ادامه ...
بسم الله الرحمن الرحیم
سپس رسول الله (ص) شامگاهان به آن جا رسيد و بعد از نماز براي ايراد خطبه برخاست.
ابتدا حمد و ثناي الهي را به جاي آورد و سخناني در ذكر و وعظ بيان كرد و آنچه را خداي مي خواست كه او بگويد گفت.
سپس فرمود: ايها الناس، من دو امر را بين شما باقي مي گذارم كه اگر از آن دو پيروي كنيد هرگز گمراه نمي شويد:
كتاب خدا و عترت و اهل بيت من.
(سپس گفت) آيا مي دانيد كه من بر مؤمنان از جانهاي خودشان اولي ترم؟
(سه بار) گفتند: آري
. پس رسول الله (ص) فرمود: هر كه را من مولي و سرورم علي هم مولي و سرور اوست.
حاكم نيشابوري (به روايت سيد مرتضي فيروزآبادي در كتاب فضائل الخمسة في الصحاح الستة 2/46) و ابن حجر هيثمي (الصواعق المحرقه، 89) اين حديث را
صحيح شمرده اند.
6) حاكم نيشابوري (المستدرك، 3/148) از مسلم بن صبيح از زيد بن ارقم چنين حديث كرده است:
«قال رسول الله صلي آله عليه و آله و سلم: اني تارك فيكم الثقلين، كتاب الله و اهل بيتي. و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض»
ـ يعني ـ همانا من بين شما دو شي ء (يادگار) گرانبها از خود بر جاي مي گذارم، كتاب خدا و اهل بيت خود را و همانا اين دو هرگز از هم جدا نمي گردند تا
در كنار حوض بر من وارد شوند ـ حاكم اين حديث را صحيح دانسته است.
7) ابن حنبل در مسند (3/17) حديث ثقلين را از ابو سعيد خدري، از رسول الله (ص) را چنين روايت كرده است:
«اني اوشك ان ان ادعي فاجيب و اني تارك فيكم الثقلين. كتاب الله عز و جل و عترتي كتاب الله حبل ممدود من السماء الي الارض و عترتي اهل بيتي.
و ان اللطيف اخبرني انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض فانظروا بم تخلفوني فيهما؟» ـ يعني ـ نزديك شده است كه مرا فرا خوانند و من اجابت كنم.
و همانا من دو شي ء گرانبها را بين شما باقي مي گذارم، كتاب خداي عز و جل و عترت خود را. كتاب خدا رشته اي است كه از آسمان به زمين كشيده شده
و عترت من اهل بيت منند. همانا خداي مهربان مرا خبر داده كه اين دو هرگز از هم جدا نمي شوند تا در كنار حوض نزد من بيايند. پس بنگريد بعد از من با اين
دو چگونه رفتار مي كنيد.
اين حديث را با جزئي اختلاف، ابن حنبل در موارد ديگري از مسند (3/14 به بعد، 4/371، 5/181) فخر رازي در تفسير كبير ذيل آيه
«و اعتصموا بحبل الله و لا تفرقوا» (آل عمران، 103) متقي در كنز العمال (1/47 به بعد) هيثمي در مجمع الزوائد (9/163) و ابن سعد در طبقات (2، قسم 2، ج 2)
روايت كرده اند،
8) حافظ ابو نعيم احمد بن عبدالله اصفهاني (م 430 ق) در حلية الاولياء (1/355) از حذيفة بن اسيد غفاري از رسول الله (ص) چنين حديث كرده است:
«ايها الناس اني فرطكم و انكم واردون علي الحوض. فاني سائلكم حين تردون علي عن الثقلين فانظروا كيف تخلفوني فيهما. الثقل الاكبر كتاب الله.
سبب طرفه بيد الله و طرفه بايديكم. فاستمسكوا به لا تضلوا و لا تبدلوا. و عترتي اهل بيتي. فانه قد نبأني اللطيف الخبير انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض»
ـ يعني ـ ايها الناس همانا من پيشگام و پيشاهنگ شمايم. و شما همه در كنار حوض نزد من خواهيد آمد. وقتي بر من وارد شديد از شما درباره ثقلين پرسش
خواهم كرد. بنگريد بعد از من با ايشان چگونه رفتار مي كنيد ـ ثقل (وزنه) بزرگ كتاب خدا است. ريسماني است كه يك طرفش در دست خداست و طرف ديگرش
در دستهاي شماست. پس بدان چنگ بزنيد تا گمراه نگرديد و دگرگون نشويد. و عترت من كه اهل بيت منند زيرا خداي مهربان دانا مرا خبر داده است كه اين
دو گوهر گرانبها از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من وارد گردند.
اين حديث را ـ به الفاظ مختلف ـ ابو نعيم در حلية الاولياء (9/46) ابن اثير در اسد الغابة (3/147) متقي در كنز العمال (1/47 و 96)
نور الدين هيثمي در مجمع الزوائد (9/163) ابن حجر در صواعق (75) ... و ساير محدثين اهل سنت روايت كرده اند.
اما محدثين شيعه چنان كه اشاره شد در تواتر آن اجماع دارند و آنرا به هشتاد و دو سند از طريق ائمه اطهار (ع) از رسول الله (ص) روايت كرده اند و اين حديث را از
دلائل استوار و روشن خلافت و امامت بلافصل امير المؤمنين (ع) مي دانند و گويند اگر شيعيان براي اثبات خلافت آن حضرت حجتي جز همين حديث نداشتند
ايشان را بسنده بود (فضائل الخمسه، 2/53، اعيان الشيعه، 1/370) .
حديث ثقلين حديثي است صحيح بلكه متواتر سند آن محكم و دلالت آن واضح و غير قابل انكار است.
بزرگان صحابه مانند علي بن ابي طالب (ع) و ابوذر غفاري و جابر بن عبدالله انصاري و زيد بن ثابت و حذيفة بن اسيد غفاري و زيد بن ارقم و ابو سعيد خدري
و عبدالله بن حنطب و ابو هريره دوسي و جمع كثير ديگر (فيض القدير، تأليف مناوي، 3/14) كه تعدادشان از بيست افزون است (صواعق، 136) آن را روايت كرده اند.
كمتر حديثي در صحاح و مسانيد به اين قوت و اعتبار وجود دارد. دلالت آن نيز واضح و در اعلي مراتب قوت است.
اين حديث در حجة الوداع بر زبان رسول الله (ص) جاري شده و در الفاظ مختلف آن آمده است كه:
من مقبوض ـ يعني در شرف مرگم ـ من مانند شما بشرم و به زودي دعوت حق را لبيك خواهم گفت ـ من دو وديعه گرانبها از خود باقي مي گذارم
ـ من دو خليفه بين شما باقي مي گذارم ـ قرآن و اهل بيت هميشه با همند.
چيزي را بر ايشان مقدم نداريد تا هلاك نشويد ـ چيزي به آن دو مياموزيد كه هر دو از شما عالمترند...
اينها همه قوانين قطعي است كه پيغمبر وفات خود را نزديك مي ديده و وصيت مي كرده و قرآن و اهل بيت را به جانشيني خود منصوب مي داشته است.
اما بين اهل بيت و عترت تنها فردي كه صلاحيت خلافت رسول الله (ص) داشته علي (ع) بوده است خود رسول الله (ص) اين حقيقت را ضمن حديث ثقلين با
صراحت روشن كرد. يعني دست علي را گرفت و فرمود هر كه را من مولي و سرورم و هر كه را من از جان او به او نزديكترم پس علي نيز بايد كه مولاي او
و ولي او و سرور او باشد. بنابراين به استناد حديث ثقلين شكي در تقدم علي بر اهل بيت و ساير مسلمانان و تعيين او براي خلافت و امامت بلافصل باقي
نمي ماند. ابن حجر، احمد بن محمد هيثمي (م 947 ق) در كتاب خود الصواعق المحرقة في الرد علي اهل البدع و الزندقه كه در رد بر شيعه نوشته است
بعد از بيان مطالب مشروحي درباره حديث ثقلين و وجوب تمسك به اهل بيت تا قيام قيامت و اين كه آنان همسنگ كتاب خدا و امان براي اهل زمينند
(اهل بيت)گويد:
«... پس شايسته ترين كس از اهل بيت كه بايد بود تمسك نمود پيشوا و عالم اهل بيت بود و علي بن ابي طالب كرم الله وجهه است كه علمش از همه بيشتر و
مدركات و دريافتهاي او از همه دقيق تر بود.» از اين رو ابوبكر مي گفت: «علي عترت رسول الله يعني همان كس است كه تمسك بدو را مؤكدا دستور فرموده است»
(صواعق، 90) به علاوه حديث ثقلين كه اهل بيت (علي و فاطمه و حسن و حسين) را به طور لا ينفك و همسنگ و همتاي قرآن و واجب الاطاعه مقرر فرموده و
تصريح نموده است. كه پيروان ايشان هرگز گمراه نمي گردند نزد علماي شيعه دليل قاطعي بر عصمت ايشان است.
مرحوم مير حامد حسين كنتوري نيشابوري كليه روايات حديث ثقلين و ادله معصوم بودن اهل بيت را به استناد همين حديث در مجلد دوازدهم از منهج دوم
عبقات الانوار جمع آوري كرده است.
---------پی نوشت---------
مشايخ فريدني - دايرة المعارف تشيع، ج 6، ص 158
_________________
امام مهدىعليه السلام :
إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَىءٌ مِن أخبارِكُم.
ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.
بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175