نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: تأسف

  1. #1
    معاونت سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/05
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    14,398
    سپاس ها
    6,794
    سپاس شده 16,762 در 8,741 پست
    نوشته های وبلاگ
    27

    Icon100 تأسف

    معلّم مریض شد و چند روزی به مدرسه نیامد.

    یکی از دانش آموزان که همسایة معلم بود به دیدنش رفت و از طرف بقیة دوستان احوال معلم را پرسید.

    روز بعد،وقتی محصلین دور او جمع شدند و حال معلم را پرسیدند،آهی کشید و گفت:

    -خیلی متأسفم...خیلی خیلی متأسفم.

    همه خیال کردند اتفاقی برای معلم بیمارشان افتاده... ولی دانش آموز ادامه داد:

    -بله،خیلی متأسفم. چون خانم معلم حالش خوب شده و امروز به مدرسه می آید.

    بنابر عادت

    مردی که شغلش راهنمایی تماشاچیان سینما بود دندان درد گرفته بود و پیش دندانپزشک رفت. پزشک از او پرسید:

    کدام دندانتان درد می کند؟

    مرد جواب داد:

    -دندان شماره 4 ردیف چپ از بالکن.

    قند و پند

    فرد بخیلی در چاه افتاد. طلب کمک کرد، یکی آمد تا به او کمک کند.

    گفت: دستت را بده به من.
    مرد بی تفاوت ماند و دستش را به او نداد. یکی از همسایگان به آن مرد که در تلاش کمک کردن به آن شخص بود گفت: او مرد بخیلی است!!! هیچگاه از او چیزی نخواهید.

    مرد دوباره نزد آن شخص رفت و گفت: دست مرا بستان.

    مرد دستش را به او داد و از خطر نجات یافت.

    خنده خنده:

    یک چوپان با گوسفنداش لج می کنه برای چرا می بردشون رو چمن مصنوعی.

    یک گوسفند نایلون می خوره، شیرش بسته بندی میشه.

  2. کاربر روبرو از پست مفید !MAHSA! سپاس کرده است .


مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •