی را دفع نمائم 000 سپس امام از [ خيمه ] بيرون آمد و
    برای مردم چنين ايراد سخن کرد : [1] نتايج درخشان بعثت پيامبر ( ص )
    [2] خداوند هنگامی محمد ( ص ) را مبعوث ساخت که هيچکس از عرب کتاب
    آسمانی نداشت [3] و ادعای نبوت نمي نمود . او مردم را تا سرمنزل نجات
    سوق داد و به محيط رستگاری رسانيد [4] و در پرتو وی بر مشکلات پيروز شدند
    و جای پای آنها محکم شد . [5] بخدا سوگند من در دنبال اين لشکر بودم و
    آنها را به پيشروی وامي داشتم تا باطل به کلی عقب نشينی کرد و حق ظاهر
    گشت . [6] در اين راه هرگز ناتوان نشدم و ترس مرا احاطه نکرد . هم اکنون
    نيز به دنبال همان راه مي روم . [7] و پرده باطل را مي شکافم تا حق از درون
    آن خارج گردد . [8] مرا با قريش چکار ؟ بخدا سوگند هنگامی که کافر بودند
    با آنها جنگيدم و هم اکنون که فريب خورده اند با آنها مبارزه مي کنم
    [9] ديروز همراهشان بودم چنانکه امروز نيز با آنها مصاحبم . سوگند بخدا
    قريش از ما انتقام نمي کشد [10] جز به اين خاطر که خداوند ما را از ميان
    آنان برگزيده [ و بر آنان مقدم داشته است ] ما هم آنها را در زمره
    خويش شناختيم ولی همانند گفته شاعر شدند آنجا که مي گويد : [11] به جان
    خودم سوگند که هر صبح از شير خالص صاف نوشيديد . و از غذای لذيذ
    چرب تا سرحد اشباع کامل خورديد . [12] ما به تو عظمت بخشيديم در حالی که
    بزرگ نبودی . و در اطراف تو با سواران تا به صبح بيداری کشيديم و از
    تو نگهداری کرديم .



  3. #33
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 34
    [1] اين خطبه را امام درباره بسيج مردم به سوی شاميان ايراد فرموده
    است از سرزنش شما خسته شده ام [2] نفرين بر شما از بس شما را
    سرزنش کردم خسته شدم آيا به جای زندگی [ لذت بخش ] آخرت به
    زندگی موقت دنيا راضی گشته ايد ؟ [3] و به جای عزت و سربلندی بدبختی و
    ذلت را برگزيده ايد ؟ هرگاه شما را به جهاد با دشمن دعوت مي کنم
    [4] چشمتان از ترس در جام ديده دور مي زند گويا ترس از مرگ عقلتان را
    ربوده [5] و همچون مستانی که قادر به پاسخ نيستند از خود بي خود شده و
    سرگردان گشته ايد [6] و گويا عقلهای خود را از دست داده ايد و درک نمي کنيد
    من هرگز و هيچگاه به شما اعتماد ندارم اعتماد بر شما نيست که [ در
    دفع دشمن ] به شما تکيه شود [7] و نه قبيله و ياران شرافتمندی هستيد که
    دست نياز به سوي تان دراز گردد [8] به شتران بي ساربان مي مانيد که هر گاه
    از يکطرف گرد آئيد از سوی ديگر پراکنده مي شويد . [9] بخدا سوگند شما
    وسيله بدی برای افروختن آتش جنگ بر ضد دشمنان هستيد نقشه ها برای شما
    مي کشند اما شما مرد کشيدن نقشه ای بر ضد آنان نيستيد [10] دشمن به شما حمله
    مي کند و شهرها را از دستتان خارج مي سازد و شما به خشم نمي آئيد ديده
    دشمن برای حمله به شما خواب ندارد ولی شما در غفلت و بي خبری به سر
    مي بريد [11] شکست از آن آنانی است که دست از ياری يکديگر برمي دارند .
    بخدا سوگند گمان مي کنم اگر جنگ سخت درگير شود [12] و حرارت و سوزش مرگ
    به شما رسد از اطراف فرزند ابوطالب همچون جدائی سر از بدن جدا و
    پراکنده شويد [13] بخدا سوگند کسی که دشمن را بر جان خويش مسلط گرداند
    که گوشتش را بخورد [14] استخوانش را بشکند و پوستش را جدا سازد عجز و
    ناتوانی او بسيار بزرگ [15] و قلب او بسيار کوچک و ناتوان است . ای
    شنونده اگر تو هم مي خواهی در زبونی و ناتوانی مانند اين چنين کسی
    باشی باش [16] اما من بخدا سوگند از پای ننشينم و قبل از آنکه به دشمن
    فرصت دهم با شمشير آبدار چنان ضربه ای بر پيکر او وارد سازم که
    ريزه های استخوان سر او بپرد [1] و بازوها و قدمهايش جدا گردد پس از آن
    آنچه خداوند خواهد مي شود . [2] طريق عدالت [3] ای مردم مرا بر شما و شما را
    بر من حقی است اما حق شما بر من آن است که [4] از خيرخواهی شما دريغ
    نورزم و بيت المال شما را در راه شما صرف کنم و شما را تعليم دهم تا
    از جهل و نادانی نجات يابيد [5] و تربيتتان کنم تا فراگيريد . و اما حق
    من بر شما اين است که در بيعت خويش با من وفادار باشيد [6] و در آشکارا
    و نهان خيرخواهی را از دست ندهيد . هر وقت شما را بخوانم اجابت
    نمائيد و هر گاه فرمان دادم اطاعت کنيد .

  4. #34
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 35
    [7] اين خطبه را امام ( ع ) پس از خاتمه جريان حکمين ايراد فرموده است
    از سخن ناصح سرپيچی مکنيد [8] ستايش مخصوص خداوند است هر چند
    روزگار پيشامدهای سنگين و خطير و حوادث بزرگ پيش آورد . [9] گواهی
    مي دهم معبودی جز خداوند يگانه نيست شريک ندارد و معبودی با او نيست
    [10] و گواهی مي دهم محمد ( ص ) بنده و فرستاده او است . [11] اما بعد :
    نافرمانی از دستور نصيحت کننده مهربان دانا و باتجربه باعث حسرت
    مي شود [12] و پشيمانی به دنبال دارد . من فرمان خويش را در مورد حکميت به
    شما گفتم 000 [1] و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم اگر کسی گوش
    به سخنان قيصر مي داد [2] اما شما همانند مخالفان جفاکار و نافرمانان
    پيمان شکن امتناع ورزيديد تا به آنجا که نصيحت کننده در پند خويش گويا
    به ترديد افتاد [3] و از پند و اندرز خودداری نمود . مثال من و شما همچون
    گفتار برادر هوازن است که گفت : [4] من در سرزمين منعرج اللوی
    دستور خود را دادم ولی اين نصيحت تنها فردا ظهر آشکار شد



  5. #35
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 36
    [5] خطبه ای است که امام برای اعلام خطر به خوارج نهروان در مورد
    اشتباهاتشان ايراد فرموده است نکند بي دليل کشته شويد [6] شما را
    از اين بيم مي دهم : نکند بدون دليلی از پروردگارتان [7] و با دستی تهی از
    مدرک روشن جسد شما در کنار اين نهر و در اين گودال بيفتد . [8] دنيا شما
    را در گمراهی پرتاب کرده و مقدراتی [ که به دست شما فراهم شده ] شما
    را آماده مرگ ساخته است . [9] من شما را از اين حکميت نهی کردم ولی با
    سرسختی مخالفت نموديد و فرمان مرا پشت سر انداختيد تا به دلخواه شما
    تن دردادم [10] ای گروه کم عقل و ای کم فکرها [11] من کار خلافی انجام نداده
    بودم و نمي خواستم به شما زيان برسانم .

  6. #36
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 37
    [12] سخنی است از امام که در حکم خطبه است زورمند در برابرم ذليل
    است تا حق را از او بگيرم [13] آن دم که همه از ترس در خانه نشسته
    بودند من قيام کردم و آنگاه که همگی خود را پنهان کرده بودند من
    آشکارا به ميدان آمدم 000 [1] و همان زمان که همه لب فروبسته بودند من
    سخن گفتم و آن وقت که جمعيت همه توقف کرده بودند من با راهنمائی
    نور خدا به راه افتادم فرياد نمي زدم [2] صدايم از همه آهسته تر اما از
    همه پيشگامتر بودم زمام امر را به دست گرفتم و پرواز کردم و جائزه
    سبقت در فضائل را بردم . [3] همانند کوهی که تندبادها آن را به حرکت در
    نمي آورد و طوفانها آن را از جای بر نمي کند هيچکس نمي توانست عيبی در
    من بيابد [4] و هيچ سخن چينی جای طعن در من نمي يافت . ستمديدگانی که در
    نظرها ذليل و پستند از نظر من عزيز و محترمند تا حقشان را بگيرم [5] و
    نيرومندان ستمگر در نظر من حقير و پستند تا حق ديگران را از آنها
    بستانم . در برابر فرمان خدا راضی و تسليم امر او هستيم [6] آيا گمان
    مي کنيد ممکن است من به رسولخدا ( ص ) دروغ ببندم ؟ [ و اگر از او
    خبری غيبی نقل مي کنم ممکن است خلاف واقع باشد ؟ ] . [7] بخدا سوگند
    من نخستين کسی هستم که وی را تصديق کردم و هرگز من اول کسی نخواهم بود
    که او را تکذيب نمايم . در کار خود انديشه کردم [8] ديدم اطاعت [ فرمان
    پيامبر خدا ( ص ) بر بيعت [ اجباری با متصديان حکومت ] مقدم است و
    هنوز پيمان پيامبر ( ص ) در مورد ديگران [ برای حفظ موجوديت اسلام ]
    در گردن من مي باشد :

  7. #37
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 38
    [9] سخنی است که امام درباره معنی شبهه ايراد فرموده است [10] شبهه
    را از اين رو شبهه نام نهاده اند که شباهت به حق دارد اما برای
    دوستان خدا نوری که آنان را در تاريکيهای شبهه راهنمائی کند يقين
    آنها است [11] و راهنمای آنها مسير هدايت است ولی دشمنان خدا گمراهيشان
    آنها را به شبهات دعوت مي کند [12] و راهنمای آنها کوری باطن است آنکس
    که از مرگ بترسد هرگز به خاطر اين ترس از مرگ نجات نمي يابد
    [13] همانطور که آن کس که مرگ را دوست دارد برای هميشه در اين جهان باقی
    نخواهد ماند .

  8. #38
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 39
    [14] هر چه شما را دعوت مي کنم اجابت نمي کنيد [15] گرفتار مردمی شده ام که
    هر گاه فرمانشان دهم اطاعت نمي کنند و چون دعوتشان نمايم اجابت
    نمي نمايند . ای بي اصلها [1] در ياری پروردگارتان منتظر چه هستيد ؟ آيا
    دين نداريد که شما را گرد آورد ؟ و يا غيرتی که شما را به خشم وادارد ؟
    [2] در ميان شما بپاخاسته ام هر چه فرياد مي کشم و از شما ياری مي طلبم
    [3] سخن مرا نمی شنويد و از دستورم اطاعت نمي نمائيد تا چهره واقعی کارهای
    بد آشکار گردد [4] نه با شما مي توان انتقام خونی گرفت و نه با کمک شما
    به هدف مي توان رسيد شما را به ياری برادرانتان دعوت کردم [5] همانند
    شتری که از درد بنالد آه و ناله سر داديد و يا همانند حيوانی که پشتش
    زخم باشد کندی کرديد [6] تنها گروه کمی به سوی من شتافتند اما آنها نيز
    افراد مضطرب و ناتوانی بودند [7] که گويا آنها را به سوی مرگ مي برند در
    حالی که آن را با چشم خود مي نگرند [8] سيدرضی مي گويد : متذائب يعنی
    مضطرب از تذائبت الريح [ بادهای مختلف وزيد ] گرفته شده
    و اينکه عرب به گرگ ذئب مي گويد آن نيز از همين ماده است
    زيرا به هنگام راه رفتن يکنوع اضطراب در او ديده مي شود .



  9. #39
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 40
    [9] سخنی است که امام ( ع ) به هنگام شعار خوارج که مي گفتند لا حکم
    الا لله فرموده است آری لا حکم الا لله : امام هنگامی که شنيد
    خوارج مي گويند لا حکم الا لله [ فرمانی جز فرمان خدا نيست ] [10] فرمود
    سخن حقی است که از آن اراده باطل شده آری درست است فرمانی جز
    فرمان خدا نيست [11] ولی اينها مي گويند : زمامداری جز برای خدا نيست در
    حالی که مردم به زمامداری نيازمندند [12] خواه نيکوکار باشد يا بدکارتا
    مؤمنان در سايه حکومتش به کار خويش مشغول و کافران هم بهره مند شوند
    [13] و مردم در دوران حکومت او زندگی را طی کنند و به وسيله او اموال
    بيت المال جمع آوری گردد و به کمک او با دشمنان مبارزه شود جاده ها امن
    و امان [14] حق ضعيفان از نيرومندان گرفته شود نيکوکاران در رفاه و از دست
    بدکاران مردم در امان باشند [1] و در روايت ديگر آمده است امام ( ع )
    چون سخن خوارج را شنيد که مي گفتند : فرمانی جز فرمان خدا نيست فرمود
    [2] منتظر حکم خدا درباره شما هستم [3] و نيز فرمود : اما در زمان حکومت
    پاکان پرهيزگاران به خوبی انجام وطيفه مي کنند ولی در حکومت بدکاران
    [4] ناپاکان از آن بهره مند مي شوند تا مدتش سر آيد و مرگش فرارسد

  10. #40
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 41
    [5] در اين خطبه از پيمان شکنی و حيله گری نهی مي کند و انسانها را از آن
    برحذر مي دارد وفا همزاد راستگوئی است [6] ای مردم وفا همزاد
    راستگوئی است سپری محکمتر و نگهدارنده تر از آن سراغ ندارم [7] آن کس که
    از وضع رستاخيز آگاه باشد خيانت نمي کند . در زمانی بوجود آمده ايم [8] که
    بيشتر مردم خيانت و حيله گری را کياست و عقل مي شمارند و نادانان آنها
    را اهل تدبير مي خوانند [9] چگونه فکر مي کنند ؟ خداوند آنها را بکشد چه
    بسا شخصی به تمام پيش آمدهای آينده آگاه است و طريق مکر و حيله را
    خوب مي داند [10] ولی فرمان الهی و نهی پروردگار مانع او است و با اينکه
    قدرت بر انجام آن دارد آن را به روشنی رها مي سازد [11] ولی آنکس که از
    گناه و مخالفت فرمان حق پروا ندارد از همين فرصت استفاده مي کند .

صفحه 4 از 24 نخستنخست 1234567891011121314151617181920212223 ... آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •