ناعت در پارس رواج و رونقی نداشت.پارسیان به آن خوشنود بودند که اقوام خاور نزدیک به حرفه ها و صناعات دستی بپردازند و ساخته های دست خود را همراه باج و خراج برایشان بفرستند.در کارهای حمل و نقل ابتکاری فراوان تر از صنعت داشتند.مهندسان پارسی به فرمان داریوش بزرگ ، شاهراههایی ساختند که پایتختها را به یکدیگر مربوط میکرد.درازی یکی از این راهها که از شوش تا ساردیس امتداد داشت، دو هزار و چهارصد کیلومتر بود.طول راهها را با فرسخ اندازه میگرفتند و به گفته هرودوت ، در پایان هر چهار فرسخ منزگاه شاهی و مهمانخانه های با شکوه وجود داشت و راهها همه از جاهای امن و آباد میگذشت.
در هر منزل اسبهای تازه نفس آماده بود تا چاپار یا برید بی معطلی به راه خود ادامه دهد.به همین جهت بود که برید شاهی فاصله شوش تا ساردیس را در همان زمانی می پیمود که اکنون اتومبیلها می پیمایند.یعنی در مدتی کمتر از یک هفته-در صورتی که مسافران عادی آن زمان این فاصله را در نود روز می پیمودند.از نهرهای بزرگ با کرجی عبور میکردند،ولی مهندسان پارسی توانایی آن را داشتند که در موقع حاجت بر رودخانه فرات یا تنگه داردانل پلهای محکمی بزنند تا صدها فیل ترسناک با ایمنی از روی آنها عبور کنند.

در آن زمان راه دیگری نیز بود که از کوههای افغانستان میگذشت و پارس را به هندوستان می پیوست. همه این راهها سبب آن شده بود که شهر شوش انبار میان راه ثروت عظیم خاور زمین باشد.این ثروت در آن زمان دور نیز به اندازه ای فراوان بود که عقل به سختی آنرا باور میکند.اساس ساختمان این راهها آن بود که برای هدفهای جنگی و دولتی به کار رود و تسلط حکومت مرکزی و جریان اداری کارها را تسهیل کند،ولی در عین حال سبب آن شد که کار بازرگانی و حمل و نقل کالاها نیز آسان شود و عادات و افکار از ناحیه ای به ناحیه دیگر انتقال یابد.در ضمن خرافات متداول میان مردم که گریزی از آنها در زندگی روزانه نیست،از همین راه بین اقوام مختلف مبادله میشد.از جمله باید گفت که فرشتگان و شیاطین بوسیله همین راهها از افسانه های پارسی به افسانه های یهودی و مسیحی راه یافت.دریانوردی در میان پارسیان به آن درجه که حمل و نقل خشکی بدست آن مردم ترقی پیدا کرده بود نرسید.پارسیان ناوگان مخصوص به خود نداشتند،بلکه ناوگان فنیقی را یا به اجاره میگرفتند یا با مصادره کردن از آن در منظوره های جنگی خویش استفاده میکردند.داریوش اول ترعه بزرگی میان دریای سرخ و رود نیل حفر کرد تا از این راه بوسیله رود نیل،خلیج فارس را به دریای مدیترانه اتصال دهد، ولی اهمال جانشینان وی سبب شد که این کاعظیم دستخوش ریگهای روان شود و راه ارتباط قطع گردد.خشایارشاه به قسمتی از نیروهای دریایی خود فرمان داد که بر گرد آفریقا گردش کنند، ولی ناوگان پس از عبور از برابر ستونهای هرکول یا همان تنگه جبل الطارق و دور قسمتی از آفریقا،بی نتیجه بازگشتند .

کارهای بازرگانی بیشتر در دست مردم غیر پارسی مانند بابلیان و فنیقیان و یهودیان بود ،چه پارسیها بازرگانی را کار پستی میشمردند و بازار را کانون دروغ و فریب میدانستند.طبقه ثروتمندان به این می بالیدند که میتوانند بیشتر نیازهای خود را از مزرعه یا دکان ،خود مستقیما به خانه بیاورند،بی آنکه انگشتان خود را به پلیدی خرید و فروش آلوده کنند.در ابتدای کار ، مزد و وام و سود و سرمایه را کالا می پرداختند و بیشتر چهارپایان و دانه بار به این منظور بکار میرفت.بعدها از لیدیا سکه های پول به پارس آمده و داریوش بزرگ سکه "دریک" را با سیم و زر ضرب کرد و نقش خود را بر آن گذاشت.نسبت دریک طلا به دریک نقره نسبت 3/5 به 1 بود .

این،خود،آغاز پیدا شدن نسبتی است که هم اکنون میان واحد نقره و واحد طلا، در سکه های زمان حاضر وجود دارد