نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: آفرینش و مقام زن در اسلام و در آئین‏های دیگر

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile آفرینش و مقام زن در اسلام و در آئین‏های دیگر

    کتاب: دایرة المعارف تشیع، ج 8، ص 492
    نویسنده: خدیجه بوترابی
    ===============

    زن در آفرینش در بعد روحی و جسمی از همان گوهری آفریده شده که مرد آفریده شده است و هر دو جنس در جوهر و ماهیت یکسان و یگانه‏اند و تمایز و فرقی در حقیقت و ماهیت میان زن و مرد نیست. قرآن به صراحت از این حقیقت پرده برمی‏دارد:

    یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها...
    ای مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را (نیز) از او آفرید و از آن دو زنان و مردان بسیاری پراکنده کرد، پروا دارید (نساء، 1)،

    هو الذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسکن الیها
    او است آن کس که شما را از نفس واحدی آفرید و جفت وی را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد (اعراف، 189) .

    بنابراین زن در آفرینش از همان جوهر و گوهر مرد است و اندیشه یکسانی و یگانگی ماهوی زن و مرد، اندیشه قرآنی است که از آیات الاهی به روشنی به دست می‏آید . تنها در این زمینه نظر دیگری است که خلقت زن را از زائده خلقت مرد تصویر می‏کند، لیکن در این نظر به برخی از حادیث استناد شده است که در حدیثی از امام صادق (ع) مردود شمرده شده است. زراره می‏گوید: از امام صادق (ع) از آفرینش حوا سؤال شد که برخی می‏گویند: خداوند حوا را از دنده پایین و چپ آدم آفرید، امام (ع) فرمود: خدا منزه و برتر است از این نسبت، آن کس که چنین می‏گوید می‏پندارد که خداوند قدرت نداشت برای آدم همسری از غیر دنده‏اش بیافریند! علامه مجلسی می‏گوید: «مشهور میان مورخان و مفسران اهل سنت این است که حوا از دنده آدم آفریده شده و به این معنا برخی از احادیث نیز دلالت دارد، لیکن این حدیث و احادیث دیگری این موضوع را رد می‏کند...» .

    آنچه محقق است و قرآن بدان اشاره دارد زن و مرد برای زندگی دنیا و نیز برای بقاء نسل بشر مکمل یکدیگر هستند، بدین صورت که ماده اولیه این محصول یا مصنوع از مرد است و اراده سازندگی آن از خداوند توانا ولی کارخانه آن یعنی دستگاه سازندگی انسان و زحمات بار آوردن آن در اختیار زن قرار دارد و جا دارد که برای حفظ و سلامت این کارخانه از دستبرد نامحرمان و خرابکاران، مقررات و دستورات لازمی هم صادر گردد.


    آفرینش زن در ادیان الهی

    در تمام مذاهب و ادیان الهی آمده است که زن و مرد از «نفس واحده» آفریده شده‏اند. در عهد قدیم آمده است: «پس خدا موجودات را آفرید، لیکن برای آدم معاونی موافق وی یافت نشد و خداوند خوابی گران بر آدم مستولی گرداند تا بخفت پس یکی از دنده‏هایش را گرفت و گوش در جایش پرکرد و خدا آن دنده را زنی بنا کرد و او را نزد آدم آورد.


    زن در تاریخ و ملل گوناگون

    زن را یک موجود ضعیف و ناچیز به شمار می‏آوردند. به دختران ارث نمی‏دادند و بعضی او را از افراد بشر و انسانیت به شمار نمی‏آوردند، فقط زنان را برای خدمت به مردان و اطفای شهوت جنسی برای مردها نگاه می‏داشتند. مرد می‏توانست زنهای متعدد بگیرد و یا طلاق بدهد . اگر زن می‏مرد زن بگیرد ولی اگر شوهر می‏مرد، زن حق ازدواج نداشت و از معاشرت در خارج هم ممنوع بود.

    در هند زن تابع شوهر بود و بعد از مردن او، دیگر حق ازدواج نداشت و باید با جسد شوهر سوزانده می‏شد... و در ایام عادت ماهیانه نجس و پلید و لازم الاجتناب بود .
    زن در میان ملل قبل از اسلام حد وسط بین انسان و حیوان بود از او مانند انسان ضعیفی که باید به انسانهای متوسط کمک بدهد استفاده می‏شد. اعراب مشرک خشن، بی‏رحم متعصب دختران معصوم خود را زنده به گور می‏کردند. تا وقتی که خورشید اسلام از پس ابرهای تاریک عربستان طلوع نمود.

    پیغمبر اسلام (ص) پس از ارشاد کلمه توحید با اشاره پروردگار در قرآن اول کاری که کرد از این عادت شوم اعراب جلوگیری نمود، حضرتش به زنان و دختران احترام می‏گذاشت و با تمام عظمتش به زنهای پیر سلام می‏کرد و چنانکه شیعه و سنی نقل کرده‏اند، مکرر دست دخترش فاطمه سلام الله علیها را می‏بوسید و می‏فرمود:

    «فاطمة بضعة منی من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذان الله»
    فاطمه پاره تن من است هر کس او را اذیت کند حقیقتا مرا اذیت کرده است و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است.



  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    مشاهده و تجربه این معنا را ثابت کرده که مرد و زن دو فرد، از یک نوع و از یک جوهرند، جوهری که نامش انسان است، چون تمامی آثاری که از انسانیت در صنف مرد مشاهده شده، در صنف زن نیز مشاهده شده است، (اگر در مرد فضائلی از قبیل سخاوت، شجاعت، علم خویشتن داری و امثال آن دیده شده در صنف زن نیز دیده شده است)
    آنهم بدون هیچ تفاوت، بطور مسلم ظهور آثار نوع، دلیل بر تحقق خود نوع است، پس صنف زن نیز انسان است، بله این دو صنف در بعضی از آثار مشترکه(نه آثار مختصه از قبیل حامله شدن و امثال آن)از نظر شدت و ضعف اختلاف دارند ولی صرف شدت و ضعف در بعضی از صفات انسانیت، باعث آن نمی‏شود که بگوئیم نوعیت در صنف ضعیف باطل شده و او دیگر انسان نیست.
    و با این بیان روشن می‏شود که رسیدن به هر درجه از کمال که برای یک صنف میسر و مقدور است‏برای صنف دیگر نیز میسور و ممکن است و یکی از مصادیق آن استکمالهای معنوی، کمالاتی است که از راه ایمان به خدا و اطاعت و تقرب به درگاه او حاصل می‏شود، با این بیان کاملا روشن می‏شود که در افاده این بحث، بهترین کلام و جامع‏ترین و در عین حال کوتاه‏ترین کلام همین عبارت: "انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض"است و اگر خواننده محترم این کلام را با کلامی که در تورات در این باره وارد شده مقایسه کند برایش روشن می‏گردد که قرآن کریم در چه سطحی است و تورات در چه افقی!.

    در سفر جامعه تورات آمده: من و دلم بسیار گشتیم(من با کمال توجه بسیار گشتم) تا بدانم از نظر حکمت و عقل جرثومه شر یعنی جهالت و حماقت و جنون چیست، و کجا است؟

    دیدم از مرگ بدتر و تلخ‏تر زن است که خودش دام و قلبش طناب دام است و دستهایش قید و زنجیر است تا آنجا که می‏گوید من در میان هزار نفر مرد یک انسان پیدا می‏کنم، اما میان هزار نفر زن یک انسان پیدا نمی‏کنم.

    بیشتر امتهای قدیم نیز معتقد بودند که عبادت و عمل صالح زن در درگاه خدای تعالی پذیرفته نیست، در یونان قدیم زن را پلید و دست‏پرورده شیطان می‏دانستند، و رومیان و بعضی از یونانیان معتقد بودند که زن دارای نفس مجرد انسانی نیست و مرد دارای آن هست و حتی در سال 586 میلادی در فرانسه کنگره‏ای تشکیل شد تا در مورد زن و اینکه آیا زن انسان است‏یا خیر بحث کنند!، بعد از بگومگوها و جر و بحثهای بسیار، به این نتیجه رسیدند که بله زن نیز انسان است اما نه چون مرد انسانی مستقل، بلکه انسانی است مخصوص خدمت کردن بر مردان، و نیز در انگلستان تا حدود صد سال قبل زن جزء مجتمع انسانی شمرده نمی‏شد، و خواننده عزیز اگر در این باب به کتابهائی که در باره آراء و عقاید و آداب ملت‏ها نوشته شده مراجعه کند به عقایدی عجیب بر می‏خورد.

    ====================
    کتاب: ترجمه المیزان، ج 4، ص 140
    نویسنده: علامه طباطبایی

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    جايگاه زن در ملل باستان

    به طور كلى در جامعه‏هاى قبيله‏اى ملل باستان كه روش اجتماعى‏شان قانونى و دينى نبود و فقط آداب و رسوم قومى بر آنها حكومت مى‏كرد، زن ارزشى نداشت و مانند يك حيوان اهلى با او رفتار مى‏شد.

    حيوانات اهلى را براى اين تربيت و نگهدارى مى‏كردند تا از گوشت، پوست و پشم آنها استفاده نمايند. از اين رو نسبت به مسكن و خوراكشان توجه كافى مبذول مى‏داشتند و براى ادامه و بقاى حياتشان متحمل زحماتى مى‏شدند. اين تحمل زحمات از راه دلسوزى نبود، بلكه فقط براى تامين منافع خويش، تن به اين كار مى‏دادند و از آنها دفاع مى‏كردند تا كسى نسبت به آنها تعدى نكند و اگر كسى دست تجاوز به سوى آنها دراز مى‏كرد، با عكس‏العمل و انتقام صاحبانشان روبرو مى‏شد. اينها همه به خاطر اين بود كه مالكيت خويش را بر آنها حفظ كنند، نه آنكه حقوقى برايشان قايل باشند.

    چنين رفتارى را نيز نسبت به زن معمول مى‏داشتند. زن را در جامعه نگهدارى نموده، از وى دفاع مى‏كردند تا بتوانند از او استفاده ببرند و اگر كسى به زنى تجاوز مى‏كرد، به دفاع برمى‏خاستند، نه به خاطر اين كه وى عضوى از اعضاى جامعه به شمار مى‏رفت و داراى حقوق و احترام بود، بلكه براى اين كه زن زنده بماند تا بازيچه شهوت مردان شود و براى خانواده، غذا تهيه كند به شكار بپردازد و باركشى كند، خدمتكار خانه باشد و در مواقع قحطى و مهمانى از گوشتش تغذيه نمايند.

    زن نه تنها در خانه همسر چنين وضعى داشت، بلكه در خانه پدر نيز دچار همين وضع بود، در گزينش شوهر از خود هيچ اراده‏اى نداشت و اين پدر بود كه تصميم مى‏گرفت كه با چه كسى ازدواج كند. در واقع، نوعى معامله ميان پدر دختر و همسر آينده صورت مى‏گرفت. زن، چه در خانه پدر و چه در خانه شوهر، تابع صاحبخانه بود و صاحبخانه مى‏توانست او را بفروشد و يا به كسى ببخشد و يا به عنوان خوشگذرانى، توليد بچه و خدمتگزارى به كسى عاريه يا قرض و يا اجاره بدهد و اگر مرتكب گناهى شود، حق داشته باشد او را مجازات كند- اگر چه كشتن باشد- بدون آنكه مسئوليتى داشته باشد. (1)

    1 ـ اسلام و اجتماع، ص 64.


    جايگاه زن در عصر ساسانيان

    در عصر ساسانيان، بنابر قوانين متداول از قديم، زن شخصيت حقوقى نداشت و به عنوان «شخص» محسوب نمى‏گرديد، بلكه «شى‏ء» تلقى مى‏شد و صاحب حق به شمار نمى‏رفت. (1)

    دختران و زنان بيوه و مطلقه، به هيچ عنوان، قدرت انجام معامله نداشتند. پدر خانواده كه صاحب اختيار همه خانواده بود، در عوايد اموال خاص زوجه و غلامان خود تصرف مى‏كرد. (2)

    در پندنامه منسوب به بزرگمهر آمده است كه: «هرگز نبايد راز دل خويش را به زنان گفت و با احمقان صحبت كرد.»(3)

    پی نوشتها :
    =========
    1 ـ زن به ظن تاريخ، به نقل از «زن در حقوق ساسانى»، بارتلمه، ص 187
    2 ـ زن به ظن تاريخ، به نقل از «ايران در زمان ساسانيان»، كريستن سن، ص 188.
    3 ـ زن به ظن تاريخ، به نقل از «ايران در زمان ساسانيان»، كريستن سن، ص 192.


    جايگاه زن در نظام سلطنتى

    زن در كشورهايى نظير ايران، مصر، چين و هند كه داراى نظام پيشرفته و حكومت سلطنتى بودند و نيز در جوامعى مانند كلده و روم كه داراى تمدن بوده، در سايه قانون مى‏زيستند، داراى آزادى كامل نبود. هرچند از مالكيت محروم نبود، ولى زير نظر رئيس خانواده كه پدر يا برادر و يا شوهر بود، زندگى مى‏كرد و بزرگ خانواده بر وى حكومت مطلق مى‏كرد و مى‏توانست زن تيره‏بخت را به عقد هر فردى كه مى‏خواهد درآورد و يا به اجاره و عاريه واگذار كند. (1)

    در بعضى از كشورها ازدواج حد و مرزى نداشت و مردان مى‏توانستند با محارم خويش ازدواج كنند، چنان كه بهمن (پادشاه ايرانى) دختر خود «هماى» را به زنى گرفت و وى را وليعهد خويش قرار داد.
    «شيرويه»، پسر خسرو پرويز، نسبت به «شيرين»، زن پدرش، اظهار عشق مى‏كند و به خاطر عشق، پدرش را مى‏كشد و درخواست ازدواج از شيرين مى‏كند، ولى شيرين چاره‏اى جز خودكشى نمى‏بيند و بر مزار شوهرش خود را مى‏كشد. (2)

    در تمام اين جوامع، فرزند تابع پدر بود و پايه‏ى نسبت فقط از پدران درست مى‏شد، مگر در بعضى از نقاط چين و هند كه چندين مرد داراى يك زن مى‏شدند.در اين‏گونه موارد، فرزند تابع مادر بود و پايه نسبت را مادران تشكيل مى‏دادند. (3)

    به طور كلى، زن در ادوار گذشته، موجودى ضعيف و محكوم شمرده مى‏شد و با گذشت زمان، خصوصيات انسانى خويش را گم كرده، نمى‏توانست هيچ‏گونه شخصيت اجتماعى براى خود تصور نمايد.

    پی نوشتها :
    ========
    1 ـ اسلام و اجتماع، ص 66.
    2 ـ شاهنامه فردوسى، ج 3، ص 1543 و ج 5، ص 2536- 2533.
    3 ـ اسلام و اجتماع، ص 67.

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    جايگاه زن در قرون وسطى

    زن در قرون وسطا نه تنها نقش اجتماعى نداشت، بلكه خوار و ذليل و برده‏وار مى‏زيست و حتى او را عامل فساد و منفور خدا مى‏پنداشتند و اعتقادشان بر اين بود كه باعث بيرون راندن آدم از بهشت، زن بود.

    در قرون وسطا از كشيشى پرسيدند: آيا مرد نامحرم مى‏تواند به خانه‏اى كه در آن زن هست، وارد شود؟
    پاسخ گفت: هرگز؟ هرگز؟ و اگر در آن خانه مردى از محارم زن هم وجود داشته باشد و اين مرد نامحرم بر او وارد شود و زن را هم نبيند، باز گناه كرده است.(يعنى اگر مرد نامحرمى به طبقه دوم منزلى وارد شود كه در طبقه اولش زنى باشد، گناه نموده است. مثل اينكه وجود زن، عامل پخش گناه در فضا است).
    (1)

    بسيارى از عيسويان، زن را برزخ ميان انسان و حيوان مى‏دانستند و در اينكه داراى روح باشد، ترديد داشتند.

    «سن توماس داكن» مى‏گويد:

    «خداوند اگر ببيند مردى به زنى دل ببندد و عاشق او شود- حتى اگر آن زن، همسرش باشد- خشمگين مى‏شود، زيرا جز عشق خداوند نبايد در قلبش جاى بگيرد.

    مسيح عليه‏السلام بدون همسر زيست و كسانى كه مى‏خواهند مسيحايى بشوند، نبايد زن بگيرند. به همين سبب، برادران مسيحى و پدران روحانى و خواهران مسيحى در سراسر عمر ازدواج نمى‏كنند، زيرا ازدواج، خدا را به خشم مى‏آورد و فقط بايد با خداى ما، عيسى مسيح، پيوند داشت، زيرا دو عشق در يك قلب جاى نمى‏گيرد. فقط آنهايى مى‏توانند حامل روح‏القدس باشند كه مجرد زيست كنند.»
    زن در انديشه قرون وسطايى، منفور، عاجز و محروم از مالكيت است. وقتى انسان با املاك و اموال شخصى خود به خانه شوهر رفت، حق مالكيت از او سلب مى‏شود. مالكيت، خود به خود به شوهر انتقال مى‏يابد، زيرا زن، صاحب شخصيتى نيست. حتى امروز آثارى از آن در زن اروپايى به چشم مى‏خورد.(3)

    زن در اروپا و ساير ممالك جهان به قدرى بى‏ارزش بود كه در هيچ اجتماعى او را به حساب نمى‏آوردند. علما و فلاسفه به مجادله مى‏پرداختند كه آيا زن اساساً روح دارد يا به كلى فاقد روح است؟ در صورتى كه روح داشته باشد، آيا روحش روح انسانى است يا حيوانى؟ و بر فرض داشتن روح انسانى، آيا وضع اجتماعى و انسانى او نسبت به مرد، وضع بردگى است يا كمى بالاتر از آن؟
    زن گاهى وسيله شهوترانى و گاهى مانند چهارپايان در كار خوردن و آشاميدن و باردارى و زايمان و... بود. (4)

    «ليكى» در كتاب «تاريخ اخلاق در اروپا» مى‏گويد:

    «در آن روزگار (قرون وسطا) مردها از سايه زنان مى‏گريختند و نزديكى و همنشينى با ايشان را گناه مى‏پنداشتند و عقيده داشتند كه برخورد با ايشان در كوچه و خيابان و سخن گفتن با ايشان- اگر چه مادران، همسران و يا خواهران باشند- اعمال و رياضتهاى روحى شخصى را تباه مى‏سازد.» (5)

    استاد ابوالاعلى مودودى در كتاب «الحجاب» مى‏گويد:

    «از جمله نظريات اولى و اساسى در اين باره، اين بود كه زن، سرچشمه معاصى و اصل گناه و فجور است و براى مرد، درى از درهاى جهنم است، از آن جهت كه منشا تحريك و وادار كردن او به ارتكاب گناهان است و چشمه‏هاى مصايب انسان از وجود او برجوشيده است و از اين جهت، پشيمانى و شرمندگى براى او كافى است كه زن است و او را همى سزد كه از حسن و جمال خود شرم كند، زيرا اين حسن و جمال، يكى از سلاحهاى شيطان است كه هيچ سلاحى به آن نمى‏رسد و سزاى اوست كه كفاره بپردازد و هيچ‏گاه پرداختن كفاره را ترك نكند، زيرا هم اوست كه انواع بلايا و بدبختى‏ها را براى زمين و ساكنان آن به ارمغان آورده است.»(6)

    «ترتوليان»، يكى از پيشوايان مسيحى، در مقام بيان نظر مسيحيت درباره زن مى‏گويد:

    «بى‏گمان زن مدخل شيطان به درون نفس انسان است و مرد را به سوى شجره ممنوعه مى‏راند و شكننده قانون خدا و زشت كننده صورت خدا (مرد) است.»

    «كراى سوستام»، يكى از بزرگان مسيحيت، درباره زن مى‏گويد:

    «او شرى است كه از آن گريزى نيست. او وسوسه‏اى جبلى و آفتى دلپذير و خطرى براى خانه و خانواده و معشوقه‏اى عاشق‏كش و مارى خوش خط و خال است.» (7)

    پی نوشتها :
    =========
    1 ـ فاطمه، فاطمه است، ص 59.
    2 ـ اسلام چنان كه بود، ص 121.
    3 ـ فاطمه، فاطمه است، ص 59.
    4 ـ برهان قرآن، ص 114.
    5 ـ جاهليت در قرن بيستم، ص 237.
    6 ـ جاهليت در قرن بيستم، ص 237.
    7 ـ جاهليت در قرن بيستم، ص 238.

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    جايگاه زن در دنياى كنونى غرب

    در فرانسه، زن پس از جدا شدن از شوهرش، كوچكترين حقى نسبت به فرزندش ندارد.(2)

    اين‏گونه قوانين ظالمانه، هم‏اكنون در فرانسه كه مهد تمدن اروپايى است، اجرا مى‏شود. تمدنى كه به غلط، نام آن تمدن گذارده شده و در حقيقت توحش، ددمنشى و ديوسيرتى است. كدام وجدان بيدار مى‏پسندد كه عواطف مادرى يك مادر را بشكنند و او را از ساده‏ترين و طبيعى‏ترين حقوق كه همان رابطه يك مادر با فرزند است، بازدارند؟ حقى كه حيوانات هم از آن برخوردارند.
    تورات فعلى، زن را تلخ‏تر از مرگ معرفى مى‏نمايد و معتقد است كه زن نمى‏تواند به كمال برسد. (3)

    اين همان يهودى است كه به غلط خود را نسل برتر و از نژاد پاكتر مى‏داند و معتقد است كه يهود در ميان ملل متمدن، پاكترين نژاد است.
    به قول «ناهوم گلدمن» كه از بنيان‏گذاران نظام كنونى اسراييل است: «مردم يهود يك پديده تاريخى و استثنايى هستند.»(4)

    با اين وصف، او براى زن نقص ذاتى قايل است و معتقد است كه هيچ‏گاه زن عامل نيكبختى نبوده است، بلكه همانند مرگ براى آدمى، شرنگ تلخ و ناگوار است.

    مجله «اسلاميك ريويو» چاپ لندن مى‏نويسد:

    «وضع اسلام در مورد زن از اين لحاظ جالب است كه اسلام در هزار و چهارصد سال پيش براى زنان حقوقى تثبيت كرد كه زنان انگلستان فقط در نيمه‏ى اول قرن بيستم، به وسيله طرحى كه در پارلمان به تصويب رسيد، از آن برخوردار شدند.» (5)

    «صدرالدين بلاغى» در كتاب «برهان قرآن» مى‏نويسد:

    «طبيعت اروپايى به خاطر خودخواهى و غرور، هيچ‏گاه به مرد اجازه نمى‏داد كه از روى ميل و رغبت و به پيروى از فضيلت و مروت، از زن در وضعى آبرومند نگهدارى و سرپرستى كند. انقلاب صنعتى، زنان و كودكان را به كار در كارخانه‏ها واداشت و در نتيجه، روابط خانوادگى از هم گسيخت و زن ناچار شد براى تأمين معاش خود، در كارخانه‏ها وارد عرصه مبارزه و رقابت شود و آبرو و نيازهاى روحى و مادى خويش را بر سر اين كار بگذارد، زيرا مرد از او نگهدارى نمى‏كرد و كارخانه‏ها نيز ضعف و بيچارگى و احتياج او را مورد سوءاستفاده قرار دادند و با آنكه ساعات كارش بيشتر از مرد بود، دستمزدى بسيار كمتر از دستمزد مرد برايش تعيين كردند.» (6)

    در هندوستان، زن «هندو» تا زمانى كه در خانه پدرش زندگى مى كند، تابع پدر است و اگر به خانه شوهر برود، تابع او خواهد بود، اگر پسر نداشت، تابع خويشاوندان پدرى و در صورت نبودن آنها تابع پادشاه يا حاكم عصر خودش است. (7)
    بنابراين، يك زن «هندو» هيچ‏گاه استقلال و آزادى ندارد و هميشه محكوم به تبعيت از ديگران است.

    مشركين عرب، شير و بچه‏اى را كه در شكم بعضى از چهارپايان بود، به مردان اختصاص مى‏دادند و بر زنان حرام مى‏دانستند و زنان نمى‏توانستند از آن استفاده كنند. (8)

    پی نوشتها :
    =========
    1 ـ فاطمه، فاطمه است، ص 60.
    2 ـ همان، ص 61
    3 ـ اسلام و اجتماع، ص 67
    4 ـ بلاى صهيونيسم، ص 63
    5 ـ مجله مكتب اسلام، سال هشتم، ش 9، ص 62.
    6 ـ برهان قرآن، ص 115
    7 ـ اسلام چنان كه بود، ص 123.
    8 - جاهليت قرن بيستم، ص 73.

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •