نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: داستانهای sms ی!

  1. #1
    مدیریت کل سایت
    تاریخ عضویت
    2008/04/25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    11,836
    سپاس ها
    6,269
    سپاس شده 5,732 در 2,484 پست
    نوشته های وبلاگ
    16

    Thumb داستانهای sms ی!

    داستانهای sms ی برای اولین بار در اندیمشک صاحب جشنواره شدند . چشنواره ای به نام : داستانهای کوتاه کوتاه پیامکی . در اینجا داستان برندگان و برگزیدگان این جشنواره را می خوانید :

    برنده اول : عادل حیاوی .

    بیست سال بعد

    تَرکِش حرکت کرد . مرد مُرد.

    برنده دوم : کرم رضا تاج مهر

    انتظار

    پیدایش نبود . گفته بود ساعت 5 می آید . چند ثانیه به 5 باطری ساعت را کشید و چشم به راه ماند

    برنده سوم : خسرو نخعی

    دکمه جا افتاده

    (یادته پارسال که برف می اومد با هم از روی ریل قطار گذشتیم؟)
    (آره آره چه روز قشنگی بود)
    (یادته یه گلوله برف ریختم تو یقه لباست؟)
    (وای هنوز که فکرش و می کنم تنم یه جوری میشه)
    ( موهاتو تازه رنگ کرده بودی یه ژاکت صورتی تنت بود )
    (تو هم یه کلاه بافتنی سفید سرت بود چقدر بهت می اومد )
    سکوت. بعد از چند دقیقه
    (راستی اسمت چی بود؟)

    این داستانها نیز از جمله تقدیر شده ها بودند :

    صدقه - سروش امامی راد

    پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد . دست برد و از جیب کوچک جلیقه اش سکه ای بیرون آورد . در حین انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد " صدقه عمر را زیاد می کند" منصرف شد.

    شاه - وحید حسینی

    منلیک شاه حبشه با ابهت بود و ضمنا منلیک نو گرا بود. شنید در نیو یورک محکومین را به روشی جدید اعدام می کنند . دستور داد ازین اختراع تازه -صندلی الکتریکی- سه تا خریدند. محموله که رسید چیزی به خاطر منلیک آمد . در کشور او ، حبشه پدیده ای به نام برق وجود نداشت. منلیک مقتصد بود یکی از سه صندلی الکتریکی را تبدیل کرد به تخت شاهی حبشه.

    مردی که یادش رفت- حسن میرزایی

    مردی که خیلی عاشق بود پشت شیشه آسمانخراش نشسته و سیگار می کشید . مرد آنقدر عاشق بود که وقتی آخرین پک را به سیگار زد یادش رفت که باید ته سیگارش را پایین بیاندازد ، نه خودش را.

    دلتنگی های اژدهای شهر بازی- مجید اسطیری

    چند متر به دریای جنوب چین نزدیک می شوم. چند متر از دریای جنوب چین دور می شوم.چند متر به دریای جنوب چین نزدیک می شوم. چند متر از دریای جنوب چین دور می شوم.


    منبع : مجله نافه

  2. #2
    مدیریت کل سایت
    تاریخ عضویت
    2008/04/25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    11,836
    سپاس ها
    6,269
    سپاس شده 5,732 در 2,484 پست
    نوشته های وبلاگ
    16

    Thumb

    زن- انسیه سیاوش
    مثل سیب غل خورد . به جدول خورد . صورتش کبود بود و کثیف . مرد اسکناسی انداخت و سوار شد ، عابرین هم. زن سفید تر می شد. مامور شهرداری کراکت میم مثل مادر را کشید روی زن . دانه های باران از میان درختان خیابان شروع به باریدن کردند . زن کنار خیابان بود .

    آشغال ها –نیلوفر هاتف رستمی
    زن گفت " نگذارشون بیرون تا وقتی ماشین می آد . باز این لعنتی ها پارش می کنن و بوی گندشون کوچه رو ور می دار"مرد قبل از گره زدن پلاستیک روی آشغال ها سم ریخت و گفت " دیگه کارشون تمومه ، فردا باید جنازه هاشون رو شهر داری گوشه و کنار خیابون جمع کنه " و کیسه زباله را بیرون برد . فردا روزنامه ها تیتر زدند : " مرگ خانواده پنج نفره بر اثر مسمومیت ناشی از خوردن پس مانده های غذایی"

    اسب سفید – نسیم خلیلی
    اسب سفید قرار بود دخترک را ببرد تا شهر آرزوهایش . دخترک شنل توریش را پوشیده بود و آماده آماده بود . اسب سفید را هم زین کرده بودند. وقتی سوار شد مادرش گفت : " سکه رو که انداختم . راه می افته"

    گوش- بهاره اله بخش
    مادر زنبیل به دست از دم در داد زد " تا من میام مواظب برادرت باش . شیشه شیرش رو میزه . این قدر ناخنت رو تو دهنت نکن . میام گوشت رو می برم ها!"
    در را بست و رفت . نیم ساعت بعد که برگشت ، بچه دویو جلو و گفت :" من بهش گفته بودم ناخنت رو تو دهنت نکن!"

    چهار ماه زندگی- نرگس ظریف
    - سلام حال شما خوبه؟
    - خوبم حداقل تا چهارماه دیگه خوبم !
    -چطور؟
    - خب...سرطانه دیگه

    دلتنگی های یک دیوانه- اعظم ایرانشاهی
    سنگی در چاه انداختم . دلم برای 40 عاقل تنگ شده بود.

    پوتین – وحیده شادی
    -" مامانی چلا بابا جون بلا تولدم پوتین کوچولوهه لو که قول داده بود نیاولد؟"
    -" می دونی که بابایی سرش بره قولش نمی ره و تو بخواب تا بیدار بشی اونم با هدیه ات میاد....اینم صدای در . دیدی گفتم حتما میاد . پاشو پسرم دیگه نخواب ، بابایی پو تیناشو برات فرستاده"


    منبع : مجله نافه

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •