به عنوان مثال زوجی در حال جدایی، با دیدن فیلمی که در آن یکی از طرفین با گذشت و ایثار تداوم دهنده زندگی مشترک می شود، یا نمایش عواقب و عوارض طلاق، دوباره به هم پیوند می خورند و این چیزی جز تأثیراعجاب انگیز فیلم روی افراد نیست.
با اندکی دقت در زندگی روزانه افراد، می توان به نقش فیلم در سلیقه سازی و پرورش افکار عمومی پی برد و دریافت که از این راه اندیشه ها و سلیقه های نو در افراد شکل گرفته و ایجاد می شود و حتی در کردار و سلوک آنان نیز نمایان می شود. اینجاست که بیش از پیش به وظیفه خطیر هنرمندان و فیلم سازان در سازندگی با سقوط فرهنگی ملل پی برده می شود.
فیلم ساز با استفاده از فنون سینمایی و به کارگیری موضوعات خاص، می تواند جامعه را به مراتب عالی انسانی رهنمون شود و یا تا حضیض ضلالت و خصایص حیوانی نزول دهد.
در این بحث سعی داریم گریزی بر آفت فعلی جامعه داشته باشیم. این پرچمدار تهاجم فرهنگ چیزی نیست جز ماهواره و فیلم هایی که از طریق امواج، افکار و خواسته های کشورهای غربی را به دیگر جوامع تزریق می کند.

تأثیر کلی فیلم ها محتوای فیلم ها می تواند تماشاگر را در حالتی مثل خواب مصنوعی قرار دهد. به طوری که اگر حوادث نمایش داده شده در فیلم، در محیط واقعی روی دهد، واکنش های خفیف تری را برمی انگیزد، یا شاید چنان عکس العمل هایی به همراه نداشته باشد. البته این تأثیرات روی تمام افراد یکسان نیست. موقعیت و مشخصات تماشاگر هنگام تماشای فیلم از یک سو، و جنبه فنی و مضمون فیلم عوامل دو گانه ای هستند که باید در توجیه و نوع تأثیر پذیری تماشاگر در نظر داشت. به هر حال فیلم بیشترین تأثیر را روی گروه کودک و نوجوان و افراد کم دانش می گذارد.
تأثیر فیلم ها حتی در بازی های کودکان نمود می یابد، تأثیر تخریبی فیلم ها تا آنجا است که تحقیقی در فرانسه نشان داد کودک یا نوجوانی که بیش از یک بار در هفته به سینما می رود نیازمند مراقبت روان پزشکی است. زیرا تأثیر تخریبی فیلم های ساخته شده در این کشورها (که به صورت قاچاق و غیر مجاز وارد ایران هم می شوند یا از طریق امواج ماهواره ای، موزیانه وار و از طریق والدین ناآگاه به منازل ما می آیند) که بر اثر تحریک شدید احساس و ایجاد آشوب اختلال در عواطف و هیجانات ایجاد می شود بسیار بیشتر از نقش تربیتی آن است.
شدت تأثیر فیلم ها از آن جهت است که برای کودک، فیلم چیزی جز واقعیت نیست. به عبارتی کودک برای فیلم ها جنبه تصوری و خیالی قایل نیست. از نظر او آنچه که می بیند جزئی از زندگی واقعی است. خصوصاً هنگامی که محتوای فیلم برای کودک جذاب و دارای کشش باشد، مثل فیلم هایی که پر است از حرکات دفاعی یا ور
زش های روزمی برای پسران! اینجاست که کودک غرق تماشای فیلم می شود و آنچنان در فضای کودکان و حتی نوع لباس بازیگر متمرکز می شد که وجود خود را از یاد می برد و همراه و هم پای هنرپیشه ایفای نقش می کند. شخصیت بازیگر را می پذیرد و چنان در قالب نقش هنرپیشه فرو می رود که انگا هر اتفاقی برای هنرپیشه می افتد برای خود او روی داده است. بدین سبب همراه با بازیگر شاد می شود، غمگین می شود، مضطرب و پریشان در حوادث می ماند و...
خلاصه این که کودک در ذهن خود و گاه در عمل، فیلم را بازی می کند. بسیاری اوقات بزرگسالان نیز به طور غیر ارادی تحت تأثیر فیلم، حرکت های فیزیکی بازیگر آن را تقلید می کنند و مسلم است که با جذاب تر شدن محتوا، عمق تأثیر فیلم بر افراد شدت می گیرد. نمونه بارز این مدعا هنگامی است که هنرپیشه در فیلم سیگاری روشن می کند و به دنبال او، بیننده نیز، با تقلید آنی از حرکات و سلوک هنرپیشه به صورت ناخودآگاه و غیرارادی، سیگاری روشن می کند!
تقلید آنی گاه تأثیر فیلم ها از حد تقلید آنی فراتر می رود و مدت ها زندگی فرد را دگرگون می کند و ساخت شخصیتی او را پایه ریزی می نماید یا تغییر می دهد، چرا که خواسته ها، آرزوها و احساسات انسان در فیلم ها به نمایش درمی آید.
طبق تحقیقات، تأثیرپذیری کودکان هشت تا یازده سال بسیار شدید است. کودک به فیلم دل می بندد، فعالانه در ماجراهای آن شرکت می کند، دنبال وقایع را با ذهن خلاق خود حدس می زند و با قهرمانان فیلم – خصوصاً شخصیت های محبوبش – منطبق می شود. در این سنین قهرمانان فیلم از نظر کودک قوی ترین انسان ها هستند. کودک نسبت به بدی و خوبی فیلم نامه با آنچه را می بیند چیزی جز واقعیت نمی داند. آنچه مهم است اتفاقات و آدم هاست: این که هنرپیشه چه کار می کند و در برخورد با ماجراها چه واکنش هایی از خود بروز می دهد.
کم کم با ورود به دنیای نوجوانی و بلوغ، چیز که در درجه اول اهمیت قرار می گیرد خصوصیات آدم هاست. رفتار، حرکات شیوه لباس پوشیدن، آرایش مو و... هنرپیشه آن قدر مهم می شود که نوجوان سعی می کند از نظر ظاهری خود را با او هماهنگ کند و برای اهمیتی ندارد که رفتار و کردار هنرپیشه محبوبش مغایر با ارزش ها و فرهنگ خاص جامعه باشد. این مسأله در حد افراطی خود، به پرستش هنرپیشگان منجر می شود.

خطر اساسیفیلم های مبتذل خطرات اساسی برای فرد و جامعه به دنبال دارد. تأثیر تخریبی فیلم هایی که به صورت قاچاق و غیر مجاز وارد کشور می شوند، به جرأت غیرقابل تخمین است. از آنجایی که این گونه فیلم ها تا حد زیادی با ارزش ها و فرهنگ موجود در جامعه ما در تضاد هستند مشاهده این گونه فیلم ها نقش عمده و اساسی در ایجاد مشکلات گوناگون خصوصاً مشکلات جنسی در کودکان و نوجوانان دارد. اکثر این فیلم ها حاوی مضامین غیر اخلاقی هستند و صحنه های انحرافی فراوانی در آن ها به نمایش گذاشته می شود. این گونه فیلم ها نه تنها برای کودکان و نوجوانان، بلکه برای جوانان هم بسیار مضر و خطرناک است. زیرا امور جنسی را به صورتی بسیار نامناسب به نمایش درمی آورند و جوانان را از دو جنبه روانی – اجتماعی مورد تعارض قرار می دهند و جامعه را به سمت انحطاط اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی می کشانند.
مسموم شدن ذهنیت نسل جوان و آینده ساز هر جامعه، به منزله از بین رفتن هویت شخصی و ملی آن کشور است. دیدن فیلم های نامناسب، ره آوردی به جز آموختن اعمال خلاف و تهی شدن فرهنگ و تمدن کشور به ذهن جوانان و آینده سازان دربر دارند. جوان و نوجوان می آموزد دروغ بگوید، پرخاشگری کند، و غرایز خود را برای هر نوع ارضاء آزاد بگذارد.
غریزه جنسی از بدو تولد به صورت غیرمتمرکز در طفل وجود دارد و به تدریج تغییر شکل می دهد و مسلم است اگر به صورت طبیعی و در شأن انسان تکوین و تکامل یابد، سرانجام کانون مقدسی به نام خانواده را پی ریزی می کند؛ اما چنانچه راه به خطا بپیماید، نه تنها زندگی فرد را به انحطاط و زوال می کشاند، بلکه جامعه را به افسار گسیختگی و هرج و مرج اخلاق سوق می دهد. جالب این که اندیشمندان و متفکران جوامع غربی، خود این وضع را مورد انتقاد قرار می دهند.