صفحه 9 از 24 نخستنخست 123456789101112131415161718192021222324 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 238

موضوع: خطبه های حضرت علی (ع)

  1. #81
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 82
    [10] از سخنانی است که امام ( ع ) در مذمت دنيا فرموده : [11] چگونه
    توصيف کنم سرمنزلی را که ابتدای آن سختی و مشقت است و پايان آن فنا
    و نيستی در حلال آن حساب است و در حرامش عقاب [12] ثروتمندش فريب
    مي خورد و فقير و گدايش محزون مي گردد چه بسيار کسانی که به دنبالش
    بدوند و به آن نرسند [13] و چه بسيار کسانی که رهايش سازند و به آنها روی
    آورد هر کس با چشم بصيرت و عبرت به آن بنگرد به او بصيرت و بينائی
    بخشد ؟ و آن کس که چشمش به دنبال آن باشد و فريفته آن گردد از ديدن
    حقايق نابينايش کند . [1] سيدرضی مي گويد : اگر خوب در اين جمله امام
    ( ع ) و من ابصر بها بصرته [ کسی که با چشم بصيرت به آن بنگرد
    بينايش کند ] تامل شود در آن معنی شگفت آور و مقصود ژرفی يافت خواهد
    شد که به پايانش نتوان رسيد مخصوصا اگر جمله من ابصر اليها اعمته
    [ کسی که منتهی آرزوی خود را دنيا قرار دهد کورش خواهد کرد ] کنار
    جمله بالا گذارده شود در اينصورت به خوبی فرق واضحی بين آن دو يافت
    خواهد شد فرقی روشن شگفت انگيز و آشکار

  2. #82
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 83
    [2] خطبه درخشان يکی از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده
    است از خطبه های شگفت انگيزی است که به نام خطبه غراء ناميده
    شده است . صفات خدا:[3] ستايش مخصوص خداوندی است که علو مرتبه اش
    بخاطر قدرت او است و نزديکيش به مخلوقات به واسطه عطا و بخشش او
    [4] هم او است بخشنده تمام نعمتها و دفع کننده تمام شدائد و بلاها او را
    مي ستايم در برابر عواطف کريمانه [5] و نعمتهای وسيع و گسترده اش به او
    ايمان مي آورم چون مبدء هستی و ظاهر و آشکار است و از او هدايت
    مي طلبم چون راهنما و نزديک است [6] از او ياری مي جويم چون توانا و پيروز
    است بر او توکل مي کنم چون تنها ياور و کفايت کننده است . [7] گواهی
    مي دهم که محمد ( ص ) بنده و فرستاده اوست [8] او را فرستاده تا
    فرمانهايش را اجرا کند و به مردم اتمام حجت نمايد و آنها را در
    برابر اعمال بد بيم دهد . [9] توصيه به پرهيزکاری [10] ای بندگان خدا شما را
    به ترس از خدائی که برای بيداری شما مثلها زده [ و پندها داده ]
    سفارش مي کنم [11] خداوندی که اجل و سرآمد زندگی شما را معين کرده و
    لباسهای فاخر را بر شما پوشانده زندگی پر وسعت به شما بخشيده [12] و با
    حساب دقيق خود به شما احاطه دارد در برابر کارهای نيک پاداش برای
    شما قرار داده و با نعمتهای گسترده و بخششهای وسيع گرامی داشته
    [1] و به وسيله پيامبران و دستورات رسا و روشن از مخالفت فرمانش بيم داده
    است . [2] تعداد شما را به خوبی مي داند و چند صباحی توقف در اين سرای
    آزمايش و عبرت برايتان مقرر داشته [3] در اين دنيا آزمايش مي شويد و در
    برابر اعمالتان محاسبه مي گرديد . [4] دگرگونيهای دنيا [5] [ آری ] آب اين
    جهان هميشه تيره و همواره با گل و لای توام بوده است منظره ای دلفريب
    [6] و سرانجامی خطرناک دارد فريبنده و دل انگيز است اما دوامی ندارد نوری
    است در حال غروب سايه ای است زوال پذير [7] و ستونی است مشرف بر سقوط و
    هنگامی که نفرت کنندگان به آن دل بستند و بيگانگان از آن به آن
    اطمينان پيدا کردند آنها را بر زمين مي کوبد [8] و با دامهای خود آنها را
    گرفتار مي سازد و تيرهای خود را بسوی آنان پرتاب مي کند .[9] طناب مرگ
    به گردن انسان مي افکند و بسوی گوری تنگ [10] و جايگاهی وحشتناک که از
    آنجا محل خويش را در بهشت و دوزخ مي بيند و پاداش اعمال خود را
    مشاهده مي کند مي کشاند . [11] همچنان آيندگان به دنبال گذشتگان گام مي نهند
    نه مرگ از نابودی مردم دست مي کشد [12] و نه مردم از گناه . و همچنان تا
    پايان زندگی [13] و سرمنزل فنا و نيستی آزادانه پيش مي روند . [14] تا
    آنجا که امور پي درپی بگذرد و زمانها سپری گردد و رستاخيز برپاشود [15] در
    آن زمان آنها را از بيغوله های گور و لانه های پرندگان و جايگاه درندگان
    [16] و ميدانهای جنگ بيرون مي آورد باشتاب بسوی فرمان پروردگار روی
    مي آورند [17] به صورت دستجات خاموش و صفوف ايستاده حاضر مي شوند گر چه
    جمع آنها بسيار است ولی از ديدگاه علم نافذ پروردگار مخفی نمي مانند .
    و به خوبی صدای [ فرشتگان ] به گوش آنها مي رسد [1] لباس نياز و خضوع به
    تن پوشيده اند [2] درهای حيله و فريب بسته شده آرزوها قطع گرديده دلها
    ساکن [3] صداها [ از اوج خويش افتاده ] آهسته از گلو بيرون آيد عرق از
    گونه ها سرازير اضطراب و وحشت آنها را فراگرفته است [4] بانگی رعدآسا
    گوشها را به لرزه آورد و به سوی پيشگاه عدالت [5] برای دريافت کيفر و
    پاداش و بهره مندشدن از ثواب فراخوانده مي شوند .[6] بندگانی که با دست
    توانای او آفريده شده اند و بي اراده خويش به وجود آمده و پرورش
    يافته اند [ و مالک خود نيستد ] در چنگال مرگ قرار گرفته [7] و در گهواره
    گور آرميده از هم متلاشی مي شوند و به تنهائی سر از لحد برمي آورند [8] و
    برای درک پاداش قدم به صحنه قيامت مي گذارند به دقت سرشماری شده و
    به حسابشان رسيدگی می گردد اين چند روزه به خاطر اين مهلت يافته اند
    که در جستجوی راه صحيح برآيند [9] و راه نجات به آنها ارائه شده اين چند
    روز عمر [ نه بخاطر اين است که سرکشی کنند بلکه برای آن است ] که
    رضايت خدا را جلب نمايند [10] طلمت و تاريکيهای شک و ترديد از آنها
    کنار زده شده آنها را آزاد گذارده اند تا برای مسابقه [ در قيامت ]
    خود را آماده سازند آنها را آزاد گذارده اند تا فکر و انديشه خود را
    برای يافتن حق به کار برند [11] و در کسب نور الهی در مدت زندگی تلاش و
    کوشش کنند . [12] چه مثلهای صائب و رسائی و چه
    اندرزهائی دلنشين ولی به شرط آنکه با قلبهای پاک مواجه گردد [13] و در
    گوشهای شنوائی فرو رود و به راي هائی جازم و عقلهای کاملی دست يابد .
    [14] تقوا پيشه کنيد تقوای کسی که چون بشنود احساس مسک وليت کند و چون
    گناه کند اعتراف نمايد و چون احساس مسک وليت نمايد قيام به عمل کند
    [15] و چون بيمناک گردد به طاعت حق مبادرت ورزد و [ چون به مرگ و لقای
    پروردگار ] يقين کند نيکی نمايد و هرگاه درس عبرت به او دهند عبرت
    پذيرد . و هرگاه او را برحذر دارند قبول کند [16] و اگر منعش کردند از
    نافرمانی بازايستد [ دعوت خدا ] را پاسخ گويد و بسوی او بازگردد و
    چون بازگردد توبه کند 000 و چون تصميم به پيروی از پيامبران گيرد
    دنبال آنان گام بردارد [1] چون نشانش دهند ببيند و بسرعت به سوی حق
    حرکت کند و از نافرمانيها فرار نمايد ذخيره ای بدست آورد [2] و باطن
    خويش را پاکيزه و آخرت خود را آباد سازد زاد و توشه ای برای روز
    حرکت [3] و هنگام حاجت و سرمنزل نياز تهيه کند همه اينها را پيش از خود
    به منزلگاه جاويدانی بفرستد . [4] ای بندگان خدا از نافرمانی او بپرهيزيد
    به خاطر هدفی که شما را برای آن آفريده و آنچنانکه به شما هشدار داده
    از مخالفتش برحذر باشيد [5] تا استحقاق آن چه را به شما وعده داده پيدا
    کنيد که وعده او مسلم و تهديد او وحشتناک است .[6] يادآوری نعمتهای
    گوناگون [7] خداوند برای شما گوشهائی آفريده که آنچه را مي شنويد حفظ کنيد
    و چشمهائی که در تاريکی حقايق را ببينيد و هر عضوی را به نوبه خود
    اعضائی داد [9] که در ترکيب بندی و دوام متناسب و هم آهنگ با يکديگرند
    با بدنهائی که با ساختمان موزون خود قائم و برقرارند [10] و با دلهائی که
    آماده پذيرش مواهب او هستند از نعمت های او برخوردار بوده و موجبات
    امتنان وی آشکار است . [11] با وسائلی که تندرستی شما را حفظ مي کند
    عمرهائی برايتان مقدر فرموده ولی مقدار آن از شما پنهان است : [12] و از
    آثار گذشتگان برايتان عبرتها ذخيره کرده لذتهائی که از دنيا بردند و
    موهبتهائی که قبل از گلوگيرشدن به مرگ از آن بهره مند مي گرديدند .
    [13] سرانجام دست نيرومند مرگ گريبان آنها را گرفت و بين آنها و آمالشان
    جدائی افکند و با فرارسيدن اجل به سرعت آنها را از آرزوها بريد [14] آنها
    به هنگام تندرستی چيزی برای خود نيندوختند و در نخستين زمان زندگی
    عبرت نگرفتند [15] آيا کسی که جوان است جز پيری انتظار دارد ؟ [16] و افرادی
    که برخوردار از نعمت تندرستی هستند جز حوادث بيماری را چشم براه
    مي باشند ؟ [17] و آيا کسيکه باقی است جز فنا را منتظر است ؟ با اينکه
    هنگام فراق و جدائی [18] و لرزه اضطراب و ناراحتی مصيبت نزديک شده که حتی
    فروبردن آب دهان برای او مشکل شود 000 [1] و از فرزندان و بستگان ياری
    جويد [2] آيا آنها مي توانند مرگ را از او دفع کنند ؟ و يا ناله های آنان
    و فريادشان برای او سودی دارد ؟ [ نه ] او به سرزمين مردگان سپرده
    مي شود [3] و در تنگنای قبر تنها مي ماند حشرات پوستش را از هم مي شکافند [4] و
    سختيهای گور او را مي پوساند و از پای در مي آورد تندبادهای سخت آثار
    او را نابود مي کند [5] و گذشت شب و روز نشانه های او را از ميان مي برد
    اجساد پس از طراوت و تازگی تغيير مي پذيرند [6] و استخوانها بعد از
    توانائی پوسيده مي گردند ارواح گروگان مسک وليت اعمال خويشند [7] و در آنجا
    به اسرار نهانی يقين حاصل مي کنند نه بر اعمال صالحشان چيزی افزوده
    مي شود و نه از اعمال زشتشان مي توانند توبه کنند . [8] آيا شما فرزندان و
    پدران و برادران و بستگان همان مردم نيستيد [9] که گام جای گام آنها
    نهاديد ؟ و در همان جاده ای قدم مي نهيد که آنها نهادند و روش آنان
    را دنبال مي کنيد ؟ [10] دلها از بهره گرفتن سخت شده و از رشد معنوی
    بازمانده و در غير طريق حق راه پيمائی مي کنند [11] گويا آنها مقصود نيستند
    و گويا آنها نجات و رستگاری را در تحصيل دنيا مي دانند
    [12] آگاه باشيد عبور شما از صراط خواهد بود گذرگاهی که عبور از آن خطرناک
    است معبری که قدم در آن لرزان مي شود [13] و بارها مي لغزد . ای بندگان خدا
    از خدا بترسيد همچون ترس صاحب عقلی که فکر قلبش را مشغول ساخته [14] و
    ترس بدنش را خسته کرده شب زنده داری خواب او را هم از چشمش ربوده
    [15] اميد به رحمت خدا او را به تشنگی روزه روزهای گرم واداشته زهد در
    دنيا خواهشهای نفس را از او گرفته [16] به سرعت زبانش به ذکر خدا مي گردد
    برای ايمنی در قيامت ترس از مسک وليت را پيش فرستاده [17] از راههای
    ديگر جز راه حق چشم پوشيده در بهترين و راست ترين راهی سير مي کند که
    آن راه مطلوب خدا است . [1] فريب آنچه انسان را مغرور مي کند و از راه
    منصرف مي سازد نخورده امور مشتبه او را نابينا نساخته [2] مژده بهشت و
    زندگي کردن در آسايش [3] و نعمت در بهترين جايگاه و ايمن ترين روزها او
    را خشنود ساخته است . از گذرگاه زودگذر دنيا با پسنديده ترين طرز
    گذشته [4] توشه سعادت آخرت را پيش فرستاده و از ترس آن روز به عمل صالح
    مبادرت ورزيده ايام زندگی با سرعت مشغول بندگی بوده [5] در طلب خشنودی
    پروردگار رغبت و ميل کامل داشته از آنچه بايد فرار کند برکنار بوده
    امروز رعايت فردای خويش را نموده آينده خويش را ديده است . [6] بهشت
    برين شايسته ترين پاداش نيکوکاران و دوزخ مناسب ترين کيفر بدکاران
    است [7] خدا برای انتقام گرفتن و ياري کردن کافی است و قرآن برای
    بازخواست کردن و داوري خواستن کفايت مي نمايد . [8] توصيه به تقوا [9] توصيه
    مي کنم شما را به تقوا و پرهيز از خدائی که با انذار خود راه عذر را بر
    شما مسدود ساخته و با دليل روشن حجت را تمام کرده [10] و شما را
    برحذرداشته از دشمنی که مخفيانه در سينه های شما راه مي يابد و آهسته در
    گوشها مي دمد [11] گمراه و پست مي سازد نويد مي دهد و انسان را به خواهش
    وامي دارد گناهان و جرائم زشت را نيکو جلوه مي دهد [12] و گناهان بزرگ را
    سبک مي شمرد و به تدريج پيروان خود را فريب داده و در سعادت را به
    روی گروگان خود مي بندد [13] [ در سرای آخرت ] آنچه را که آراسته انکار
    مي کند و آنچه آسان جلوه داده بزرگ مي شمارد و از آنچه آنها را ايمن
    کرده سخت مي ترساند 000 [14] قسمتی از اين خطبه که درباره چگونگی آفرينش
    انسان است . [15] مگر اين همان نطفه و خون نيم بند نيست که [16] خداوند او را
    در تاريکيهای رحم و غلافهای تودرتوی [ شکم مادر ] آفريد تا [ بصورت ]
    جنين در آمد سپس کودکی شيرخوار شد [17] کم کم بزرگتر گرديد تا نوجوانی [
    خوش منظر ] گرديد : و به او فکری حافظ و زبانی گويا بخشيد [18] تا درک کند
    و عبرت گيرد و از بديها بپرهيزد تا به حد کمال رسيد و بر پای خود
    ايستاد 000 [1] آغاز به تکبر کرد رو گردانيد و بي پروا در بيراهه گام نهاد
    هوا و هوس را از اعماق وجود خود بيرون مي کشد [2] و برای به دست آوردن
    خواسته های دل و لذت بي حساب در دنيا خود را به رنج مي افکند [3] هرگز
    نمي پندارد مصيبتی برايش پيش مي آيد . پرهيز و خشوعی ندارد در حال
    فتنه و فريب به سر مي برد [4] و در دل بدبختيها کمی زندگی کرده در حالی که
    در برابر آنچه از دست داده بدل و عوضی به دست نياورده [5] و وظائف واجب
    خود را ترک نموده . هنوز کوشش او در راه هوا و هوس و بدست آوردن
    آرزوهايش پايان نپذيرفته [6] که نارا حتيهای مرگ به او نزديک مي شود
    روزها متحير و شبها در درون دردها و بيماريها [7] تا به صبح بيدار است در
    ميان برادری غمخوار و پدری مهربان افتاده [8] و صدای [ همسرش ] به گريه
    بلند است . [ و همسر يا مادرش ] در کمال اضطراب و ناراحتی به سينه
    مي کوبد [9] اما او در حالت بيهوشی و سکرات مرگ و غم و اندوه بسيار و
    ناله دردناک و جان دادن و با حالت انتظاری رنج آور دست به گريبان
    است [ و سرانجام جان مي سپارد ] [10] سپس او را مايوسانه در کفن مي پيچند و
    در حالی که آرام و تسليم است [11] برمي دارند و بر روی چوبهای تابوت
    مي افکنند خسته و کوفته و لاغر به سفر آخرت که در پيش دارد مي رود
    [12] دوستان و فرزندان و جمع برادران او را به دوش مي کشند و تا سرمنزل
    غربت [13] و خانه ای که هرگز از او نمي توان ديدن کرد و در وحشت و تنهائی
    بايد در آن بسر برد او را پيش مي برند [ و در درون قبرش مي گذارند ] .
    اما هنگامی که تشييع کنندگان و ناله سردهندگان برگردند [14] وی را در حفره
    گور مي نشانند . او از ترس و تحير در سک وال و لغزش در امتحان آهسته
    سخن مي گويد [15] و بزرگترين بلا در آنجا آب سوزان آتش دوزخ [16] و برافروختگی
    شعله ها و نعره های آتش است نه لحظه ای مجازات او آرام مي گيرد که
    استراحت کند [17] و نه آرامشی وجود دارد که از درد او بکاهد و نه قدرتی که
    مانع کيفر او شود نه مرگی است که او را از اينهمه ناراحتی برهاند 000
    [1] و نه خوابی که اندوهش را برطرف سازد ميان مجازاتهای گوناگون و
    کيفرهای کشنده گرفتار است از چنين سرنوشتی به خدا پناه مي بريم [2] ای
    بندگان خدا کجا هستند آنان که در طول عمر از نعمت برخوردار بودند ؟
    کجايند آنها که تعليم يافتند و درک کردند اما مهلتشان دادند ولی آنها
    به لهو و لعب پرداختند [3] و آنها را از آفات به دور داشتند اما آنان
    فراموش کردند ؟ زمانی طولانی به آنها مهلت و عطايای نيکو داده شد و
    آنها را از کيفر دردناک برحذر داشتند [4] و به نعمتهای بزرگ وعده دادند
    و از گناهانی که انسان را در ورطه هلاکت مي افکند و از عيبهائی که
    باعث خشم خدا مي شود برحذر داشتند [ ولی آنها از تمام اين امور پند
    نگرفتند ] . [5] ای دارندگان چشمها گوشها سلامت و متاع دنيا هيچ راه
    گريز [6] يا خلاص پناهگاه و يا فرار يا بازگشتی هست ؟ يا نه ؟ به کجا رو
    کرده [7] و به کدام سو مي رويد ؟ و به چه چيز مغرور مي شويد ؟ تنها بهره هر
    کدام شما از زمين [8] به اندازه طول و عرض قامت شما است در حالی که
    گونه ها بر خاک سائيده مي شود . [9] هم اکنون ای بندگان خدا تا ريسمانهای
    مرگ بر گلوی شما نيفتاده و روح شما برای به دست آوردن کمالات آزاد
    است [10] و جسدها راحت و در وضعی قرار داريد که مي توانيد با کمک يکديگر
    مشکلات را حل کنيد و هنوز مهلتی داريد [11] و جای تصميم و توبه و بازگشت
    از گناه باقی مانده [ از فرصت استفاده کنيد ] : [12] پيش از آنکه در شدت
    تنگنای وحشت و ترس و اضمحلال و نابودی قرار گيريد [13] و پيش از آنکه
    مرگی که در انتظار شما است شما را فراگيرد و دست قدرت و توانای
    عزيز مقتدر شما را اخذ کند [ آری پيش از همه اينها فرصت را غنيمت
    شماريد ] . [14] شريف رضی مي گويد : در خبر است هنگامی که امام ( ع ) اين
    خطبه را ايراد فرمود : بدنها به لرزه اشکها سرازير و دلها ترسان شد و
    جمعی از مردم اين خطبه را غراء ناميده اند .



  3. #83
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 85
    [11] از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده و در آن هشت قسمت
    از صفات جلال خدا آمده است . [12] گواهی مي دهم که جز [ الله ] خدای
    بي شريک معبودی نيست همان مبدا نخستينی که پيش از او چيزی نبوده [13] و
    آخری که انتها ندارد صفاتش در وهم نيايد و عقلها چگونگی کنه ذاتش را
    درک نکنند [14] تجزيه و تبعيض در او راه ندارد و چشمها و قلبها توانائی
    احاطه به او را پيدا نمي کنند [1] اين نيز قسمتی از خطبه بالا است . ای
    بندگان خدا از آنچه عبرت آور و منفعت بخش است پند گيريد و از آيات
    روشن در عبرت فرورويد [2] و از انذارهای رسا و بليغ خوف و وحشت نمائيد
    و از يادآوری و مواعظ بهره مند گرديد [3] آن چنان که گويا چنگال مرگ در
    پيکر شما فرورفته و علاقه و آرزوها از شما رخت بربسته [4] و شدائد و
    سختيهای مرگ و آغاز حرکت بسوی رستاخيز به شما هجوم آورده . [5] آن روز
    که همراه هر کس گواه و سوق دهنده ای است سوق دهنده ای که تا صحنه
    قيامت او را مي راند و شاهدی که به اعمال او گواهی مي دهد [7] قسمت ديگر
    اين خطبه درباره صفت بهشت است [8] درجاتی است يکی از ديگری برتر و
    سرمنزلهائی است متفاوت نعمتهايش پايان ندارد [9] ساکنانش از آن بيرون
    نخواهند شد آنها که هميشه در آنند هرگز پير نشوند و آنان که در آن
    مسکن گزيده اند گرفتار شدائد نخواهند شد .

  4. #84
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 84
    [1] يکی از خطبه های امام ( ع ) است که در آن سخنی از عمروعاص آلوده و
    ستمگر به ميان آمده [2] شگفتا پسر آن زن بدنام در ميان مردم شام نشر
    مي دهد که من اهل مزاح هستم [3] مردی شوخ طبع که مردم را سرگرم شوخی مي کند .
    حرفی به باطل گفته و سخنی به گناه انتشار داده است . [4] آگاه باشيد
    بدترين گفتار دروغ است او سخن مي گويد و دروغ مي گويد وعده مي دهد و
    تخلف مي نمايد [5] درخواست مي کند و اصرار مي ورزد اگر از او چيزی درخواست
    شود بخل ميکند به پيمان خيانت مي نمايد و پيوند خويشاوندی را قطع
    مي کند [6] به هنگام نبرد سر و صدا راه مي اندازد و تهييج و تحريض مي نمايد [
    اما اين سر و صدا ] تا هنگامی است که دست به شمشيرها نرفته [7] در اين
    هنگام برای رهائی جانش بهترين و بزرگترين نقشه اش آن است که جامه اش
    را بالا زند و عورت خود را آشکار سازد [ تا از کشتن او چشم پوشی شود
    [8] آگاه باشيد به خدا سوگند ياد مرگ مرا از شوخی و سرگرمی بازمي دارد
    [9] ولی او را فراموشی آخرت از گفتن سخن حق بازداشته است او حاضر نشد
    با معاويه بيعت کند جز اينکه از او مزدی بدست آورد [10] و در برابر از
    دست دادن دينش بهائی گرفت .

  5. #85
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 86
    [10] يکی از خطبه هائی است که امام ( ع ) درباره صفات خدا و موعظه مردم
    به تقوا ايراد فرموده است . [11] به تمام اسرار آگاه است و از همه
    ضميرها باخبر به همه چيز احاطه دارد [12] و بر همه چيز پيروز است و بر
    همه اشياء غالب و قادر است . [13] آنان که اهل عملند پيش از آنکه اجلشان
    فرارسد در ايام مهلت بايد به عمل پردازند [14] و در ايام فراغت پيش از
    آنکه گرفتار شوند تلاش کنند و قبل از آنکه راه گلو بسته شود نفس
    بکشند . [15] برای خود و جائی که مي روند توشه آماده کنند از اين سرا که
    سرانجام بايد کوچ کرد برای منزلگاه ابدی تدارک بينند . [1] ای مردم شما
    را به خدا خدا را در نظر آوريد و برای آنچه از شما حفظ آن را
    خواسته اند يعنی قرآن مجيد بکوشيد و در آنچه نزد شما وديعه گذاشته که
    همان حقوق خدا است کوتاهی نکنيد [2] زيرا خداوند شما را عبث نيافريده
    و مهمل وانگذاشته [3] و شما را در جهالت و نابينائی سرگردان رها نکرده
    است . کردارتان را بيان کرده و وظائفتان را به شما ياد داده [4] و سرآمد
    زندگی شما را مشخص ساخته کتابی بر شما نازل کرده که روشنگر همه چيز
    است پيامبرش را مدتی در ميان شما گذارد [5] تا برای او و شما آئينی که
    مورد رضای او است و کتاب آسمانيش بازگو مي کند تکميل کند . [6] اوامر و
    نواهی خدا و آنچه مورد رضايت و نارضائی او بود با زبان وی بيان فرمود
    [7] راه عذر را بر شما بربست و حجت را بر شما تمام کرد [8] اعلام خطر نموده و
    از عذاب شديد شما را بيم داد [9] پس باقيمانده عمر خويش را دريابيد و
    استقامت و صبر را پيشه کنيد [10] چه اينکه باقيمانده در برابر ايام زيادی
    که به غفلت گذشته است بسيار کم است . [11] به خود بيش از حد آزادی
    مي دهيد که اين شما را به ستمگری مي کشاند [12] و آنقدر هم مداهنه و سستی
    نورزيد که سستی شما را به معصيت [ مصيبت ] مي کشاند . [13] ای بندگان خدا
    آن کس که نسبت به خود از همه خيرخواه تر است در برابر خداوند از همه
    مطيع تر خواهد بود و آن کس که خويشتن را بيشتر مي فريبد [14] گناهکارترين
    مردم در برابر خدا است . مغبون واقعی کسی است که خود را مغبون سازد
    و آن کس مورد غبطه خواهد بود که دينش سالم بماند [15] سعادتمند آن است
    که از وضع ديگران عبرت گيرد و شقاوتمند آن که فريب هوا و هوسها
    بخورد . [16] آگاه باشيد : رياکاری و تظاهر هر چند هم کم باشد شرک است
    همنشينی با هواپرستان ايمان را به دست فراموشی مي سپارد [17] و شيطان را به
    حضور مي کشاند از دروغ برکنار باشيد که از ايمان فاصله دارد [18] راستگو در
    مسير نجات و بزرگواری است اما دروغگو بر لب پرتگاه هلاکت و پستی
    قرار گرفته است . [1] حسد نورزيد که حسد ايمان را به باد مي دهد آنچنانکه
    آتش هيزم را خاکستر مي کند [2] کينه يکدگر را در دل راه مدهيد که هرگونه
    خير و برکت را نابود مي سازد . بدانيد آرزوهای دور و دراز عقل را
    گمراه مي کند [3] و ياد خدا را بدست فراموشی مي سپارد بنابراين به آرزوها
    اعتنا نکنيد که فريبنده است و صاحبش را فريب مي دهد .



  6. #86
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 87
    [4] از خطبه هائی استکه امام ( ع ) درباره صفات نيکان و بدان و مقام
    عترت پيامبر ( ص ) ايراد فرموده است [5] ای بندگان خدا محبوب ترين
    بندگان نزد خداوند کسی استکه او را در راه پيروزی بر هوسهای سرکش
    نفس ياری کرده [6] آنکس که جامه زيرينش اندوه [ در برابر مسک وليتها ] و
    جامه روئينش ترس از [ خدا ] است . چراغ هدايت در قلبش روشن شده [7] و
    وسائل لازم برای روزی که در پيش دارد فراهم ساخته دورها را برای خود
    نزديک [8] و شدائد را بر خود آسان نموده است به اين جهان نگاه کرده
    حقايق آنرا با ديده بصيرت ديده بياد خدا افتاده و اعمال نيک فراوان
    بجا آورده از سرچشمه گوارا خود را سيراب نموده : [9] سرچشمه ای که به
    آسانی در اختيارش قرار گرفته از آن نوشيده است از راه هموار و
    مستقيم قدم بر داشته [10] جامه شهوات از تن بيرون کرده و به جز يک غم از
    تمام غمها خود را برکنار داشته است [11] از صف کوران و مشارکت هواپرستان
    خارج شده و کليد درهای هدايت [12] و قفل درهای ضلالت و پستی گرديده است
    راه هدايت را با بصيرت ديده و در آن گام گذاشته [13] نشانه ها و علامتهای
    اين راه را خوب شناخته است و از امواج متلاطم دريای [ شهوات ] گذشته
    است در ميان دستگيره های محکم هدايت به محکمترين آنها چنگ زده [14] و از
    ميان طنابها به قويترين آنها متمسک شده ايمان او به خدا همانند نور
    آفتاب است [15] در برابر خداوند آنچنان است که هر فرمان از ناحيه او
    صادر شود انجام مي دهد [16] و هر فرعی را به اصلش باز مي گرداند او چراغ
    تاريکيها است . و روشني بخش نابينايان [1] و کليد حل مبهمات دورسازنده
    مشکلات و راهنمای گمشدگان بيابان های زندگی است . [2] سخن ميگويد و خوب
    مي فهماند و يا سکوت ميکند و به سلامت مي رهد برای خدا اعمال خويش را
    خالص کرده آنچنان که خداوند خلوص او را پذيرفته است [3] او از گنجينه های
    آئين خدا است و از ارکان زمين او . خود را ملزم به عدالت نموده و
    [4] نخستين مرحله عدالتش اين است که خواسته های دل را بيرون رانده حق
    مي گويد و به حق عمل مي کند هيچ کار خيری نيست جز آنکه برای انجامش
    بپاخاسته [5] و در هيچ جا گمان نيکی نبرده جز اينکه بسوی آن به راه افتاده
    زمام خود را بدست قرآن سپرده [6] و قرآن رهبر وپيشوای اوست هر جا قرآن
    فرود آيد او بار خويش را در همان جا افکند و هر جا منزل نمايد او
    آنجا را منزلگاه خويش سازد . [7] عالم نمايان [8] و ديگری [ خويش ] را عالم
    خوانده در صورتيکه عالم نيست يک سلسله نادانيها را از جمعی نادان
    فراگرفته [9] و مطالبی گمراه کننده از گمراهانی آموخته دامهائی از
    طنابهای غرور و گفته های دروغين بر سر راه مردم افکنده [10] قرآن را بر
    اميال و خواسته های خود تطبيق مي دهد و حق را به هوسها و خواهشهای دلش
    تفسير مي کند [11] مردم را از گناهان بزرگ ايمنی مي بخشد و جرائم بزرگ را
    در نظرها سبک جلوه مي دهد . مي گويد [12] از ارتکاب شبهات اجتناب مي ورزم
    اما در آنها غوطه ور است مي گويد : از بدعتها کناره گرفته ام ولی در
    آنها غلت مي زند [13] چهره او چهره انسان است و قلبش قلب حيوان راه
    هدايت را نمي شناسد که از آن طريق برود [14] و به طريق خطا پی نبرده تا آن
    را مسدود سازد پس او مرده ای است در ميان زندگان [15] عترت پيامبر ( ص )
    [16] کجا مي رويد ؟ و رو به کدام طرف مي کنيد ؟ پرچمهای حق برپا است
    و نشانه های آن آشکار است [17] با اينکه چراغهای هدايت نصب گرديده است
    باز گمراهانه به کجا مي رويد ؟ چرا سرگردان هستيد ؟ [1] در حالی که عترت
    پيامبرتان در ميان شما است آنها زمامهای حقند و پرچمهای دين و
    زبانهای صدق [2] آنها را در بهترين جائی که قرآن را در آن حفظ مي کنيد جای
    دهيد [ در دلها و قلوب پاک ] و همچون تشنگانی برای سيراب شدن به
    سرچشمه زلال آنان هجوم آوريد . [3] ای مردم اين حقيقت را از خاتم انبياء( ص )
    بياموزيد که : [4] هر کس از ما مي ميرد در حقيقت نمرده است و چيزی
    از ما کهنه نمي شود [5] پس آنچه نمي دانيد مگوئيد که بسياری از حقايق در
    اموری است که انکار مي کنيد [6] و از کسيکه دليل بر ضد او نداريد عذرخواهی
    کنيد و من همو هستم . مگر من در بين شما به ثقل اکبر [ قرآن ]
    عمل نکردم ؟ [7] و ثقل اصغر [ عترت پيغمبر ] را در بين شما باقی
    نگذاردم ؟ مگر پرچم ايمان را در بين شما نصب نکردم ؟ [8] و از حدود حلال و
    حرام آگاهتان نساختم ؟ مگر نه اين است که جامه عافيت را با عدل
    خود بر تن شما پوشيدم ؟ [9] و نيکيها را با اعمال و گفتار خود برای شما
    گستردم و ملکات اخلاق انسانی را به شما نشان دادم ؟ [10] پس وهم و گمان
    خود را در آنجا که چشم ژرفای آن را نمي بيند و فکرتان توانائی جولان در
    آن را ندارد به کار مبريد . [11] قسمتی ديگر از اين خطبه است تا آنجا که
    بعضی گمان بردند دنيا به کام بني اميه مي گردد [12] و همه خوبيهايش را
    به آنها مي بخشد . و آنها را از سرچشمه خود سيراب مي سازد [13] و شمشيرشان
    از سر اين امت کنار نخواهد رفت کسانی که چنين مي پندارند در اشتباهند
    [14] چه اينکه سهم آنان جرعه ای از زندگی لذت بخش بيش نيست مدتی آن را
    مي مکند سپس همه را بيرون مي اندازند

  7. #87
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 88
    [1] يکی از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده است و در آن
    اسباب هلاکت ملتها بيان شده است [2] اما بعد خداوند هرگز جباران دنيا را
    در هم نشکسته مگر پس از آنکه به آنان نعمت فراوان بخشيد [ اما آنها
    به جای شکر نعمت بر ظلم و ستم افزودند ] [3] و هرگز استخوان شکسته زندگی
    ملتی را ترميم نکرده مگر پس از آزمايش و تحمل مشکلات فراوان [4] و در
    سختيهائی که شما با آنها مواجه شديد و مشکلاتی که پشت سر گذارديد
    درسهای عبرت فراوانی وجود داشت .[5] نه هر کس مغز دارد انديشمند است
    و نه هر صاحب گوشی شنواست و نه هر چشم داری بينا [6] شگفتا چرا
    تعجب نکنم ؟ از خطا و اشتباه اين گروههای پراکنده با اين دلائل مختلفی
    که بر مذهب خود دارند [7] نه گام به جای گام پيغمبری مي نهند و نه از عمل
    وصی پيغمبری پيروی مي کنند .[8] نه به غيب ايمان مي آورند و نه خود را از
    عيب برکنار مي دارند . به شبهات عمل مي کنند [9] و در گرداب شهوات
    غوطه ورند نيکی در نظرشان همان است که خود نيک مي شمارند و منکر و
    زشتی آن است که خود منکر بشمارند . [10] در حل مشکلات به خود پناه مي برند
    و در مهمات تنها به رای خويش تکيه مي نمايند . [11] گويا هر کدام امام
    خويشتند که به دستگيره های مطمئن و اسباب محکمی که خود مي انديشند و
    خود ساخته اند چنگ زده اند .

  8. #88
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 89
    [12] از خطبه هائی است که امام درباره پيامبر بزرگ اسلام ( ص ) ايراد
    فرموده است [13] هنگامی خداوند رسالت را بر عهده او گذارد که مدتها از
    بعثت پيامبران پيشين گذشته بود و ملتها در خواب عميقی فرورفته بودند
    [1] فتنه و فساد جهان را فراگرفته بود . کارهای خلاف در ميان مردم منتشر
    و آتش جنگ زبانه مي کشيد [2] دنيا بي نور و پر از مکر و فريب گشته بود .
    برگهای درخت زندگی به زردی گرائيده [3] و از ثمره زندگی خبری نبود آب
    حيات انسان به زمين فرورفته منارهای هدايت به کهنگی گرائيده [4] پرچمهای
    هلاکت و بدبختی آشکار شده بود دنيا با قيافه ای زشت و کريه به اهلش
    مي نگريست و با چهره عبوس با طالبانش روبرو بود . [5] ميوه درخت آن
    فتنه و طعامش مردار بود در درون وحشت و اضطراب [6] و در برون شمشير
    حکومت مي کرد . ای بندگان خدا عبرت گيريد و به ياد وضعی که پدران [7] و
    برادرانتان که از جهان رخت بربستند دارند و در گرو آن مي باشند و در
    برابر آن محاسبه مي شوند باشيد . بجان خودم سوگند [8] پيمان خاصی در
    زمينه زندگی و مرگ و نجات از مجازات نه با شما و نه با آنها بسته
    نشده و هنوز روزگار زيادی از آن نگذشته [9] امروز شما با آن روز که در
    اصلاب آنها بوديد زياد دور نيست . [10] بخدا سوگند پيامبر چيزی به آنها
    گوشزد نکرد جز آنکه من همان را به شما مي گويم [11] شنوائی امروز شما از
    شنوائی ديروز آنها کمتر نيست همان چشمها و قلبهائی که در آن وقت به
    آنها داده بودند [12] درست مثل آن را هم امروز به شما بخشيده اند . [13] به خدا
    سوگند شما پس از آنها مطلبی نديده ايد که بر آنها مجهول باشد و شما به
    چيزی اختصاص نيافته ايد که آنان از آن محروم باشند . [14] براستی حوادثی به
    شما روی آورده که مهارکردنش مشکل است و بند زيرتنه اش سست [15] پس
    پيروزيها و نعمتهائی که مغروران هم اکنون در آن هستند شما را نفريبد که
    اين سايه ای است گسترده و کوتاه تا سرآمدی معين

  9. #89
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 90
    [16] در اين خطبه امام از ازليت خداوند و عظمت مخلوقات سخن مي گويد و
    در پايان به مردم اندرز مي دهد [17] سپاس ويژه خداوندی است که بدون
    اينکه ديده شود شناخته شده همو که در آفرينش موجودات به انديشه و
    فکر نياز ندارد 000 [1] آنکه هميشه بوده و تا ابد خواهد بود يعنی زمانيکه
    نه آسمان دارای برجها و صورفلکی بود و نه پرده ها و دربها [2] و نه شبی
    تاريک و نه دريائی آرام نه کوهی با راههای وسيع [3] و نه راههای پرپيچ و
    خم نه زمين گسترده [4] و نه مخلوقی توانا وجود داشت . او است پديدآورنده
    موجودات و وارث آنها همو است معبود خلايق و روزي بخش آنان . [5] خورشيد
    و ماه در راه اطاعت فرمان او سير مي کنند هر تازه ای را [ با گردش خود ]
    کهنه مي سازند و هر دوری را نزديک مي کنند . [6] روزی [ مخلوقات ] را
    بين آنها تقسيم فرموده آثار و اعمال و خيانت چشمها [7] و آنچه در سينه ها
    پنهان مي دارند همه را احصاء کرده و برشمرده است محل استقرار [8] و جايگاه
    آنها را در رحم مادران و صلب پدران و از آن پس تا هنگام مرگ همه را
    مي داند . [9] با وسعتی که رحمتش دارد کيفرش بر دشمنان سخت و سنگين است
    [10] و با اينکه کيفرش شديد است رحمتش همه دوستان را فراگرفته . هر کس
    که در قلمرو کارهای او وارد گردد مغلوب مي شود و کسی که با او به
    منازعه برخيزد نابودش مي سازد [11] و کسی که به مخالفتش برخيزد ذليل
    مي نمايد و آن کس که از در دشمنی درآيد مغلوب مي گردد . هر کس بر او
    تو کل کند پشتيبان او است [12] و هر کس از او درخواست نمايد به او عطا
    مي کند و کسی که به او قرض دهد اداء و سپاسگزارش را پاداش مي دهد .
    [13] ای بندگان خدا پيش از آنکه مورد سنجش قرار گيريد خود را بسنجيد و
    قبل از آنکه شما را به پای حساب ببرند حساب خود را برسيد [14] و تا راه
    نفس گرفته نشده راحت نفس بکشيد و پيش از آنکه به زور شما را منقاد
    کنند فرمان بردار باشيد [15] آگاه باشيد آن کس که به خويش کمک نکند و
    واعظ و مانعی از درون جانش برای او فراهم نگردد [16] از ديگران واعظی و
    مانعی نخواهد يافت



  10. #90
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    خطبه 91
    [1] اين خطبه که به خطبه اشباح معروف است از خطبه های درخشان آنحضرت
    مي باشد مسعده بن صدقه از امام صادق ( ع ) نقل ميکند اميرمؤمنان ( ع )
    اين خطبه را بر منبر کوفه به اين جهت ايراد کرد که شخصی از امام
    خواست خدا را آنچنان برايش توصيف کند که گويا او را با چشم مي بيند
    تا بر معرفتش افزوده گردد امام ( ع ) از اين سخن غضبناک شد و اعلام
    کرد همه حاضر شوند مسجد پر از جمعيت شد امام عليه السلام بر منبر قرار
    گرفت در حالی که غضبناک بود و رنگش متغير پس از ستايش خداوند و
    درود بر پيامبر اسلام چنين فرمود : [2] ستايش مخصوص خداوندی است که بخل
    و جمود بر دارائيش نمي افزايد و سخاوت و بخشش فقيرش نمي سازد [3] اما هر
    بخشنده ای غير از او دارائيش نقصان مي يابد و جز او هر کس دست عطای
    خويش از بخشش بازدارد مذموم شمرده مي شود [4] اوست بخشنده انواع
    نعمتها و بهره ها و مخلوقات همه جيره خوار اويند . [5] روزی همه را تضمين
    کرده و قوت آنها را معين ساخته راه و رسم روشن را به علاقه مندان [6] و
    خواستاران آنچه نزد او است نشان داده چنان نيست که سخاوتش در آنجا
    که از وی بخواهند بيشتر از آنجا که از او نخواهند باشد . [7] او اول است
    اما اولی که قبل ندارد او آخری است که [8] بعد برای او متصور نيست
    [ازلی و ابدی است ] . مردمکهای چشم را از مشاهده ذاتش بازداشته [9] زمان
    بر او نمي گذرد تا حالش دگرگون شود در مکانی نيست [10] که انتقال برای او
    تصور بتوان کرد . اگر آنچه از درون سينه سوزان معادن کوهها بيرون
    مي ريزد [11] و يا آنچه از لبان پر از خنده صدفهای دريا خارج مي شود از
    نقره های خالص و طلاهای ناب [12] درها و مرجانها همه را ببخشد در جود و
    سخايش کمترين اثری نخواهد گذاشت [13] و وسعت نعمتهايش را پايان نخواهد
    داد آنقدر از نعمتهای ذخيره دارد که هر چه مردم درخواست کنند تمام
    نمي شود . [1] چون او سخاوتمندی است که درخواست سائلان چيزی از او کم
    نمي کند و اصرار و الحاح اصرارکنندگان وی را به بخل وانمي دارد . [2] صفات
    خدا در قرآن [3] ای پرسش کننده ای که از صفات خدا سؤال کردی درست بنگر
    آنچه را که قرآن از صفات او بيان مي کند به آن اقتدا کن [4] و از نور
    هدايتش بهره گير شيطان تو را به مشقت فراگرفتن بيش از آنچه در
    کتاب خدا بر تو واجب است [5] و در سنت پيامبر ( ص ) و ائمه هدی
    آمده است نيفکند [6] چيزی را که از صفات او نمي دانی به خدا واگذار چه اين
    منتها حق خداوند برتوست .[7] آگاه باش راسخان در علم آنهايند که
    خداوند آنها را با اقرار اجمالی به تمام آنچه از آنها پوشيده است [8] و
    تفسير آن را نمي دانند از فرورفتن در اسرار نهانی بي نياز ساخته [9] و خدا
    آنان را از اين جهت که در برابر آنچه از تفسير آن بي خبرند به عجز و
    ناتوانی خويش اعتراف دارند ستوده است [10] و ترک بحث و تعمق در آنچه
    خداوند به عهده آنان نگذاشته است رسوخ در علم ناميده [ و آنان را از
    راسخان در علم خوانده ] [11] . به همين مقدار اکتفا کن و عظمت خدای
    سبحان را با مقياس عقل خود اندازه مگير [12] که هلاک خواهی شد . او
    قادری است که اگر نيروی اوهام و عقول برای درک اندازه قدرتش به کار
    افتد [13] و افکار بلند انديشمندان مبرای از خطر وسوسه ها برای فهم عميق
    غيبهای ملکوتش به جولان در آيد [14] و قلب های مملو از عشق مشتاقان برای
    پي بردن به کيفيات اوصافش به سختی به کوشش پردازند [15] و عقلها به
    گونه ای وصف ناشدنی در بدست آوردن علم ذاتيش از راههای بسيار باريک
    گام بردارند [ آری اگر اينها همه بکار افتند ] [16] دست رد به سينه همه
    آنها مي گذارد در حاليکه در تاريکيهای غيب برای خلاص خود به خداوند
    سبحان پناه مي برند [ و هيچيک قادر به درک کنه ذاتش نخواهند بود . ]
    [1] و چون که با رنج و تلاش مايوس شده اند بازمي گردند و اعتراف مي کنند که
    کنه معرفتش را بدست نتوانند آورد [2] و با فکر و عقل نارسای بشر او را
    نتوان درک کرد و اندازه جلال و عزتش در قلب انديشمندان خطور نکند.
    [3] خداوندی که موجودات را از عدم به وجود آورد بدون اينکه از نقشه
    قبلی ديگری اقتباس کند، و يا در آفرينش از آفريننده ای قبل از خود سرمشق
    گرفته باشد.[4] و آن قدر از ملکوت قدرت خود و شگفتيهای آثار حکمتش را
    [5] که با زبان گويا گواهی به وجود آفريدگار توانا مي دهند ، به ما نشان
    داده [6] که ما را بي اختيار به معرفت و شناسائيش دعوت مي کند
    آثار صنع و نشانه های حکمتش در آفريده های بديعش هويدا است [7] آنچه
    آفريده حجت و دليلی بر وجود او هستند هر چند به ظاهر مخلوقی خاموشند
    [8] ولی دليل گويا بر تدبير ذات پاک او مي باشند و گواهی آنها بر
    آفريدگار همواره ادامه دارد . [9] [ خداوندا ] شهادت مي دهم آن کس که تو
    را به مخلوقاتت تشبيه مي کند و برای تو همانند آنها اعضای مختلف و
    مفاصل به هم پيوسته [10] که به فرمان حکمت در لابلای عضلات پنهان گشته قائل
    مي شود هرگز در اعماق ضمير خود تو را نشناخته [11] و يقين به اين حقيقت در
    درون جان او قرار نگرفته که : هرگز شبيه و نظيری برای تو نيست . و
    گويا بيزاری پيروان [ گمراه را در قيامت ] از رهبران خود را
    نشنيده اند [12] که مي گويند : به خدا سوگند ما در گمراهی آشکار بوديم که
    شما را با پروردگار جهانيان مساوی ميشمرديم [13] دروغ گفتند آنان که از
    تو عدول کردند و تو را به بتهای خود تشبيه نمودند [14] و با اوهام و
    خيالات خود لباس صفات مخلوقين را به تو پوشاندند . يا همچون اجسام
    در عالم پندار خويش تو را تجزيه کردند [15] و هر يک با سليقه شخصی خود به
    مخلوقاتی که قوای گوناگون دارد مقايسه ات کردند . [16] گواهی مي دهم آنان که
    تو را با چيزی از مخلوق مساوی بشمردند از تو روی برتافته اند [17] و آنکس
    که از تو روی برتابد به گفته آيات محکماتت و شهادت دلائل روشنت
    کافر است 000 [1] تو همان خدای نامحدودی هستی که در مسير وزش افکار [2] در
    کيفيت خاصی قرار نگيری تا به تصرف آنها آئی و محدود شوی . [3] قسمت
    ديگری از اين خطبه آنچه را آفريد بدرستی اندازه گيری نمود و به خوبی
    تدبير کرد [4] و در مسير خويش قرار داد نه از حد و منزلت آن تجاوز کرد و
    نه قبل از رسيدن به قدرت کوتاهی نمود . [5] و آنها نيز در برابر فرمان او
    سرپيچی نکردند [6] چگونه ممکن است سرپيچی کنند در حاليکه همه از اراده او
    سرچشمه مي گيرند . موجودات را بدون احتياج به تفکر و انديشه و بدون
    غريزه ای که در درون پنهان داشته باشد ايجاد کرد [7] او بدون تجربه از
    پيش آمدهای گذشته و بدون شريکی که در ايجاد امور شگفت انگيز ياريش
    کند موجودات را آفريد . [8] با فرمانش خلقت آنها را کامل کرد سر بر
    فرمان او نهادند و دعوتش را اجابت کردند [9] و در برابرش سستی نکردند
    آفريده ای نبوده که در اطاعت امرش سستی و درنگ نمايد .[10] موجودات را
    بدون هيچگونه کژی برپا داشت و راه و رسمی که بايد بپيمايند معين
    ساخت با قدرتش بين اشياء متضاد الفت ايجاد نمود [11] و وسائل ارتباط
    آنان را فراهم ساخت موجودات را به اجناس مختلفی از نظر حدود اندازه
    غرائز و اشکال و هيک ت تقسيم نمود [12] مخلوقات را آفريد و در آفرينش
    آنها حکمت به خرج داد و آنها را آنسان که مي خواست ابداع نمود .
    [13] قسمتی ديگر در توصيف آسمان است . [14] پستی و بلندی و فاصله های وسيع
    [آسمانها] را بدون اينکه به چيزی تکيه داشته باشند نظام بخشيد
    [1] و فاصله ها و شکافهای آن را به هم پيوند داد 000 آسمانها را با پيوندهای
    خاصی به يکديگر مربوط ساخت [2] و مشکل بالا و پائين رفتن فرشتگان را برای
    بردن اعمال مخلوقات آسان نمود . و در حالی که به صورت دود و بخار
    بود به آن فرمان داد [3] پس رابطه های آنها را بر قرار ساخت [ و با نيروی
    جاذبه هر کدام يکديگر را جذب کردند ] سپس [ آسمانها ] را از هم جدا
    نمود [ و با نيروی گريز از مرکز ] بين آنها فاصله انداخت [4] و بر هر
    راهی از آنها نگهبانی از شهابها گماشت [5] و با دست قدرتش آنها را از
    حرکات ناموزون در ميان فضا نگاه داشت . [6] به آنها دستور داد که در
    برابر فرمانش تسليم باشند خورشيد را نشان روشني بخش روز در تمام ايام
    [7] و ماه را نوری کمرنگ برای [ زدودن شدت تيرگی ] شبها قرار داد . و آن
    دو را در مجرای خودشان به جريان انداخت [8] و مراحلی را که بايد بپيمايند
    اندازه گيری نمود تا ميان شب و روز تفاوت حاصل شود [9] و با رفت و آمد
    آنها شماره سالها و حساب آن را بتوان فهميد . سپس در جو آسمان فلکش
    را آفريد [10] و آنچه زينت بخش آن بودند از ستارگان مخفی و کم نور و اقمار
    و ستارگان پرفروغ در آن جايگزين ساخت [11] و آنان را که استراق سمع کردند
    با شهابهای ثاقب تيرباران نمود . [12] ستارگان ثوابت و سيارات هبوطکننده
    و صعودکننده سعد و نحس همه را به امر و اراده خود مسخر ساخت .
    [13] قمست ديگری از اين خطبه که در توصيف فرشتگان است . [14] سپس خداوند
    سبحان برای سکونت بخشيدن در آسمانها و آبادساختن بالاترين قسمت از
    ملکوت خويش [15] مخلوقاتی بديع يعنی فرشتگان را آفريد که تمام صحنه های
    آسمان را پر کنند [16] و فاصله جو آن را از آنها مالامال ساخت هم اکنون
    صدای تسبيح آنها فاصله ها را پر کرده [17] و در بارگاه قدس و در درون
    پرده های حجاب [1] و صحنه های مجد و عظمت پروردگار طنين انداز است 000 و
    در ماورای آنها زلزله هائی است که گوشها را کر ميکند [2] و شعاعهای
    خيره کننده نور چشمها را از ديدن بازمي دارد و از روی ناچاری به توقف
    وامي دارد . [3] آنها را به صورتهای مختلف و اندازه های گوناگون آفريد [4] و
    بال و پرهائی برای آنها قرار داد . آنها که همواره تسبيح جلال و عزت
    او مي گويند هيچگاه از اسرار شگفت انگيزی که در مخلوقات است به خود
    نسبت نمي دهند [ گر چه خود واسطه در خلق باشند ] [5] و هرگز ادعا نمي کنند
    که مي توانند چيزی را که آفرينش آن مخصوص ذات او است بيافرينند
    [6] بلکه بندگان گراميند که در سخن بر او پيشی نمي گيرند و به فرمانش
    عمل مي کنند [7] آنان را امين وحی خود ساخته و برای رساندن ودائع امر و
    نهيش به پيامبران آنها را روانه داشته [8] و از ترديد در شبهات مصونيت
    بخشيده است و هيچکدام از آنها از راه رضای حق منحرف نمي شوند . [9] آنها
    را از ياری خويش بهره مند ساخته و قلبشان را با تواضع و خشوع و سکينه
    و وقار آگاه نموده است [10] طرق آسانی برای عبادت خويش به روی آنها
    گشوده است چراغهای روشنی برای نشانه های توحيدش نصب نموده [11] و
    سنگيني های گناهان [ مردم ] هرگز آنان را در کار خود دلسرد نکرد رفت و
    آمد شب و روز آنان را بسوی مرگ کوچ نداده [12] تيرهای شک و ترديد در
    ايمان پرعزم آنان خللی ايجاد نکرده و گمانها بر پايگاه يقين آنها راه
    نيافته اند [13] و آتش کينه بين آنها افروخته نشده است . حيرت و سرگردانی
    [ در فهم و کنه او ] آنان را آن مقدار ايمان که در دل دارند [14] و آنچه از
    هيبت و جلالش در درون نهفته اند جدا نساخته است . وسوسه ها در آنها
    راه نيافته تا شک و ترديد بر آنها مسلط شود 000 گروهی از آنان در
    آفرينش ابرهای پر آب [1] و در آفرينش کوههای عظيم و مرتفع و خلقت
    ظلمت و تاريکی دست در کارند . [2] و گروهی ديگر قدمهايشان تا قعر زمين
    پائين رفته [3] و همچون پرچمهای سفيدی دل هوا را شکافته و در زير آن
    بادهائی است [4] که به نرمی حرکت مي کند و در حدود معينی نگاهش مي دارد .
    [5] اشتغال به عبادت او آنان را از کار ديگر بازداشته و حقيقت ايمان
    ميان آنها و معرفت حق ارتباط ايجاد کرده [6] يقين به حق آنها را مشتاق وی
    گردانيده و علاقه ای به غير از آنچه نزد پروردگار است ندارند . [7] شيرينی
    معرفتش را چشيده و از جام محبتش سيراب شده اند . [8] ترس و خوف او در
    اعماق جانشان راه يافته [9] از کثرت اطاعت و عبادت قامتشان خم شده و
    رغبت فراوان به او تضرع آنها را از بين نبرده است . [10] مقام برجسته
    آنان طوق خشوع را از گردنشان بيرون نياورده [11] عجب آنها را فرانگرفته که
    اعمال گذشته خود را بشمارند [12] و خضوع و خشوع در برابر ذات باعظمتش
    سهمی برای بزرگ شمردن خود باقی نگذارده است . [13] گذشت زمان آنان را از
    انجام وظيفه خسته نکرده و از رغبتشان نکاسته است [14] تا از اميد آن به
    درگاه پروردگار خود عدول کنند . مناجاتهای طولانی زبان آنان را کند
    نکرده [15] و اشتغال به غير خداوند آنها را تحت تسلط خود نياورده . تا
    ندای بلند آنان را به تضرع و خشوع کوتاه سازد . [16] در مقام عبادت دوش
    به دوش هم ايستاده اند [17] راحت طلبی آنها را به تقصير در دستوراتش
    وانداشته کودنی و غفلتها بر تلاش و کوشش و عزم راسخ آنان تسلط
    نمي يابد . [18] فريب شهوت همتهای آنان را تيرباران نمي کند 000
    [1] آنها آفريننده و صاحب عرش را ذخيره روز بينوائی خود قرار داده [2] و به
    هنگام رونمودن خلق به مخلوق رغبت خود را متوجه خالق ساخته اند هيچگاه
    عبادتش را پايان نمي دهند [3] و علاقه خود را از لزوم طاعتش بازنمي گردانند
    مگر خواسته هائی از قلوب [4] که از رجاء و خوف او انقطاع نپذيرفته است .
    عوامل ترس آنها از مسک وليت قطع نگرديده [5] تا در جديت خود سستی به خرج
    دهند طمعها به آنان شبيخون نزده تا کوشش [ در امور دنيا را ] بر
    جديت در کار آخرت مقدم دارند . [6] اعمال گذشته خود را بزرگ نشمرده اند
    اگر بزرگ بشمرند اميد بيش از حد خوف آنها را از بين مي برد [7] و در
    مورد پروردگار خويش به خاطر وسوسه های شيطانی اختلاف نکرده اند . بدی
    برخوردها آنان را از هم جدا نساخته [8] کينه های حسادت آنها را از هم دور
    ننموده عوامل شک و ترديد آنان را پراکنده نگردانيده [9] و افکار گوناگون
    آنان را تقسيم ننموده است . آنان پايبند ايمانند [10] و طوق ايمان در
    گردنشان هيچگاه اين طوق را به سبب شک و ترديد و سستی از گردن
    برنمي دارند . [11] در تمام آسمانها به اندازه جای پوستينی نتوان يافت جز
    اينکه فرشته ای به سجده افتاده يا موجودی تلاشگر و سريع مشغول کار است
    [12] طاعت فراوان آنها بر يقين و معرفتشان نسبت به پروردگارشان مي افزايد
    و عزت پروردگار به قلبشان عظمت بيشتری مي بخشد . [13] قسمتی ديگر از اين
    خطبه در توصيف زمين و گسترش آن [ خشکيهای ] [14] زمين را بر روی امواج
    پرهيجان و درياهای مملو از آب قرار داد [15] قسمتهای بالای امواج را متلاطم
    ساخت و آنها که به هم مي خوردند سخت به حرکت در آورد [16] تا رويه ای از
    کف همانند کفهای دهان شتر هنگام مستی بر روی آنها پديد آمد سپس
    قسمتهای سرکش آب بر اثر سنگينی خضوع نموده [17] هيجان آنها براثر تماس
    با سينه زمين فرو نشست 000 [1] زيرا زمين با پشت بر آن مي غلطيد [2] و آن همه
    سر و صدا که در اثر امواج پيدا شده بود ساکن و آرام شد [3] و همچون اسب
    افسارشده اسير و رام گرديد . و خشکيهای زمين در دل امواج گسترده شد [4] و
    آب را از کبر و غرور و خودبينی و نشاط بي حد بازداشت و از شدت
    حرکتش کاست . [5] و بعد از آن همه حرکت ساکن شد و پس از آن همه جست و
    خيز متکبرانه به جای خويش ايستاد . [6] هنگامی که هيجان آب در اطراف
    زمين فرو نشست و کوههای سخت و مرتفع را بر دوش خود حمل نمود
    [7] چشمه های آب از بينی کوهها جاری ساخت [ و آب ] آنها را در پهن
    دشت و گودالها و رودخانه ها جاری نمود . [8] حرکات زمين را با صخره های
    عظيم و قله کوههای بلند و محکم تعديل کرد [9] و زمين به خاطر نفوذ کوهها
    در سطح آن [10] و فرورفتن ريشه های آن در بينی آن و سوارشدن بر گردن دشتها و
    صحراها از لرزش و اضطراب بازايستاد .[11] بين زمين و جو فاصله افکند و
    نسيم هوا را برای ساکنان آن آماده ساخت تمام نيازمنديها و وسائل
    زندگی را برای اهل زمين استخراج کرد . [12] سپس هيچکدام از بلنديهای زمين
    را که آب چشمه ها به آن نمي رسد [13] و جدولهای نهرها به آن راه ندارد بحال
    خود وانگذاشت بلکه ابرهائی را آفريد تا قسمتهای مرده آن را احيا
    سازند و گياهان آن را برويانند . [14] قطعه های پراکنده ابرها را به هم
    پيوست تا سخت به حرکت آمدند 000 [1] و برق در اطرافش درخشيدن گرفت
    ولی از درخشندگی ابرهای سفيد کوه پيکر و متراکمش کاسته نشد [2] آنها را
    پي درپی فرستاد آنچنان که زمين را احاطه کردند و بادها شير آن را از
    پستانش دوشيدند [3] و به شدت به زمين فروريختند ابرها سينه بر زمين
    سائيدند [4] و آنچه بردوش داشتند پاشيدند و بوسيله آن در بخشهای بي گناه
    زمين گياهانی رويانيد [5] و در دامن کوهها سبزه ها به وجود آورد . پس
    زمين به وسيله باغهای زيبای خود همگان را به سرور و شادی دعوت مي کند
    [6] و با لباس نازک گلبرگها که بر خود پوشيده در شگفتی فرومي برد و از
    زينت و زيوری که از گلوبند گلهای گوناگون بافته بيننده را به وجد
    مي آورد [7] و فراورده های نباتی را توشه و غذای انسانها و روزی حيوانات
    قرار داد . در گوشه و کنار آن دره های عميق آفريد [8] و راهها و نشانه ها
    برای آنان که بخواهند در جاده های وسيعش قدم بردارند تعيين کرد .
    هنگامی که زمين را آماده سکونت نمود و فرمان خويش را
    جاری ساخت آدم ( ع ) را از ميان مخلوقاتش برگزيد [9] و او را نخستين
    برترين مخلوق خويش قرار داد وی را در بهشت خود جای داد و خوراکهای
    گوارا در اختيارش نهاد و از آنچه ممنوعش کرده بود وی را بيم داد
    [10] آگاهش ساخت که اقدام بر آن نافرمانی خواهد بود و منزلت و مقام او
    را به خطر مي افکند . [11] ولی آدم مرتکب آنچه نهی شده بود گرديد و علم
    خداوند در مورد او به وقوع پيوست . پس از توبه او را از بهشت به
    زمين فرستاد تا با نسل خود زمين را آباد سازد [12] و بدين وسيله حجت را بر
    بندگان تمام کرد پس از مرگ آدم زمين را از حجت خالی نگذاشت [13] و ميان
    فرزندان آدم و شناسائی خود پيوندی برقرار کرد [14] قرن به قرن حجتها و
    دليلها را بر زبان پيامبران برگزيده و حاملان رسالت خويش برای آنها
    اقامه نمود [15] تا اينکه بوسيله پيامبر ما محمد ( ص ) حجتش تمام گرديد
    [1] 000 و بيان احکام و انذار و بشارت و بيم او به سرمنزل آخر رسيد .
    روزيها را مقدر و اندازه گيری کرد : گاهی کم و گاهی زياد [2] و به تنگی و
    وسعت بطور عادلانه تقسيم فرمود تا هر که را بخواهد به وسعت روزی و يا
    تنگی آن بيازمايد [3] و با آن شکر و صبر غنی و فقير را مورد
    آزمايش قرار دهد . [4] سپس روزی وسيع را با فقر و بيچارگی در آميخت و
    تندرستی را با حوادث دردناک توام نمود [5] دوران شادی و سرور را با غصه
    و اندوه مقرون ساخت سرآمد زندگی را آفريد و آن را گاهی طولانی و گاهی
    کوتاه قرار داد [6] آن را مقدم و يا مؤخر داشت و برای مرگ اسبابی فراهم
    ساخت و با مرگ رشته های زندگی را در هم پيچيد [7] و پيوندهای مختلف را
    از هم گسست [ و همه اينها اسباب و عواملی است برای آزمون انسانها ]
    خداوند از اسرار پنهانی مردم آگاه است و هم از
    نجوای آنان که آهسته سخن مي گويند [8] و از آنچه در افکار بواسطه گمان خطور
    مي کند و از تصميمائی که با يقين مي پيوندد [9] و از شعاعهای خيانت آميز چشم
    که از لابلای پلکها خارج مي گردد . و از آنچه در مخفيگاههای دلها قرار
    دارد [10] و از همانها که در پشت پرده های ظلمانی غيبت پنهان است و از
    آنچه پرده های گوش مخفيانه مي شنود . [11] و از اندرون لانه های تابستانی
    مورچگان و خانه های زمستانی حشرات . [12] از آهنگ اندوهبار زنان غمديده و
    صدای آهسته قدمها . [13] و از جايگاه پرورش ميوه در درون پرده های شکوفه ها
    [14] و از مخفيگاه غارهای حيوانات وحشی در دل کوهها و اعماق دره ها [15] از
    نهانگاه پشه ها بين ساقه ها و پوست درختان و از محل پيوستگی برگها به
    شاخها[16] و از آنجا که نطفه ها از اصلاب حرکت کرده [17] و در درون رحمها به هم
    مي آميزند . از آنچه پرده ابر را به وجود مي آورد و به هم مي پيوندد [18] و از
    قطرات درهائی که ابرهای متراکم مي بارند و از آنچه گردبادها با دامن
    خويش از روی زمين برمي دارند و بارانها با سيلاب خود آن را فرو
    مي نشانند و محو مي کنند . [1] از ريشه های گياهان زمين که در ميان تلهای شن
    و ماسه پنهان شده است . از لانه های پرندگانی که [2] در قله بلند کوهها
    قرار دارند و از نغمه های مرغان در آشيانه های تاريک [3] و از لؤلؤهائی که
    در دل صدفها پنهان است و امواج درياها آنها را در دامن خويش پرورش
    داده اند . [4] از آنچه تاريکی شب آن را فراگرفته و يا خورشيد به آن نور
    افشانده است [5] و آنچه ظلمتها و امواج نور پي درپی آن را در برمي گيرند .
    [6] از اثر هر گامی و احساس هر حرکتی و آهنگ هر سخنی و جنبش هر لبی [7] و
    مکان هر انسانی و وزن هر ذره ای و ناله هر صاحب اندوه و غمی . [8] و آنچه
    از ميوه بر شاخه درختان قرار دارد و برگهائی که روی زمين ريخته . و از
    قرارگاه نطفه [9] و يا جمع شدن خون و مضغه و يا پرورش دهنده انسان و نطفه .
    [ آری از همه آنچه برشمردم او به خوبی آگاه است ] و در اين آگاهی
    هيچگونه مشقتی برايش وجود ندارد [10] و در حفظ و نگاهداری آنچه از
    مخلوقات به وجود آورده ناراحتی برای او نيامده [11] و در بکارانداختن
    امور و تدبير مخلوقات سستی و ملالتی بر او عارض نشده [12] بلکه علمش در
    آنها نفوذ يافته و شمارش آنان را احصاء کرده و عدالتش همه آنها را
    شامل شده [13] و با کوتاهی آنها در آنچه شايسته مقام او است باز از فضل
    خود محرومشان نساخته است [14] دعاء [15] بار خدايا تو دارای اوصاف جميل و
    صفات کمال بي منتهائی . اگر بتو اميد داريم چون تو بهترين مايه اميدی
    [16] . پروردگارا به من فصاحت و منطق و زبان گويا داده ای غير از تو را با
    آن مدح نمي گويم و بجز تو بر ديگری ثنا نمي خوانم [17] و آن را در راه آنان
    که آرزو را قطع مي کنند و مورد اعتماد نيستند بکار نمي بندم در پرتو
    ايمان زبانم را از مديحه سرائی انسانها و ثناگوئی بر مخلوق بازداشته ای
    [1] . خداوندا هر ثناخوانی از سوی کسيکه ثنايش مي گويد پاداشی دارد [2] من
    بتو اميدوارم که راهنمايم به سوی ذخاير رحمت و گنجهای آمرزشت گردی .
    [3] کردگارا اين است وضع آنکس که تو را در توحيد خاص خودت يکتا
    بشمارد [4] و غير از تو را مستحق اين ستايش و مدحها نداند . [5] من بتو نيازی
    دارم که جز فضل تو نمي تواند آنرا جبران کند : و اين فقر و پريشانی را
    جز احسان وجود تو نتواند رفع نمايد [6] پس در اين مقام رضای خويشتن را به
    ما عطا کن و دست نياز ما را از دامن غير خود کوتاه گردان انک
    علی کل شي ء قدير تو بر هر چيز توانائی .



صفحه 9 از 24 نخستنخست 123456789101112131415161718192021222324 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •