صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 , از مجموع 18

موضوع: ..::. جایگاه بحث مضمونی نسبت به بحث صدوری .::..

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    . فرق بين مباحث حجيت صدور و حجيت مضمون ، عين فرق بين دو سنخ مباحث اصولي است :
    باب دلالت - اعم از تصور و تصديق (مباحث الفاظ و حجج) - و باب علم اصول قانون .





    صحت مضمون ، به معني موافقت(نه صرف عدم مخالفت) و لو به صورت وفاق بعيد با اصول تشريع و اساس احكام ،

    در حقيقت بيان كننده اين امر است كه اين مضمون از آن اصول قانونگذاري ريشه گرفته است .

    بنابر اين ، بحث مضمون از مباحث مربوط به متن احكام شرعي و منظومۀ احكام است كه بحثي فقاهتي است ؛

    به خلاف مباحث صدور كه اقرب به مباحث رجال و حديث است ، لذا از مقدمات علم فقه دانسته شده است .


    توجه صِرف به جنبۀ صدور ، پديده اي خطرناك است كه حكايت از سطحی شدن مباحث فقهی
    و انقلاب علم فقه و معارف ، به علم رجال و درايه است .


  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    . حجيت شرعي كه در علم اصول و كلام و ساير علوم و معارف ديني از آن بحث مي شود با حجيت در نظام معرفت بشري تفاوت دارد .

    حجيت در معرفت بشري ريشه در « فعل عقل نظري » دارد ، يعني دليلي كه كاشف و ارائه دهندۀ علمي محض است ؛

    در حالي كه در معرفت ديني ، حجيت شرعي معنايي است كه در آن : حجيت در عقل نظري و حجيت در عقل عملي مندمج شده اند .
    .
    البته بايد توجه داشت كه مهم ، حجيت در عقل عملي است، كه مبتني برحجيت در عقل نظري مي باشد .



    خاصيت حجيت در عقل عملي فقط كشف و استنتاج نيست ؛ بلكه تسليم ، ‌اذعان ، تصديق و انقياد نيز به همرا ه دارد .

    به همين جهت ، در حجيت در معارف ديني ( يا همان حجيت شرعي ) جنبه التزام و اطاعت و انقياد محفوظ است .

    اين تفاوت بين حكمت نظري و برهان معتمد برعقل نظري از يك سو ، و براهين در حكمت علمي نيز از سوی دیگر موجود است .

    برهان در حكمت عملي با معناي حجيت شرعي مطابقت دارد كه تا قبل از "بوعلي" مورد توجه بوده است ؛ ولي ابن سينا با جمهور حكما مخالفت كرد

    و مسلك اشاعره را برگزيد و به برهان جاري در عقل عملي توجهي نكرد .

    به اين نكته (اهميت عقل عملي در معارف ديني ) حديث امام صادق (علیه السلام) اشاره دارد :
    .
    « قلت له : ما العقل ؟ قال : ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان(كليني ، بي تا 11،1،ح 3 )



    از امام صادق در تعريف عقل سوال شد . حضرت فرمودند :« عقل آن چيزي است كه با آن خدا عبادت مي شود و بوسیله آن بهشت به دست مي آيد

    بنابراين ، ايمان به توحيد (ذاتي ـ صفاتي ـ افعالي ) صرف ادارك نيست ؛ بلكه تسليم و اذعان و تصديق نيز دارد .

    امام صادق (علیه السلام) فرمودن :« الايمان عملٌ کلّه ؛ ايمان به طور كامل عمل است .»(همان ،‌35 ، ح1)

    چرا كه اذعان و تصديق از افعال عقل عملي است و عبادتي است كه از عقل سر مي زند . تفسير عبادت به معرفت در آية (و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون)(الذاريات ، 56)

    همان طور كه در روايت آمده است (1) و اكثر مفسران به آن پرداخته اند نيز اشاره به اين نكته دارد كه معرفت از عقل و روح و قلب ، مجرد ادراک نیست ،

    و ادراک خالص و محض ، معرفت ايماني نيست ؛ بلكه معرفت ايماني آن چيزي است كه متضمن ادارك باشد و بدنبال ادراك، ايمان و تسليم و انقياد بيايد ،

    ‌كه در منطق تعبير به حكم در قضيه مي شود . بايد دانست اساس عبادت ، اطاعت و خضوع است .

    اگر انقياد داشت و عقل تسليم شد و تصديق كرد ، خضوع و اطاعت و عبادت نيز خواهد آمد .

    .
    .

    بنابراين، تفسير حجيت در علم اصول به كاشف ، تفسيري ناقص و ابتر است .

    تعريف حجيت بايد به نحوي باشد كه متضمن معناي تسليم و اطاعت باشد . از اين روست كه حجيت صدور تمام معناي حجيت نيست ؛

    چرا كه حجيت صدور ، حقيقت كامل حجيت قول راوي است كه تنها بيان كننده جهت كشف است .

    و ارائه و تنجيز و تعزير ـ استحقاق عقوبت و ثواب ـ مستقيماً مترتب بر كاشفيت نخواهد شد؛ زيرا مولويت حقيقي بر حجيت قول راوي نيست .

    مولويت براي قول معصوم (علیه السلام) است و حجيت به جهت ولايت ايشان است كه در طول ولايت خدا و روسول (علیه السلام) است .

    پس مي توان گفت : حجيت قول راوي ثقه ، به منزله مقدمات استدلال است ( يعني حجيت درناحيه عقل نظري )

    ولي حجيت قول معصوم (علیه السلام) به منزله حكم و تصديق به نتيجه است ( يعني حجيت در ناحيه عقل عملي )‌

    و قول راوي جنبه كشف را در بر دارد و حجيت اين قول از باب عقل نظري است ، ولي حجيت قول معصوم(علیه السلام) متضمن تصديق و اطاعت و اذعان است .




    1) به عنوان نمونه ر.ك : بحار ، ج 23 ،‌ص 93،‌ح40 ، روايت امام حسين (ع) به نقل از كنزالفوائد كراجكي
    _________________

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    تذكر مهم :

    كسانی كه حجيت قول معصوم(علیه السلام) را به حجيت قول راوي تشبيه مي كنند و آنها را رُوات مي دانند

    (به عنوان راويان از خاتم الانبيا(صلوات الله علیه و اله) ) در حقيقت انكار ولايت ايشان را مي كنند .

    عجيب آن است كه حديث ثقلين و مرجعيت ائمه (علیهم السلام) كه در اين حديث به آن اشاره شده است را

    به مجرد «مبیّن احكام» تفسير مي كنند؛ در حالي كه اين حديث شريف در صدد بيان امامت و ولايت آن خاندان است .

    تمسك به اين خاندان فقط استرشاد و تنها راهنمايي خواستن نيست ، بلكه اتباع و انقياد است ؛

    و از باب اطاعت اهل بيت (علیهم السلام) و مخالفت با ايشان مستلزم عقوبت ؛
    نه انكه صرفاً بيان كنندة احكام باشند .


    پس حجيت اين خاندان از باب: «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» (نساء، 59 ) و

    «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون» (مائده، 55) و ساير آيات ولايت است .

    نه اينكه تنها از قبيل: « فاسألوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون » ( نحل ، 43) باشد.


    به همين جهت در روايات مستفيضه بر لزوم تسليم به احاديث ايشان تأكيد شده است .

    به عنوان نمونه مواردي را ذكر مي كنيم :



  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    . مرحوم صدوق در كمال الدين از امام سجاد(علیه السلام) نقل مي كنند:


    انّ دينَ الله عزّوجل لا يُصاب بالعقولِ الناقصة و الآراءِ الباطلة و المقاييسِ الفاسدة و لا يُصاب الا بالتسليم .

    فمَن سلّم لنا سلم ، و من اقتدی بنا هُدی و من كان يعمل بالقياس و الراي هلك ، و من وجد في نفسه شيئاً ممّا نقوله

    او نقضي به حرجاً كفر بالذي انزل السبع المثاني و القرآن العظيم و هو لا يعلم .


    دين خداي تبارك و تعالي با عقلهاي ناقص و نظرات باطل و معيارهاي فاسد بدست نمي آيد ؛ ‌بلكه دين خدا با تسليم حاصل مي شود .

    هر كس تسليم ما [اهل بيت (علیه السلام)] باشد سالم مي ماند، و هر كس به ما اقتدا كند هدايت مي شود ،

    و هر كس به قياس و رأي خود عمل كند هلاك است ، و هر كس در خودش چيزي از آنچه ما گفتيم يا حكم كرده ايم ، بیابد

    درحالیکه ناراضي باشد ، به خدايي كه سبع المثاني (سوره حمد) و قرآن عظيم را نازل كرده است كافر شده است، ‌در حالي كه خود نمي داند.


    ( شيخ صدوق ، 1363 ش: 324ح9)





    2. در معتبره میثمی از امام رضا (علیه السلام) آمده است :



    ... لأنّ رسول الله لم يكن ليحرّم ما أحلّ الله و لا ليحلّ ما حرّم الله ، و لا ليغيّر فرائض الله و احكامه .


    كان في ذلك كله متّبعاً مسلّماً مؤدّياً عن الله ، و ذلك قول الله : « ان اتبع الا ما يوحي الي »


    فكان (صلی الله علیه و اله) متبعاً لله ، مؤدّياً‌ عن الله ما امره به من تبليغ الرسالة ....


    كذلك قد نهي رسول الله(علیه السلام) عن اشياء... لأنّا لا نرخص في ما لم يُرخص فيه رسول الله(صلی الله علیه و اله) ،


    و لا نأمر بخلاف ما امر به رسول الله الا لعلّة خوف ضرورة ، فأمّا ان نستحل ما حرّم رسول الله(صلی الله علیه و اله)


    او نحرّم ما حلّل رسول الله(صلی الله علیه و اله) فلا یكون ذلك ابداً ؛ لأنّا تابعون لرسول الله(صلی الله علیه و اله) مسلّمون له


    كما كان رسول الله (صلی الله علیه و اله) تابعاً ‌لأمر ربّه مسلّماً له و قال الله عز و جل :«ما آتاكم الرسول فخذوه و مانهاكم عنه فانتهوا»...


    اذا ورد عليكم عنّا الخبر .... و كان الخبران صحيحين .... يجب أخذ بأحدهما ، او بهما جميعاً ، او بايّهما شئت ،


    و احببت موسّع ذلك لك من الباب التسليم لرسول الله (صلی الله علیه و اله) و الردّ اليه و الينا


    و كان تارك ذلك من الباب العناد و الانكار و ترك التسليم لرسول الله (صلی الله علیه و اله) مشركاً بالله العظيم .



    زيرا رسول خدا(صلی الله علیه و اله) آنچه را خدا حلال كرده بود حرام نفرمود و آنچه را كه حرام كرده بود حلال نفرمود


    و واجبات خدا واحكام الهي را تغيير نداند. در تمام اينها پيامبر(صلی الله علیه و اله) تابع و تسليم خدا و ادا كننده از ناحيه الهي بود


    و اين است كلام خدا :«من تبعيت نمي كنم مگر آنچه به من وحي شده است .» پس رسول اكرم (صلی الله علیه و اله)


    تابع خدا و ادا كننده از ناحيه خدا بود؛ آنچه كه به او امر شده بود كه تبليغ رسالت خويش بود ... همچنين پيامبر (علیه السلام) از اموري نهي فرمودند...


    ما نيز رخصت نداريم در آنچه رسول خدا(صلی الله علیه و اله) رخصت نداشتند ،


    و امر نمي كنيم بر خلاف آنچه رسول خدا(صلی الله علیه و اله) امر كردند ؛ مگر به جهت خوف و از سر ضرورت .


    و چنين نيست آنچه را كه پيامبر(صلی الله علیه و اله) حرام كرده اند حلال كنيم يا آنچه را كه حلال كرده اند حرام كنيم؛


    زيرا ما تابع رسول خدا(صلی الله علیه و اله) و تسليم ايشان هستيم ، همانطور كه پيامبر (علیه السلام) تابع امر خدا وتسليم او بود


    و خدا فرمود :« آنچه پيامبر براي شما آورد اخذ كنيد و آنچه را نهي كرد از آن خودداري ورزيد ....»


    اگر از ما دو خبر بر شما وارد شد ... و هر دو خبر صحیح بودند ... لازم است به یکی از آن دو يا به هر دو ،


    يا به هر كدام كه خواستي و دوست داشتي ، اخذ بنمايي و در اين باب براي شما اين امکان وجود دارد


    از باب تسليم رسول خدا(صلی الله علیه و اله) و وانهادن اين فرمان به ميل و رغبت او و ماست .


    و كسي كه از روي عناد و ترك تسليم رسول خدا(صلی الله علیه و اله) و انكار ، خبر را ترك كند مشرك به خدا گرديده است .


    ( حر عاملي ، بي تا ب 9 ، ح 21)


  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    . معتبره حسين بن خالد از امام رضا(ع):

    شيعتنا المسلّمون لأمرنا ، الآخذون بقولنا ، المخالفون لأعدائنا ، فمن لم يكن كذلك فليس منّا.

    شيعيان ما تسليم امر ما متمسك به كلام ما مخالف دشمنان مايند . كسي كه اين گونه نباشد از ما نيست(همان ، ب 9 ، ح 25 )


    4. موثقة حسن بن جهم:

    قال : قلت للعبد الصالح : هل يسعنا في ماورد علينا منكم الّا التسليم لكم ؟ فقال : لا و الله ، لا يسعكم الّا التسليم لنا .

    به امام كاظم (ع) گفتم: آيا در مورد آنچه از شما به ما رسيده است ، غير از تسليم كارديگري مي توانيم انجام دهيم ؟

    حضرت فرموندند : نه به خدا، غير از تسليم كار ديگري نمي توانيد انجام دهيد (همان ، ح 31)


    5. مكاتبه حميري به امام زمان(عج) در مورد خبرين متعارضين :

    «بايهما اخذت من باب التسليم كان صواباً ؛ به هر كدام از آن دو به جهت تسليم اخذ كني صحيح است ».


    6. روايت حجاج بن صباح . مي گويد به امام باقر (ع) عرض كردم :

    انّا نحدث عنك بالحديث فيقول بعضنا :قولنا قولهم قال: فما تريد ؟ أتريد أن تكون اماماً يُقتَدي بك ؟! من ردّ القول الينا فقد سلم .

    ما حديثي نقل مي كنيم . بعضي از ما مي گويند؟ قول ما قول ايشان است . حضرت فرمودند : چه مي خواهي ؟ آيا مي خواهي تو امامي باشي كه بدو اقتدا شده است ؟

    هر كسي كه كلام را به ما برگرداند تسليم خداوند است .(حر عاملي ، بي تا : ب 10 ، ح 19)


    7. عمره از امام صادق (ع) نقل كرده است :

    امر الناس بمعرفتنا و الردّ الينا و التسليم لنا ؛ ثم قال: و ان صاموا و صلّوا و شهدوا ان لا اله الا الله ، و جعلو في انفسهم ان لا يردّوا الينا كانوا بذلك مشركين .

    امر شده اند مردم به معرفت ما و رد به سوي ما و تسليم در مقابل ما . سپس فرمودند : و اگر روزه بگيرند و نماز بخوانند و شهادت به وحدانيت خدا بدهند

    و در دل هايشان اين با شد كه به ما ارجاع ندهند به سبب اين امر مشرك مي شوند .(همان، ب 7 ، ح 19)

  6. #16
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    . موثقة سُدير از امام باقر(علیه السلام) :

    انّما كلّف الناس ثلاثه : معرفة الائمة،‌ و التسليم لهم فيما ورد عليهم ، و الرد اليهم فيما اختلفوا فيه .

    مردم به سه امر مكلف شده اند : شناخت امام و تسليم در مقابل آنچه از آنها وارد شده است و به ايشان مراجعه نمودن و امر را بدانان و انهادن(همان ، ح14)


    9. از ثمرات بحث در مضمون اين است كه با چشم پوشي از صحت صدور ، خود ِ مضمون در ذهن محقق تصور و احتمالي را ايجاد مي كند

    كه اگر اين مضمون نبود براي دسترسي به آن راهي وجود نداشت . تصوّر ، در جه اي از حجيّت دارد ، البته نه به معناي حجيت تصديقي كه در اذهان معهود است .

    اضافه مي كنيم : كشف حد وسط در برهان به وسيله باب تعريفات و حدود انجام مي شود .

    تفاريف اگرچه حقيقت اشيا را بعد از اقامه برهان بر وجود شان بيان مي كنند ؛ ولي تعريف اشياـ ولو در مرحلة شرح الاسم يا «ما» شارحه ـ

    جهل مركب را از بين مي برد و اول درجه علم را بودجود مي آورد كه همان تصوّر است .

    اين تصور ابتدايي، راه را براي برهان استدلالي با توجه به ادراك حد وسط فراهم مي كند.

    در بحث مضموني ، چگونگي استدلال به عمومات و اصول تشريع و اصول حكم شرعي به دست مي آيد . عمومات محكمات كتاب و سنت

    از اصول تشريع عام يا ادله اجمالي تشريع است ، كه استفادۀ تفاصيل تشريع و فروعات آن جز براي معصوم ممكن نيست .

    ايشانند كه چگونگي تولد تفاصيل از اصول را فرا روي مجتهد قرار مي دهند . در اين حالت آگاهي يك استنباط كننندۀ معارف ديني بر مضمون و تدبر در آن

    امكان دسترسي به اصول تشريع فوقاني را مهيا مي كند؛

    زيرا در بسياري از موارد مضامين روايات اشاره به وجوه و شواهدي دارد كه كيفيت انتزاع اين تفاصيل را از ادله اصول تشريع و اصول معارف بيان مي كند.

    بله بايد توجه داشت كه جز با تدبر علمي و قوه فقهي و تضلع در مباحث اين امر حاصل نمي شود .

    بحث در مضامين روايات و صحت آن موجب مي شود علم اجمالي به وجود مقدمات استدلال و استنباط معارف واحكام پيدا شود و اين علم اجمالي

    مارا ملزم به فحص و تدبر در مضامين روايات مي كند؛ اگرچه از جهت صدور ضعيف باشد ، ولي با تثبيت صحت مضمون توجه به آن متن ضروري است .

  7. #17
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    جاي تعجب بسيار است كه كساني براي اقوال فقها ارزش قائلند و براي گفتار حكما در مباحث معارف قيمت و وزني در نظر دارند ،

    ‌براي اينكه به مقدمات استدلال دسترسي پيدا كنند و در لا به لاي اقوال آنها مراد آنها را كشف كنند، بر خود واجب مي دانند در اين اقوال فحص كنند تا به راه صحيح برسند؛‌

    و هيچ گاه مشاهده نشده كه به دنبال اثبات صدور اين كلام به آن فقيه يا حكيم برآيند . اين روش اگرچه صحيح و منطقي است ، چرا كه ؛

    اعقل الناس من جمع عقول الناس الي عقله ، و اعلم الناس من جمع علوم الناس علمه .»

    الا اينكه تمام كلام در اين است كه چگونه بر خود جايز مي دانند توجه به روايات ضعيف "از جهت صدور" نكنند و تدبر در مضامين آن ننمايند ؛

    نه از آن جهت كه خبر ضعيف الصدرو را وحي مسلم بدانند، بلكه چون احتمال صدور در آن هست به عنوان باب علم به آن نگاه كنند چه بسا با تدبر در آن ابوابي از علم براي انسان باز شود .

    بلكه زاد في الطنبور نغمة اخري و آن حركت تصفيه كتب حديث از روايات ضعيف السند است !

    اين جريان آخر ، نتيجه بسيار خطرناكي دارد كه در آينده توضيح مي دهيم . آنچه در اينجا مهم بود اشاره به اين غفلت يا تغافل عمدي در شيوه استنباط صناعي است ؛

    چرا كه در مضامين روايات ـ همانطور كه گفتيم ـ شواهد فراواني بر استنباط تفاصيل از اصول تشريعي وجود دارد به نحوي كه عقول و افهام كمّلين هم به آن نمي رسند .

    مضموني که معصوم آن را بيان كرده است، اگرچه به طريق صحيح به دست ما نرسيده است ، ولي در صورت موافقت با كتاب و سنت قطعي

    و اشاره هاي موجود در آن به علائم حقيقي در مضمون و انوار حقيقت و صحّت در معني و تناسب قواعد در مدلول و معني با محكمات كتاب و سنت ، حجيت پيدا مي كند؛

    اين كلام با تلاش هاي فقها و حكما هرگز قابل مقايسه نيست . عجيب تر آنكه گاهي قائل به دو روايت يك نفرند و از طرفي ، علم ائمه (ع) را لدني مي دانند

    و براي ايشان مقام عصمت قائلند ، و از سوي ديگر اقوال ديگران را بر كلمات اهل بيت (ع) ترجيح مي دهند.

    نكته قابل ذكر آن است كه بحث از صحت مضمون در روايات و تدبر و تعمق در آن و ترغيب بر توجه اين مسلك، دعوت به سطحي نگري در استدلال نيست ، يا گرايش به حشوي نگري نمي باشد ؛

    بلكه به مراتب عميق تر و اقرب به صناعت و برهان است و هيچ تناسبي با حشويه ندارد. زيرا شيوه بحث مضموني دعوت به بحث در قواعد و اصول موجود در روايات است

    كه رسيدن به آن متوقف بر داشتن ملكه علمي و احاطه بر منظومه اصول تشريع و عمومات فوقاني و طبقات و درجات موجود بين آنهاست .

    اين مبحث، ‌مبحث ذوقي نيست و احتياج به قوۀ فقاهت و مهارت در معارف و بصيرت در شيوه ادلّه دارد .

    به همين جهت اين شيوه تلاش علمي بيشتري نسبت به بحث صدوري مي طلبد.


    _________________

  8. #18
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    . به دست آوردن آنچه در مضمون حديث است احتياج به ملكه فقاهت و اجتهاد در مسائل فرعي
    و تلاش مستمر و مهارت وافي در مسائل اعتقادي دارد، ولي در بحث صدور تلاش رجالي و تتبع در كتب حديث و درايه ريشه اصلي است .
    نكته اين است كه مطلب فوق تا همين اندازه بسنده نمي كند و محدوده خود را از اين بيشتر مي نمايد ؛
    زيرا در بررسي صحت مضمون تنها فقاهت در فقه اكبر و اصغر كافي نيست ، بلكه احاطه به تمام ابواب و توجه به امهات قواعد و اصول
    و چگونگي منشعب شدن آن و التفات به روابط صناعي موجود بين اين دسته از قواعد نيز ضروري است .
    از اين روست كه در كلمات فقها به صعوبت تشخيص موافق كتاب و سنت از محالف آن اشاره شده است ،
    چون اين موافقت به صورت انطباق كامل و به تفصيل نيست . از اين رو در مسأله وفاق به دست نمي آيد ،
    جز با تحليل و تعميق و تدقيق در مؤدّاي هر اصل از اصول تشريعي و مفاد و مضمون هر خبر .
    به عنوان نمونه در بحث شروط ، فقها با اين مشكل مواجهند كه چگونه شرط موافق كتاب و سنت را از مخالف آن تمييز دهند .
    به ديگر سخن ، تسلط محكمات كتاب و سنت بر مجموع تفاصيل شريعت و ارجاع به اين محكمات اقتضا دارد كه
    مجموعه نظام واحد مراتب موجود در ساختار قوانين و تشريعات و همچنين در معارف واعتقادات در احاطه محقق باشد .
    اين احاطه به زواياي هرم اصول تشريع و يا اصول معارف جز براي معصوم به صورت تام و كامل حاصل نمي شود ،
    اگر چه غير معصوم از باب«ما لا يدرك كله لا يترك كله » به بخشي ازا آن دسترسي دارد .
    نكته قابل ذكر اين است كه ساختار هرم قانون، تنها در اصول تشريع نيست و در معارف نيز وجود دارد !
    به همين جهت امر به عرضه بر كتاب سنت و تنها مخصوص روايات فقهي نيست و شامل همه روايات مي گردد.
    بعد از توضيح اين ده نكته اكنون بحث ما در سه مقام است :
    الف) ادلّه لزوم مراعات مضمون و تقديم آن برجنبه صدور.

    ب )تأثير ركنيت مضمون در دائره حجيت .
    چ ) بيان ضوابط عرضه بر كتاب و سنت.
    منابع و مآخذ
    1. قرآن كريم .
    2. نهج البلاغه .
    3. حر عاملي ، 1416 ق ، وسائل الشيعه ، قم
    4. صدوق ، محمد بن علي ،1416ق ،كمال الدين و تمام النعمة ، قم ، مؤسسة النشر الاسلامي ، التابعة لجماعة المدرسين.
    5. طوسي ، محمد بن حسن ، 1411 ق ، كتاب الغيبة ، قم ، مؤسسة المعارف الاسلامية .
    6. كليني ، محمد بن يعقوب ، 1388 ق ، الكافي ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه .
    7. مجلسي ، محمد باقر ، 1430 ق ، بحار الانوار ، بيروت ، مؤسسه الوفاء .


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •