بنابر آنچه بیشتر پژوهشگران دهه های اخیر با واکاوی اسناد آزاد شده بریتانیا بدست آورده اند، برخلاف آنچه در همان زمان شایع بود، موفقیّت رضاخان پی‏آمد استراتژی‏ حساب شده‏ ای که در لندن طرح‏ریزی شده باشد نبود. ولی مقامات و کارگزاران‏ انگلیسی حاضر در ایران، نگران از تهدید شوروی و آشوب در کشور، کودتای‏ سوم اسفند را یاری کردند بدون آنکه چندان در بند آگاه کردن مقامات انگلیسی‏ در لندن باشند.[۱۱]
میخائیل زیرینسکی کامیابی رضاخان را پی‏آمد اراده و توانایی خود او و همراه بودن‏ شرایط داخلی و خارجی می‏شمارد و انگیزه‏ های او را وطن پرستی و منافع‏ شخصی می‏داند[۱۲]
محمدعلی همایون کاتوزیان، در بررسی اسناد وزارت امور خارجه انگلیس به این نتیجه میرسد که بریتانیا نه نقشی در برآمدن رضاخان داشت و نه دخالتی در فرو افتادن احمدشاه. سیاست رسمی دولت بریتانیا در آن زمان که لرد کرزن وزیرخارجه این کشور بود این بود که قرارداد ۱۹۱۹ سرانجام به اجرا در بیاید اما دیپلماتها و افسران بریتانیایی در تهران می دانستند که آن قرارداد مرده است و به هیچ نتیجه ای نمی رسد و ایران در خطر اضمحلال قرار دارد. در یکی دو سال اول پس از کودتا روابط ایران و بریتانیا خیلی سرد بود چون وزارت خارجه بریتانیا با کودتا برخورد منفی کرد و تنها با گذشت زمان بود که متوجه شد بعضی از عناصر خودش در این کودتا دست داشته اند.
با اینکه سفارتخانه بریتانیا در تهران تلاش می کرد پشتیبانی وزارت خارجه بریتانیا را به نفع سیدضیا جلب کند، این وزارتخانه که می دید سیاست اصلی اش در ایران به هم خورده است، کوچکترین امتیازی به دولت سید ضیاء نداد و هنگامی که مشخص شد بریتانیا پشتیبان سید ضیاء نیست احمدشاه و رضاخان مشترکاً و به آسانی دولت سیدضیاء را از کار انداختند. عدم پشتیبانی دولت بریتانیا از سیدضیاء خود دلیل دیگری است بر اینکه این دولت در کودتا نقش نداشته است. بعداً که سرپرسی لورن وزیرمختار (در آن زمان نمایندگان سیاسی بریتانیا در تهران عنوان سفیر نداشتند) بریتانیا در تهران شد کوشید روابط دو کشور را التیام ببخشد و آهسته آهسته به لرد کرزن این نظر را القا کند که در شرایطی که در ایران وجود دارد آدمی مثل رضاخان می تواند اوضاع را تثبیت بکند. دولت بریتانیا همان گونه که اسناد گواهی می کند نه در جنبش جمهوریخواهی کوچکترین نقشی داشت و نه در پادشاه کردن رضاخان دخالت کرد. سرپرسی لورن در یکی از نامه هایش به وزارتخانه از رضاخان به عنوان مردی درستکار و با عرضه یاد می کند که دزد نیست و با بریتانیا هم دشمنی ندارد اما وزیر انگلیسی در جوابش به او توصیه می کند که گول نخورد، رضا خان “بلد است شیرین حرف بزند و ترش رفتار کند - talking sweet and acting sour.[۱۳]
هارولد نیکلسون، نماینده سیاسی بعدی در تهران، سیاست ستایشگرانه لورن نسبت به رضا شاه را نکوهش می‏کرد و رضا شاه را از توانایی فکری و اخلاقی برای احراز مقامات عالی بی ‏بهره‏ می‏دانست. رابرت کلایو، جانشین نیکلسون، نیز نظریاتی مشابه او داشت. در پایان سال ۱۳۰۶ سفارت بریتانیا در تهران به این نتیجه رسیده بود که رضا شاه هزار بار از احمد شاه بدتر است. در سال ۱۳۱۱ در آستانه درگیری ایران و انگلستان، وزارت خارجه بریتانیا، رضا شاه (که قرارداد نفت را به درون آتش شومینه انداخته بود) را یک‏ "وحشی‏" خواند و سال بعد یک ‏"دیوانه خون آشام‏".[۱۴] [۱۵]
به گفته یحیی دولت‌آبادی، رضاشاه در یک مهمانی خصوصی در حضور او و مصدق گفته بود: «مرا انگلیسیها روی کار آوردند؛ ولی وقتی روی کار آمدم به وطنم خدمت کردم». همین مطلب را هم دکتر مصدق با کمی اختلاف بدین عبارت گفته‌است: «مرا انگلیسیها آوردند ولی ندانستند با چه کسی سروکار دارند» [۱۶]
محمدرضا شاه در سفری که سالها بعد و در اوایل سلطنتش به انگلستان داشت، به عنوان یک خواهش شخصی درخواست کرد تا اسناد طبقه بندی شده مرتبط با روی کار آمدن پدرش را ببندند.