زن با چهره اي نگران مقابل قاضي شعبه286دادگاه خانواده نشسته بود.
شايد هنوزهم باورش نمي شد همسرش پس از سال ها زندگي مشترك، وي را به خاطر ابتلا به يك بيماري صعب العلاج با فرزندان خردسالش رها كرده و ناپديد شده است.
براي همين به دادگاه خانواده آمده بود تا با بخشيدن همه مهريه اش كه 1376 شاخه گل رز بود، از همسرش جدا شود تا شايد مرد زندگي اش لااقل به فرزندانش سر بزند.
او با گريه در توضيح ماجراي زندگي اش به قاضي عموزادي گفت: 11 سال پيش بود كه به دنبال آشنايي با همسرم به عقد او درآمدم و با تعيين يك سكه بهار آزادي و 1376شاخه گل رز به عنوان مهريه، زندگي مشترك با وي را آغاز كردم.
سال هاي اول زندگي مان همسرم كه مرد ثروتمند و مهرباني بود، برايم زندگي خوبي را فراهم كرده بود و ما بدون هيچ مشكلي با محبت و علاقه با يكديگر زندگي مي كرديم تا اينكه 4 سال قبل دچار يك بيماري صعب العلاج شدم. از آن به بعد، رفته رفته دچار مشكل حركتي شدم و بعد از اين اتفاق بود كه احساس كردم همسرم ديگر آن علاقه و محبت گذشته را به من ندارد. اين بي مهري ها تا آنجا پيش رفت كه همسرم حتي حاضر به صحبت با من نبود و آنجا بود كه متوجه شدم وي ديگر حاضر به ادامه زندگي مشتركمان نيست. تا اينكه سال گذشته همسرم يكباره به بهانه رفتن به سر كار از خانه خارج شد و ديگر بازنگشت.
وي ادامه داد: ماه ها به دنبال همسرم گشتم تا اين كه متوجه شدم وي در خارج كشور در حال تجارت و زندگي است. اين در حالي بود كه در اين مدت من بدون دريافت نفقه و با بيماري اي كه داشتم از فرزندانم نگهداري مي كردم اما وقتي ديدم ديگر نمي توانم اين وضعيت را تحمل كنم فرزندانم را تحويل خانواده شوهرم دادم.
زن جوان كه به همراه وكيل خود در دادگاه حاضر شده بود، در ادامه به قاضي عموزادي گفت: من يك سكه طلاي مهريه ام را هنگام عقد دريافت كرده ام و حالا هم مي خواهم فقط يك بار ديگر همسرم را ببينم و بقيه مهريه ام را كه1376شاخه گل رز است به او ببخشم. شايد چند صباحي ديگر زنده نباشم اما مي خواهم از همسرم جدا شوم تا شايد او لااقل به خاطر ديدن فرزندانمان برگردد.
قاضي عموزادي- رئيس شعبه 286دادگاه خانواده- با شنيدن اظهارات زن جوان دستور انجام تحقيقات لازم را صادر كرد.