صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 14 , از مجموع 14

موضوع: زن و فلسفه حجاب

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض


    14. نخستین جمله اى كه حكم ویژه اى را براى خانمها بیان مى كند (لایبدین زینتهن الاّ ماظهر منها) است كه براى روشن شدن آن، باید به چند نكته توجه كرد:
    الف. مراد از زینت، نمى تواند دستبند، گردنبند، النگو و… باشد; زیرا نمایان آنها وقتى كه از بدن جدا باشند، هیچ اشكالى ندارد. در مثل، زن وقت وضو دستبند خود را در آورد و جایى بگذارد كه مردان آن را ببینند، یا طلاى خود را براى تعمیر به طلاساز بدهد و… هیچ گناهى انجام نداده است. بنابراین، به احتمال قوى، مراد از واژه (زینت) در آیه شریفه، جاى زینت است; یعنى گردن، دست، گوش و مانند اینها.
    ب. گفتن (زینت) و اراده كردن مكان زینت، مجاز است و به علاقه حال و محلّ، چنین مجازگویى، مجاز شمرده شده است. فلسفه آوردن مجاز به جاى حقیقت، افزون بر تخفیف لفظ، مبالغه و تأكید است.
    ج. شاید سربسته گفتن: (الاّ ما ظهر) و روشن نكردن حد و مرز آن، براى واگذار كردن این امور به عرف باشد. در مثل (ماظهر) براى خانمى كه هیزم جمع مى كند و از صحرا مى آورد، با (ماظهر) براى خانمى كه لب جوى به شستن لباس مشغول است، یا خانمى كه پشت میز اداره به رتق و فتق امور و پاسخ گویى مشغول است، یا خانمى كه در آزمایشگاه، به ساماeدهى وسایل مى پردازد، فرق دارد. دو گروه نخست، باید مقدارى آستین را بالا بزنند، ولى دو گروه دوم، به بیش از انگشتان دست، نیاز ندارند. به هر حال، بخشهایى از دست، پا و صورت كه عرف حكم به پوشید ن آنها نمى كند، یا ضرورت اقتضا مى كند كه پوشیده نشود، از استثناءها به شمار مى روند. برابر حدیثى كه از عایشه نقل شده، پیامبر(ص) به اندازه یك قبضه (در حدود 8 سانتى متر) بالاتر از كف دست را استثناء كرده است.46
    ولى همان گونه كه گذشت این حدّ معین كردن نمى تواند براى همگان باشد، این حدّ بر فرض صحیح بودن سند براى زن رخت شوى و مانند اوست.
    د. فعل (لایبدین) صیغه ششم از فعل مضارع (یبدى) (= ظاهر مى كند. نمایان مى سازد) است و در حال رفع، نصب و جزم در ظاهر فرقى نمى كند. بنابراین مى تواند، نهى، نفى، یا عطف به (یغضضن) و در پاسخ شرط مقدر باشد.
    به هر حال، آیه شریفه، یا از نمایاندن زینت باز مى دارد، یا روش زنان مؤمن را در ننمایاندن زینت، بیان مى كند، یا تسلیم بى چون و چراى پیامبر(ص) بودن را یادآور مى شود.
    در هر صورت، اگر در موردى قسمتى از بدن، یا زینت، شك شد كه آیا از استثناست، یا مستثنى منه; در مثل دو عرف با هم ناسازگارى كردند و یا ضرورت و عرف با هم نساختند، یا در درستى خبرى كه دال بر گستره استثناء است، شك شد، استثنا بودن آن قسمت از بدن، ثابت نیست. بنابر این، از ذیل (الاّ ما ظهر) خارج مى شود و (لایبدین) آن را در بر مى گیرد.
    خلاصه این كه:
    در جایى كه شك مى كنیم آیا از استثناهاست، تا پوشش آن لازم نباشد، یا از استثناها نیست، اصل این است كه از استثناها نیست و پوشش آن لازم. این اصل در جاهایى كه شك را مى یابد، كاربرد بسیار دارد.
    هـ. واژه (زینتهن) براى بیان این نكته نیست كه اگر خانمى زینت ندارد، تا آن را نمایان سازد مجاز است سروگردن و دست وپا و… را براى نامحرمان نمایان سازد. بلكه بیان گر محدوده حجاب است; ولى حد ومرز آن را به گونه اى باز مى شناساند كه در خود داراى انعطاف باشد. هما ن گونه كه روش قرآن و دین، در روشن كردن حدّ و مرز گزاره ها و احكام، چنین است كه بازشناسى موضوع را به عرف، و یا خود مكلف وا مى گذارد.
    و در این گونه موردها، راه را بر سخت گیریها مى بندد در مثل مى گوید: بیمار روزه خود را بگشاید; امّا بیمار كیست؟ ساكت است.
    و. روایات در بیان مراد (ماظهر) گوناگونند: دسته اى (وجه و كفین) (صورت و دو دست تا مچ) را مى گویند و دسته اى (قدمین دو كف پا، تا مچ) را نیز مى افزایند.47
    شاید آنچه را كه روایات بیان كرده اند، قدر متیقن باشد; زیرا آیه قرآن از بیان (وجه و كفین) ناتوان نبوده است. بیان مستثنى و مستثنى منه، به صورتى كلى، براى بیان مطلبى عام تر و مفید تر بوده است. از این روى در پاره اى از روایات، جاى النگو نیز افزوده شده است.48 روایت نقل شده از عائشه49 نیز، مى تواند مؤید استثناى جاى النگو باشد.

    شاید روا بودن نگاه به سر زنان اهل تهامه، اهل سواد، علوج، زن دیوانه و… در همین راستا باشد.
    ز. شمارى از مفسران، گفته اند: زینت بر دو گونه است: ظاهرى و باطنى. جمله (الا ما ظهر منها) در صدد بیان زینتهاى ظاهرى است. اینان، سپس در مصداقها و نمونه هاى آن اختلاف كرده اند. ابن مسعود، زینت ظاهرى را لباس و زینت باطنى را گوشواره، النگو و خلخال دانسته است. ابن عباس گفته است:
    زینت ظاهرى، سورمه، انگشتر، گونه ها و حناى دست است.
    قتاده، تنها سورمه، النگو و انگشتر را گفته و شمارى دیگر، زینت ظاهرى را وجه و كفین دانسته و شمارى صورت و سرانگشتان و گروهى دیگر كف دست و سرانگشتان را گفته اند.50
    این دیدگاههاى گوناگون و پراكنده بیان گر این نكته است كه شارع مرز روشنى را بیان نكرده و هیچ یك از دیدگاهها براى انسان لزوم پیروى نمى آورد. و نمى توان گفت: بى گمان حداقل استثنا شده است. زیرا حداقل، همان قول ابن مسعود است كه زینت ظاهرى را لباس دانسته است. د ر حالى كه بى گمان، زنان، پیش از نازل شدن این آیه پوشیه نمى زده و دستكش به دست نمى كرده اند و پس از نازل شدن آیه هم، چنین بوده است. پس، بى گمان آشكار بودن دستها تا مچ و چهره، اشكالى نداشته و پوشیدن كف پاها تا مچ نیز، رسم نبوده است.
    بنابراین، برابر این دیدگاهها نیز، باید (الا ماظهرمنها) را به عرف واگذاریم و سخن اینان را بر فهم آنان از عرف زمان خودشان حمل كنیم.
    15. دومین جمله اى كه حكم ویژه اى را براى بانوان بیان مى كند: (ولیضربنَ بخمرهنّ على جیوبهنّ.)
    از این جمله كه مى فرماید: روسریهاى خود را برگریبان خود بیندازید، ظاهر مى شود كه پیش از نازل شدن آیه شریفه، روسریها را زیرگلو گره نمى زده اند و گریبان و سینه هاى آنان، پیدا بوده است.
    روایتى كه پیش از این در شأن نزول آیه، بیان شد51، تأیید كننده همین نكته است. بنابراین، وقتى كه پیش از نازل شدن آیه، زیرگلو، گوشها و مقدارى از سینه، پیدا بوده است، بى گمان، دستها، پاها و چهره ظاهر بوده زیرا هیچ مرسوم نیست كه در جامعه اى و در سرزمینى زنان د ستها و پاها را بپوشانند; ولى سینه و گردن را باز بگذارند.
    16. این جمله از آیه شریفه، تأیید كننده نكته اى است كه از جمله پیش استفاده كردیم و آن این كه: باید لباس عرفِ آن زمان را وا رسید و آن را معیار قرار داد، سپس شارع هر جا را درست نمى داند، اعلام كند و حكم و نظر جدید خود را بیان بفرماید. اگر نادرستى موردى را ا علام نكرد، باید از عرف پیروى كرد.
    17. از این بخش از آیه شریفه، واجب بودن پوشاندن زیر چانه، درخور استفاده نیست; زیرا نه از آیه این مطلب بر مى آید و نه انداختن روسرى بر روى سینه و گره زدن در زیر گلو، تمامى زیرچانه را فرا مى گیرد.
    پیش از این بیان شد كه استثناى كف و وجهین، مصداقى از ماظهر است، نه تمام آن، بنابراین، نباید بحث كرد كه آیا زیرچانه از صورت است، یا نیست و نباید بحث كرد كه (وجه) زیر چانه را در بر مى گیرد یا خیر؟ بلكه باید بررسى كرد آیا شارع كه خواسته عرف را رد كند و بر نپ وشاندن گریبان، بر زنان خرده گیردو یا خواسته به پوشاندن گریبان و سینه امر كند، آیا امرش شامل زیرچانه مى شود، یا خیر؟ اگر امر شارع، زیرچانه را در برگرفت، پیروى واجب است و اگر در بر نگرفت، زیرچانه، به همان اباحه اوّلى، كه عرف مردم مدینه داشته اند، باقى مى م اند; مگر این كه دلیل دیگرى وجود داشته باشد كه بعد بحث مى كنیم.
    18. در بخش دیگر آیه شریفه كه مى فرماید: (لایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ او آبائهنّ… او نسائهنّ، او ما ملكت…) نكته اى كه به چشم مى خورد، وجه تكرار (ولایبدین زینتهن) است كه یادآور شده اند: یادآورى آن درباره نخست، براى بیان رخصتها به اعتبار منظور بوده و درب اره دوم، براى بیان ناظر بوده است.52 یعنى دربار نخست بر آن است كه این نكته را بیان كند: زن، وظیفه دارد، زینت خود را بپوشاند، مگر آنچه كه از باب ضرورت، كه عرف آن را بایسته مى داند، بیرون مى ماند; مانند: دست و چهره. امّا دربار دوم (لایبدین زینتهن) در صدد بی ان این است كه شمارى از مردان، مى توانند به زینتهاى زن بنگرند و لازم نیست كه زن، زینتهاى خود را از آنان بپوشاند. پیش از این، یادآور شدیم كه مراد از زینت، جاهاى زینت است كه دست بالا، دستها تا نصف آرنج، پاها تا مچ، گردن و گلو، گوشها، گریبان و شاید موهاى سر را دربر بگیرد امّا بى گمان، كمر، شكم، سینه و رانها، از جاهاى زینت به شمار نمى روند. این اعضا بر همان حال نخستین خود مى مانند كه زنان به طور معمول، اینها را مى پوشانده اند. بنابراین، زن باید آنها را بپوشاند و خویشاوند مَحْرَم حق نگاه به آن اعضاء را ندارند.
    بنابراین آنچه كه از این جا و آن جا شنیده مى شود: به غیر از عورت، مردان مَحْرَم به هر جاى زن مى توانند بنگرند سخنى است نادرست و بى بنیاد و ناسازگار با آیه شریفه مورد بحث. البته این پندار از فتواى فقیهان سرچشمه گرفته كه در این باره سخن خواهیم گفت.
    19. این كه بر شوهر رواست كه به همه جاى زن خویش بنگرد و زن هم چنین حقى را درباره شوهر خود دارد و… مطلبى است كه از آیات دیگرى استفاده مى شود، مانند:
    (نساءكم حرث لكم فاتوا حرثكم انّى شئتم.)
    همسران شما، كشتزارهاى شمایند، هر جا كه خواستید بر كشتزار خود درآیید.
    یا
    (قد افلح المؤمنون الذین… والّذین لفروجهم حافظون الاّ على ازواجهم او ما ملكت ایمانهم، فانّهم غیر ملومین.)53
    مؤمنان، رستگار شدند آنان كه… و آنان كه فرجهاى خود را نگاهبانى مى كنند، مگر بر همسران یا كنیزان ملكى كه هیچ نكوهشى بر آنان نیست.
    بنابراین، این كه شمارى پنداشته اند چون: در آیه شریفه از شوهر نام برده شده (الاّ لبعولتهن) و شوهر مى تواند به تمامى بدن همسر خود نگاه كند، سپس دسته هاى یازده گانه دیگرى را بر شوهر عطف كرده، چنین استفاده مى شود كه این یازده گروه هم مى توانند به همه جاى بدن خانمى كه با آنها مَحْرَم است، نگاه كنند، مگر این كه دلیلى بر خلاف اقامه شود، مانند: حرام بودن نگریستن به عورت غیر و حرام بودن نگاه شهوت آلود و… پندارى بیش نیست و سخنى است بى مبنا و بى دلیل كه با كم ترین درنگ، نادرستى آن روشن مى شود.
    20. كسانى كه در این آیه استثنا شده اند و لازم نیست زنان در برابر آنان جاهاى زینت خود را بپوشانند، عبارتند از: شوهر، پدر، پدر شوهر، پسر، پسر شوهر، برادر، پسر برادر، پسر خواهر، زنان هم كیش، ملك یمین (كنیز زرخرید و به قولى عبد) پیروانى كه نیاز جنسى ندارند، كودكانى كه بر عورت زنان چیره نشده اند.
    21. در این كه پیروانى كه نیاز جنسى ندارند چه كسانى هستند، اختلاف است. در مجمع البیان پنج قول نقل شده است:
    الف. آنان كه به خاطر نیاز غذایى همراه انسان مى آیند و نیاز جنسى ندارند، مانند: ابله.
    ب. عنین (ناتوان از آمیزش).
    ج. خصى (آلت بریده)
    د. پیرى كه گرایشى به زنان ندارد.
    هـ. برده صغیر.54
    به نظر مى رسد از این چند دیدگاه، دیدگاه نخست، بهتر باشد و پذیرفته تر; زیرا گروه دوم و سوم شهوت دارند، ولى نمى توانند به كار برند. بنابراین به (غیر اولى الاربه) غیر نیازمند گفته نمى شود و همچنین پیرمرد. دسته پنجم، به خاطر نابالغى، قوه شهوانیه آنان برانگیخ ته نشده و اینان نیازمند بالقوه اند كه با فراز(او الطفل الذی…) استثنا شده است.
    بنابراین، مصداق تام و تمام این فقره، دسته اول است، گرچه آیه ویژه و منحصر به آن مصداق نیست و مى توان كسانى را كه پیش تر شهوت جنسى داشته اند، ولى اكنون به خاطر مریضى، یا پیرى، یا ریاضت، شهوتى ندارند نیز، از مصداقهاى آن به شمار آورد.
    22. در این كه مراد از كودكانى كه بر عورتها چیره نشده اند، چه كسانى هستند، اختلاف است.
    الف. كودكانى كه عورتها و اسرار زنان را نمى شناسند و به خاطر نداشتن شهوت، بر آن نیرو و قوت پیدا نكرده اند.
    ب. كودكانى كه قدرت آمیزش با زنان را ندارند. بنابراین، اگر به حدّ شهوت رسیدند، حكم مردان را دارند.55
    به نظر مى رسد از دو دیدگاه، دیدگاه نخست بهتر است; زیرا اگر كودكانى اسرار زنان را بشناسند و از امور جنسى آگاه باشند، ولى اكنون ناتوان از آمیزش، این آگاهى سبب مى شود، كودكان به انحراف كشیده شوند و آن كارهایى را كه شارع نمى خواسته انجام بگیرد، انجام بگیرد. 23. آخرین فقره در آیه شریفه، درباره حجاب زنان، این فقره است:
    (لایضربن بارجلهن لیعلم مایخفین من زینتهنّ.)
    زنان مؤمن، نباید پاى بر زمین بكوبند، تا زینتهایى كه پنهان داشته اند معلوم شود.
    نخستین نكته اى كه از این فقره آیه شریفه به دست مى آید این كه: نه تنها نمایاندن جاى زینت، بر زنان مؤمن روانیست كه شنواندن صداى زینت به نامحرم نیز، روا نیست.
    24. از فقره (لایضربن…) و از فقره (لایبدین زینتهنّ) برداشت مى شود كه نمایاندن هرگونه زیبایى براى برانگیختن شهوت مرد، با استفاده از هر یك از حواس، نارواست.
    در قرآن گوش و چشم، دو شاخص اصلى از حواس انسانى به شمار مى روند. از این روى، زن نباید نازك و دلپذیر با مرد نامَحْرَم سخن بگوید. همان گونه كه این مطلب در، دستور خداوند به زنان پیامبر(ص) آمده است:
    (فلا تخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض.)56
    پس در گفتار نرمى نشان ندهید، تا امید نبرد، آن كه در قلبش بیمارى است.
    25. از جمله زینتهاى نهانى كه زن نباید با پاى كوبى بر زمین آشكار سازد، خلخال است. از آن جا كه خلخال را به پا مى بسته اند و قرآن آن را زینت نهان مى داند، روشن مى شود كه عرف و آنچه شناخته شده و رسم بوده، زنان شلوارهاى بلند مى پوشیده اند، كه خلخال را نیز مى پوشانده است.
    بنابراین، پوشاندن پا تا پایین، در زمانهاى گذشته، رسم بوده و پس از نازل شدن آیه شریفه، واجب بودن آن، روشن شده است; زیرا این آیه در صدد محدود كردن بودند، گستراندن. حال اگر روشن شد كه در آن زمان، شلوار و لباس بیرون منزل و داخل منزل، یكى بوده، مى توان گفت: پوشاندن پا تا پایین، در داخل منزل و در پیش محرمهاى دوازده گانه، شناخته شده و مرسوم بوده و سپس واجب شده است. مگر نزد شوهر، كه با آیات دیگر استثنا شده است. اگر نشانه اى بر یكسان بودن لباس زن در خانه و بیرون از خانه، پیدا نشد، لباس درون خانه، پیرو عرف است. 26. نكته دیگر این كه پاى بر زمین كوبیدن، جز بایسته هاى راه رفتن نیست; یعنى زن مى تواند بدون پاى كوبى بر زمین به گونه شناخته شده و معمول، راه رود. بنابراین، با توجه به این كه در چند فقره قبل، فرمود: (لایبدین زینتهنّ الا ما ظهر منها.) و در این فقره از زدن پا به زمین جلوگیرى كرد، روشن مى شود كه خانمها باید بیش ترین رعایت را در هر زمینه اى داشته باشند و باندازه ضرورت، بسنده كنند.
    27. در آخرین بخش از آیه مى فرماید:
    (وتوبوا الى اللّه جمیعاً ایها المؤمنون لعلكم تفلحون.)
    اى مؤمنان، همگى به سوى خدا برگردید، شاید رستگار شوید.
    گویا مراد از (ایها المؤمنون) مردان مؤمن است; زیرا این دو آیه، حكم هر یك از مردان و زنان مؤمن را جداگانه بیان كرد. از این روى، روشن مى شود كه مردان گناهانى را انجام مى داده اند كه نیاز به توبه و بازگشت بوده است. در مثل، با نگاه هاى شهوت آلود، سبب جعل احكا مى براى بانوان شده اند كه شأن نزول، تأیید كننده این مطلب است. پس سخت گیرى خداوند در لباس و چگونگى پوشش زنان، به عنوان نقصان وارد كردن و به بند كشیدن آنان نبوده، بلكه راهى بوده كه آنان را از چشمان آلوده مردان شهوت ران حفظ كند. بنابراین، حجاب، براى آنان سن گرى است نگهدارنده و بازدارنده از نگاههاى آلوده به شهوت، نه براى محروم كردن آنان از حقوق خود در جامعه.
    28. فرمان پوشش به زنان و فرمان چشم فروكاستن به مردان، به تنهایى براى جلوگیرى از گناه و چشم چرانى مردان، كافى نیست; بلكه آنان نیرویى درونى، مانند تصمیم بر توبه و بازگشت به سوى خدا و گردن نهادن به دستورهاى او، نیاز دارند; تا آنان را از آنچه كه خداوند حرام كرده، بازدارند و بدون آن نیروى درونى، تمهیدات بیرونى، كافى نیست.
    29. آنچه در تفسیر على بن ابراهیم، به عنوان روایت ابى الجارود نقل شده، بسیار همانند آن چیزى است كه از ظاهر آیه شریفه، برداشت مى شود:
    ابى الجارود از امام باقر(ع) روایت مى كند:
    (فى قوله (لایبدین زینتهن الاّ ما ظهر منها) فهى الثیاب والكُحل والخاتم وخضاب الكف والسوار. والزینة ثلاث: زینة للناس وزینة للمحرم وزینة للزوج. فامّا زینة الناس، فقد ذكرناه وامّا زینة المحرم فموضع القلادة فما فوقها والدملج ومادونه والخلخال وما اسفل منه وامّ ا زینة للزوج فالجسد كلّه.)57
    امام باقر(ع) درباره فرموده خداوند متعال: (و آشكار نسازند زینت خود را مگر آنچه آشكاراست) فرمود: آن زینت، عبارت است از: لباس، سورمه، انگشتر، حناى دست و النگو.
    زینت، سه قسم است: زینتى براى مردم، زینتى براى مَحْرَم و زینتى براى شوهر.
    زینت براى مردم را یادآور شدیم. زینت مَحْرَم، جاى گردنبند و بالاتر از آن و جاى دستبند و پایین تر از آن و جاى خلخال و پایین تر از آن و زینت شوهر تمامى بدن زن است.
    اگر چه در سند روایت مناقشه است و در این كه چه بخش از آنچه از قول امام باقر(ع) نقل شد، روایت است و كدام بخش از آن، سخنان صاحب تفسیر، احتمالهایى وجود دارد. ولى آنچه مهم است، روایت همان را مى گوید كه ظاهر آیه با توجه به عرف بیان مى كند.
    و بنابراین، روایت جنبه تأییدى دارد; از این روى سند نداشتن آن، زیانى به بحث نمى رساند.
    مرحله پنجم:
    از آیاتى كه پیش از این، از آنها سخن گفته شد، روشن شد كه زنان قسمتهایى از بدن خود را كه پیش از نازل شدن آیه حجاب نمى پوشانده اند، لازم نیست آنها را در برابر خویشاوندان دوازده گانه مطرح شده در آیه 30 سوره نور، بپوشانند. ولى از آیات به دست نیامد كه حكم آن جاهایى را كه پیش از آیه حجاب مى پوشانده اند، اكنون چیست و در برابر این دوازده گروه چه باید بكنند؟
    در مثل، آیا مادر مى تواند تمامى بدن غیر از عورت را در برابر فرزند بالغ خود نمایان كند؟
    آیاخواهر مى تواند تمامى بدن، غیر از عورت را در برابر برادر بالغ خود نمایان كند؟
    از آیات مورد بحث، روا بودن آشكار ساختن سینه، شكم، كمر، ساق پا و رانها و مانند آن در برابر مَحْرَمْها به دست نیامد.
    اكنون مى خواهیم بگوییم: از ظاهر قرآن مجید، به دست مى آید كه حاضر شدن زن، با لباس نامناسب و نمایاندن، شكم، سینه، ران و… در برابر خویشان نسبى، بى چون و چرا، حرام است. خداوند در آیه 58 ـ 59 سوره نور مسأله را مطرح فرموده و حتى ورود بدون اجازه به اتاق پدر و م ادر را، ممنوع فرموده است:
    (یا ایها الذین آمنوا لیستأذنكم الذین ملكت ایمانكم والذین لم یبلغوا الحلم منكم ثلث مرّات من قبل صلوة الفجر وحین تضعون ثیابكم من الظهیرة ومن بعد صلوة العشاء ثلث عوراتٍ لكم لیس علیكم ولاعلیهم جناح بعدهنَّ طَوّافون علیكم بعضكم على بعض كذلك یبین اللّه لكم ال آیات واللّه علیكم حكیم.)
    اى آنان كه ایمان آورده اید، غلامان و كنیزان زر خرید شما و كودكان نابالغ، [براى وارد شدن به اتاق شما] باید سه وقت از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، هنگامى كه لباسهاى خود را هنگام ظهر در مى آورید و پس از نماز عشا. این سه وقت، عورت است از براى شما. برشم ا و بر آنان، غیر از این سه وقت، گناهى نیست. شمارى از شما بر شمارى دیگر وارد شونده و گردش كننده اند این چنین خداوند آیات خود را براى شما بیان مى كند و خداوند، داناى حكیم است.
    (واذا بلغ الاطفال منكم الحُلُم فلیستأذنوا كما استأذن الذین من قبلهم كذلك یبین اللّه لكم آیاته واللّه علیم حكیم.)
    هنگامى كه كودكان شما به سن بلوغ رسیدند، باید از شما اجازه بگیرند، همان گونه كه پیشینیان آنان اجازه مى گرفتند. این چنین خداوند آیات خود را براى شما، بیان مى كند. خداوند داناى حكیم است.
    آیه مى فرماید كودكان نابالغ، در سه نوبت، براى ورود به اتاق پدر و مادر اجازه بگیرند. حال، كودكان بالغ چطور؟ اینان، باید در هر حال، اجازه بگیرند، چه در این سه نوبت و چه در وقتهاى دیگر.
    با این كه در وقتهاى دیگر، احتمال برهنگى و… مادر یا به كلى وجود ندارد، یا بسیار كم پیش مى آید، چرا كودك بالغ براى ورود به اتاق پدر و مادر، باید اجازه بگیرد؟ این بدان جهت است كه در دیگر وقتها نیز احتمال دارد جاهایى از مادر كه عورتین نیست، ولى از زینتهاى نه ان به شمار مى روند، پیدا باشند كه تنها براى همسر دیدن آنها رواست و براى غیرهمسر ناروا.
    بنابراین، مفهوم آیه 58 و صریح آیه 59، كه واجب بودن اجازه را براى فرزند بالغ بیان مى كنند، با ملازمه عرفى، به حرام بودن نظر به زینتهاى باطنى مادر و حرام بودن نمایاندن زینتهاى پنهان بر مادر، دلالت دارد.
    اگر كسى بگوید احتمال دارد كه عورتین مادر در آن سه وقت دیگر نیز آشكار باشد; از این روى باید كودكان بالغ وارد نشوند!
    مى گوییم: احتمال نمایان بودن عورتین مادر در غیر سه نوبت یاد شده، با جایز بودن ورود كودكان نابالغ، بدون اجازه، سازگار، نیست.
    بله اگر دلیل قوى از روایات به جایز بودن ظاهر شدن مادر با لباس زیر، در بین فرزندان پیدا كردیم، كه بسان نص بود، آن گاه، چاره اى نیست، باید واجب بودن اجازه را براى امور دیگر بدانیم. ولى در بحث روایات خواهد آمد، كه چنین دلیل قوى و روشنى وجود ندارد.
    نكته: خداوند در آیه 31 سوره نور، دوازده گروه را استثناء كرد و نتیجه این شد كه بر زن لازم نیست خود را در برابر این گروهها بپوشاند; امّا در آیه 58 همان سوره، تنها بر دو دسته واجب كرد كه در سه وقت یاد شده، اجازه بگیرند و در دیگر وقتها، همگان باید اجازه بگیر ند. از این روى، این پرسش به ذهن مى آید:
    دلیل استثناهاى دوازده گانه در آن جا و دوگانه در این جا چیست؟
    پاسخ: در این جا دو گروه را استثناء كرد:
    1. ملك یمین. این خود، بحث دارد كه آیا غلام و كنیز را در بر مى گیرد، یا نه، تنها كنیز را در بر مى گیرد؟ آیا بالغان را در بر مى گیرد، یا نابالغان را نیز در بر مى گیرد؟ از آن جا كه هیچ كدام از انواع برده در زمان ما وجود خارجى ندارند، از بحث درباره آن، خوددا رى مى شود.
    2. كودكان غیربالغ خود انسان، نه هر كودك غیربالغ.
    این گروه مى تواند به تمامى بدن مادر، غیر از عورت نگاه كند و پوشاندن بدن، به غیر از عورت، در برابر اینان، واجب نیست; از این روى مى توانند بدون اجازه، مگر در سه نوبت یاد شده، به اتاق پدر و مادر، وارد شوند.
    ولى همین گروه و همین كودكان نابالغ، وقتى به سن بلوغ رسیدند، باید براى وارد شدن به اتاق پدر و مادر، در همه گاه اجازه بگیرند، چون چه بسا، ران و سینه و پاهاى مادر عریان باشد.
    در این جا، معناى یك قید و كلمه اى كه در آیه ذكر شده و مفسران به طور معمول آن را معنى نكرده و از آن گذشته اند، روشن مى شود.
    آیه 60 سوره نور چنین بود:
    (واذا بلغ الاطفال منكم الحلم، فلیستأذنوا كما استأذن الذین من قبلهم.)
    (من قبلهم) در آیه شریفه به چه كسانى اشاره دارد؟ از كلام مفسران، مطلب روشنى به دست نمى آید، ولى با توجه به آیه 31 همین سوره كه دوازده گروه استثنا شدهو، دوازدهمین كودكى بود كه بر عورتهاى زنان آگاهى نداشت، روشن مى شود، كودكان در آیه 58، از گرفتن اجازه بخشود ه شدند، مگر زمانى كه به سن بلوغ برسند كه در این صورت، باید اجازه بگیرند، همان گونه كه (الذین من قبلهم); یعنى یازده گروه قبلى، اجازه مى گرفتند. بنابراین، روشن مى شود كه مراد از (من قبلهم) گروههاى یازده گانه قبلى است.
    البته استثنا بودن زوج و زوجه از اجازه گرفتن و نگاه كردن، به خاطر آیات سوره مؤمن و معارج است و اشكالى به كلیت بحث ما، وارد نمى سازد.
    روایات:
    حال كه بحث از آیه 58 و 59 شد و زوایاى گوناگون آن دوروشن گردید، روایاتى را به عنوان تأیید كننده كه در ذیل دو آیه، 58 و 59 آورده شده، یادآور مى شویم:
    1.امام صادق(ع) مى فرماید:
    (یستأذن الذین ملكت ایمانهم والذین لم یبلغوا الحلم منكم ثلاث مرّات.كما امركم اللّه عزّوجلّ ومن بلغ الحلم فلا یلج على امّه و لاعلى اخته ولا على خالته ولا على ماسوى ذلك الاّ باذن فلا یأذنوا حتى یسلموا و السّلام طاعة اللّه عزّوجلّ.)58
    ملك یمین هاى شما و فرزندان نابالغ شما،همان گونه كه خداوند امر فرموده به شما، در سه نوبت اجازه مى گیرند.هركس به سن بلوغ رسید،به هیچ روى،بر مادر،دختر، خاله و غیر اینان، بدون اجازه وارد نمى شود.و اجازه نمى دهند، تا سلام كند;زیرا سلام، پیروى از خداوند است. 2.روایتى دیگر،همانند این روایت،از امام باقر(ع) رسیده است.59
    3.در الدرالمنثور روایتهاى، بسیارى در این باب نقل شده، از جمله:
    (راوى از پیامبر(ص) مى پرسد:آیا براى وارد شدن بر مادرم،باید اجازه بگیرم؟
    حضرت مى فرماید:بله.
    راوى مى پرسد:با مادرم در یك اتاق زندگى مى كنم، آیا براى وارد شدن بر ایشان، باید اجازه بگیرم؟
    پیامبر(ص) مى فرماید: اجازه لازم است.
    راوى مى گوید: من خدمتگزار مادرم هستم، آیا هر گاه وارد مى شوم، باید اجازه بگیرم؟
    حضرت فرمود: آیا دوست دارى وى را برهنه ببینى؟
    گفت: نه.
    فرمود: پس اجازه بگیر و وارد شو.)60
    این روایت، با دو سند: (ابن جریر عن زید بن اسلم، انّ رجلاً سأل النبى) و (ابن جریر و بیهقى عن عطاء بن یسار: انّ رجلا قال یا رسول اللّه.) نقل شده است.
    روایت نشان مى دهد كه اجازه گرفتن براى این است كه مادر، برهنه دیده نشود. عریان در این جا، اعم است از برهنگى كامل كه حتى عورتین او دیده شود، یا نیمه برهنگى كه سینه، شكم، ران و… دیده شود. ولى به قرینه روایاتى كه از ابن مسعود و حذیفه، نقل شد: (ان لم تفعل رای ت منها ما تكره) یا (ما على كل احیانها تحب ان تراها) معلوم مى شود كه مراد از برهنگى در حدیث نبوى، برهنگى كامل نیست و روایات، تایید كننده همان چیزى است كه از آیه برداشت شده.
    خلاصه بحث:
    1. حكم حجاب، كم كم و به مرور زمان، نازل شد و از خانه پیامبر اسلام(ص) شروع شد و سپس به دیگر خانه ها و خانواده ها سریان یافت.
    2. حجاب براى سالم ماندن روح انسانها قرار داده شده است: (ذلكم اطهر لقلوبكم وقلوبهنّ).
    3. جلباب (= چادر) افزون بر تكلیف، حقى بوده براى خانمهاى پاكدامن كه در ابتداء، جنبه حق بودن آن برترى داشته است.
    4. پیش از آمدن حكم حجاب، زنان ، غیر از سروگردن، گریبان و دستها را تا حدود آرنج، باقى بدن خود را مى پوشانده اند. ظاهر بودن كمر، سینه، رانها و… رایج نبوده است. بنابراین، گروههاى استثناء شده، همان جاهایى كه به طور معمول نمى پوشانده اند مجاز هستند كه نگاه كن ند و جایز بودن نگاه كردن به رانها، سینه، ساقهاى پا و… از آیه به دست نمى آید.
    5. حكم حجاب، حكم فراگیر است و گروههاى استثناء شده به خاطر ضرورت و… بوده است.
    6. اصل در مسأله حجاب، جداسازى كامل محیط مرد و زن از یكدیگر است، به گونه اى كه هر دو بتوانند در جامعه به كار و تلاش بپردازند و تماسها و برخوردها دراندازه بسیار كمى باشد.
    7. حجاب و پوشش، مسأله اى شخصى است و بازشناسى (ماظهر) و ضرورتها به عهده خود افراد است و از این آیات حكم و وظیفه اى براى مسؤولان امر و متولیان امور روشن نشد.
    8 . در این آیات هیچ بحثى درباره (مادر همسر) مطرح نشد و از هیچ یك از واژگان آیات روشن نشد كه داماد مى تواند به مادر همسر خود نگاه كند.
    بله، از آیه 23 سوره بقره روشن مى شود: ازدواج با مادر همسر حرام است، همان گونه كه ازدواج با مادر، خواهر، دختر، عمه، خاله، دختر برادر و دختر خواهر حرام است، ولى ملازمه اى بین حرام بودن ازدواج با حلال بودن نگاه كردن وجود ندارد.

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض


    پاورقیها:
    1. سوره (احزاب)، آیه 53.
    2. همان، آیه 32 ـ 33.
    10. همان، آیه 6.
    11. همان، آیه 32.
    12. تفسیر (الدر المنثور)، سیوطى، ج221/5.
    13. همان.
    14. همان.
    15. همان.
    16. همان.
    17. (نهج البلاغه)، صبحى صالح، نامه 31، آخر نامه.
    18. تفسیر على بن ابراهیم قمى، ج196/2.
    19. تفسیر (روح المعانى)، ج127/12.
    20. تفسیر (الدرالمنثور)، ج221/5.
    21. تفسیر (روح المعانى)، ج127/12.
    22. تفسیر (مجمع البیان)، ج7 ـ 369/8.
    23. تفسیر (المیزان)، علامه طباطبایى، ج339/16.
    24. تفسیر (الكاشف)، محمد جواد مغنیه، ج239/6.
    25. (قاموس قرآن)، سید على اكبر قرشى، ماده جلباب، دار الكتب الاسلامیه.
    26. (بحارالانوار)، علامه مجلسى، ج55/10، ح2.
    27. همان، ج32،تحقیق محمد باقر محمودى،237،ح190 وزارت ارشاد.
    28. همان، ج227/41، ح37.
    29. همان، ج233/75، ح1.
    31. همان، ج35/68، ح74.
    37. تفسیر (الكشاف)، ج560/3.
    35. تفسیر (المیزان)، ج339/16.
    34. تفسیر (الكاشف)، محمد جواد مغنیه، ج239/6.
    38. (فروع الكافى)، ج290/7، ح1، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.
    32. همان، ج76/79، ح5.
    33. سوره (احزاب)، آیه 60.
    30. همان، ج11/78، ح70.
    39. همان291/، ح5.
    36. تفسیر (روح المعانى)، ج127/12.
    3. تفسیر (مجمع البیان)، امین الاسلام طبرسى، ج7 ـ 368/8.
    45. تفسیر (روح المعانى)، ج204/10، دارالفكر، بیروت.c
    4. سوره (احزاب)، آیه 55.
    43. تفسیر (نورالثقلین)، ج588/3; (كافى)، ج521/5، ح5.
    46. (الدر المنثور)، ج42/5.
    49. تفسیر (الدرالمنثور)، ج42/5.
    48. همان590/، ح103.
    42. تفسیر (مجمع البیان)، ج7 ـ 130/8.
    41. همان672/.
    40. (تاریخ قرآن)، دكتر محمد رامیار674/، امیركبیر.
    44. تفسیر على بن ابراهیم قمى، ج101/2.
    47. تفسیر (نورالثقلین)، ج589/3، ج590/95، ح105.
    52. تفسیر (روح المعانى)، ج209/10.
    55. همان.
    56. سوره (احزاب)، آیه 32.
    59. همان622/، ح231.
    50. تفسیر (مجمع البیان)، و دیگر تفسیرها، ذیل آیه.
    53. سوره (مؤمنون)، آیه 1 ـ 6.
    57. تفسیر (على بن ابراهیم قمى)، ج101/2; تفسیر (نورالثقلین)، ج592/3، ح119.
    51. تفسیر (نورالثقلین)، ج588/3، ح93.
    5. (وسائل الشیعه)، ج14، باب 129، از ابواب مقدمات النكاح، ج171/1 ـ 172.
    58. تفسیر (نورالثقلین)، ج621/3، ح229.
    54. تفسیر (مجمع البیان)، ج7 ـ 138/8.
    60. تفسیر (الدر المنثور)، ج75/5.
    6. همان، ح4.
    7. تفسیر (مجمع البیان)، ج7 ـ 368/8.
    8. تفسیر (روح المعانى)، آلوسى بغدادى، ج107/12، دار احیاء التراث العربى، بیروت.
    9. سوره (احزاب)، آیه 59.
    منبع:نشریه فقه ، شماره 234


  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    به نام خدا

    سلام

    یه نکته رو اول باید توضیح بدم :

    اینکه آیات خداوند و احکام او ، ثابت هستند و برای همه ادوار صادر می شوند .

    یعنی علت نزول فلان حکم از طرف خداوند ، وجود جو خاصی در جامعه نیست ! بلکه حکم او برای همه ادمیان تا قیامت است .

    اما یک اصطلاح وجود دارد به اسم "شأن نزول " یعنی اتفاقی که در ذیل آن ، فلان آیه نازل شد . اما این به معنی دلیل نزول نیست !

    یک اتفاق که می افتاد و زمینه تبلیغ یکی از احکام الهی فراهم می گشت ، خداوند آیه ای و یا حکمی را نازل می کرد .

    نه اینکه آن اتفاق دلیل نزول آیه باشد . بلکه یعنی در آن جوی که چنین زمینه ای ایجاد شد فلان آیه آمد .

    اما آیه مثلا حجاب برای همه ما هم هست ، و ربطی به آن زمان ندارد .

    لذا اگر در زمان پیامبر(ص) هیچ جو متعرض شدن به زنان هم وجود نداشت ، خداوند این آیه را بر پیامبرش نازل می کرد تا

    حکمش برای همه جهانیان تا ابد مشخص باشد .

    مثل این است که بگویید چرا آیات مجازات زناکار در قرآن آمده ؟ مگر همه مردم این کاره بوده اند که خدا این آیات را فرستاده ؟

    نزول حکم خدا ربطی به جو خاص آن زمان ندارد .

    در ست است که در آیه ، خطابش ظاهرا مخاطبین همان عصر هستند اما در واقع تمام مخاطبین قرآن تا ابد را شامل می شود .

    امیدوارم واضح بیان کرده باشم .


    (در آخر هم تاکید می کنم که تصور نکنید همه مردم آن زمان که تازه از عادات جاهلی درآمده بودند با ظهور اسلام

    یهو تبدیل به انسان های دیندار و عابد و زاهدی شدند ، 23 سال پیامبر اسلام خون دل خوردند تا آیات خدا را در این جامعه جا بیندازند

    باز هم افرادی بودند که بعد از رحلت پیامبر ، تا آخر دوران خلافتشان شراب می خوردند و ادعای حکومت هم می کردند ...

    لذا باید دید بازی داشت تا بتوان سختی فرهنگ سازی را عمیقا درک کرد و فهمید که چه بنای عظیمی در آن زمان تازه پی ریزی گردید

    و وظیفه ائمه.ع بود که دین را برای مردم تبیین کنند ، با وجود حکومت های جور و سختی های بسیار)

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    آيت‌الله جناتي: چادر حجاب اسلامي نيست





    نگارش یافته توسط محمد صادق زماني









    اشاره: چنديپيش پيرامون موضوع حجاب گفتگويي با آيت‌الله محمد ابراهيم جناتي يكي ازمراجع تقليد داشتم كه مشروح آن در پي مي‌آيد. براي خيلي‌ها اين ترديد وجوددارد كه آيا حجاب و رعايت پوشش، آن هم به سبك اسلامي واجب است يا نه؟شبهاتي هم كه از اين طرف و آن طرف پيرامون اين مسئله مطرح مي شود بر گسترشدايره ترديدها نسبت به اين موضوع دامن مي‌زند. اما به گفته آيت‌الله محمدابراهيم جناتي « حجاب و پوشش زنان از مسائلي است كه كمترين ترديدي در آندر طول زمان براي فقهاي اسلامي پيدا نشده و اين به خاطر اين است كه مسئلهحجاب و وجوب آن نيازي به استفاده از اجتهاد ندارد زيرا در كتاب خدا، كميتو كيفيت و حكم آن در دو آيه (سوره نور سوره احزاب) به گونه واضح و روشنبيان شده است». ايشان معتقد است كه تحول زمان و مكان، عرف و احوال انسانها هيچ تغييري در وجوب، كميت و كيفيت حجاب نمي دهد و حجاب هميشه همان استكه بايد باشد. به ديگر سخن، پوشش زن از نظر اسلام در عصر پسامدرن همانپوششي است كه 1500 سال پيش براي زن واجب شده. پوشش، پوشش است نه يك كلمهكم نه يك كلمه زياد. البته گاهي هم اتفاق مي افتد كه اسلام، پوششي مثل«چادر» را كه يك پوشش ايراني است به آن دليل كه زن را بهتر حفظ مي‌كند ومي‌پوشاند به رسميت مي‌شناسد.

    * براي خيلي‌ها اين ترديد وجود دارد كه آياحجاب و رعايت پوشش، آن هم به سبك اسلامي واجب است يا نه؟ درباره وجوب ياعدم وجوب اين موضوع اگر سخني هست بفرماييد لطفاً.

    آيت‌الله جناتي: در مباني اسلامي و عناوين اصلي استنباط احكام الهي نسبتبه موضوعات به هر روشي كه باشد نخستين آنها قرآن كريم و دومين آن سنت رسولخدا و اوصياء اوست. حجاب و پوشش زنان از مسائلي است كه كمترين ترديدي درآن در طول زمان براي فقهاي اسلامي پيدا نشده و اين به خاطر اين است كهمسئله حجاب و وجوب آن نيازي به استفاده از اجتهاد ندارد زيرا در كتاب خدا،كميت و كيفيت و حكم آن در دو آيه (سوره نور سوره احزاب) به گونه واضح وروشن بيان شده است.

    * يكي از مسائلي كه همواره درباره پوشش اسلامي مطرحمي‌شود اين است كه حجاب تنها مربوط به جامعه 1500 سال پيش عرب است و بهمرور زمان و با رشد انديشه و تفكر بشر اين موضوع تغيير مي‌كند. اين مسئلهرا چطور بايد ديد؟


    آيت‌الله جناتي: خير اصلاً اينطور نيست. تحول مكان و زمان، عرف و احوالآدميان هيچ تغيير و خللي در وجوب حجاب وارد نمي‌كنند زيرا هيچ يك از اينمسائل راهي به مسئله حجاب ندارند كه بخواهد از راه اجتهاد در حكم حجابتحولي ايجاد شود. حجاب براي همه زمان‌هاست. البته تنها از نظر كميت وكيفيت مورد بحث است با اين كه نبايد چنين باشد.

    *معناي حجاب چيست؟


    آيت‌الله جناتي: حجاب از نگاهعالمان لغت، عبارت از "پرده"؛ مثلاً عرب‌ها وقتي مي‌خواهند بگويند زنيخودش را پوشانده، مي‌گويند «هذِهِ اِمرَاةٌ مَحجُوبة». اما حجاب از ديدگاهاهل شرع عبارت است از وسيله‌اي كه انسان خود را با آن مي‌پوشاند.

    *ماهيت حجاب (پوشش شرعي) از نظر شرعي چگونه حاصل مي‌شود؟ به عبارت ديگر، حجاب و پوشش زن كه اسلام از آن سخن گفته چگونه پوششي است؟


    آيت‌الله جناتي: ماهيت پوشش شرعي در منابع فقهي كه نخستين آنها قرآن كريماست به دو چيز حاصل مي‌شود؛ اول "خِمار" (روسري) كه در آيه 31 سوره نورآمده است آنجا كه مي‌فرمايد: «وَ اليَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عليجُيُوبِهِنّ » يعني اي پيامبر به زنان بگو گوشه‌هاي روسري‌هايشان را اززير گردن بياورند كه گردنشان پوشيده شود. بسياري از افرادي كه در زمينهحجاب اظهار نظر مي‌كنند چون در كشورهاي عربي زندگي نكرده‌اند از رسوم آنهاآگاه نيستند و اصلاً نمي‌دانند چرا موضوع حجاب در دو آيه و دو سوره ازقرآن آمده است.
    ديگري لفظ "جَلباب" در آيه 59 سوره احزاب است كه مي‌فرمايد: «يا اَيُّهاالنَّبي، قُل لِازواجِكَ وَ بَناتِك وَ نِساءِ المُؤمِنينَ يُدنينَعَلَيهِنَّ مِن جَلابيبهِنَّ ذلك اَنباء يعرف ...» يعني به زنانتان بگوييدجلباب را روي خودشان قرار بدهند. ما ايراني‌ها "جلباب" را "چادر" معنامي‌كنيم در حالي‌كه "جلباب" به معناي "مانتو" است. لغت شناسان، "جَلباب"را «اَلقَميصُ الواسِع» يعني "پيراهن گشاد" معنا كرده‌اند نه "چادر".متاسفانه بسياري از طلبه‌هاي منبري و نويسندگان در زمينه حجاب، "جلباب" راچادر معنا مي‌كنند كه اين اشتباه است. زنان مصري وقتي به مكه مي‌آيند همهجلباب دارند. «خِمار» همان پوششي است كه عوام عرب در زمان خودمان به آن«ربطه» مي‌گويند و فارسي زبان‌‌ها هم به آن «روسري» مي‌گويند. "جلبابپوششي" است كه عرب در اين زمان به آن «جُبّه» اطلاق مي‌كند اما در فارسيبه آن «مانتو» مي‌گويند. حجاب شرعي با خمار (روسري ) و جلباب (پيراهن گشادو يا همان مانتوي گشاد) محقق مي‌شود.

    * حاج آقا فرموديد خيلي‌ها نمي‌دانند كه چرا دو واژه «خِمار» و «جَلباب» در دو سوره از قرآن آمده. توضيح بدهيد لطفاً.

    آيت‌الله جناتي: بله؛ نكته مهم در اينجا آن است كه چرا واژه «خِمار» درسوري نور و «جَلباب» در سوره احزاب آمده است؟ پاسخ اين است كه "خمار" كهدر سوره نور آمده مربوط به زنان عادي و معمولي است عرب است زيرا اين دستهاز زنان عرب از لحاظ پوشش بدن اشكالي نداشتند. خود من كه 26 سال دركشورهاي عربي زندگي كرده‌ام به عينه ديده‌ام كه زنان عادي و معمولي عربكاملا حجاب را رعايت مي‌كنند و فقط گردن و مقداري از بالاي سينه آن‌هاپيداست اما تمام بدنشان پوشيده است و تنها اشكال در پوشش آنان در خصوص سرو گردن و پهناي سينه آنها بوده كه از راه آيه قرآن كيفيت مطلوب پوشش بهآنها فهمانده شده. اينها چون گوشه‌هاي روسري را بالاي سرشان مي‌بستند گردنو پهنا سينه‌هايشان معلوم بود؛ به همين دليل قرآن به آنها سفارش مي‌كندگوشه‌هاي روسري را زير گردن ببندند. اما آمدن واژه «جلباب» مربوط به زناناشرافي عرب و مربوط به اُمرا، سلاطين و حاكمان عرب است زيرا زنان اين طبقهاز عرب، لباس‌هاي بدن‌نما مي‌پوشيدند. اين شد كه قرآن به اين دسته از زنانعرب ابلاغ كرد كه «جلباب» بپوشند.

    * چرا قرآن اين سفارش را به زنان كرد كه روسري(خمار) و جلباب(مانتو) بپوشند؟

    آيت‌الله جناتي: خداوند در اين آيه از سوره احزاب مي‌فرمايد پوشش جلبابكمترين چيزي است كه زنان به آن شناخته شوند و مورد اذيت و آزار قرارنگيرند و شهوت زنان و چشم‌چرانان دنبال اين‌ها نيفتند. پس اصل حجاب كه«خمار» و «جلباب» است پيش از اسلام هم بوده است منتهي از حيث پوشش، نظراسلام را تأمين نمي‌كرده است. پس حجاب شرعي با خمار (روسري ) و جلباب(پيراهن گشاد و يا همان مانتوي گشاد يا همان مانتوي گشاد) محقق مي‌شود.

    *پس چادر اين وسط چه مي‌شود؟

    آيت‌الله جناتي: ببينيد در پوششي كه اسلام به زنان سفارش كرده چيزي بنامچادر وجود ندارد. تمامي اهل لغت، «جلباب» را پيراهن گشاد معنا كرده‌اند وفقط يك نقل وجود دارد كه مي‌گويد «اَلجَلباب هُو المَلحَفة» يعني جلبابچيزي است كه زن آن را به خودش مي‌پيچيد. من مخالف اين نيستم كه در اينجا«ملحفه» را چادر معنا كنيم اما مسئله چادر را طور ديگري مي‌توانيم درستكنيم. چادر، پوششي است كه قبل از اسلام وجود داشته و در زمان اشكانيان وساسانيان استفاده از چادر معمول بوده. پوشش چادر متعلق به ايراني‌هاست وهيچ ارتباطي به عرب‌ها ندارد. البته چادر را زنان اشرافي زمان اشكانيان وساسانيان مي‌پوشيده‌اند نه زن‌هاي معمول ايراني. زنان اشرافي ايراني، چادررا براي زينت مي‌پوشيده‌اند.

    * پس چرا اين همه حساسيت نسبت به چادر وجود دارد و مورد تأييد بسياري از علما از جمله امام خميني(ره) و رهبري است؟

    آيت‌الله جناتي: امام خميني و مقام معظم رهبري به اين دليل چادر را اكمل وبهتر مي‌دانند چون چادر بهتر از هر پوشش ديگري زنان را مي‌پوشاند. اسلامكه به ايران آمد وقتي ديد چادر حجاب مناسبي است آن را تثبيت كرد. حجابِ«خمار و جلباب» به قول ما طلبه‌ها طريقيت دارد، موضوعيت ندارد. يعني حجابتنها منحصر در اين دو نيست بلكه مسئله اين است كه زن بايد پوشش داشتهباشد. حالا اين پوشش مي‌خواهد چادر باشد يا مانتو و روسري(خمار و جلباب).از نظر خود من هم چادر، حجاب برتر است. اما اگر يك زني چادر ندارد وليپوشش اسلامي را رعايت مي‌كند نبايد او را بي‌حجاب بدانيم. به اعتقاد منبراي زناني كه در ادارات و سازمان‌ها شاغل هستند، حجاب اسلامي كه همانروسري و مانتو (پيراهن گشاده) از حجاب چادر هم برتر است زيرا اين زنان باكاري كه دارند انجام مي‌دهند با حجاب اسلامي راحت‌تر مي‌توانند كار كنند.

    * حاج آقا! كمي در مورد رنگ پوشش زنان در اسلام براي ما بگوييد. آيا رنگ خاصي در اسلام براي پوشش زنان در نظر گرفته شده؟

    آيت‌الله جناتي: در مباني اسلامي رنگ‌هايي مطرح شده است. بعضي از آنهامورد پسند و بعضي ناپسند خوانده شده‌اند. امروزه از نظر علمي اين نكتهاثبات شده كه هر يك از رنگ‌ها از لحاظ روانشناختي داراي اثرات مخصوص بهخود هستند. در اسلام، رنگ سفيد بسيار مورد ستايش است چنانچه پيامبر(ص)فرمود: «لباس سفيد بپوشيد زيرا دلنشين تر و پاكيزه‌تر است». امام صادق(ع)هم فرمود: «بهترين لباس شما لباس سفيد است پس زندگان شما آن را بپوشند ومردگان را با آن كفن كنند». همچنين پوشيدن لباس‌هاي سبز، آبي، زرد، حنايي،و قهوه‌اي گلي مورد سفارش اسلام است. كارشناسان مي‌گويند لباس سفيد گرمارا از انسان دور مي‌كند و رنگ سبز به انسان آرامش مي‌بخشد و رنگ زرد شاديمي‌آفريند و رنگ آبي فضاي روحاني و معنوي به وجود مي‌آورد.

    * نظر اسلام درباره رنگ سياه چيست؟


    آيت‌الله جناتي: اما در مصادر حديثي اسلام، رنگ سياه و تيره بسيار موردمذمت و نكوهش قرار گرفته است. مباني اسلامي بدترين تعبيرات را در موردلباس سياه دارد؛ مثلاً در احاديث آمده كه لباس سياه نپوشيد زيرا لباسفرعون است. همچنين روايات به ما مي‌گويند با لباس سياه نماز نخوانيد. درمكه هم نبايد با لباس سياه محرم شد، مرده را هم در لباس سياه كفن نبايدكرد. اين همه حساسيت نشان دهنده چه مي‌تواند باشد؟ بر اساس همين رواياتبرخي از عالمان پوشيدن لباس سياه را حرام دانسته‌اند؟ مورخان هم ياد آورشده‌اند كه فراعنه و ارتش عباسيان براي نشان دادن خشونت، شدت و قدرت خويشاز رنگ سياه استفاده كرده‌اند. به علاوه حزب هيتلر در آلمان و حزب فاشيستموسيوليني در ايتاليا نيز رنگ سياه را سمبل پوشش خود قرار داده بودند. امامتأسفانه امروز مخصوصاً زنان و دختران ما از رنگ سياه در سطح وسيع استفادهمي كنند و اين يك بدعت است. چه طور شده كه امروز بدعت‌ها در ميان ما بهسنت و سنت‌ها به بدعت‌ها تبديل شده؟

    * به نظر شما صرف واجب بودن رعايت پوششاسلامي(حجاب) مي تواند مجوز اعمال اجبار و فشار براي رعايت آن باشد؟ آيابرخوردهاي غلط با زنان و دختران مورد تأييد اسلام مي‌تواند باشد؟

    آيت‌الله جناتي: مسائلي كه به نظام لطمه مي‌زند نوع مواجهه با آن به خودحكومت مربوط است و نظام در اتخاذ استراتژي براي برخورد با آن مسئله مختاراست. البته امر به معروف هم شرايطي دارد و از جمله اين‌كه كسي كه امر بهمعروف مي‌كند، معروف و منكر را بشناسد، شرايط مخاطب را درك كند و احتمالتاثير هم بدهد.

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •