صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 24

موضوع: -:¦:--غوغای عشق.....در دفتر عشق:¦:-

  1. #1

    پیش فرض -:¦:--غوغای عشق.....در دفتر عشق:¦:-

    نگاه تو ، ساعتهاست که خیره شده ام به چشمان تو ...
    حرفی ندارم جز اینکه با نگاهم ابراز کنم عشقم را به تو...
    تویی که برایم به معنای بهترینی ، تویی که از همه کس برایم عزیزترینی...
    قلب پاک تو را ، این دستان مهربان تو را که دارم ،
    از همه چیز و همه کس بی نیازم...
    همه آمدند و رفتند، تو آمدی و برای همیشه در دلم نشستی ،
    عهد عشق را با رمز وفاداری در قلبم بستی !
    میدانم که قدرم را میدانی ، هیچگاه پا بر روی دلم نمیگذاری
    وقتی در کنارت هستم ، سکوتت نیز برایم زیباست ،
    بودنت در زندگی ام بهترین هدیه از سوی خداست
    نگاه تو ، دل زده ام به دریای چشمانت ،
    بیشتر نگاهت میکنم تا پی ببرم به راز آن قلب مهربانت
    در میان میگیرم تو را ، یا تو را میخواهم از خدا ، یا تو را...
    در میان اینهمه خاطره هایم، با تو زیباترین روزها را داشته ام،
    در میان این روزها، در کنار تو بهترین لحظه ها را داشته ام...
    او که از عشق چیزی نمیداند ، چه میداند من چه میگویم ،
    تو که عشق من هستی میفهمی که من از چه احساسی میگویم ،
    من که عاشقت هستم میدانم که تو بهترین عشق روی زمینی
    خیالت راحت ، تا ابد خودم و خودت ، هر چه سهم من باشد نیز برای خودت...
    سهم من از بودنت ، عشقیست که مرا با خودش
    به جایی برده که خط پایان عاشقیست
    جایی که به نهایت عشق رسیده ام ،
    جایی که با تمام وجود احساس میکنم به تو رسیده ام...
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  2. #2

    پیش فرض

    آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
    آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
    بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ،
    جایی که برایت سرچشمه آرامش است
    آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
    بگذار لبهایت را بر روی لبانم ،
    حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
    خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
    دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
    محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ،
    همین آغوش مهربانت
    چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
    قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
    آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،
    همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
    در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ،
    نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
    تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
    گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
    عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ،
    عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ،
    عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاهخیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  3. #3

    پیش فرض

    نمیخواهم خاطره شوم و بعد فراموش ،
    نمیخواهم یادم در قلبت روشن باشد بعد خاموش
    نمیخواهم بگویی که دوستم داری بعد بروی ،
    نمیخواهم این حرفهای پوچ را برایم بزنی...
    بودنت را میخواهم ، این که باشی ، اینکه همیشه مال خودم باشی ،
    نه اینکه رهگذری باشی و مدتی در قلبم باشی مرا به خودت وابسته کنی
    و بعد مثل یک بازیچه کهنه رهایم کنی
    گفتم که قلبم مال تو است ، نگفتم که هر کاری دوست داری با آن کن!
    گفتم تو مال منی ، نه اینکه همزمان با هر غریبه ای که دوست داری باش...
    گفتم با وفا باش ، نه اینکه در این دو روز دنیا ، تنها یک روزش را در کنارم باش!
    نمیخواهم خاطره شوم و بعد فراموش ، بیا و از آب چشمه دلتنگی هایم بنوش
    تا بفهمی چه حالی ام ، تا بفهمی خیره به چه راهی ام ...
    دائم نگاهم به آمدن تو است ، اینکه مال من باشی و خیالم راحت ،
    اینکه همیشه خورشید عشق در قلبمان بتابد
    نمیخواهم در حسرت داشتنت بمانم ،
    نمیخواهم آرزوی دست نیافتنی زندگی ام شوی ،
    غرورت را زیر پا بگذار تا من برایت دنیا را زیر پا بگذارم ،
    با من باش تا من تا ابد مال تو باشم ،
    وفادار باش تا آنقدر بمانم تا بفهمی عشق چیست!
    نمیخواهم کسی باشم که لحظه ای به زندگی ات می آید و بعد فراموش میشود،
    نمیخواهم کسی باشم که گهگاهی یادش میکنی ،
    گهگاهی به عکسهایش نگاه میکنی ،
    گهگاهی به حرفهایش فکر میکنی تا روزی که حتی
    اسم او را نیز دیگر به یاد نمی آوری
    نمیخواهم امروز عشق تو باشم و فردا هیچ جایی در قلبت نداشته باشم....
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  4. #4

    پیش فرض

    دوستت دارم ای تو که در قلبت نیستم ، میخواهمت ای تو که مرا نمیخواهی
    حسرت شده برایم آن لحظه که بگویی مرا میخواهی...
    همه میدانند ،دلم تنها تو را میخواهد ،
    اما چه افسوس که عشق نغمه غمگینی برایم میخواند
    در حسرت تو ماندن مثل لحظه ی بی بال و پر پریدن است ،
    در حسرت تو ماندن ، مثل لحظه ی در کویر خشک دویدن است ،
    مثل بی هوا نفس کشیدن است...
    عاشقت هستم عزیزم ، کجایی که بی تو دارم شب و روز اشک میریزم...
    عاشق هستم و تنها ، هیچکس نمیفهمد حال مرا ...
    دوستت دارم ای تو که نمیدانی قلبم دیوانه ی تو است، تمام وجودم پر از تمنای تو است...
    همیشه در رویاهای خودم به سر میبرم ، چقدر دلخوشی به قلبم بدهم؟؟؟ ،
    تا کی به خیال آمدنت از آن دوردست ها به سوی سایه ی خیالی ات بدوم؟
    نه انگار نمیشود همچنان تنها به خیال داشتنت زندگی کرد ، یخ زده ام دیگر در این اتاق سرد...
    هر چه خورشید میتابد آب نمیکند این تن یخ زده را ...
    دوستت دارم ای تو که در قلبت نیستم ، میخواهمت ای تو که حتی برایت آشنا نیستم...
    غریبه ای از خاک تنهایی که عاشق تو است ، مدتهاست تنها و گرفتار تواست...
    همیشه شب را به عشق بودنت سر میکنم ،
    فردا که می آید روز را از نو با حسرتی سرد شب میکنم...

    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  5. #5

    پیش فرض

    بیهوده میگردم به دنبالت،
    وقتی نیستی ، بیهوده نشسته ام چشم به راهت
    شاید وقت این است که حسرت گذشته های شیرین با تو بودن را بخورم
    تنها بمانم و کوله باری از غم را بر دوش بکشم
    دیروز گذشت و پیش خود گفتم فردا در راه است ،
    فردا آمد و دیدم هنوز دلم چشم به راه است ،
    مدتی گذشت و هنوز هم در حسرت دیروزم ،
    چه فایده دارد وقتی روز به روز از غم عشقت میسوزم؟
    پیش خود میگویم شاید فردا بیایی ،شاید هنوز هم مرا بخواهی !
    تقصیر دلم بود نه چشمانم ،
    این قصه که تمام شد، باز هم اگر بخواهی میمانم
    نشستم به انتظار غروب تا یک دل سیر گریه کنم ،
    شاید کمی آرام شوم ، غروب آمد و بغض سد راه اشکهایم ،
    شب شد و هنوز نشکسته شیشه غمهایم،
    این حال و روز من است ،
    نیستی که ببینی این روزهای بی تو بودن است
    تمام هستی ام تویی ،از لحظه ای که نیستی ،
    انگار که من نیز نیستم ، انگار مدتی را با عشق زندگی کردم و
    بعد از تو ،مال این دنیا نیستم !
    از آغاز نیز اهل دیار تنهایی بوده ام ،
    تو رهگذری بودی و من با تو مدتی آشنا بوده ام
    از کجا میدانستم اهل دل نیستی ،
    عشق را نمیشناسی و با من یکی نیستی ،
    از کجا میدانستم که تنها میشوم ،
    من بیچاره باز هم بازیچه دست غمها میشوم !
    بیهوده میگردم به دنبالت ،
    با وجود تمام بی محبتی هایت ، باز هم میخواهمت....
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  6. #6

    پیش فرض

    چشمهایم را بسته ام ، تا تو را ببینم
    ببینم که در کنارمی ، سرم بر روی شانه هایت است و تو فقط مال منی
    حس کنم گرمای وجودت را ، فراموش کنم همه غم های دنیا را ...
    چشمهایم را بسته ام ، تا تو را در آغوش بگیرم ، تا همانجا در کنارت ، برایت بمیرم...
    شاید تنها در خیالم با تو باشم و همیشه عاشق این خیالات باشم...
    خیالی که لحظه به لحظه با من است ،
    همیشه و همه جا در کنار من است ،
    حسرت شده برایم این خیالات عاشقانه ،
    از خیال تو حتی یک لحظه هم خواب به چشمانم نیامده....
    همیشه فکرم پیش تو است ،
    تو که میدانی دلم بدجور گرفتار تو است ،
    پس کجایی که آرامم کنی؟
    خواهشی از قلب بی وفای تو دارم، هوای قلب تنهای مرا هم داشته باش....
    بس که به خیال تو چشمهایم را بستم و به رویاها رفتم،
    دنیا را فراموش کرده ام ،دنیای من تو شده ای و رویاهایت ،
    حسرت شده برای یک بار هم، شنیدن صدای نفسهایت....
    دلم در این هوای آلوده دلتنگی ،
    پر از غبار شده ، مدتی گذشته و هنوز این گرد و غبارها پاک نشده ،
    هر کسی می آید پیش خود میگوید شاید این دل حراج شده،
    اما کسی نمیداند که دلم یک عاشق سر به هوا شده...
    دلی که عاشق است و عشقش در کنارش نیست ،
    دلی که لحظه به لحظه به خیال آمدن عشقش دیگر محکوم به انتظار نیست ....
    چشمهایم را بسته ام ، تو نیامدی و من عاشقی دلشکسته ام...
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  7. #7

    پیش فرض

    وقتی تو مال منی ، وقتی در لحظه های دلتنگی در کنارمی ،
    دیگر چه آرزویی داشته باشم از خدا
    وقتی عاشقانه مرا میخواهی ،
    همیشه و همه جا هوای مرا داری ، دیگر چه بخواهم از این دنیا
    من در این دنیا هستم و تو در کنارم ،
    اینهمه عشق است در برابر چشمانم...
    وقتی گلی مثل تو در باغچه دلم شکفته ،
    یک گلستان است که در دلم نهفته
    و اینجاست که عطر حضورت همان هوای نفسهای من است ،
    و با این نفسهاست که عاشق مانده ام ،
    تو مال منی و من از همه کس بی نیاز مانده ام
    وقتی در لحظه های خواستنت تو را در کنار خودم دارم ،
    چرا به دنبال تو بیایم ، تویی که همیشه در قلبمی و میتپی برای عشقمان
    تو در خانه عشقمی و من تکیه گاهت ، عشق من خیلی میخواهمت...
    این تو بودی که به من عشق دادی ، نفس دادی ،
    این تو بودی که معنای زندگی را به من یاد دادی
    این تو بودی که محبتهایت مرا عاشق کرد ،
    مهربانی هایت مرا اسیر دلت کرد...
    این تو بودی که مرا به اوج بردی ،
    دستانم گرفتی و مرا تا آنجا که هر دویمان آرزو داشتیم بردی
    وقتی یکی مثل تو را دارم ، چرا باید از غم و غصه بنالم،
    همیشه شاد میمانم و آواز عاشقی را میخوانم
    من از دنیا گذشتم به خاطر تو ، تو از دنیای خودت گذشتی به خاطر من ،
    ما هر دو از همه چیز گذشتیم تا رسیدیم به هم ،
    و میگذریم تا برسیم به قله عشق با هم...
    با هم در کنار هم ، مثل همیشه ، همیشه عاشق هم!
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  8. #8

    پیش فرض

    اگر نفسی در سینه است ، تو خودت میدانی برای تو نفس میکشم
    برای تویی که تمام وجودم هستی ،
    تویی که به خاطرت گذشتم از همه چیز ، بی تو جای من در اینجا نیست
    تمام قلبم خلاصه میشود در عشق تو ،
    تمام نگاهم فدا میشود در عمق چشمان تو ،
    بی وفا نشده ام که روزی دل بکنم از دنیای عاشقانه تو
    دنیایی که درونش آرامم ، تا تو باشی من نیز تنها با تو میمانم ،
    تا با هم برسیم به آرزوهایمان، تا نشود حسرت رویاهایمان
    اگر نفسی در سینه است ،
    تو هستی که بودنت برایم زندگی دوباره است
    در این لحظه و همه لحظه ها ، در اینجا و همه جا تو هستی در خاطرم ،
    تا چشم بر روی هم گذاشتم فهمیدم که بدجور عاشقم!
    چون در همان لحظه که چشمانم را بسته بودم باز هم تو را دیدم که میدرخشی برایم...
    میشود از نگاهت احساس کرد که تو چقدر با وفایی ، قدر دلم را میدانی ،
    هیچگاه تنهایم نمیگذاری،
    از این احساس بود که احساست کردم ، تو را دیدم و درکت کردم ،
    تا اینکه دلم عاشقت شد ، دلم به لرزه افتاد و دنیا ، شاهد این عشق بی پایان شد....
    من همه احساستم برای تو است ، ای با احساس من ،
    همه وجودم مال تو است ، برای تو که تمام وجودم هستی ....
    بیا تا همچنان برویم ، این راه مال من و تو است ،
    بیا تا با هم بدویم تا برسیم به جایی که تنها من و تو باشیم ،
    جایی که سکوت باشد و تنها صدای نفسهایمان ...
    لحظه ای حس کن این رویای عاشقانه مان...
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  9. #9

    پیش فرض

    راه خودت را برو ، کاری به کار دلم نداشته باش
    بیش از این مرا خسته نکن ، مرا بازیچه آن قلب نامهربانت نکن
    دیگه طاقت ندارم ، صبرم تمام شده و دیگر نای اشک ریختن ندارم
    ماندم و باور نکردی ، ماندی و در حقم بی محبتی کردی ، رفتی و شکستم
    دوباره آمدی و من شکسته لحظه ای شکفتم ،
    دوباره پرپرم کردی ، ریشه ام را از جا کندی و راحتم کردی....
    نه خودت را میخواهم ، نه خاطره هایت را ، برو که عشقت را گذاشتم زیر پا
    گرچه هنوز برای دلم عزیزی ، گرچه گهگاهی هوس بودنت را میکنم ،
    به سراغم نیا که دوباره دلم را نفرین میکنم
    راه خودت را برو ، بی خیال من شو ،
    نه قلبم به درد تو میخورد نه احساسم ،اگر بازی را شروع کنم دوباره میبازم
    دیگر عشقت برایم رنگ و رویی ندارد ، آغوشت را باز نکن که جز هوس لذتی ندارد...
    نه افسوس گذشته را میخورم ، نه حسرت آینده را ،
    دلم میسوزد که چرا قلبم را فدا کردم در این راه
    راهی که مال من و تو نبود ، اگر هم خودم خواستم ، جنس تو از عشق نبود ،
    اگر عاشقت شدم اشتباه از قلب ساده ام بود...
    بعد از اینهمه بی وفایی هایت ، دیگر به دنبال چه هستی ،
    با چه زبانی بگویم ، تو آن کسی که من میخواهم نیستی ،
    نیستی که دلم را آرام کنی ، نیستی که در هوای سرد دلتنگی ها مرا گرم کنی..
    نه دیگر بودنت را نمیخواهم ، التماس نکن که دیگر نمیمانم!
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

  10. #10

    پیش فرض

    قلبم را دادم به تو که عشق منی ، با تو آمدم، آمدم تا جایی که تو میخواهی،
    با تو می آیم ، می آیم به هر جا که بروی ، با تو میروم ، میروم هر جا که بروی....
    همه جا با توام ، نیست جایی که بی تو باشم ،
    نیست هوایی که بی تو نفس کشیده باشم
    نیست یادی در قلبم جز یاد تو ، نیست مهری جز مهر تو در دلم
    چشمانم هنوز غرق نگاه زیبای تواند،
    آنچه پنهان است در پشت نگاهت دنیای عاشقانه من است
    همه جا با توام ، آنجا و اینجا در قلبم ، اینجا و آنجا در قلبت ،
    می تابم و و میتابی ، میمانم و میمانی، میدانم و میدانی
    که چقدر هم تو مرا دوست داری ، هم من دیوانه توام...
    چه خوب میفهمی در دلم چی میگذرد ،
    چی خوب معنا میکنی نگاهم را ، چه عاشقانه میشنوی حرفهایم را
    پاسخ دل گرفته ام را با عشق میدهی، وقتی دلتنگم ،
    خبر داری از دل تنگم ، وقتی تشنه دیدارم ، سیراب میکنی مرا عشقم
    همه جا با همیم ، نیست جایی که بی تو باشم ، نیست راهی که بی تو رفته باشم..
    همه جا خاطره ، همه جا عشق ، همه جا عطر حضور تو ،
    جایی نیست که نباشد عطر نفسهای تو
    همه جا خاطره ، جایی نیست که نمانده باشد یادی از تو....
    تویی که جان داده ای به تنم و این یاد تو است که نفس میدهد
    به این تنی که روحش در وجود تو است
    روح عشق در وجودمان، این است روزهای زندگی مان ،
    با عشق روزمان شب میشود و با یاد هم شبهایمان را سر میکنیم...
    همه جا با توام ، تو اینجا همیشه در قلبمی و
    من آنجا باز هم به عشقت نفس میکشم...
    بـــه طـــور کـــامــلــاً تلــخــــی آرومـــــم ...!

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •