صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17

موضوع: تحريف هاي مسيحيت (!)

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile تحريف هاي مسيحيت (!)



    تحريف هاي مسيحيت


    پُولس را دومين مؤسس آيين مسيحيت ميدانند. او که زماني از مخالفان حضرت عيسي(عليه السلام) بود و براي اذيت و آزار شاگردان و پيروان اوليهي
    عيسي(عليه السلام) تلاش ميکرد، ناگاه با ادعاي مکاشفه، توبه کرد و به تبليغ آيين مسيحيت پرداخت; امّا مسيحيتي که او آن را تبليغ ميکرد، مسيحيتي نبود که حضرت عيسي و حواريان راستينش منادي آن بودند، بلکه آييني ابداعي و التقاطي بود که خود پولس از آميختن افکار گوناگون يوناني، يهودي، مصري و... به وجود آورده بود و به نام بشارت عيسي آن را ترويج ميکرد.
    ما براي شناختن آيين حضرت عيسي(عليه السلام) و تفکيک آن از انحرافات، در دو مقاله ي آتي به بررسي برخي از انحرافات وارد شده، به خصوص تثليث، که برجسته ترين انحراف در مسيحيت موجود است، پرداخته ايم.


    --------------------------------------------------------------------------
    [SIZE=2]


    چه انحراف هايي در دين مسيحيت به وجود آمده است؟


    از ديدگاه اسلام، خداوند پيامبراني را فرستاده است تا انسانها را به سوي سعادت و نيک فرجامي رهنمون شده و آنها را به راه راست هدايت کنند.

    حضرت عيسي(عليه السلام) نيز پيامبري بود که همانند پيامبران پيش از خود مبعوث شده بود تا با تبليغ پيام خدا، حجت الهي را به انجام رساند;
    از اين رو در قرآن کريم در توصيف حضرت عيسي(عليه السلام) و نقش وي در ابلاغ دين، ميخوانيم:

    و به دنبال آنها (پيامبران پيشين) عيسي بن مريم را فرستاديم در حالي که کتاب تورات را که پيش از او فرستاده شده بود، تصديق داشت

    و انجيل را به او داديم که در آن هدايت و نور بود...
    [1].


    و حضرت عيسي(عليه السلام) نيز جز رسالت الهي ادعايي نداشت و در معرفي خود ميفرمود:


    من بنده ي خدايم. او به من کتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است
    .[2]

    حضرت عيسي(عليه السلام) در آغاز بعثت خود ياراني را برگزيد تا به نشر دين الهي کمک کنند و به آنان فرمود:


    چه کساني در راه خدا ياوران من هستند؟ حواريون گفتند: ما ياوران خداييم...
    [3].


    طبق نقل
    انجيل متي ، تعداد اين شاگردان دوازده نفر بود[4] و «عيسي ايشان را به مأموريت فرستاد و چنين گفت: نزد غيريهوديان و سامريان نرويد،

    بلکه فقط نزد قوم اسرائيل که گوسفندان گمشده ي خدا هستند برويد و به ايشان خبر دهيد که خداوند ملکوت خود را برقرار ميسازد[5]».


    در پي فرمان مذکور، حواريون با استعانت از خداوند نشر آموزه هاي عيسي(عليه السلام)را آغاز و آن حضرت را در تبليغ دين ياري کردند و بعد از عروج وي نيز


    از مأموريتشان سر باز نزدند و در اورشليم و شهرهاي اطراف به دعوت مردم به دين مسيح ادامه دادند و اولين کليساي مسيحي،


    يعني «کليساي رسولان» را بر اساس آموخته هاي خود از حضرت عيسي(عليه السلام)، بنيان نهادند.[6]


    در آن زمان که شاگردان حضرت عيسي(عليه السلام) سرگرم سروسامان دادن به امور تازه مسيحيان بودند، شخصي به نام «
    شاؤول»

    که نام يوناني «
    پولس» داشت، سرگرم اذيت و آزار مسيحيان بود ، و تعقيب و شکنجه ي آنان را جزو وظايف ديني و اعتقادي خود ميشمرد;

    ولي ناگاه، با اين ادعا که مکاشفه اي برايش رخ داده است، به مسيحيت گرويد و تبليغ اين دين را سرلوحه ي کار خود قرار داد[7] و، بدين ترتيب،


    بزرگترين تحول را در تاريخ مسيحيت به وجود آورد و آن را به دو برهه ي
    مسيحيت قديم و مسيحيت جديد تقسيم کرد.

    اين تحول به قدري مهم و سرنوشت ساز بود که برخي از دانشمندان مسيحي، پولس را دومين مؤسس مسيحيت لقب داده اند.[8]


    موفقيت پولس در تأسيس مسيحيت جديد زماني کامل شد که وي،
    برخلاف ادعاي انجيل متي که ميگويد حضرت عيسي فقط براي هدايت يهوديان آمده بود،[9]

    به ميان اقوام غير يهود رفت و آنان را به دين مسيحيت دعوت کرد و ادعا نمود که :


    «خداوند به من فرمود: من تو را تعيين کردم تا براي اقوام غيريهود، نور باشي و ايشان را از چهار گوشه ي دنيا به سوي من راهنمايي کني.»[10]


    و براي اين که به تعداد هواداران خود بيفزايد، به نسخ و تحريف آموزه هاي حضرت عيسي(عليه السلام)پرداخت ...


    که در ذيل به چند نمونه از اين تحريف ها اشاره ميشود:

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    [size=2]. انحراف از توحيد

    اناجيل همنوا (متّي، مرقس، لوقا) سعي در بيان سيره و موعظه هاي حضرت عيسي(عليه السلام)داشته، تأکيدي بر الوهيت آن حضرت ندارند;

    به عنوان مثال، انجيل متي عيسي(عليه السلام) را موساي جديد معرفي ميکند که شريعت تازه اي آورده است;[11] و اگر از او تعبير به پسر خدا ميکنند

    به دليل سنتي است که از يهوديت به ارث برده اند. از ديدگاه اناجيل همنوا، لقب پسرخدا، به عيسي(عليه السلام)اختصاص ندارد و تمام مؤمنان،

    فرزندان خداوند هستند; چنان که در انجيل متي به نقل از عيسي (عليه السلام) ميگويد:

    خوشا به حال آنان که براي برقراري صلح در ميان مردم مي کوشند; زيرا ايشان فرزندان خدا ناميده خواهند شد.[12]

    و هم چنين نقل ميکند که آن حضرت به شاگردان خود تعليم داد تا در دعاهاي خويش خدا را پدر آسماني بخوانند.

    لکن پولس ، از اين امر سوء استفاده کرده، براي عيسي(عليه السلام) مقام الوهيت قائل شد و آن حضرت را هم ذات خداوند شمرد.

    وي در نامه اي به مسيحيان روم مينويسد:

    {عيسي} با زنده شدنش پس از مرگ، ثابت کرد که فرزند نيرومند خدا و داراي ذات مقدس الهي است.[13]


    و در جاي ديگر اعلام کرد که مسيح ، چهره ي ديدنيِ خداي ناديدني است. او فرزند خداست وبر تمام موجودات برتري دارد و در واقع تمام هستي

    به وسيله ي عيسي مسيح به وجود آمد...[
    14].

    بنابراين، وي نه تنها توحيد ذاتي ، بلکه توحيد در خالقيت و توحيد در ربوبيت را انکار کرد و تثليثي را پايه گذاري کرد که در اوايل قرن چهارم در شوراي نيقيه

    به عنوان اعتقاد مسيحيان تصويب شد و اعلام کردند که:

    مسيح، پسر خدا، مولود از پدر، يگانه مولود که از ذات پدر است، خدا از خدا، نور از نور، خداي حقيقي از خداي حقيقي، که مولود است نه مخلوق از يک ذات يا پدر.... لعنت باد بر کساني که ميگويند: زماني بود که او وجود نداشت و يا اين که پيش از آنکه وجود يابد، نبود، يا آن که از نيستي به وجود آمد، و بر کساني که اقرار ميکنند وي از ذات يا جنس ديگري است، يا آن که پسر خدا خلق شده يا قابل تغيير و تبديل است.[15]


  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    تحريف مفهوم نبوت


    تلقي تمام اديان از مسأله ي «نبوت» اين است که خداوند انسانهاي برگزيدهاي را براي هدايت مردم ميفرستد و توسط آنان وحي را بر مردمان ابلاغ ميکند

    و حضرت عيسي(ع) نيز يکي از همين پيامبران الهي بود که براي هدايت مردم و ابلاغ وحي الهي آمده بود;

    لکن پولس با طرح نظريه ي «گناه جبلي» ادعا نمود که حضرت عيسي، برخلاف ساير پيامبران، موجودي قديم، ازلي و داراي ذات الهي است که، اينبار،

    خود براي هدايت انسانها آمده و با «فداء» شدن ، عهد جديدي را آغاز نموده است.

    در نامه اي به عبرانيان ميخوانيم:

    در زمانهاي گذشته، خدا به وسيله ي پيامبران، اراده و مشيت خود را به تدريج بر اجداد ما آشکار ميفرمود. او از راههاي گوناگون، گاه در خواب و رؤيا،

    گاه حتي روبه رو با پيامبران سخن ميگفت; اما در اين ايام آخر او توسط فرزندش با ما سخن گفت...

    فرزند خدا، منعکس کننده ي جلال خدا و مظهر دقيق وجود اوست; او با کلام نيرومند خود تمام عالم هستي را اداره ميکند;

    او به اين جهان آمد تا جانش را فدا کند و ما را پاک ساخته، گذشته ي گناه آلود ما را محو نمايد... .[16]



    بنابراين، ميتوان نتيجه گرفت که پولس علاوه بر توحيد که از ارکان دعوت حضرت عيسي(عليه السلام) بود، نبوت و مفهوم آن را نيز تحريف نمود !

    و هدف از نبوت و تبليغ دين را واژگونه نشان داد.

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    نسخ شريعت

    انجيل متي نقل ميکند که عيسي(عليه السلام) ميگفت:

    گمان مبريد که آمده ام تا تورات موسي و نوشته هاي ساير انبيا را منسوخ کنم ! من آمده ام تا آنها را تکميل نمايم و به انجام رسانم...

    پس اگر کسي از کوچکترين حکم آن سرپيچي کند و به ديگران نيز تعليم دهد که چنين کنند، او در ملکوت آسمان از همه کوچکتر خواهد بود... .[17]


    اما پولس که براي مقابله با پيروان راستين حضرت عيسي(عليه السلام) به هواداران بيشتري نياز داشت، براي افزودن به تعداد آنها،

    ضمن دعوت غير يهوديان به آيين مسيحيت، آنان را از انجام تکاليف تورات معاف ساخته، و ديگر مسيحيان را که معتقد بودند « تمام غيريهودياني که

    مسيحي شده اند بايد ختنه شوند و تمام آداب و رسوم يهود را نگاه دارند.»،[18] وادار به قبول نسخ احکام تورات

    ساخت !
    و بدين ترتيب، «اباحي گري» را جايگزين دين حضرت عيسي(ع) نمود.

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    اطاعت از حاکمان ظالم


    از گزارشهاي اناجيل ميتوان نتيجه گرفت که حضرت عيسي(ع) شخصيتي انقلابي و مبارز بود و براي اصلاح جامعه قيام کرده بود و به مردم ميگفت:

    گمان مبريد که آمده ام صلح و آرامش را در زمين برقرار سازم، من آمده ام تا شمشير را برافرازم.[19]

    و هم چنين شاگردان خويش را به دفاع مسلحانه در مقابل ظالمان دعوت ميکرد و ميگفت:

    کسي که شمشير ندارد، جامه ي خود را بفروشد و آن را بخرد... .[20]

    آن حضرت نه تنها از حاکمان و پادشاهان جور اطاعت و با آنان همراهي نميکرد، بلکه در تحقير «هيروديس»، پادشاه منطقه ي جليل، وي را «روباه» ميناميد;[21]

    اما پولس ، اطاعت از حاکمان جور را تبليغ ميکرد و اطاعت از آنان را اطاعت از خداوند ميناميد;

    چنان که در نامه اي به مسيحيان روم، که حاکمانشان همگي بت پرست بودند و به آزار مسيحيان ميپرداختند و حتي پطرس، بزرگِ حواريون نيز

    به دست همين قيصرهاي بت پرست به قتل رسيد، مينويسد:

    مطيع دولت و قوانين آن باشيد; زيرا آن را خدا برقرار کرده است. در تمام نقاط جهان، همه ي دولتها را خدا بر سر قدرت آورده است!

    پس هر که از قوانين کشور سرپيچي کند، در واقع از فرمان خدا سرپيچي کرده است و البته مجازات خواهد شد.[22]



    در نهايت، ذکر اين نکته لازم است که تحريف ها و بدعت هاي پولس به موارد مذکور محدود نميشود و بعد از وي نيز تربيت يافتگان مکتب وي،

    راه استاد را ادامه دادند و مسيحيت پولس ساخته را حاکم علي الاطلاق کردند و تقريباً بيشتر آثار و علايم مسيحيتي را که حواريان راستين

    حضرت عيسي(عليه السلام) تبليغ کرده بودند، از بين بردند.


    ... رسول رضوی ...

  6. #6
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    تفاوتهاي ديدگاه اسلام و مسيحيت در مورد شخصيت حضرت عيسي(عليه السلام) ...؟؟؟



    مهمترين منبع شناخت ديدگاه مسيحيت نسبت به شخصيت عيسي(عليه السلام)، اناجيل چهارگانه (متي، مرقس، لوقا و يوحنا) است ؛

    و ماجراي تولد وي بيشتر در انجيل متي و لوقا آمده است; و مهمترين منبع شناخت نظر اسلام نسبت به عيسي بن مريم(عليه السلام) قرآن است.

    در آيات زيادي از قرآن، از جمله در سوره ي «مريم» داستان زندگي آن حضرت بيان شده است. برخي از نکات جزئي زندگي عيسي(عليه السلام) که در انجيلها آمده، در قرآن نيامده است;

    از جمله اينکه عيسي(ع) در شهر ناصره، در استان جليل، به دنيا آمده[23] و ولادتش در ايام زمامداري هيروديس، پادشاه بيت لحم، بوده است[24]

    و پس از بازداشت و زنداني شدن يحيي(ع) ، حضرت عيسي(ع) به استان جليل آمد و مژده ي خدا را اعلام فرمود.[25]


    هر دو منبع مسيحيت و اسلام نکات مشترکي درباره ي شخصيت عيسي(عليه السلام) بيان داشته اند و آن اين که عيسي(عليه السلام) از دختري باکره به نام مريم(س)به دنيا آمده[26]

    و چنين ولادتي توسط روح القدس به انجام رسيده[27] و سرانجام اينکه مسيح داراي معجزات فراواني بوده است;[28]

    ولي عليرغم اين مشترکات، نوع نگاه مسيحيت به عيسي(عليه السلام) با نوع نگاه اسلام به مسيح، تفاوتهاي اساسي دارد.


    بيان و تحقيق همه ي اين تفاوتها در اين مختصر نميگنجد، به همين دليل، ما به بيان و نقد سه مسئله ي عمده ميپردازيم ، که در خود مسيحيت نيز کشمکش و نزاعهايي را به وجود آورده است...

  7. #7
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    اين سه مسئله ي مهم درباره ي شخصيت مسيح(ع) عبارت اند از : تثليث، الوهيت و به صليب کشيده شدن.



    1- تثليث

    تثليث به اين معناست که خداوند در سه شخص، خداي پدر، خداي پسر و روح القدس ظهور يافته است.
    به اين ترتيب «خدا در عين حال که از نظر تعدد يکي است، در سه شخصيت، يعني خداي پدر، خداي پسر و خداي روح القدس موجود است.
    اين سه در ازليت، قدرت و جلال با هم برابرند و هر يک از آنها از همه ي صفات الهي برخوردارند».[29]


    * نقد نظريه ي تثليث

    اولاً ، چنين اعتقادي در ميان مسيحيان اوليه جايي نداشته و گفته شده است که اولين بار اين عقيده را پولس وارد مسيحيت نموده است[30]
    و بعدها، بر اساس مصوبهاي که شوراي اسقفهاي اعظم کليسا در 325 ميلادي در شهر نيکائيه منتشر نمودند، اين عقيده جزئي از ايمان مسيحي شمرده شد.[31]


    ثانياً ، عقيده به تثليث با عقل ناسازگار است ؛ زيرا محال است که يک چيز، در عين اينکه يکي است، سه چيز باشد! [32]

    ديگر اينکه، هر يک از آن سه چيز را اگر نامحدود بدانيم، تعددبردار نيست و اگر محدود بدانيم، مستلزم نقص است که با وجوب وجود خداوند نميسازد.
    به خاطر همين عدم درک عقل است که الهيون در مسأله ي تثليث دچار سرگرداني شده[33] و اعتقاد به تثليث را صرفاً يک تعبد قلبي دانسته اند که عقل آن را نميفهمد و، به همين دليل، مسيحيت تمايلي به پذيرش آن ندارد ![34]


    ثالثا ، قرآن تثليث را ناشي از غلو در دين دانسته و آن را ردّ ميکند.[35]

    اسلام عيسي مسيح(عليه السلام) را فرزند مريم و فرستاده ي خدا،[36] و خدا را معبودي يگانه ميداند که از داشتن فرزند منزه است.[37]
    از نظر قرآن، کساني که خداوند را يکي از سه خدا ميدانند، کافرند.[38]قرآن آفرينش عيسي(عليه السلام) را همانند خلقت آدم(عليه السلام) ميداند[39] و آن را نشانه و آيه اي الهي و رحمتي از ناحيه ي خود بر مردم[40] و نشاني از قدرشناسي نسبت به عظمت مقام مادرش مريم ميداند.[41]

  8. #8
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    الوهيت :

    يکي ديگر از عقايد مسيحيت، قائل شدن جنبه ي الوهيت براي عيسي(ع) است ؛ به اين معنا که مسيح را تجلي ذات خدا ميداند.
    سرگذشت مسيحيت، تاريخ ديانتي است که از عقيده به تجسم الهي در جسد شارع و باني آن ناشي شده است.[42]



    نقد نظريه ي الوهيت ...

    اولاً ، چنين اعتقادي در ميان مسيحيان اوليه وجود نداشت و مسيحيان اوليه بر اين باور بودند که مسيح انساني است که از دو جنبه ي الهي و انساني
    برخوردار است. اولين بار، پولس ، براي مسيح(ع) جنبه ي الوهيت قائل شد و انجيل يوحنا ديدگاه مشابهي را براي حيات ازل مسيح در نظر گرفت.[43]


    ثانياً ، حتي براساس متون مسيحي، خود عيسي(عليه السلام) مقام الوهيت را از خود نفي ميکند[44] و خود را داراي رسالتي از جانب خدا ميداند:

    زيرا من از جانب خود سخن نميگويم، بلکه پدر که مرا فرستاده، به من وصيت کرده که چه بگويم و به چه چيز سخن بگويم.[45]


    و بر جنبه ي انساني خود که فارغ از هرگونه الوهيت است، تأکيد ميکند:

    و من انساني هستم که با شما به حقي که از ناحيه ي خدا شنيده ام سخن ميگويم.[46]



    ثالثاً ، قرآن با نقل داستان زندگي مسيح(ع) ، بر جنبه ي بشري بودن وي تأکيد دارد[47] و براي وي مقام رسالت قايل است.[48]

    پذيرش بندگي خدا از ناحيه ي عيسي(عليه السلام)، به طوري که اولين سخن وي آگاه نمودن مردم بر اين مطلب بوده است[49] و نيز، دعوت مردم به قبول عبوديت خداوند، بهترين گواه بر عدم الوهيت مسيح(ع) است.[50] قرآن اراده ي مطلق خدا را در اينکه اگر بخواهد مسيح و مادرش و انسانهاي ديگر را هلاک کند، کسي را ياراي آن نيست که جلوي چنين امري را بگيرد، دليل بر عدم الوهيت عيسي(عليه السلام) ميداند.[51]

    .

  9. #9
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    به صليب کشيده شدن عيسي به منزلۀ کفاره

    مسيحيان معتقدند که آدم با خوردن ميوه ي درخت نهي شده، خود و همه ي اولادش را مستوجب عقوبت کرد؛ و چون خداوند متّصف به دو صفت عدل و رحمت است
    و ناديده گرفتن چنين خطايي با عدلش نميسازد و از ديگر سو ، عقاب نمودن بندگان با رحمتش ناسازگار است، پسر خود عيسي را به زمين فرستاد
    تا دشمنان با به صليب کشيدنش ، وي را فداي بشريت سازند و همه ي انسانها را از بار گناه برهانند؛[52]
    و به اين وسيله خشم خداوند در مجازات انسان ارضا گرديد.[53]


    نقد نظريه ي کفاره...

    اولاً ، نظريه ي فديه، بدعتي است که پولس وارد مسيحيت نمود و تا قبل از وي اثري از آن در مسيحيت ديده نميشود.[54]

    ثانياً ، مسئله ي کفاره به عنوان بازخريد گناه اوليه( آدم ع) توسط شخص دیگری را عقل نميتواند درک نمايد.[55]

    خداوند در برابر کسي مسئول نيست که بخواهد قرباني را در برابر وي انجام دهد. آيا خداوند قرباني نمودن عيسي(عليه السلام) را در پيشگاه خود انجام داده است؟!

    ثالثاً ، قرآن به صليب کشيده شدن عيسي(عليه السلام) را نميپذيرد و معتقد است که فرد ديگري اشتباهاً به جاي وي به صليب کشيده شده[56]

    و خداوند، عيسي(عليه السلام) را با جسم و روح به آسمان برده است؛[57] از آن گذشته، با توجه به غناي ذاتي خداوند و رحمت بي انتهايش،

    چه لزومي دارد که براي بخشش بشر، ثمن و فديه دريافت کند؟

    افزون بر اين که، به نظر اسلام، تمام انبياي الهي معصوم اند و آدم(عليه السلام) مرتکب هيچ گناهي نشده است تا با فدا شدن عيسي(عليه السلام)

    گناه او و فرزندانش که از وي به ارث برده اند، بخشوده شود.

  10. #10
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    تمام مطالب بیان شده از کتب معتبر مسیحی بوده و منابع آن نیز در ذیل کاملا ذکر شده است .

    و در بحث علمی ، معیار قابل استناد مطالب مسلّم و اثبات شده می باشد و نه اعتقاد عده قلیلی از فرقه ای خاص در گوشه ای از دنیا .

    و بحث الوهیت نیز تنها یکی از مسائل انحرافی است ، چه رسد به سایر مطالب که بحث آنها قبلا گذشت ...



    ------------------- منابع و مآخذ --------------------------
    [1]. مائده: 46.
    [2]. مريم: 30.
    [3]. صف: 14.
    [4]. انجيل متي، باب 10/1.
    [5]. انجيل متي، باب 10/5 ـ 7.
    [6]. عهد جديد، اعمال رسولان، باب 1 تا 8.
    [7]. عهد جديد، اعمال رسولان، باب 22/3 ـ 17.
    [8]. جان بيناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حکمت، (تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ پنجم، 1370 ش)، ص 613; هم چنين ر.ک: توماس ميشل، کلام مسيحي، ترجمه حسين توفيقي، (مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، چ دوم، 1381); ص 54، در برخي از احاديث، ائمهي معصومين(عليهم السلام) نيز پولس را مسئول گمراهي مسيحيان برشمردهاند. علامه محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج 8، ص 311.
    [9]. انجيل متي، باب 10/15 و 15/24.
    [10]. عهد جديد، اعمال رسولان، باب 13/47.
    [11]. کلام مسيحي، ص 45.
    [12]. انجيل متي، باب 5/10.
    [13]. عهد جديد، روميان، باب 1/4.
    [14]. عهد جديد، کولسيان، باب 1/15 و 16.
    [15]. ميلر، و.م. تاريخ کليساي قديم در امپراطوري روم و ايران، ترجمهي علي نخستين، (انتشارات حيات ابدي)، ص 244.
    [16]. عهد جديد، عبرانيان، باب 1/1 ـ 4.
    [17]. انجيل متي، باب 5/17 و 19.
    [18]. اعمال رسولان، باب 15/5.
    [19]. انجيل متي، باب 11/34.
    [20]. انجيل لوقا، باب 22/36.
    [21]. همان/ 32.
    [22]. روميان، باب 13/1 و 2.
    [23]. ر.ک: لوقا، باب اول/26 ـ 38 و نيز متي، باب اول،/18 ـ 25.
    [24]. ر.ک: متي، باب دوم.
    [25]. ر.ک: مرقس، باب اول، متي، باب سوم، لوقا، بابهاي سوم و چهارم.
    [26]. ر.ک: لوقا، باب اول/ 26 ـ 38 و قرآن، آل عمران: 47 و مريم: 20 ـ 21.
    [27]. ر.ک: لوقا، باب اول/26 ـ 38; و قرآن، نساء: 171.
    [28]. متي، باب نهم/18 ـ 22; مرقس، باب پنجم; لوقا، باب هشتم; متي، باب نهم،/27 ـ 34 و نيز بابهاي چهاردهم و پانزدهم; مرقس، بابهاي ششم و هشتم; لوقا، باب نهم; يوحنا، باب ششم و قرآن، آل عمران; 49، مائده; 110 ـ 115، مريم; 29 ـ 33.
    [29]. خداوند ما عيسي مسيح، جان والوورد، ترجمهي مهرداد فاتحي، (کليساي جماعت رباني)، ص 2 ـ 3.
    [30]. ر.ک: دکتر احمد شلبي، مقارنة الاديان، ج 2 (مسيحيت)، (قاهره: مکتبة النهضة العصريه، چ دهم، 1998 م)، ص 138.
    [31]. گروه نويسندگان، جهان مذهبي: اديان در جوامع امروز، ترجمهي دکتر عبدالرحيم گواهي، (دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چ اول، 1374)، ص 733 و نيز ر.ک: دکتر احمد شلبي، همان، ص 147 ـ 148.
    [32]. ر.ک: علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 6، ص 73 و نيز مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 4، ص 224.
    [33]. کري ولف، دربارهي مفهوم انجيلها، ترجمهي محمد قاضي، (انتشارات فرهنگ، چ دوم)، ص 20 ـ 21.
    [34]. جان والوورد، همان، ص 8.
    [35]. نساء: 171.
    [36]. نساء: 171 و مائده: 75.
    [37]. نساء: 171 و مريم: 35.
    [38]. مائده: 73.
    [39]. آل عمران: 59.
    [40]. مريم: 21 و تفسير آن: تفسير الميزان، ج 14، ص 42; تفسير نمونه، ج 13، ص 35 و طنطاوي، الجواهر في تفسير القرآن الکريم، (بيروت: دار احياء التراث العربي، چ چهارم، 1412 هـ، 1991 م)، ج 10، ص 8.
    [41]. آل عمران: 42 و مؤمنون: 50.
    [42]. جان. بي. ناس، تاريخ اديان، ترجمهي علي اصغر حکمت، (تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چ چهارم، 1370)، ص 575، و ر.ک: جهان مذهبي، ص 718.
    [43]. ر.ک: جهان مذهبي، ص 718 ـ 720.
    [44]. ر.ک: مرقس، باب دهم/14، باب پانزدهم/34، باب اول/35، لوقا: باب پنجم/16; يوحنا باب بيستم /17 و نيز باب هشتم/31 و 40 و باب هفدهم/3.
    [45]. يوحنا: باب 5012.
    [46]. يوحنا، باب هشتم/40 و ر.ک: جواهر لعل نهرو، نگاهي به تاريخ جهان، ترجمهي محمود تفضلي، (انتشارات اميرکبير، چ نهم، 1372)، ج 1، ص 187،
    [47]. مريم: 16 ـ 33.
    [48]. نساء: 171; مائده: 75 و صف: 6.
    [49]. مريم: 30.
    [50]. آل عمران: 51; مائده: 72 و 118 و زخرف: 59.
    [51]. مائده: 17.
    [52]. ر.ک: المنار، محمد رشيد رضا، (بيروت: دار المعرفة)، ج 6، ص 24 ـ 25.
    [53]. جان والوورد، همان، ص 134.
    [54]. ر.ک: جهان مذهبي، ص 705، و ويل دورانت، تاريخ تمدن، گروه مترجمين، (سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چ دوم، 1367)، ج 3، ص 689.
    [55]. ر.ک: کري ولف، همان، ص 19.
    [56]. نساء: 157 و تفسير آن در الميزان، ج 5، ص 133.
    [57]. آل عمران: 55 و تفسير آن در الميزان، ج 3، ص 206.
    منبع: مجله صباح

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •