مسيحيت رسمى و شكل نهايى نظام الهيات
از ربع اول قرن چهارم ـ يعنى زمانى كه مسيحيت به يكى از اديان رسمى و قانونى امپراتورى تبديل شد و نزاعهاى الهياتى به پيروزى راستكيشها ختم شد ـ تا حدود دو قرن، مقطع مهمى در تاريخ مسيحيت است.
اين دوره از دو جهت در تاريخ مسيحيت قابل توجه و بررسى است: نخست اينكه تبديل شدن مسيحيت از يك دين اقليت و مطرود و تحت فشار، به يك دين قانونى و متحد با حكومت، تأثير زيادى در شكل ظاهرى دين و نيز محتواى آن گذاشت. از سوى ديگر با اينكه راستكيشى در يك نزاع چند قرنى به پيروزى رسيده بود، اما تعاليم عقيدتى آنان هنوز به صورتى هماهنگ و منسجم بيان نشده و در واقع يك نظام الهياتى كامل شكل نگرفته بود. حدود دو قرن گذشت تا با نزاعهاى متعدد و تشكيل چندين شوراى كليسايى، اين نظام به شكل نهايى خود رسيد؛ نظامى كه از آن زمان تاكنون تغيير مهم و اساسى نكرده است.
مسيحيت پس از رسميت يافتن
در سال 313 ميلادى، مسيحيت يكى از اديان رسمى و قانونى امپراتورى گرديد و در سال 381 م اين دين به عنوان تنها دين رسمى و قانونى امپراتورى اعلام شد و اديان ديگر غيرقانونى اعلام شدند.
در خلال اين هفتاد سال، حكومتها به جز مقطعى بسيار كوتاه از مسيحيت حمايت مىكردند. پس در واقع مسيحيت به امپراتورى روم بسيار نزديك شده بود.
تا قبل از سال 313 م مسيحىبودن جرم بود و مجازات داشت، اما پس از آن تاريخ نه تنها مسيحى بودن جرم نبود، بلكه مستلزم موقعيت اجتماعى و پست و مقام نيز بود.
نتيجه طبيعى اين امر دنياگرايى روزافزون ارباب كليسا و دورشدن آنان از آرمانهاى دينى مقدس خود بود. اگر تا ديروز مسيحيان شكنجه مىشدند،
از اين زمان به بعد كليسا به لطف نزديكى با حكومت، خود شكنجهگر شده بود و مخالفان خود را شكنجه مىكرد.
قسطنطين در آسياى صغير، شهرى ساخت و آن را قسطنطنيه ناميد و پايتخت را از رم به اين شهر منتقل كرد. اين امر باعث شد كه شهر رم از مركز حكومت فاصله بگيرد، و در حوادث سالهاى بعد و ماجراى حمله اقوام وحشى به شهر رم، پاپ نقش رهبر سياسى را ايفا كند. امورى از اين دست و حمايت حكومت باعث شد كه قدرت اسقفنشين رم فزونى گيرد و بهتدريج داراى تشكيلاتى گسترده و مفصل شود.
نكته ديگر اينكه با نزديك شدن دين به حكومت و رسمى شدن آن، گروههاى زيادى به صورت دستهجمعى به مسيحيت گرويدند. بسيارى از اين نوكيشان از سطح فرهنگ و آگاهى پايينى برخوردار بودند و مطابق فرهنگ خود، به دين صورتى ملموس و مادى دادند و كليسا نيز با آنان به نرمى برخورد كرد. بدين ترتيب پرستش تمثالها و اشياى مقدس و توجه به قديسين رو به افزايش نهاد. همچنين جنبههاى ظاهرى دين، مانند شعائر هفتگانه و اعياد و روزهاى مقدس از اهميت بسيار زيادى برخوردار شد و بدين ترتيب چهره و صورت دين تغيير كرد!!
_________________