نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: \\\ بررسي سير تاريخي کتابت حديث در شيعه ///

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile \\\ بررسي سير تاريخي کتابت حديث در شيعه ///





    بررسى سير تاريخى « كتابت حديث » در شيعه


    دكتر مجيد معارف 1


    چكيده

    كتابت حديث پس از صدور از معصوم عليه السلام و به دنبال آن تدوين در كتاب هاى قابل اعتماد، از عوامل مهم و مؤثر در حفظ حديث و جاودانگى آن است.

    نگارش احاديث در شيعه و اهل سنت، به استناد شواهد تاريخى، وضعيت يكسانى ندارد. نگارش احاديث نبوى ـ كه در حال حاضر در منابع حديثى اهل سنت

    تجسّم يافته است ـ در سير تدوين خود با موانع و محدوديت هاى فراوان روبه رو شده و با فاصله زياد از زمان صدور اوليه محقّق گشت، حال آن كه كتابت حديث

    در شيعه و نسبت به روايات امامان معصوم عليهم السلام از زمينه هاى مناسب و مساعد برخوردار گرديد. اين مقاله درصدد است تا با اتّكا به شواهد تاريخى

    به بررسى اين موضوع بپردازد.


    كليد واژه ها: حديث، كتابت، تدوين، اصول، مكتوبه، مسائل، صادقين عليهماالسلام.

    طرح مسأله

    يكى از اختلافات حديث شيعه با حديث اهل سنت به موضوع كيفيت نگارش و تدوين آن مربوط مى شود. در مورد حديث اهل سنت، قطعى و مسلم است كه

    على رغم موضوع موافق رسول خدا صلى الله عليه و آلهنسبت به كتابت و تدوين رواياتشان
    2 ، و نيز به رغم كوشش هاى محدود و پراكنده در خصوص كتابت

    پاره اى از روايات آن بزرگوار
    3 و در نتيجه، وجود شواهد متعدد از ظهور مكتوبه هاى حديثى در دوران رسالت 4 پس از رحلت نبى اكرم صلى الله عليه و آله نقل و

    كتابت احاديث آن حضرت با انگيزه هاى مختلف
    5 محدود، بلكه ممنوع شد. اين سياستى بود كه در حدود يك قرن ادامه يافت و در نتيجه آن آسيب هاى چندى

    متوجه روايات پيامبر صلى الله عليه و آلهگرديد كه از آن جمله مى توان به از بين رفتن بسيارى از روايات، وقوع نقل به معنا در احاديث و مبتلا شدن روايات به جعل

    و تحريف
    6 اشاره كرد. نهايت، آن كه عمر بن عبدالعزيز ـ كه در بين خلفاى بنى اميه شخص نيكومنش و روشن ضميرى بود ـ در اواخر قرن نخست، با صدور فرمانى

    به عامل خود در مدينه دستور به نگارش حديث داد. در فرمان وى خطاب به ابوبكر محمد بن حزم انصارى آمده بود:


    انظر ما كان من حديث رسول اللّه او سنته، فاكتبه فانّى قد خفت دروس العلم و ذهاب العلماء. 7

    اما با وجود چنين حسن نيتى از سوى خليفه اموى و چنان كه برخى از محققان تصريح كرده اند، اين فرمان به سرعت اجرا نشد؛ چراكه مدت خلافت

    عمر بن عبدالعزى دو سال و پنج ماه بيشتر نبود. او در سال 101 هجرى درگذشت و تاريخ صدور فرمان او مشخص نيست كه آيا در ابتداى خلافت او بود يا اواسط

    خلافت و يا حتى اواخر خلافت؛ ضمن آن كه از امتثال امر ابن حزم انصارى نسبت به فرمان عمر بن عبدالعزيز نشانى در دست نيست،
    8 بلكه اشخاص ديگرى

    مانند محمد بن مسلم بن شهاب زهرى به عنوان آغازگر تدوين حديث در اهل سنت شناخته شده اند.
    9

    احتمال ديگرى كه در تأخير اجراى فرمان عمر بن عبدالعزيز مى توان داد، آن كه در موضوع كتابت حديث، نهى خليفه دوم نسبت به امر عمر بن عبدالعزيز از

    اهميت بيشترى برخوردار بود. به همين دليل، در دوران خلافت بنى اميه مسأله كتابت حديث سر و سامان جدى نيافت،
    10 بلكه اين اقدام در قرن دوم و همزمان

    با خلافت بنى عباس تحقّق يافت و در قرن سوم با پيدايش كتب مختلف حديثى از جمله مسانيد، صحاح و سنن به كمال خود رسيد.
    11

    فاصله نسبتا زياد بين صدور روايات پيامبر صلى الله عليه و آله تا تدوين آن ضايعات فراوانى متوجه اصالت روايات آن حضرت نمود و تأثير فراوانى بر جعل حديث گذاشت.

    شاهد اين مطلب آن كه صدها هزار حديث جعلى در بين اهل سنت به وجود آمد و بعدها محدثان به زحمت توانستند از بين انبوه روايات، هر كدام، چند هزار يا

    چند صد حديث انتخاب كنند و در كتاب هاى خود مرتب سازند.
    12 علامه امينى در مجلد پنجم الغديرگزارش مبسوط و مفصّلى از كثرت جعليات در اهل سنت

    ارائه كرده است.
    13

    اما به گواه بررسى هاى تاريخى، در خصوص حديث شيعه مشكلات ذكر شده در حديث اهل سنت، به وجود نيامد و فاصله صدور حديث و كتابت آن به حدى نبود

    كه متضمن تغيير چشمگير در الفاظ حديث يا تغيير فاحش در معانى آن و از اين دو بالاتر، كثرت جعليات گردد.



    -------- پی نوشت ----------
    1- دانشيار دانشگاه تهران.
    2- تاريخ عمومى حديث، ص 46.
    3- علوم الحديث و مصطلحه، ص 12 ـ 23.
    4- همان.
    5- تاريخ عمومى حديث، ص 84.
    6- همان، ص 151.
    7- سنن الدارمى، ج 1، ص 126.
    8- تأسيس الشيعة، ص 278.
    9- اضواء على السنة المحمدية، ص 260 ؛ جامع بيان العلم و فضله، ج 1، ص 77.
    10- اضواء على السنة المحمدية، ص 265 و 268.
    11- براى آگاهى تفصيلى از پيدايش كتب حديث اهل سنت، ر. ك.: الحديث النبوى، مصطلحه، بلاغته و كتبه، الباب الخامس، كتب الحديث، ص 281 ـ 337.
    12- برخى از آمارها در اين خصوص قابل توجه است؛ از جمله آن كه: الف) احمد بن حنبل حافظ يك ميليون حديث بود و براى نوشتن المسند خود از هفتصد و پنجاه هزار حديث استفاده كرد (المسند وى، سى هزار حديث دارد). ب) مالك راوى صد هزار حديث بود، اما براى تأليف الموطّأ ابتدا ده هزار حديث انتخاب كرد و سپس در تجديد نظرهاى مكرر به چند صد حديث بسنده نمود. ج) بخارى در تأليف الصحيح خود ششصد هزار حديث در اختيار داشت. مسلم در تأليف الجامع الصحيح خود از سيصد هزار حديث بهره بردارى كرد.)ابو داود در تنظيم سنن خود پانصد هزار حديث در دست داشت و... ر. ك: علم الحديث، شانه چى، ص 36 ـ 45 ؛ اضواء على السنة المحمدية، ص 296، 299، 308، 317 و 328 ؛ جوامع حديثى اهل سنت از همين مؤلف.
    13- ر. ك. جوامع حديثى اهل سنت، ص 297 ـ 356.


    _________________
    امام مهدى‏عليه السلام :
    إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَى‏ءٌ مِن أخبارِكُم.

    ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.


    بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175


  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض



    1 . علل اهتمام شيعه به كتابت حديث

    مى توان گفت كه بزرگان شيعه و در رأس آنها اصحاب ائمه اطهار عليهم السلام با الهام از فرهنگ قرآن و سنت و سيره رسول خدا صلى الله عليه و آله و امامان

    خود، از همان آغاز صدور حديث متعهد به ثبت و نگارش حديث شده و در اين راه پيش قدم بوده اند. از نظر انگيزه هاى قرآنى، طبق نقل مشهورِ مورد قبول فريقين،

    نخستين پيام وحى با فرمان «اقرأ» آغاز گرديد .
    1

    در سوره قلم ـ كه از قديمى ترين سوره هاى نازل شده قرآن است ـ خداوند به قلم و آنچه به نگارش در مى آيد، سوگند خورده است كه مطابق يكى از وجوه

    تفسيرى آيه، مقصودْ مطلق كتابت و نويسندگى است.
    2

    در قرآن كريم همچنان از ابزار و ادوات نگارش، به طور مكرر، سخن به ميان آمده است. 3

    در آيه ديْن خداوند به مسلمانان توصيه مى كند:

    يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبُم بِالْعَدْلِ ... 4

    و سپس در فلسفه اين نگارش مى فرمايد:

    ذَ لِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَـدَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ . 5

    بديهى است در شرايطى كه در مورد يك امر اجتماعى ساده مانند قرض دادن اموال يا انجام معاملات، ثبت و كتابت اهميت داشته باشد، در مسائل فرهنگى

    و دينى ـ كه ماندگارى علوم، وابسته به كتابت است ـ اين كار از اولويت بيشترى برخوردار باشد. نكته مهم ديگر در قرآن، به كارگيرى مكرر تعبير «كتاب» و

    مصاديق متنوع آن در عرصه هاى گوناگون است. يكى از نام هاى قرآن «كتاب» است.
    6 علاوه بر آن، قرآن از كتاب هاى گوناگون ديگر

    مانند
    «كتاب الابرار»، «كتاب الفجار» 7 ، «كتاب مبين»8 و «كتاب» به طور مطلق سخن مى گويد؛ مانند اين آيه:

    مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِى الْأَرْضِ وَ لاَ فِى أَنفُسِكُمْ إِلاَّ فِى كِتَـبٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَآ إِنَّ ذَ لِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ . 9

    وجود همين تعابير در قرآن موجب شده بود كه برخى از صحابه و تابعان، كتابت حديث را از آنها الهام بگيرند؛ از جمله محمد بن سعد از قول ابو هلال مى نويسد:

    قيل لقتاده يا ابا الخطاب! انكتب ما نسمع؟

    قال: و ما يمنعك ان تكتب و قد انباك اللطيف الخبير انه قد كتب و قرأ: «قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّى فِى كِتَـبٍ لاَّ يَضِلُّ رَبِّى وَ لاَ يَنسَى » (سوره طه، آيه 52) .
    10


    از آيات قرآن كه بگذريم، از اخبار و روايات گوناگون برمى آيد كه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نيز از موافقان ثبت و نگارش حديث بود و در اين راه نسبت

    به كسانى كه علاقه مند به نگارش بيانات آن حضرت بودند و يا امكان ثبت و نگارش آن برايشان مقدور بود، ممانعتى به عمل نمى آورد؛ چنان كه اصحاب او نيز از

    بيانات و سنن آن حضرت صحيفه هاى متعددى بپرداختند كه نام و نشان آنها در كتب تاريخ و حديث مذكور است.


    در اين زمينه شواهد و قراين متعدد و فراوان است كه اين مقاله درصدد پرداختن به آنها نيست 11 و تنها به بيان يك قرينه ـ كه از قطعيت بيشترى برخوردار است ـ

    بسنده مى شود و آن، موضوع اختلاف و مناقشه عبداللّه بن عمرو بن عاص با سران قريش در باب نگارش حديث پيامبر صلى الله عليه و آله است.

    جريان اين اعتراض و مناقشه را اكثر جوامع حديثى اهل سنت نقل كرده اند و ما به نقل از مسند احمد بن حنبل آن را از زبان عبداللّه بن عمرو بن عاص به اين

    صورت نقل مى كنيم:


    عن يوسف بن ماهك، عن عبداللّه بن عمرو قال: كنت اكتب كلّ شى ء اسمعه من رسول اللّه صلى الله عليه و آلهاريد حفظه فنهتنى قريش،

    فقالوا: انّك تكتب كلَّ شى ء تسمعه من .


    به دنبال اين سخنِ پيامبر صلى الله عليه و آله، عبداللّه بن عمرو بن عاص موفق گرديد كه از بيانات رسول خدا صلى الله عليه و آلهكتابى فراهم آورد كه به

    «الصحيفة الصادقة» شهرت يافت. به گفته ابن اثير، اين كتاب داراى هزار حديث (يا هزار خطبه) بود.
    12 بر طبق قراين، اين كتاب نزد

    عبداللّه بسيار ارزشمند بوده است؛ زيرا مجاهد مى گويد:


    اتيت عبداللّه بن عمرو فتناولت صحيفةً تحت مفرشه، فمنعنى، قلت: ما كنت تمنعنى شيئا، قال: هذه الصادقة، (فيها) ما سمعت من رسول اللّه

    صلى الله عليه و آله ليس بينى و بينه احد اذا سلمت لى هذه و كتاب اللّه و الوهط فلا ابالى علام كانت عليه الدنيا (و الوهط ارض كانت له يزرعها).
    13

    صبحى صالح در خصوص تأثير كلام نبوى بر عبداللّه بن عمرو بن عاص و دستاورد آن مى نويسد:

    و من اشهر اصحف المكتوبة فى العصر النبوى «الصحيفة الصادقة» التى كتبها جامعها عبداللّه بن عمروبن العاص ( ـ 65) من رسول اللّه و قد اشتملت الف حديث

    كما يقول ابن الاثير، و اذا لم تصل هذه الصحيفة كما كتبها عبداللّه بن عمرو بخطه، فقد وصل الينا محتواها، لانها محفوظة فى مسند الامام احمد، حتى ليصح ان

    نصفها بانها اصدق وثيقة تاريخية تثبت كتابة الحديث على عهده ـ صلوات اللّه عليه ـ و يزيدنا اطمئنانا الى صحة هذه الوثيقة انّها كانت نتيجة طبيعية محتومة لفتوى

    النبى صلى الله عليه و آلهلعبداللّه بن عمرو ارشاده الحكيم، فقد جاء عبداللّه يستفتى رسول اللّه عليه السلام فى شأن الكتابة قائلاً: اكتب كل ما اسمع؟

    قال: نعم. قال: فى الرضا و الغضب؟ قال: «نعم، فانى لا اقول فى ذلك الا حقّا» و يخيّل إلينا انه لابدّ ان يكون عبداللّه بن عمرو قد اخذ فى كتابة الاحاديث بعد هذه

    الفتوى الصريحة من الرسول الكريم و تلك الصحيفة الصادقة كانت ثمرة هذه الفتوى و آية اشتغال ابن عمرو بكتابة هذه الصحيفة سواها من الصحف ايضا. قول ابى

    هريره الصحابى الجليل: ما من اصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آلهاحدا اكثر حديثا عنه منى الا ما كان من عبداللّه بن عمرو فانه كان يكتب و كنت «لاكتب»، و اكبر

    الظن انّ عمرو بن شعيب ( ـ 120) ـ و هو حفيد عبداللّه بن عمرو ـ انما كان يروى فيما بعد من احاديث هذه الصحيفة قارئا او حافظا من اصلها و قد اتيح للتابعى الجليل

    مجاهد بن جبر ( ـ 103) ان يرى هذه الصحيفة عند صاحبها عبداللّه بن عمرو.
    14

    ضمنا اهميت كلام ابوهريره، در كثرت احاديث مكتوب عبداللّه بن عمرو بن عاص از پيامبر صلى الله عليه و آله، وقتى روشن مى گردد كه در نظر

    بگيريم ابوهريره خود از مكثرين حديث بوده و در حال حاضر، 5374 حديث از وى در جوامع روايى اهل سنت وجود دارد.
    15

    با چنين زمينه هاى مساعدى ـ كه از قرآن و روايات پيامبر صلى الله عليه و آلهبه دست مى آيد ـ نتيجه گيرى مى شود كه كتابت حديث امرى مورد علاقه و اعتقاد

    شيعيان بوده كه در هر دوره، امامان مذهب نيز بر آن تاكيد كرده اند؛ اما بدون آن كه نياز به ذكر كليه قراين به جا مانده در منابع روايى باشد، تنها در حدى كه ادعاى

    فوق ثابت گردد، سير كتابت حديث در شيعه در دو مقطع تاريخى مورد بررسى قرار مى گيرد.


    ادامه دارد...

    --------------- پی نوشت---------------
    1- مجمع البيان، ج 10، ص 780.

    2- طبرسى مى نويسد: و قيل انّ ما مصدرية و تقديره و القلم و سطرهم فيكون القسم بالكتابه. (مجمع البيان، ج 10، ص 499).

    3- ر. ك: تاريخ قرآن، محمود راميار، ص 276.

    4-سوره بقره، آيه 282.

    5-همان.

    6- تاريخ قرآن، ص 26 ـ 30، (معناشناسى مفصّل كتاب).

    7- سوره مطففين، آيه 7 و 17.

    8-همان.

    9- سوره حديد، آيه 22.

    10- طبقات محمد بن سعد، ج 7، ق 2.

    11- ر. ك.: السنة قبل التدوين، محمد عجاج خطيب؛ دلائل التوثيق المبكر للسنة و الحديث، امتياز احمد؛ تدوين السنة الشريفة، محمدرضا جلالى حسينى.

    12- اسدالغابة، ج 4، ص 245.

    13- همان، ج 4، ص 246

    14- علوم الحديث و مصطلحه، ص 16 ـ 18.

    15- قواعد التحديث، ص 72.


    _________________
    امام مهدى‏عليه السلام :
    إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَى‏ءٌ مِن أخبارِكُم.

    ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.


    بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض



    1 ـ 1. كتابت حديث در شيعه تا قبل از صادقين عليهماالسلام

    دوران قبل از صادقين عليهماالسلام از نظر تاريخى با قرن اوّل هجرى انطباق دارد و اين دوران همان مقطعى از تاريخ حديث است كه سياست رسمى حاكم

    بر جامعه، سياست منع نقل و تدوين حديث است. از آنجا كه يكى از علل اجراى اين سياست كتمان فضايل امامان عليهم السلام و محدودسازى شيعيان بوده،
    1

    طبيعى است كه بسيارى از مواضع امامان در خصوص اهتمام آنان به امر نگارش حديث به دست ما نرسد؛ چنان كه بسيارى از دستاوردهاى حديثى چهار امام

    نخست نيز با اعمال كينه توزى هاى بنى اميه از بين رفت؛ اما با وجود اين، شواهد متعددى در كتب شيعه و اهل سنت وجود دارد كه همگى حكايت از توجه

    امامان عليهم السلامنسبت به نگارش حديث مى كند ؛ اهم اين قراين عبارت اند از:


    1) محمد بن حسن صفار در كتاب خود آورده است:

    رسول خدا صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: «آنچه به تو املا مى كنم، بنويس».

    على گفت: اى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، آيا از فراموشى بر من بيم داريد؟

    پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: از فراموشى بر تو بيم ندارم و از خدا خواسته ام كه تو را حفظ كند و فراموشى را از تو دور سازد ؛ اما آنچه به تو مى گويم براى

    شركاى خود بنويس.

    على گفت: اى پيامبر صلى الله عليه و آله ، شركاى من چه كسانى هستند؟

    رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: پيشوايانى كه از نسل تو خواهند آمد.


    در توضيح اين حديث بايد گفت كه على عليه السلام از جمله كاتبان رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده كه به طور علنى و خصوصى مطالب فراوانى از روايات آن

    حضرت را نوشت. اين حديث بيانگر نگارش خاص على عليه السلام در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله است كه حاصل آن به وجود آمدن مواريث خصوصى علوم

    اهل بيت عليهم السلام بود. در صدر اين مواريث مى توان از مصحف على عليه السلام
    2 و كتاب جامعه 3 نام برد كه اوّلى محتواى قرآنى و دومى محتواى

    فقهى داشته است.


    2) زراره از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه آن حضرت فرمود:

    جاءت فاطمة ـ سلام اللّه عليها ـ تشكو الى رسول اللّه بعض امرها، فأعطاها رسول اللّه كريسةً و قال: تعلّمى مافيها؛ فاذا فيها: من كان يؤمن باللّه و اليوم الاخر

    فلايؤذى جاره، و من كان يؤمن باللّه و اليوم الاخر فليكرم ضيفه، و من كان يؤمن باللّه و اليوم الاخر فليقل خيرا او ليسكت.
    4

    در توضيح حديث يادشده بايد گفت كه شواهد ديگرى نيز وجود دارد كه از وجود صحيفه اى نزد حضرت فاطمه ـ سلام اللّه عليها ـ حكايت مى كند؛ از جمله روايتى

    كه محمد بن جرير طبرى در كتاب دلائل الامامة آورده است. طبق اين حديث، فاطمه زهرا ـ سلام اللّه عليها ـ ارزش صحيفه خود را با وجود حسن و حسين

    عليهماالسلام برابر توصيف نمود. در آن صحيفه نيز اين پيام مندرج بود كه:


    محمد صلى الله عليه و آله فرمود: از مؤمنان نيست آن كه همسايه اش از شرور وى در امان نباشد و هركس به خدا و روز جزا ايمان دارد، نبايد به آزار

    همسايه اش بپردازد.
    5

    3) سيوطى در تدريب الراوى تصريح كرده است كه على عليه السلام و فرزندش حسن، پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله، در شمار موافقان كتابت

    حديث بوده اند؛ به اين صورت كه:


    اختلف السلف من الصحابة و التابعين فى كتابة الحديث فكرهها طائفة منهم: ابن عمرو بن مسعود و زيدين ثابت و ابوموسى و ابوسعيد الخدرى و ابوهريرة و

    ابن عمر و انس و ابن عباس و ابن عمر ايضا و احسن و عطاء و سعيد بن جبير و عمر بن عبد العزيز.
    6

    اين گزارش، با اندكى اختصار، در مقدمه ابن صلاح آورده شده است. 7

    4) دارمى از شرحبيل بن سعيد آورده است:

    دعا الحسن بنيه و بنى اخيه فقال: يا بنّى و بنى اخى! انكم صغار قوم يوشك ان تكونوا كبار آخرين، فتعلموا العلم فمن لم يستطع منكم ان يرويه او قال يحفظه

    فليكتبه وليضعه فى بيته.
    8

    5) و اسند الديلمى عن على مرفوعا:

    اذا كتبتم الحديث فاكتبوه بسنده. 9

    6)خطيب بغدادى مى نويسد:

    نزد على عليه السلام صحيفه اى بود كه در آن احكام دندان هاى شتر و حكم ديه بعضى از اقسام جراحات ثبت شده بود. نيز آن حضرت در نوبتى فرمود:

    «من يشترى منى علما بدرهم». ابو خثيمه گويد: با شنيدن اين سخن با پرداخت درهمى كاغذى خريده و آن روايات را در آن نوشتم.
    10

    7) كلينى در حديثى از قول ابواسحاق سبيعى آورده است:

    عن الحارث الاعور قال: خطب اميرالمؤمنين خطبةً بعد العصر فعجب الناس من حسن صفته و ما ذكره من تعظيم اللّه ـ جل جلاله ـ، قال ابواسحاق:

    فقلت للحارث: او ما حفظتها؟ قال: قد كتبتها فاملاها علينا من كتابه: الحمد لله الذى لا يموت و لا تنقضى عجائبه.... .
    11

    اين حديث علاقه مندى اصحاب على عليه السلام را به كتابت حديث نشان مى دهد و مطابق روايات ديگر، آن گاه كه على عليه السلام سخن مى گفت، عده

    زيادى از مردم سخنان او را مى نوشتند و گاه نيز خود، امر به كتابت مى كرد و يا شخصا از روى نوشته مطالب خود را املا مى فرمود؛ طبق شواهد زير:

    الف. عن ظريف بن ناصح قال: حدثنى رجل يقال له: عبداللّه بن ايوب قال: حدثنى ابوعمرو المتطبب قال: عرضته على ابى عبداللّه عليه السلام قال: افتى

    اميرالمؤمنين عليه السلام فكتب الناس فتياه و كتب به اميرالمؤمنين الى امرائه و رؤس اجناده... .
    12

    ب. عن الاصبغ بن نباته قال: خطبنا اميرالمؤمنين فى داره ـ او قال: فى القصر ـ و نحن مجتمعون ثم امر ـ صلوات اللّه عليه ـ فكتب فى كتاب و قرى ء على الناس... 13

    ج. عن ابى جميله قال: قال ابوعبداللّه عليه السلام: كتب اميرالمؤمنين الى بعض اصحابه: اوصيك بتقوى اللّه . 14

    8) على عليه السلام خود داراى كاتبانى بود كه در خدمت او به نگارش نامه ها و فرمان هاى آن حضرت مشغول بوده اند؛ از جمله اين كاتبان مى توان از ابو رافع و

    فرزندان او على و عبيداللّه ياد كرد. طبق تصريح نجاشى ابو رافع و فرزند او على هر دو از مصنفان اوليه شيعه نيز هستند، كه داراى كتاب هايى بوده اند.
    15

    شيخ طوسى نيز از يكى ديگر از كاتبان على عليه السلام به نام مسلم ياد مى كند. 16 اين كاتبان ـ چنان كه گذشت ـ به طور عمده، نامه هاى على عليه السلام

    را خطاب به اشخاص و گروه هاى معاصر على عليه السلام، از واليان تا مخالفان آن حضرت، مى نوشته اند كه امروزه تعدادى از نامه ها به عنوان فصلى از

    نهج البلاغه باقى مانده و معمولاً هر نامه اى با عبارت: «و من كتاب له عليه السلام» آغاز مى شود.
    17

    9) به عنوان جمع بندى اين قسمت، سخنى از مستشار عبدالحليم جندى، مؤلف كتاب الامام جعفر الصادق آورده مى شود. او در كتاب خود بارها از تقدم شيعه

    در تدوين علوم سخن گفته و در يك مورد مى نويسد:


    عمر از ترس آميخته شدن قرآن و حديث، از تدوين حديث جلوگيرى كرد و به اين دليل، تدوين حديث يك قرن به عقب افتاد و باب جرح و تعديل و جعل و فقدان حديث

    در اهل سنت گشوده شد. امام على عليه السلام از اولين روز وفات نبى اكرم صلى الله عليه و آله به نگارش و تدوين روى آورد و چه بسا اهتمام او به نگارش

    موجب گرديد تا در مسائلى كه عمر در آن فرومى ماند، مرجع صحابه گردد.
    18

    ادامه دارد...

    ---------پی نوشت ------------
    1- تاريخ عمومى حديث، ص 80 و 88 .
    2- براى اطلاع از مصحف على عليه السلام ر. ك: تاريخ قرآن، ص 346 ـ 380 (بحث مصحف على عليه السلام).
    3- براى اطلاع از وضعيت جامعه، ر. ك: پژوهشى در تاريخ حديث شيعه، ص 36 ـ 45.
    4- الكافى، ج 2، ص 667.
    5- تلخيص مقباس الهداية، ص 227.
    6- الكافى، ج 2، ص 61، مطابق اين گزارش عمر بن خطاب از موافقان كتابت حديث است، اما اين موضع روزهاى ابتداى خلافت عمر است و طبق تصريح سيوطى، پس از مدتى عمر از نظر خود عدول كرد و در شمار مخالفان كتابت حديث و مانعان درآمد، ر. ك: تدريب الراوى، ج 2، ص 64.
    7- معرفة انواع علم الحديث، ص 292.
    8- سنن الدارمى، ج 1، ص 130 .
    9- تدريب الراوى، ج 2، ص 63.
    10- تقييد العلم، ص 9.
    11- الكافى، ج 1، ص 141.
    12- همان، ج 7، ص 330.
    13- همان، ج 2، ص 49.
    14- همان، ج 2، ص 136.
    15- رجال النجاشى، ش 1 و 2.
    16- رجال الطوسى ، ص 276.
    17- در نهج البلاغه، از 79 نامه على عليه السلام به شكل يا مختصر سخن به ميان آمده، اما در ساير منابع روايى و تاريخى به ويژه شروح نهج البلاغه مى توان نامه هاى بيشترى از على عليه السلام گردآورى كرد.
    18- الامام جعفر الصادق، ص 25.


    _________________
    امام مهدى‏عليه السلام :
    إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَى‏ءٌ مِن أخبارِكُم.

    ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.


    بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض




    2ـ 1. دوران صادقين عليهماالسلام به بعد

    عكس آنچه در مورد امامان قبل از صادقين عليهماالسلام گذشت، دوران اين دو امام با عصر تدوين علوم و رفع ممنوعيت نگارش حديث مصادف گرديد.

    از اين رو، اين دو امام با استفاده از فضاى ايجاد شده، نهايت استفاده را در تربيت شاگردان كرده و پيوسته آنان را به نگارش علوم و مراقبت از دفاتر خود

    تشويق مى نمودند. اين دو امام و به تبع آن، امامان بعد از صادقين عليهماالسلام گاه به املاى درس هاى خود به شاگردان پرداخته و گاه به سؤالات شيعيان

    به صورت كتبى پاسخ مى دادند؛ لذا بخشى از روايات شيعه در دوره صادقين عليهماالسلام به بعد در قالب «مكتوبه هاى حديثى» و يا مجموعه هاى

    «مسائل» تدوين گرديد.
    1

    از سوى ديگر، اصحاب صادقين عليهماالسلام معمولاً قبل از نايل شدن به خدمت آن بزرگواران سؤالات خود را نوشته و جاى پاسخ را خالى مى گذاشتند تا به

    مجرد پاسخ امامان عليهم السلام به ثبت فى المجلس موفق شوند. آنان حتى در بعضى اوقات به ثبت مسائلى اقدام مى كردند كه از نظر امامان ارزشى براى

    نوشتن نداشتند. به هرحال، از امامان معصوم عليهم السلام، به ويژه صادقين عليهماالسلام، سفارش ها و دستورهاى متعددى در موضوع كتابت حديث

    وجود دارد كه مرحوم كلينى پانزده حديث آن را در بابى با عنوان: «باب رواية الكتب و الحديث و فضل الكتابة و التمسك بالكتب» جمع كرده است. توجه به

    پاره اى از روايات اين باب و نيز شواهدى كه در ساير منابع حديثى ملاحظه مى شود، اثبات كننده دعاوى فوق است:


    الف. عن حسين الاحمسى، عن ابى عبداللّه عليه السلام قال: القلب يتّكل على الكتابة. 2

    ب. عن ابى بصير قال: سمعت ابا عبداللّه عليه السلام يقول: اكتبوا فانّكم لا تحفظون حتى تكتبوا. 3

    گفتنى است كه راوى اين حديث، يعنى ابوبصير خود اعمى بود؛ اما جهت امتثال امر امام صادق عليه السلام از وجود كاتب استفاده مى كرد. 4

    پس از كتابت حديث مراقبت از نوشته ها ضرورى است، لذا:

    ج. عن عبيد بن زراره قال: قال ابو عبداللّه عليه السلام: احتفظوا بكتبكم فانّكم سوف تحتاجون اليها. 5

    اين نياز ـ كه امام صادق عليه السلام در اين حديث از آن سخن گفته ـ ظاهرا اشاره به دورانى است كه در اثر اختناق و ظلم خلفاى جور، رابطه مردم با

    امامان كم و يا قطع شود و تنها بتوانند با روايات ائمه عليهم السلامارتباط برقرار كنند؛ لذا ابوسعيد خيبرى از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه به

    مفضّل بن عمر فرمود:


    د. قال لى ابو عبداللّه عليه السلام: اكتب و بثَّ علمك فى اخوانك، فان متّ فاورث كتب بنيك، فانه يأتى على الناس زمان هرج لايأنوسن فيه الا بكتبهم. 6

    با اين گونه توصيه ها اصحاب صادقين عليهماالسلام مشتاقانه به نگارش احاديث مى پرداختند، در اين خصوص شواهد متعددى وجود دارد؛ از جمله:

    ه . عن ابن بكير، قال: دخل زرارة على ابى عبداللّه عليه السلام قال: انكم قلتم لنا فى الظهر و العصر على ذراع و ذراعين، ثم قلتم ابردوا بها

    فى الصيف، فكيف الابراد بها؟ و فتح الواحه ليكتب ما يقول....
    7

    و عن عبداللّه بن سنان قال: سألت ابا عبداللّه عليه السلام عن امرءة ترضع غلاما لها من مملوكة حتى تفطمه يحلّ لها بيعه ؟ قال: لا، حرم عليها ثمنه، اليس

    قد قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : يحرم من الرضاع ما يحرم من النسب!؟ اليس قد صار ابنها؟ فذهبت اكتبه، فقال ابو عبداللّه عليه السلام: و ليس مثل

    هذا يكتب.
    8

    ز. سيد بن طاووس در كتاب مهج الدعوات از قول عبداللّه بن زيد نهشلى مى نويسد:

    كان جماعة من خواص موسى بن جعفر عليهم السلام من اهل بيته و شيعته فى اكمامهم الواح آبنوس لطاف يحضرون عنده يكتبون فيها ما افتى و نطق به

    ـ سلام اللّه عليه ـ .
    9

    ح. عن على بن اسباط عن الرضا عليه السلام فى حديث الكنز الذى قال اللّه ـ عزّ و جلّ ـ : «و كان تحته كنز لهما». قال: قلت له: جعلت فداك! اريدان اكتبه.

    قال: فضرب يده و اللّه الى الدواة ليضعها بين يدى فتناولت يده فقبلتها و اخذت الدواة فكتبته .
    10

    شيخ حر عاملى در تعليق بر اين حديث مى نويسد:

    اقول و مثل هذا كثير جدّا فى انهم كانوا يكتبون الاحاديث فى مجالس الائمة بأمدهم و ربما كتبها لهم الائمة بخطوطهم.
    11

    با توجه به توصيه هاى امامان در موضوع كتابت حديث و اشتياق اصحاب به ثبت و نگارش روايات، در مدت كوتاهى صدها اصل حديثى به رشته تأليف در آمد

    كه شرح دقيق پيدايش اصول روايى نياز به مجال ديگرى دارد؛ اما آنچه به اين بحث مربوط است، آن كه قبل از شكل گيرى مصطلح الحديث به صورت رسمى،

    امامان شيعه عليهم السلام اصحاب خود را به طرق گوناگون تحمل حديث و انتقال آن به ديگران، توجه دادند تا ميراث مكتوب امامان پيشين هر چه سريع تر

    به دوره هاى بعد منتقل گردد؛ در اين خصوص شواهد زير قابل ملاحظه است.


    الف. عن عبداللّه بن سنان قال: قلت لابى عبداللّه عليه السلام يجيئنى القوم فيستمعون منى حديثكم فاضجر ولا اقوى، قال: فاقرأ عليهم من اوّله حديثا

    و من وسطه حديثا و من آخره حديثا.
    12

    علامه مجلسى در ذيل حديث مى نويسد:

    و مما يستدل به على ترجيح السماع من الشيخ على اسماعه هذا الحديث، فلولا ترجيح قراءة الشيخ على قراءة الراوى لامره بترك القراءة عند التضجّر.
    13

    ب. عن احمد بن عمر الحلاّل قال: قلت لابى الحسن الرضا عليه السلام: الرجل من اصحابنا يعطينى الكتاب و لا يقول اروه عنّى يجوز لى أن ارويه عنه؟

    قال: فقال: اذا عملت انّ الكتاب له فاروه عنه.
    14

    اين حديث جواز نقل حديث را از طريق مناوله به دست مى دهد و مناوله مى تواند مقرون با اجازه و يا غير مقرون با اجازه باشد. 15

    ج. عن محمد بن الحسن بن ابى خالد شينوله قال: قلت لابى جعفر الثانى عليه السلام: جعلت فداك! انّ مشايخنا رووا عن ابى جعفر و ابى عبداللّه

    عليهماالسلام و كانت التقية شديدةً فكتموا كتبهم و لم ترو عنهم فلمّا ماتوا صارت الكتب الينا، فقال: حدثوا بها فانّها حق.
    16

    مرحوم علامه مجلسى اين حديث را جواز روش «اعلام» در مسير تحمل و انتقال حديث مى داند. 17

    جمع بندى اين قسمت از مقاله را با سخنى از مصطفى عبدالرزاق به پايان مى بريم كه در كتاب تمهيد لتاريخ الفقه الاسلامى بر اين باور است كه انگيزه

    اصلى شيعيان در تدوين فقه و حديث امامانشان، اعتقاد آنان به عصمت امامان بوده است. وى تصريح مى كند كه:

    معقول است كه شروع تدوين فقه در شيعه از سابقه بيش ترى برخوردار باشد؛ زيرا اعتقاد شيعيان به مفهومى چون عصمت ـ كه در مورد امامانشان

    مصداق داشت ـ انگيزه قوى و مناسبى جهت تدوين فتاوى و قضاوت هايشان ايجاد كرده بود.
    18

    ------------ پی نوشت-------------
    1- الكافى، ج 1، ص 52.
    2- همان.
    3- همان.
    4- معرفة الحديث و تاريخ نشره، ص 23.
    5- الكافى، ج 1، ص 52.
    6- همان.
    7- اختيار معرفه الرجال، ش 226.
    8- تهذيب الاحكام، ج 8، ص 344.
    9- تلخيص مقباس الهداية، ص 226.
    10- وسائل الشيعة، ج 18، ص 58.
    11- همان.
    12- الكافى، ج 1، ص 52.
    13- بحارالانوار، ج 2، ص 166.
    14- الكافى، ج 1، ص 52.
    15- بحارالانوار، ج 2، ص 167.
    16- الكافى، ج 1، ص 53.
    17- بحارالانوار، ج 2، ص 167.
    18- الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج 3، ص 497، به نقل از تمهيد لتاريخ الفقه الاسلامى.


    _________________
    امام مهدى‏عليه السلام :
    إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَى‏ءٌ مِن أخبارِكُم.

    ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.


    بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •