« بسم الله الرَّّحمن الرَّحیم »







دعای امام سجاد (ع) در دور نمودن مكر دشمنان و بازگرداندن سختى آنان




إِلَهِي هَدَيْتَنِي فَلَهَوْتُ ، وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ ، وَ أَبْلَيْتَ الْجَمِيلَ فَعَصَيْتُ ، ثُمَّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِيهِ ،
فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ ، فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ ، فَلَكَ إِلَهِي الْحَمْدُ .

خداى من، مرا راه نمودى، پس به كار بيهوده مشغول شدم و پند دادى، پس سنگدل گشتم و عطاى نيكو نمودى، پس نافرمانى كردم.
سپس چون آگاهم كردى، آنچه را صادر نموده بودى شناختم. پس آمرزش خواستم و تو درگذشتى.
پس (باز به نافرمانى) برگشتم و تو پوشاندى. پس خداى من، تو را سپاس.





تَقَحَّمْتُ أَوْدِيَةَ الْهَلَاكِ ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ ، تَعَرَّضْتُ فِيهَا لِسَطَوَاتِكَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِكَ .

در وادى‏هاى هلاكت رفتم و به درّه‏هاى نابودى وارد شدم، در آنها خود را در معرض سخت‏گيرى‏هايت قرار داده، با عقوبت‏هايت روبرو شدم.





وَ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ التَّوْحِيدُ ، وَ ذَرِيعَتِي أَنِّي لَمْ أُشْرِكْ بِكَ شَيْئاً ، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَكَ إِلَهاً ، وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَيْكَ بِنَفْسِي ،
وَ إِلَيْكَ مَفَرُّ الْمُسي‏ءِ ، وَ مَفْزَعُ الْمُضَيِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِىِ .

و وسيله من به سويت يگانه دانستن توست و دستاويزم آن است كه چيزى را با تو شريك نكرده‏ام و با تو به خدايى اعتقاد نداشته‏ام
و با جانم به سوى تو گريخته‏ام و گريزگاه بدكار و پناهگاه آنكه بهره‏اش را تباه كرده و پناهنده گشته، به سوى توست.




فَكَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَيَّ سَيْفَ عَدَاوَتِهِ ، وَ شَحَذَ لِي ظُبَةَ مُدْيَتِهِ ، وَ أَرْهَفَ لِي شَبَا حَدِّهِ ، وَ دَافَ لِي قَوَاتِلَ سُمُومِهِ ،
وَ سَدَّدَ نَحْوِي صَوَائِبَ سِهَامِهِ ، وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّي عَيْنُ حِرَاسَتِهِ ، وَ أَضْمَرَ أَنْ يَسُومَنِي
الْمَكْرُوهَ ، وَ يُجَرِّعَنِي زُعَاقَ مَرَارَتِهِ .

پس چه بسيار دشمنى كه شمشير دشمنى‏اش را بر روى من كشيد، و لبه تيغش را براى من تيز نمود و طرف تيز آن را برايم نازك كرد
و آن را براى من با زهرهاى كشنده‏اش درهم آميخت و تيرهاى هدف‏گيرى خود را، به سوى من نشانه گرفت
و چشم نگهبانى‏اش از من نخفت و در دل قصدِ آسيب رساندن به من داشت
و آب بسيار تلخِ زهرآگين را جرعه جرعه به من نوشاند.




فَنَظَرْتَ يَا إِلَهِي إِلَى ضَعْفِي عَنِ احْتَِمالِ الْفَوَادِحِ ، وَ عَجْزِي عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِي بِمُحَارَبَتِهِ ،
وَ وَحْدَتِي فِي كَثِيرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِي ، وَ أَرْصَدَ لِي بِالْبَلَاءِ فِيما لَمْ أُعْمِلْ فِيهِ فِكْرِي .

اى خداى من، پس تو ناتوانى‏ام را از تحمّل مصيبت‏هاى سخت و عجزم را از انتقام گرفتن از كسى كه قصد جنگ با من نموده
و تنهايى‏ام را در برابر (سپاهيانِ) بى‏شمار كسى كه با من دشمنى كرده و براى گرفتار ساختنم
در آنچه درباره آن نينديشيده‏ام، در كمين نشسته، مشاهده كردى.






فَابْتَدَأْتَنِي بِنَصْرِكَ ، وَ شَدَدْتَ أَزْرِي بِقُوَّتِكَ ، ثُمَّ فَلَلْتَ لِي حَدَّهُ ، وَ صَيَّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِيدٍ وَحْدَهُ ، وَ أَعْلَيْتَ كَعْبِي عَلَيْهِ ،
وَ جَعَلْتَ مَا سَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَيْهِ ، فَرَدَدْتَهُ لَمْ يَشْفِ غَيْظَهُ ، وَ لَمْ يَسْكُنْ غَلِيلُهُ ،
قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّياً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَايَاهُ .

پس به يارى كردنم آغاز نمودى و به توانايى‏ات پشتم را نيرومند ساختى. سپس تيزى (تيغ) او را براى من شكستى و پس از آنكه در گروهى بسيار بود،
او را تنها گذاشتى و مرا بر او پيروز نمودى و آنچه آن را نشانه گرفته بود، بر خودش برگرداندى و در حالى كه خشمش را بهبودى نداده
و كينه‏اش قرار نگرفته بود، او را بازگرداندى. سرانگشتان خود را گزيد و پشت كرده، فرار نمود.
در حالى كه سپاهيانش از آنچه گفته بودند، تخلّف كردند.






وَ كَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِي بِمَكَايِدِهِ ، وَ نَصَبَ لِي شَرَكَ مَصَايِدِهِ ، وَ وَكَّلَ بِي تَفَقُّدَ رِعَايَتِهِ ، وَ أَضْبَأَ إِلَيَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ
انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ ، وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ ، وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ .

و چه بسيار ستمگرى كه با نيرنگ‏هايش به من ستم كرد و دام‏هاى خود را برايم گسترد و مراقبت و جستجويش را بر من گماشت
و همانند در كمين نشستن درنده‏اى براى شكارش، با چشم به راهى براى غنيمت دانستن وقت مناسبى براى شكار،
در كمين من نشست. در حالى كه چاپلوسانه برايم خوش‏رويى مى‏كرد، و با خشم سخت به من مى‏نگريست.




فَلَمَّا رَأَيْتَ يَا إِلَهِي تَبَاركْتَ وَ تَعَالَيْتَ دَغَلَ سَرِيرَتِهِ ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَيْهِ ، أَرْكَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِي زُبْيَتِهِ ، وَ رَدَدْتَهُ فِي مَهْوَى حُفْرَتِهِ ،
فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِيلًا فِي رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِي كَانَ يُقَدِّرُ أَنْ يَرَانِي فِيهَا ، وَ قَدْ كَادَ أَنْ يَحُلَّ بِي لَوْ لَا رَحْمَتُكَ مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ .

پس همين كه -اى خداى مبارك و والاى من- تباهى باطن او و زشتى آنچه در دل داشت، ملاحظه كردى، او را با مغز سر در گودالش
(كه براى شكار كنده بود)، سرنگون نمودى. و او را در پرتگاه گودالش بازگرداندى، تا پس از آن همه گردن‏كشى،
با خوارى در بند دامى كه در نظر داشت مرا در آن ببيند، درآمد. و اگر رحمت تو نبود،
نزديك بود بر من فرود آيد، آنچه بر خودش فرود آمد.





وَ كَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِي بِغُصَّتِهِ ، وَ شَجِيَ مِنِّي بِغَيْظِهِ ، وَ سَلَقَنِي بِحَدِّ لِسَانِهِ ، وَ وَحَرَنِي بِقَرْفِ عُيُوبِهِ ،
وَ جَعَلَ عِرْضِي غَرَضاً لِمَرَامِيهِ ، وَ قَلَّدَنِي خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِيهِ ، وَ وَحَرَنِي بِكَيْدِهِ ، وَ قَصَدَنِي بِمَكِيدَتِهِ .

و چه بسيار حسودى كه به خاطر من اندوهش گلوگير او شد و سختى خشمش از من، گلويش را گرفت و با زبان تيزش مرا آزرد و با نسبت دادن
عيب‏هاى خود به من، سينه‏اش را از خشمِ بر من پر ساخت. و آبروى مرا هدف تيرهاى خود قرار داد و ويژگى‏هايى را كه
هميشه در خود او بود، به من نسبت داد. و با مكر خويش بر من خشم نمود و با نيرنگش آهنگ من كرد.





فَنَادَيْتُكَ يَا إِلَهِي مُسْتَغِيثاً بِكَ ، وَاثِقاً بِسُرْعَةِ إِجَابَتِكَ ، عَالِماً أَنَّهُ لَا يُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ كَنَفِكَ ،
وَ لَا يَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِكَ ، فَحَصَّنْتَنِي مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِكَ .

اى خداى من، پس تو را خواندم، در حالى كه از تو يارى خواسته و به اجابت سريع تو اطمينان داشتم، و مى‏دانستم هر كه به سايه رحمت تو پناه بَرَد،
شكست نمى‏خورد. و هر كه به پناهگاه يارى تو پناهنده شود، هراسى ندارد. پس تو به قدرت خويش، مرا از سختى و نيروى او بازداشتى.





وَ كَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَكْرُوهٍ جَلَّيْتَهَا عَنِّي ، وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَيَّ ، وَ جَدَاوِلِ رَحْمَةٍ نَشَرْتَهَا وَ ،
عَافِيَةٍ أَلْبَسْتَهَا ، وَ أَعْيُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا ، وَ غَوَاشِيَ کُرُبَاتٍ کَشَفْتَهَا .

و چه بسيار ابرهاى مصيبت‏بارى كه از من برطرف نمودى و ابرهاى نعمت‏افزايى كه بر من باراندى و جوى‏هاى رحمتى كه روان نمودى
و (جامه‏هاى) تندرستى‏اى كه (بر من) پوشاندى و چشم‏هاى مصيبت‏آفرينى كه كور گرداندى و پرده‏هاى اندوه كه برداشتى.





وَ كَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ ، وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ ، وَ صَرْعَةٍ أَنْعَشْتَ ، وَ مَسْكَنَةٍ حَوَّلْتَ .

و چه بسيار گمان نيكو كه به حقيقت پيوستى، و كمبودهايى كه جبران نمودى،
و به زمين خوردن‏هايى كه بلند كردى، و نيازمندى‏هايى را كه تغيير دادى.




كُلُّ ذَلِكَ إِنْعَاماً وَ تَطَوُّلًا مِنْكَ ، وَ فِي جَمِيعِهِ انْهِمَاكاً مِنِّي عَلَى مَعَاصِيكَ ، لَمْ تَمْنَعْكَ إِسَاءَتِي عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِكَ ،
وَ لَا حَجَرَنِي ذَلِكَ عَنِ ارْتِكَابِ مَسَاخِطِكَ ، لَا تُسْأَلُ عَمَّا تَفْعَلُ .

همه آنها نعمت و احسان از جانب توست، و در همه آنها، من سرگرم نافرمانى تو بودم و بدكردارى من تو را از تمام نمودن احسانت بازنداشت.
و آن مرا از ارتكاب آنچه تو را به خشم مى‏آورَد، جلوگيرى ننمود. تو از آنچه انجام مى‏دهى، بازخواست نخواهى شد.




وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَيْتَ ، وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ ، وَ اسْتُمِيحَ فَضْلُكَ فَمَا أَكْدَيْتَ ، أَبَيْتَ يَا مَوْلَايَ إِلَّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلًا وَ إِنْعَاماً ،
وَ أَبَيْتُ إِلَّا تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِكَ ، وَ تَعَدِّياً لِحُدُودِكَ ، وَ غَفْلَةً عَنْ وَعِيدِكَ ، فَلَكَ الْحَمْدُ إِلَهِي مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا يُغْلَبُ ، وَ ذِي أَنَاةٍ لَا يَعْجَلُ .

و چون از تو درخواست شد، پس عطا كردى و درخواست نشد، پس به بخشش آغاز نمودى و فضل تو خواسته شد، پس كم نگذاشتى.
و تو اى مولاى من، جز احسان و بخشش و لطف و انعام كارى نكرده‏اى و من هم جز وارد شدن در حرام‏هاى تو
و تعدّى از حدود تو و غفلت از تهديدهاى تو كارى نداشته‏ام. پس خداى من، سپاس براى توست.
توانايى كه شكست نمى‏خورد و مهلت‏دهنده‏اى كه شتاب نمى‏كند.




هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ ، وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِيرِ ، وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْيِيعِ .

اين جايگاه كسى است كه به فراوانى نعمت‏ها اعتراف كرده و آنها را با كوتاهى مقابله نموده و به تباه ساختن (نعمت‏ها)،
به ضرر خود گواهى داده است.




اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالُْمحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ ، وَ الْعَلَوِيَّةِ الْبَيْضَاءِ ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمَا أَنْ تُعِيذَنِي مِنْ شَرِّ كَذَا وَ كَذَا ،
فَإِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُجْدِكَ ، وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِکَ وَ أَنْتَ عَلَي کُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

خداوندا، پس من به منزلت بلندپايه محمّدى و مقام گرامى علوى، به سوى تو نزديكى مى‏جويم و به وسيله آنان به درگاهت رومى‏آورم
كه مرا از شرّ اين و آن پناه دهى. پس به درستى كه اين (كار) در برابر دارايى‏ات بر تو دشوار نيست
و در برابر قدرتت بر تو سخت نمى‏باشد و تو بر هر چيز توانايى.





فَهَبْ لِي يَا إِلَهِي مِنْ رَحْمَتِكَ وَ دَوَامِ تَوْفِيقِكَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِكَ ،
وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِكَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ

پس اى خداى من، از رحمتت و توفيق هميشگى‏ات مرا چيزى ببخش كه آن را نردبانى به سوى خوشنودى‏ات قرار داده،
از آن بالا روم و به وسيله آن از كيفرت ايمن گردم. اى مهربان‏ترين مهربانان.