نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: چگونه مي‌توانيم يك خوش شانس باشيم؟!

  1. #1

    Post چگونه مي‌توانيم يك خوش شانس باشيم؟!

    چقدر به شانس اعتقاد داريد؟ حتما از خودتان بارها سوال كرده‌ايد كه چرا بعضي آدم‌ها خوش‌شانس به دنيا آمده‌اند و بعضي‌ها جز بدبياري روي ديگري از زندگي را نديده‌اند؟ شايد در تنهايي‌تان بارها از پرسيدن اين سوال خجالت‌زده شده‌ايد و با خودتان زمزمه كرده‌ايد« شانس؟ اين غيرمنطقي‌ترين چيزي است كه مي‌تواند وجود داشته باشد چون اصلا منصفانه نيست!» من هم با جرات به شما مي‌گويم كه اگر واقعا موضوعي به نام شانس در زندگي وجود مي‌داشت، غيرعادلانه‌ترين پديده روي زمين نام مي‌گرفت اما وقتي خوب به اطراف خودمان دقت مي‌كنيم، مي‌فهميم در زندگي بعضي از آدم‌ها كه جزو معدودي از جامعه را تشكيل مي‌دهند، تفاوت‌هاي بسياري با زندگي معمولي خودمان دارند. يك دسته از افراد هميشه با فرصت‌هاي خوب و استثنايي روبه‌رو مي‌شوند و به‌اصطلاح عاميانه هميشه درهاي شانس و اقبال به سمت‌شان باز بوده است اما در مقايسه با آن افراد وقتي نگاهي گذرا به زندگي خودتان مي‌كنيد، جز كلمه بدشانسي چيز ديگري به ذهن‌تان نمي‌رسد و در اين شرايط سعي مي‌كنيد كه تسليم شويد و شايد حتي به‌خودتان زحمت پرسيدن سوال را هم ندهيد اما من اينجا هستم تا بزرگ‌ترين سوال زندگي‌تان را با همديگر فرياد بزنيم؛ اين‌كه چرا در وضعيت معمولي زندگي شخصي و شغلي‌مان، در حال درجا زدن هستيم و چرا هيچ فرصتي به سمت ما نمي‌آيد؟ من برخلاف شما نام اين وضعيت را بدشانسي نمي‌گذارم و در عوض تمركز خود را روي اين موضوع مي‌گذارم كه به‌دنبال دلايل اصلي شرايط ناخوشايند شما باشم. فكر مي‌كنيد در نخستين واكنش من به سوال شما، چه دليلي را براي شرايط نامناسب و معمولي زندگي‌تان خواهم آورد؟ قدري فكر كنيد. ببينيد مي‌توانيد خودتان حدس بزنيد؟








    عشق شرطي

    اگر همچنان در حال فكركردن به جواب اين سوال هستيد و به نتيجه‌اي نرسيديد نگران نباشيد، چون جواب سوال شما در چيزي است كه شايد اصلا به فكرتان هم نرسد. «ترس» دليل اصلي تمام بلاتكليفي‌ها و شكست‌ها و ناكامي‌هاي شما در زندگي است و با داشتن معناي ساده‌اي كه مي‌شود از اين كلمه استنباط كرد، مفهوم‌هاي پيچيده‌تري را در خودش جاي داده است. بگذاريد مفهوم ترس را با مثالي از دوران كودكي‌تان شروع كنم. وقتي كوچك هستيد و وابستگي زيادي را به خانواده و به خصوص مادر و پدرتان حس مي‌كنيد، در همان دوران كودكي و ناپختگي به موضوع مهمي دست پيدا مي‌كنيد. شما عاشق مادر و پدرتان هستيد، چون در آغوش آن‌ها احساس امنيت مي‌كنيد و اين موضوعي است كه از ديد والدين شما هم پنهان نيست. شما متوجه مي‌شويد هر زمان‌كه كاري خوب و خوشايند سليقه والدين‌تان انجام دهيد موجب خوشحالي و تشويق آن‌ها مي‌شويد و آغوش گرم باز هم خودش را براي شما باز خواهد كرد اما با همان ذهن كوچك‌تان به اين حقيقت هم دست پيدا كرده‌ايد كه مجموعه‌اي از كارها باب ميل پدر و مادرتان نيست و وقتي آن كارها را انجام مي‌دهيد موجب عصبانيت و دلخوري آن‌ها مي‌شويد و اينجاست كه متوجه يك نوع محبت و عشق شرطي از سمت خانواده نسبت به‌خودتان مي‌شويد و ترس را با همه وجود حس مي‌كنيد. بعد از اين‌كه اين ترس سراغ‌تان آمد، قوه خلاقيت تا حدود زيادي از شما گرفته مي‌شود و شما در تمام لحظات تنها به‌دنبال كارهايي هستيد كه رضايت خانواده را به دست بياوريد و از انجام دادن كارها و تجربيات جديد دوري مي‌كنيد. متاسفانه اين نوع ترس همزمان با بزرگ‌تر شدن شما رشد بيشتري پيدا مي‌كند و تا آنجا پيش مي‌رود كه يك مانع بزرگ براي انجام فعاليت‌هاي شما قرار مي‌گيرد. ترس از والدين جاي خودش را به ترس از رئيس، كارفرما و معلم مي‌دهد و ترس‌هاي شما به فراخور موقعيت‌هايي كه در آن قرار مي‌گيريد بزرگ‌تر مي‌شود و نتيجه اين مي‌شود كه شما به جاي انجام دادن تجربيات جديد، همواره از قرار گرفتن در موقعيت‌هاي جديد طفره مي‌رويد و اين يعني همان شانسي كه از آن صحبت مي‌كنيد هرگز جرات وارد شدن به زندگي‌تان را ندارد.

  2. #2

    پیش فرض

    من نمي‌توانم

    ترس از دست دادن پول، ترس مواجه‌شدن با شكست، ترس از دست دادن امنيت شغلي و مالي، ترس مورد تمسخر قرارگرفتن، ترس نه شنيدن و... مي‌شود هزاران نمونه ديگر از ترس را براي‌تان نام ببرم كه همگي آن‌ها بازدارنده‌هاي قوي براي پيشرفت نكردن شما هستند. رايج‌ترين واكنشي كه هنگام روبه‌روشدن با موقعيت‌هاي جديد با آن روبه‌رو مي‌شويد؛ به زبان آوردن اين جمله است«من نمي‌توانم» در اين مواقع درست مثل حيواني كه در يك جاده تاريك با اتومبيلي برخورد مي‌كند، از شدت هيجان نه مي‌توانيد فرار كنيد و نه مي‌توانيد واكنش درستي نسبت به موضوع داشته باشيد. گاهي اوقات اين نوع احساس ترس با نشانه‌هاي فيزيكي مثل خشك‌شدن گلو، درد شكم و تپش قلب همراه است. در واقع شما با دست‌هاي خودتان مانعي بزرگ را به‌وجود آورده‌ايد. وقتي مي‌ترسيم يعني آنقدر‌ها كه بايد به‌خودمان اهميت نداده‌ايم. اگر واقعا براي خودتان ارزش قائل هستيد بايد بي‌باكانه از شرايطي كه براي‌تان به‌وجود مي‌آيد استقبال كنيد. شكسپير يك جمله معروف دارد:« وقتي آغوشت را در مقابل شكست‌ها باز كني همه آ‌ن‌ها به سرعت ناپديد مي‌شوند» پس بدون ترس و بدون اين‌كه اصلا به آن‌ها فكر كنيد، آغوش‌تان را باز كنيد و با ترس‌هاي‌تان روبه‌رو شويد. ترس‌هاي‌تان را در يك ورق كاغذ بنويسيد و به جاي فرار با آن‌ها روبه‌روشويد.








    يك تصوير كامل بساز

    من يك تكنيك خوب در مورد مقابله با ترس براي‌تان دارم كه اگر با دقت آن را انجام دهيد تاثيراتش را به‌زودي در زندگي‌تان خواهيد ديد. قبل از هرچيز يك موقعيت كه از آن مي‌ترسيد را در ذهن‌تان تصوير‌سازي‌ كنيد. مثلا ترس قرار گرفتن با هم كلاسي‌هاي زورگو، ترس مسخره شدن در محيط كارتان؛ ترس طردشدن از سمت خانواده و دوستان، ترس خراب‌كردن يك سخنراني خيلي مهم و خلاصه هر نوع ترسي كه در حال حاضر از آن رنج مي‌بريد را در ذهنت تجسم كنيد و بعد از آن خودتان را برخلاف انتظاري كه هميشه از خودتان در آن موقعيت مشابه داشتيد، تصويرسازي كنيد. خودتان را ببينيد كه با اعتماد به نفس و شجاعت كامل از عهده همه كارها برآمده‌ايد. تكرار اين كار ترس را از شما دور خواهد كرد. اين يك تكنيك برگشتي است و در آن بايد برخلاف واكنشي كه هميشه انجام داده‌ايد عمل كنيد. اگر ترسو هستيد، وانمود كنيد كه فرد شجاعي هستيد و به‌تدريج رفتار شما موجب به‌وجود آمدن حسي قوي در شما مي‌شود؛ حسي كه به‌دنبال آن ترس را از شما دور خواهد كرد. سعي كنيد تمام جزئيات را رعايت كنيد و نوع قدم‌زدن و صحبت‌كردن خود را هم تغيير دهيد. اين يك قانون طبيعي و جهاني است. قانوني كه به شما مي‌آموزد هرگاه از حسي ناخوشايند در عذاب هستيد، سعي كنيد برخلاف آن حس فعاليتي را انجام دهيد و اين كار به برگشتن حالت شما به وضعيتي مطلوب كمك مي‌كند. ترس‌هاي شما در هر قدم كوچك و كوچك‌تر مي‌شود و به همان اندازه شجاعت شما بيشتر و برجسته‌تر. نكته مهمي كه دوست دارم آن را با شما در ميان بگذارم؛ اهميت شجاعت در زندگي است. تنها افرادي مي‌توانند به موفقيت برسند كه از رويارويي با مشكلات ترسي نداشته باشند. اين افراد موقعيت‌هاي خوب را شكار مي‌كنند و به جاي گفتن «من نمي‌توانم» به ذهن‌شان عادت داده‌اند كه در هر كاري وانمود كنند كه مي‌توانند حتي اگر در عمل قادر به انجامش نباشند باز هم دلسرد نمي‌شوند. همين حالا دست به كار شويد و ترس‌هاي‌تان را در آغوش بگيريد. اين تنها راه زنده ماندن است.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •