صفحه 6 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 62

موضوع: :::اقا تو کی میآیی؟:::

  1. #51
    مدیر انجمن
    تاریخ عضویت
    2012/06/22
    نوشته ها
    340
    سپاس ها
    68
    سپاس شده 287 در 227 پست

    پیش فرض

    به خوشترین ردیف کلام به آهنگ ترین ترانه راوی ترین راز ماندگاری حروف از "الف" تا "ی" نگاهم منتظر توست بیا...
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  2. #52
    مدیر انجمن
    تاریخ عضویت
    2012/06/22
    نوشته ها
    340
    سپاس ها
    68
    سپاس شده 287 در 227 پست

    پیش فرض

    شادباش اى دل به شاباش نگار

    هر كه دارد بر لب خود نغمه اى
    با نواى عاشقى در وصف يار
    با نسيم صبح صادق مى‏رسد
    او كه دارد نور حق را در عذار
    جذبه خورشيد عالمتاب عشق
    مى‏كند دل‏هاى عاشق را شكار
    چشم ما و آفتاب روى او
    در مثل آيد چو ليل و چون نهار
    سينه‏ها رادر تجلّى مى‏كشد
    پرتو حُسنِ مَهِ هشت و چهار
    آينه در آينه تكثير عشق
    مى‏شود از خال سيمايش نظار
    لحظه‏هاى سبز يادش مى‏دهد
    بر دل شيداى يك عالم قرار
    چشم او رانرگسى‏گفتن خطاست
    زانكه نرگس دارد از او افتخار
    او به ما نزديك و ما نزديك او
    گوئيا آيد به پايان انتظار
    با طنين گامهايش مى‏شود
    در جهان صلح و صفايى برقرار
    او بُود مهدى‏كه دل پابست‏اوست
    شيعه جز او كى گُزيند شهريار
    سايه لطفش به سر دارد « امين »
    زانكه او باشد امين كردگار
    شاعر : حاج رضا فلاح «امین»
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  3. #53
    مدیر انجمن
    تاریخ عضویت
    2012/06/22
    نوشته ها
    340
    سپاس ها
    68
    سپاس شده 287 در 227 پست

    پیش فرض

    شفق نشسته به خون بی قرار لبخندت

    سپیده دم بود آیینه دار لبخندت
    سحر زپاکی دامان تست یک شبنم
    بهشت قطره ای از آبشار لبخندت
    زخنده تو زمین و زمان بوجد آیند
    خدا چه تعبیه کرده به کار لبخندت
    جهان ما که در آتش چو لاله می سوزد
    شکوفه زار شود از بهار لبخندت
    سرم همیشه برد شوق پای بوسی تو
    دلم به گریه کشد انتظار لبخندت
    گناهکارم و بر خنده ات امید من است
    که هست عفو خدا در کنار لبخندت
    کفن دیده بر آرم سر از لحد بیرون
    گرم نصیب شود افتخار لبخندت
    پس از خزان شدن بوستان عاشورا
    کسی نچیده گل از لاله زار لبخندت
    هزار جان مؤید فدای خال لبت
    که چون غلام بود پاسدار لبخندت

    شاعر : حاج سید رضا موید
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  4. #54
    مدیر انجمن
    تاریخ عضویت
    2012/06/22
    نوشته ها
    340
    سپاس ها
    68
    سپاس شده 287 در 227 پست

    پیش فرض

    سحر از دامن نرجس ، برآمد نوگلى زيبا



    گلى كز بوى دلجويش ، جهان پير شد برنا

    زهى سروى كه الطافش ، فكنده سايه بر عالم

    زهى صبحى كه انفاسش ، دميده روح در اعضا

    سپيده دم ز درياى كرم برخواست امواجى

    كه عالم غرق رحمت شد، از آن مواج روح افزا

    به صبح نيمه شعبان تجلّى كرد خورشيدى

    كه از نور جبينش شد، منوّر ديده زهرا

    چه مولودى كه همتايش نديده ديده گردون

    چه فرزندى كه مانندش ، نزاده مادر دنيا

    به صولت تالى حيدر، به صورت شبه پيغمبر

    به سيرت مظهر داور، ولىّ والى والا

    قدم در عرصه عالم ، نهاده پاك فرزندش

    كه چِشم آفرينش شد، ز نورش روشن و بينا

    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  5. #55
    مدیر انجمن
    تاریخ عضویت
    2012/06/22
    نوشته ها
    340
    سپاس ها
    68
    سپاس شده 287 در 227 پست

    پیش فرض

    به پاس مقدم او شد، مزيّن عالم پائين



    ز نور طلعت او شد، منوّر عالم بالا

    چو گيرد پرچم (انّا فتحنا)، در كف قدرت

    لواى نصرت افرازد، بر اين نُه گنبد خضراء

    شها چشم انتظاران را، ز هجران جان به لب آمد

    بتاب اى كوكب رحمت ، بر افكن پرده از سيما

    تو گر عارض بر افروزى ، جهان شود روشن

    تو گر قامت برافرازى ، قيامت ها شود برپا

    تو گر لشگر برانگيزى ، سپاه كفر بُگريزد

    تو گر از جاى برخيزى ، نشيند فتنه و غوغا

    بيا اى كشتى رحمت ، كه دريا گشت طوفانى

    چو كشتيبان توئى ، ما را چه غم از جنبش دريا

    خوش آن روزى كه برخيزد، ز كعبه بانگ جاء الحقّ

    خوش آن روزى كه برگيرد، حجاب از چهره زيبا

    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  6. #56
    مدیر انجمن
    تاریخ عضویت
    2012/06/22
    نوشته ها
    340
    سپاس ها
    68
    سپاس شده 287 در 227 پست

    پیش فرض

    باز هم جمعه شد و غصّه ی من تازه شده

    درد این بی خبری بی حد و اندازه شده
    باز هم جمعه شد و چشم به ره مانده شدم
    باز از دوری تو خسته و درمانده شدم
    باز هم جمعه شد و از تو خبر نشنیدم
    باز از بی خبری های دلــــم نالــیدم
    باز هم درد فراقـت کـمرم را خم کرد
    باز دوری تو چشمان مرا پر نم کرد
    باز هم جمعه شد و چشم به در منتظرم شایدآورد صبا از مه رویت خبرم
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  7. #57
    مدیر انجمن
    تاریخ عضویت
    2012/06/22
    نوشته ها
    340
    سپاس ها
    68
    سپاس شده 287 در 227 پست

    پیش فرض

    باز هم جمعه شد و غصّه ی من تازه شده
    درد این بی خبری بی حد و اندازه شده
    باز هم جمعه شد و چشم به ره مانده شدم
    باز از دوری تو خسته و درمانده شدم
    باز هم جمعه شد و از تو خبر نشنیدم
    باز از بی خبری های دلــــم نالــیدم
    باز هم درد فراقـت کـمرم را خم کرد
    باز دوری تو چشمان مرا پر نم کرد
    باز هم جمعه شد و چشم به در منتظرم
    شایدآورد صبا از مه رویت خبرم
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  8. #58
    مدیر انجمن
    تاریخ عضویت
    2012/06/22
    نوشته ها
    340
    سپاس ها
    68
    سپاس شده 287 در 227 پست

    پیش فرض

    مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
    گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
    کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
    قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  9. #59
    مدیر انجمن
    تاریخ عضویت
    2012/06/22
    نوشته ها
    340
    سپاس ها
    68
    سپاس شده 287 در 227 پست

    پیش فرض

    گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
    گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن


    گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
    گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم


    گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
    گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

    گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
    گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

    گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
    گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

    گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
    گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

    گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
    گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه

    گفتم رخت را از من واله مگردان
    گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

    گفتم به جان مادرت من را دعا کن
    گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

    گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم
    گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

    گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
    گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

    گفتم دلم از بند غم آزاد گردان
    گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

    گفتم که شام تا دلها را سحر کن
    گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

    گفتم که از هجران رویت بی قرارم
    گفتا که روز وصل را در انتظارم
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  10. #60
    مدیر انجمن
    تاریخ عضویت
    2012/06/22
    نوشته ها
    340
    سپاس ها
    68
    سپاس شده 287 در 227 پست

    پیش فرض

    چه نذرها كه نكردم براي آمدنت
    بيا عزيز كه جانم فداي آمدنت

    ببين كه در شب تاريك بي شما بودن
    گرفته دست به بالا گداي آمدنت


    غروب جمعه رسيد و پگاه ندبه ي صبح
    گذشت و من نشنيدم صداي آمدنت

    در اوج گريه نوشتم برايتان آقا
    خدا كند كه بميرم به پاي آمدنت

    ميان سجده ي باراني ام براي شما
    دعاي عشق بخوانم ، دعاي آمدنت

    زمانِ آمدنت را كسي نمي داند
    خدا ، غريب ترين آشناي آمدنت

    براي آمدنِ تو نشانه ها دادند
    مفيدها پيِ آن كوچه هاي آمدنت

    هواي قلب من از دوري تو دلگير است
    صفا بيار خودت با صفاي آمدنت

    تمام ترسم از اين است بي شما بروم
    خودت بگو كه كجايم ، كجاي آمدنت؟

    نگاه گرم زمين از فِراق بيمار است
    خدا شفا دهدَش با دواي آمدنت

    شدم (اسيرِ) همين هفته هاي پيوسته
    (( چه نذرها كه نكردم براي آمدنت ))

    حمید رمی

    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

صفحه 6 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •