عصر حاضر، عصر طلايي براي موفقيت
زمان حاضر، بهترين زمان و عصر طلايي بشر براي رسيدن به موفقيت است. چرا؟ بهعلت اينكه محدوديتهايي كه در گذشته براي بشر بوده از بين رفته است. اما ممكن است اين سوال را بپرسيد كه اين محدوديتها چيست؟ يكي از اين محدوديتها، ارتباطات در حوزههاي مختلف است كه امروزه روشهاي ارتباطي بسيار توسعه يافته و ديگر تقريبا محدوديتي براي ارتباطات نداريم. با وجود تلفن فكس، موبايل، ماهواره، اينترنت و... ديگر تقريبا هيچ محدوديت ارتباطي وجود ندارد. خصوصا اينترنت و موبايل كه انقلابي عظيم در عرصه ارتباطات ايجاد كردهاند.
دوم، نظامهاي اجتماعي است. ميدانيد كه در سالهاي گذشته كه برده داري وجود داشت، برده بدون اجازه صاحبش حق آب خوردن هم نداشت. بنابراين امكان رشد و پيشرفت هم براي آن شخص وجود نداشت. مثالي ديگر از ساير محدوديتهاي نظامهاي اجتماعي عرض كنم. مثلا شما اگر در صد سال پيش در يك روستازاده ميشديد، تحت هيچ شرايطي نميتوانستيد به علوم مختلف دست پيدا كنيد. چون امكانش نبود. نهايتا تنها برخي افراد بودند كه ميتوانستند قرآن بخوانند، گلستان و بوستان سعدي را مطالعه كنند يا ديوان اشعار شاعران ديگر را ياد بگيرند كه معمولا ميرزايي در روستا بود و به مردم اينگونه كتابها را ياد ميداد اما ديگر هيچ امكاني براي يادگيري علوم مختلف نبود. مگر اينكه فرد از روستاي خود، فرسنگها بايستي سفر ميكرد و با كلي مشقت علوم مختلف را از علماي مختلف در شهرهاي گوناگون كسب ميكرد.
ولي امروزه ديگر اين محدوديتها وجود ندارد. عصر امروز، عصر طلايي است. افراد باهوش، زيرك و البته توانمند ميتوانند طلاي موجود در اين عصر را استخراج كنند. اگر تعداد ميلياردرهاي جهان و آدمهاي موفق را در هر جايي بررسي بكنيد از هر نژادي، از هر طايفهاي، از هر گروهي و با هر سني، هيچيك از آنها بهدليل داشتن پدر و مادر پولدار يا شانس نيست كه موفق شدهاند. اتفاقاً اكثر آنها داراي خانوادههاي بسيار فقيري هم بودند. نه بزرگ مرد اپل، استيو جابز و نه بنيانگذار باهوش مايكروسافت، بيل گيتس، نه مايكل دل، مؤسس شركت دل و نه مارك زاكربرگ جوان، بنيانگذار فيس بوك، نه پروفسور حسابي پدر فيزيك ايران، نه محمود خيامي بنيانگذار ايران خودرو و به قول بسياري پدر صنعت خودروسازي ايران و نه خيلي از افراد موفق ديگر در ايران و ساير كشورهاي دنيا، هيچيك در خانوادهاي ثروتمند متولد نشدهاند. اين افراد خودشان خواستهاند و تلاش كردهاند تا به خواسته شان برسند.
به عبارتي اگر كسي بخواهد موفق شود، اين زمان بهترين زمان ممكن هست. اما به شرطي كه واقعاً بخواهد و از جان و دل مايه بگذارد. البته اين گفته بنده به اين معنا نيست كه در عصر حاضر هيچ تهديدي هم وجود ندارد. بزرگترين تهديد در عصر حاضر بعد از تنبلي و تن پروري و بيبرنامگي، وجود رقيب است. مطمئناً عصر حاضر عصري است كه رقبا در هر زمينهاي بسيار زيادند. در صنعت و كسب و كار، در تحصيل، در استخدام و... رقبا زياد شدهاند. اما هنر ما اين است كه بتوانيم اين تهديد را به فرصت تبديل كنيم. بسياري از علماي بازاريابي و مديريت معتقدند كه اتفاقاً رقيب، پديده بدي نيست. به شرط اينكه رقيب خوبي هم باشد. به عبارت ديگر رقيب خوب، خوب است و رقيب بد هم بد. از رقباي خود ميتوان درس گرفت و موجب پيشرفت خود شد و از رقباي بد اجتناب كرد. پس رقيب شناسي و بهرهگيري از پديده رقابت خود هنري است كه خيليها ندارند و تنها انسانهاي باهوش، حرفهاي و دانا چنين هنري را دارند.
- از ناپلئون ميپرسند آيا به شانس اعتقاد داريد؟
ناپلئون در جواب گفت: (آري به بدشانسي اعتقاد دارم و هميشه فكر ميكنم كه بد شانسترين انسان روي كره زمين هستم و براساس همين بد شانسيها اهداف زندگي خود را برنامهريزي ميكنم.)
درد من تنهايي نيست بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بيعرضگي را صبر و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مينامند.
رموز موفقيت
بهنظر شما رمز موفقيت آدمهاي موفق چيست؟ نظم، برنامهريزي، سخت كوشي، هوش، شانس، جسارت، خلاقيت، هدف داشتن، نااميد نشدن يا... شايد بتوان گفت در نگاه اول همه اينها از جمله رموز موفقيت است. اما بهنظر من اينها رموز موفقيت نيستند بلكه عوامل دستيابي به موفقيت هستند زيرا موفقيت اصلاً رمزي ندارد. هيچ رمزي، هيچ جعبه سياهي، هيچ جادويي و هيچ جام مقدسي وجود ندارد. فقط كافي است براي موفقيت از الگوبرداري آگاهانه و هوشمندانه استفاده كنيد. پس رمزي وجود ندارد. شاه كليدي هم وجود ندارد بلكه دسته كليد وجود دارد دسته كليد بزرگي كه پر است از كليدهاي مختلف. هنر فرد موفق اين است كه ميداند كدام كليد مناسب كدام قفل است. انسان موفق اول كليدهاي مختلف را درك ميكند و اشراف كافي بر آنها پيدا ميكند، سپس براي هر موقعيت يا به قولي براي هر قفل از كليد مناسب آن استفاده ميكند. اما براي موفق بودن يك عامل ديگر هم وجود دارد و آن توكل به خداست. با توكل به خدا، عزم راسخ و تلاش و پشتكار فراوان، به همراه الگوبرداري آگاهانه (نه كوركورانه) و با هوش و درايت ميتوان موفقيت را در چنگال خود اسير كنيد!
تعيين هدف در برنامهريزي
وقتي از برنامهريزي حرف ميزنيم، اول بايد مشخص كنيم كه هدف ما از برنامهريزي چيست؟ هر كسي براي خودش هدفي در زندگي دارد كه اين هدف ميتواند مبناي برنامهريزي قرار گيرد. هدف شما از برنامهريزي چيست؟ رسيدن به موفقيت، زود رسيدن به موفقيت، ايمن رسيدن به موفقيت يا... در هر صورت هر كسي كه برنامهريزي ميكند در انتها ميخواهد به موفقيت برسد. پس ميتوان گفت همه بهدنبال موفقيت هستند. البته خود موفقيت نيز در بين آدمهاي مختلف، تعاريف مختلفي دارد. برخي ازدواج كردن را موفقيت ميدانند، برخي خريدن خانه يا يك خودرو را موفقيت ميدانند، بعضيها با راهاندازي شركت و كسب و كار خود، موفقيت را در دستان خود ميبينند، برخي اصلاً بهدنبال ماديات نيستند و اينكه يك زندگي نسبتاً راحت و آرام داشته باشند خود را موفق ميدانند و برخي نيز هيچگاه از به دست آوردن موفقيت سير نميشوند!! و تشنه كسب موفقيتهاي جديد هستند. به هر حال هر هدف، آرزو، خواسته و... داشته باشيم، براي برنامهريزي خود بايد هدفگذاري كنيم.