نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: کوهنوردی............

  1. #1
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398
    سپاس ها
    6,794
    سپاس شده 16,762 در 8,741 پست
    نوشته های وبلاگ
    27

    King کوهنوردی............

    کوهنوردی بود که میخواست به قله بلندی صعود کند. پس از سال ها تمرین و آمادگی سفرش را آغاز کرد. به صعودش ادامه این که هوا کاملا تاریک شد به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمیشد سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمیتوانست چیزی ببیند حتی ماه و ستاره ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند . کوهنورد همان طور که داشت بالا میرفت در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود ناگاه لغزید و با سرعت هر چه تمام تو سقوط کرد. سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس تمامی خاطرات خوب و بد زندگی اش را به یاد می آرود . داشت فکر میکرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان دنباله طنابی که به دور کمرش حلقه خورده بود بین شاخه های درختی درشیب کوه گیر کرد و مانع سقوط کاملش شد . در آن لحظات سنگین که هیچ امیدی نداشت از ته دل فریاد زد : خدایا یاری ام کن ندایی از دل آسمان پاشخ داد از من چه میخواهی؟ - نجاتم بده ای خدای من -آیا به من ایمان داری؟ - آری دارم همیشه - پس آن طناب دور کمرت را پاره کن کوهنورد وحشت کرد پاره شدن طناب یعنی سقوط بی تردید از فراز کیلومتر ها ارتفاع . گفت : خدایا نمیتوانم خدا گفت : آیا به گفته من ایمان نداری؟ کوهنورد گفت: خدایا نمیتوانم نمیتونانم روز بهد گروه نجات گزارش داد که جسد منجمد شده یک کوهنورد در حالی پیدا شده که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود و تنها دومتر با زمین فاصله داشت..........

  2. کاربر روبرو از پست مفید !MAHSA! سپاس کرده است .


مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •