پس از سقوط و انقراض دولت اشکانيان و گسترش آئين مسيح که تغيير شکل يافته آئين مهر بود (مشابهت هاى دينى مسيح با آئين مهر آنقدر زياد بود و به قدرى در ساختن دين مسيح از آئين مهر کمک گرفته شده بود که براى پيروان آئين مهر آسان بود که دين مسيح را بپذيرند؛ بدون اينکه احساس کنند از دين اصلى خود زياد فاصله گرفته اند:
1. علامت صليب که خاص آئين مهر بود و بر پيشانى سربازان مهر داغ يا خال کوبى مى شد، علامت دين مسيح قرار داده شد.
2. روز يکشنبه که روز خورشيد بود بيشتر در اثر تلقين پيروان مهر روز اول هفته مسيحيان شد و آن را روز خداى ما خواندند. (Day of our Lord)
3. روز تولد مهر که در اول زمستان يعنى هنگام بلند شدن روزها پس از رسيدن به کوتاهترين زمان خود بود و روز تولد مهر شناخته مى شد، مسيحيان به عنوان روز تولد مسيح شناختند و آن را عيد کريسمس يا نوئل خود قرار دادند.
4. مسيح مانند مهر در غار يا (دالان دراز) پا به عرصه وجود مى نهد و مانند او از سنگ برخاسته به آسمان ميرود.

5. ميهمانى مقدس آخرين شام به طورى که در انجيل آمده با شام آخرين شب مهر شباهت دارد.
6. هر دو از مادرانى باکره به وجود مى آيند.
7. هيچيک زن نميگيرند.
8. مهر با کشتن گاو موجب زنده شدن موجودات و تجديد حيات يافتن آنان ميگردد و حضرت مسيح نيز مردگان را از گور بر مى خيزاند.
9. غسل تعميد در آئين مهر از ضروريات بود و همين امر جزو آداب اصلى مسيحيت گرديد.
10. در جزو مراسم و آداب مهر اين بود که همه حاضران در خوردن از يک قطعه نان و آب ممزوج با شراب به عنوان هئومه شرکت ميکردند و پيروان مسيح نيز در کليساها نان و شراب ميخورند.
11. ميترا در پايان جهان به اين عالم باز ميگردد، تا جهان را پر از عدل و داد کند و اشخاص صالح و درستکار را از اشخاص گناهکار جدا کند و به درستکاران شير مقدس يعنى هئومه ممزوج با روغن بدهد تا عمر جاويد يابند و حضرت عيسى نيز در پايان جهان به اين دنيا باز خواهد گشت.
12. جزو مراسم آئين مهر - ناقوس و روشن کردن شمع هست که هر دو در دين مسيح نيز به چشم ميخورد.
13. مهر ايزد عهد و پيمان است، و جالب است که کتاب انجيل را نيز کتاب عهد جديد مى نامند.) مغرب زمين دين مسيح را به ايران فرستاد و در مقابل اين آئين به مرور در ايالت مرزى ارمنستان و نواحى ديگر بطور کامل بسط و انتشار يافت.
درست در همين زمان بود که دين مانى در ايران به وجود آمد. دين مانى در حقيقت واقع: آئينى است که از ترکيب دين زرتشت و دين مهر و مسيحيت به وجود آمده است، ميخواست دينى يگانه و مشترک بين آنها بسازد و اگر اين فرض به موفقيت منجر مى شد و مورد قبول همه واقع مى گرديد، خطر بزرگ دو دستگى دين و اختلافات آنها براى هميشه رخت بر مى بست. مانى وقتى به سن 27 رسيد (242 ميلادى) روزى که شاپور اول تاجگذارى مى کرد براى نخستين بار به انتشار دين خود پرداخت. شاپور اول گفتار مانى را پذيرفت و به اتباع خود دستور داد چنان کنند. اينکار بر زرتشتيان سخت ناگوار آمد و موبدان اجتماع کردند تا وى را از اين عقيده منصرف سازند. ولى شاپور درخواست آنها را نپذيرفت.


مانى در اثبات عقيده خود کتابهايى چند پرداخت، از جمله کتاب "کنزالاحياء" است در شرح آنچه در نفس از جهت روشنائى مايه خلاص و از جهت تاريکى مايه فساد است. و در اين کتاب افعال نکوهيده را به ظلمت نسبت ميدهد. کتاب ديگرى دارد بنام "شاپورگان" که نفس رهائى يافته و نفس درآميخته با اهريمنان و آلوده به کژى را شرح ميدهد، و نيز کتابى دارد بنام "الهدى التدبير" و دوازده انجيل که هر انجيل را به حرفى از حروف تهجى ناميده و نماز را بيان نموده و آنچه بايد در خلاص روح بعمل آيد توضيح داده است. کتاب ديگر وى "سفرالاسرار" است که آيات و معجزات انبياء را مورد طعن قرار داده است و بسيارى کتابها و رساله هاى ديگر. شاپور مدت ده سال به کيش مانى وفادار ماند، تا اينکه موبد موبدان نزد او رفت و گفت: اين مرد دين ترا فاسد کرده است، مرا با او روبرو کن تا با او مناظره و مباحثه کنم. شاپور آنها را روبرو کرد. موبد موبدان در صحبت برترى يافت و شاپور اول از ثنويت دين مانى برگشت و به مذهب زرتشت درآمد. موبدان در صدد قتل مانى برآمدند. مانى ايران را ترک گفت، زيرا شاپور اول او را به کشمير تبعيد کرده بود. وى پس از هند به ترکستان رفت و سپس به چين رهسپار گرديد. در چين طرفداران زيادى دور او جمع شدند. اين طرفداران جديد بيشتر ترکان آن ديار بودند و از همينجا بود که آوازه شهرت کارهاى مربوط به نقاشى و تصوير گرى او با آموزش جديد از صنعت گران چينى آغاز گرديد.