نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: دانــــلود دکلمه های حسین پناهـــــــی

  1. #1
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض دانــــلود دکلمه های حسین پناهـــــــی

    دانلود دکلمه های زیبای حسین پناهی در این پست پیشنهاد میکنم این پست رو از دست ندید

    برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  21047895896.jpg
مشاهده: 1867
حجم:  68.4 کیلوبایت


    من حسینم … پناهیم .

    خودمو میبینم ، خودمو میشنوم ، خودمو فکر میکنم
    تا هستم جهان ارثیه ی بابامه
    سلاماش، همه ی عشقاش، همه ی درداش،
    تنهاییاش …وقتیم نبودم ، مال شما .
    اگه دوست داری با من ببین

    یا بذار باهات ببینم
    با من بگو ، یا بذار با تو بگم
    سلامامونو ، عشقامونو ، دردامونو ، تنهاییامونو ..






    ویرایش توسط ABOALFAZL : 2012/07/22 در ساعت 15:52

  2. #2
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض دانلود دکلمه حسین پناهی به تو دلت تاریکه

    |دکلمه بسیار زیبای و شنیدنی حسین پناهی به تو دلت تاریکه +متن دکلمه |

    این پست را از دست ندهید

    برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  21047895896.jpg
مشاهده: 1249
حجم:  68.4 کیلوبایت
    تو دلت تاریکه؟
    تو… تو دلت تاریکه…
    تو دلت تاریکه!
    ” توماشو ” نشی یه وقت بگیرن به جرم بی دینی بیست و هفت سال زندانت کنن؟
    ما که ” اوربانوس هشتم ” نداریم تا که شفاعتت کنه!
    به خدا ایمان داری؟! خدا, تو جوانه انجیره
    خدا, تو چشم پروانه است وقتی از روزنه پیله اولین نگاهش به جهان می افته…
    خدا بزرگتر از توصیف انبیاست
    بام ذهن آدمی, حیات خانه خداست,
    خدا به من نزدیکه , همین قدر که تو از من دوری!
    برم؟برم… برم زیر آسمون؟
    روسری مو وردارم؟
    موهامو افشون بکنم؟
    “ تاباهارتا ”
    مثل دود ظاهر بشه, برامون نمایش اجرا بکنه؟
    پیر مرد خوبیه, خیلی هم با نمکه
    یه جوری گریه میکنه, که می میری از خنده!
    حرف نمایشو نزن
    آرتیسته هی خودشو جر میده
    تا به بشر حالی کنه
    این همه بود و نبود بسه دیگه
    یه کمی هم به ” چه بود ” فکر بکنین!
    یه کمی فکر بکنین!
    اون وقتش توی سالن ” لیدی ” خانم با سگش لاس می زنه
    مادرش پشت سرش میزنه به صندلی که دخترش
    چشم نخوره … !
    بعدش هم خیلی یواش زیر گوش کانگوروش غر میزنه
    ” لیدیو ” دیدی ” کانی ” ؟
    شش ماهه آبستنه!
    توله سگه بی عرضه.
    سردمه!
    مثل یک سگ که توی جنگ سگی
    حس بویائیش, رفته باشه از دست
    عین فیلسوف و سوال
    این قدر پاپیچم نشو!
    خوش به حال ” تجرید ”
    چون که هر کس رو مدار خودشه
    به خیال تو چنار, گنجشک رو می فهمه؟
    لاک پشت برا میگو جشن تولد می گیره؟
    حاجی لک لک عاشق دختر درنا می شه؟
    کبوتر جنازه ی پروانه رو توی تابوت می ذاره؟
    تابستان, دنبال روح مگس مرده می گرده؟
    به بهار چه که پلنگ سر زا رفته؟
    زمستون می شینه و برای جغد دلتنگ تار و سنتور می زنه؟
    تو عروسی دو خرس , فیل عربی می رقصه؟
    گربه, کی به خاطر سر و صداش تو نیمه شب از یه پیر مرد تنها که دو ساعت تو سکوت فکر کرده
    تا که اسم زنش یادش بیاد, عذر خواهی کرده؟
    آرزوی گل نسرین اینه ؟
    که به جای گل نسرین, جوجه تیغی باشه؟
    سردمه…!
    مثل یک بابونه که تو گوش ترُدش, باد, هی می خونه
    خوشگله؟!
    سرنوشتت اینه
    تو دهن پا زَن پیر, آب بشی
    آفتابو از یاد ببری, خواب بشی
    فردا صبحش ناغافل, یه پشکل ناب بشی
    عین شاعر و نهال, این قدر پاپیچم نشو!
    بینمون دو تا ننو میشه گذاشت.
    ما چرامی بینیم؟
    ما چرا می فهمیم؟
    ما چرا می پرسیم؟
    مگس هم می بینه
    گاو هم میبینه
    می بینه که چی بشه؟
    که مگس به جای قند نشینه رو منقار شونه به سر
    گاو به جای گوساله اش کره خر رو لیس نزنه
    بز بتونه از دور بزغالشو بشناسه
    خیلی هم خوبه که ما می بینیم
    ورنه خوب کفشامون لنگه به لنگه می شد
    اگه ما نمی دیدیم از کجا می فهمیدیم که سفید یعنی چه؟ که سیاه یعنی چی؟
    سرمون تاق می خورد به در؟
    پامون می گرفت به سنگ
    از کجا می دونستیم بوته ای که زیر پامون له می شه کلم یا گل سرخ ؟
    هندسه تو زندگی کندوی زنبور چشم آدمه.





    فايل هاي پيوست شده

  3. #3
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2011/08/09
    محل سکونت
    ♥بــیرجند♥
    نوشته ها
    6,287

    پیش فرض دکلمه حسین پناهی بنام حرمت نگه دار دلم

    | دکلمه بسیار زیبای و شنیدنی حسین پناهی به نام حرمت نگه دار دلم+متن دکلمه |

    برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  36251400259854.jpg
مشاهده: 1452
حجم:  44.7 کیلوبایت

    حرمت نگه دار دلم گلم دلم حرمت نگه دار که این اشک ها خون بهای عمر رفته من است
    میراث من نه به قید قرعه نه به حکم عرف
    یکجا سند زدم همه را به حرمت چشمانت
    به نام تو
    مهر و موم شده با آتش سیگار متبرک ملعون
    کتیبه خوان خطوط قبایل دور
    این سرگذشت کودکیست که به سر انگشت پا هرگز دستش به شاخه هیچ آرزویی نرسیده است…
    هر شب گرسنه میخوابید
    چند و چرا نمیشناخت دلش
    گرسنگی شرط بقا بود به آیین قبیله مهربانش
    پس گریه کن مرا به طراوت
    به دلی که میگریست بر اسب باژگون کتاب دروغ تاریخش
    و آواز میخواند ریاضیات را در سمفونی با شکوه جدول ضرب با همکلاسیها
    دودو تا چهار دا چار چارتا …
    در یازده سالگی پا به دنیای شگفت کفش نهاد
    با سر تراشیده و کتی بلند که از سر زانوانش میگذشت
    با بوی کنده ی بد سوز و نفت و عرق های کهنه
    آری
    دلم گلم این اشک ها خون بهای عمر رفته من است
    میراث من
    حکایت آدمی که جادوی کتاب مست و مسحورش کرده است
    تا بدانم و بدانم و بدانم …
    به وار وا نهاده ام مهر مادریم را
    و گهواره ام را به تمامی
    و سیاه شد در فراموشی سگ سفید امنیتم
    و کبوترانم را از یاد بردم
    و میرفتم و میرفتم و میرفتم
    تا بدانم تا بدانم تا بدانم
    از صفحه ای به صفحه ای
    از چهره ای به چهره ای
    از روزی به روزی
    از شهری به شهری
    زیر آسمان وطنی که در آن فقط مرگ را به مساوات تقسیم می کردند
    سند زده ام یکجا همه را به حرمت چشمان تو
    مهر و موم شده با آتش سیگار متبرک ملعون…
    که می ترکاند یکی یکی حفره های ریه هایم را
    تا شمارش معکوس آغاز شده باشد بر این مقصود بی مقصد…
    از کلامی به کلامی
    و یکی یکی مردم بر این مقصود بی مقصد
    کفایت میکرد مرا حرمت آویشن
    مرا مهتاب
    مرا لبخند و آویشن حرمت چشمان تو بود
    نبود؟
    پس دل گره زدم به زریح اندیشه ای که آویشن را می سرود…
    مسیح به جلجتا بر صلیب نمی شد
    و تیر باران نمی شد لورکا در گراندا در شبهای سبز کاج ها و مهتاب
    آری یکی یکی میمردم به بیداری
    از صفحه ای به صفحه ای
    تا دل گره بزنم به زریح هر اندیشه ای که آویشن را می سرود
    پس رسوب کرده ام با جیب های پر از سنگ به ته رود خانه اوز همراه با ویرجینیا ولف
    تا بار دیگر مرده باشم بر این مقصود بی مقصد
    حرمت نگه دار دلم گلم
    اشک هایی را که خون بهای عمر رفته ام بود
    داد خود به بیداد گاه خود آورده ام
    همین…
    نه نه
    به کفر من نترس
    نترس
    کافر نمی شوم هرگز
    زیرا به نمی دانم های خود ایمان دارم
    انسان و بی تضاد
    خمره های منقوش در حجره های میراث
    عرفان لایت با طعم نعنا
    شک دارم به ترانه ای که زندانی و زندانبان همزمان زمزمه میکنند
    پس ادامه می دهم سر گذشت مردی را که هیچ کس نبود
    با این همه تویی اگر نمیبود
    که اینطور اگر نمی بود
    جهان قادر به حفظ تعادل خود نبود…
    چون آن درخت که زیر باران ایستاده
    نگاهش گم
    چون آن کلاغ
    چون آن خانه
    چون آن سایه
    ما گلچین تقدیرو تصادفیم
    استوای بود و نبود
    به روزگار طوفان و موج و نور و رنگ
    در اشکال گرفتار آمدم
    مستطیل های جادو
    مربع های جادو
    من در همین پنجره معصومیت آدم را گریه کرده ام
    دیوانگی دیگران را دیوانه شدم
    عرفات در استادیوم فوتبال در کابینه شارون!!!از جنون گاوی گفته ام
    در همین پنجره گله به چرا برده ام
    پادشاهی کرده ام با سر تراشیده و قدرت اداره دو زن
    سر شانه نکردم که عیال وار بودم و فقیر
    ظهر به چپ و راست خواباندم تا دل ببرم از دختر عمویم
    از دیوار راست بالا رفته ام به معجزه کودکی با قورباغه ای در جیبم
    حراج کرده ام همه رازهایم را یکجا
    دلقک شده ام
    با دماق پینوکیو و بوته گونی به جای موهایم
    آری گلم دلم حرمت نگه دار که این اشک ها خون بهای عمر رفته ی من است
    سر گذشت کسی که هیچ کس نبود و همیشه گریه می کرد
    بی مجال اندیشه و بغض های خود…
    تا کی مرا گریه کند
    و تاکی و به کدام مرام بمیرد
    آری گلم دلم ورق بزن مرا
    و به آفتاب فردا بیاندیش
    که برای تو طلوع میکند
    با سلام و عطر آویشن


    فايل هاي پيوست شده

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •