تعریف می کنند، زمانی خروشچف ، نخست وزیر سابق شوروی ، یک قواره پارچه خرید و به خیاط مراجعه کرد و از او خواست ، برایش یک دست کت و شلوار بدوزد . خیاط ابعاد بدن خروشچف را اندازه گرفت و گفت : « قربان پارچه ی شما کافی نیست . »
خروشچف پارچه را از خیاط گرفت و آن را در سفری که به بلگراد داشت ، به خیاط یوگسلاو داد که برایش کت و شلوار بدوزد .
خیاط اندازه ی خروشچف را گرفت و گفت ، پارچه کاملا ً کافی است و حتّی می تواند برایش یک جلیقه هم بدوزد . خروشچف که حیرت کرده بود ، از او پرسید ، چرا خیاط مسکو پارچه ی او را کافی ندانسته است ؟ خیاط گفت : « قربان در مسکو شما را بزرگ تر از آن چه هستید ، خیال می کنند . »
اغلب ما گمان می کنیم از آن چه هستیم ، بزرگ تریم ، اما وقتی از محلّ زندگی مان دور می شویم ، به حد و اندازه ی واقعی خود پی می بریم .

پی نوشت :
1 – بزرگ آن نباشد که شاه و سترک .... بزرگ آن که نزدیک یزدان بزرگ
2 – تا توانستم ندانستم چه سود .... چون که دانستم توانستم نبود