-
مدیر بازنشسته
جایگاه زن قبل از اسلام
جایگاه زن در عصر جاهلیت
زنان عرب در دورهى قبل از اسلام، نه تنها از حقوق اوليه انسانى بهرهاى نداشتند، بلكه از هر حيوانى پستتر و زبونتر به شمار مىرفتند. با زنان و دختران، مانند چهارپايان رفتار مىكردند و آنان را به صورت كالا در معرض خريد و فروش قرار مىدادند.
زنده به گور كردن دختران در ميان پارهاى از اعراب به ويژه طايفه اسد و تميم رواج داشت. اينان، به خاطر حماقت و نادانى، دخترانشان را زنده به گور مىكردند. (1)
اين عمل جنونآميزشان بدان خاطر بود كه مبادا دخترانشان در جنگ به اسارت دشمن درآيند و موجب ننگ و عارشان گردند و نيز معتقد بودند، اگر دخترانشان با افراد بيگانه ازدواج كنند، سبب ازدياد نفوسشان گشته و در نتيجه به روزيشان افزوده خواهد شد و اين، موجب شكست اينان مىشود، ولى قرآن كريم علت اصلى كشتن فرزندان را فقر و ندارى و تنگدستى مىداند.
«فرزندانتان را از بيم تنگدستى مكشيد. ما به آنان و به شما روزى مىرسانيم.»(2)
«فرزندانتان را از بيم ندارى و تنگدستى مكشيد. ما به شما و آنان روزى مىرسانيم.»(3)
در اين دو آيه شريفه علت اصلى فرزندكشى بيم ندارى و گرسنگى معرفى شده است.
به هر حال، چه عامل اقتصادى و چه عوامل ديگر، هرچه باشد، سبب شدند كه زنده به گور شدن دختران در ميان اعراب جاهلى به صورت رسم و عادت درآيد و به ديگر قبايل سرايت كند.
قرآن كريم درباره وضع زن در جاهليت و عكسالعمل مرد نسبت به او چنين مىفرمايد: «وقتى به مردى خبر داده مىشد كه دخترى پيدا كرده، رنگش از خشم تيره مىشد و از روى شرمندگى از انظار مردم پنهان مىگشت. سپس يا با نهايت بىعلاقگى از دختر نوزاد، نگهدارى مىكرد و يا كودك بىگناه را زير خاك پنهان مىنمود.» (4)
نحوه دختركشى در ميان قبايل عرب، متفاوت بود. بعضى نوزاد دختر را سر مىبريدند و بعضى ديگر از بالاى كوه پرتاب مىكردند و گروهى نيز در آب غرق مىكردند.
جنايات نسبت به زنان و دختران
در ميان بعضى قبايل، رسم چنين بود كه زنان باردار به هنگام وضع حمل به نقطهاى دور از خانوادههاى خود در صحرا مىرفتند و با كمك زنان ديگر به حفر گودال مىپرداختند تا اگر نوزاد دختر باشد، كودك بىگناه را در ميان گودال دفن نمايند و زحمت پدر در به خاك سپردن فرزند، كم شود.
در نتيجه، با كشتن دختران بىگناه از تعداد زنان كاسته مىشد و بالاجبار، هر سه يا چهار مرد با يك زن ازدواج مىكردند. چنين ازدواجى را «ضمد» مىناميدند. زن، پس از وضع حمل، به ناچار، به شوهران خود مراجعه مىكرد و از ميانشان پدرى براى فرزند خويش پيدا مىنمود و نوزاد به هر كدامشان كه بيشتر شباهت داشت، تعلق مىيافت و او پدرش محسوب مىشد. (5)
حال، بايد ديد فرزندانى كه از خون و شير مادرانى كه داراى همسران متعددى بودند، تغذيه مىكردند، داراى چه روحيه و خلق و خويى مىشدند و در جامعه چه ارزش و قيمتى داشتند؟
در اعراب عصر جاهليت، مادر هيچگونه نقشى در سرنوشت فرزندان خويش نداشت و تنها پدر بود كه از اختيارات نامحدود درباره فرزندان استفاده مىكرد. حتى مادر با آن همه عواطف مادرى كه وديعه الهى است، نمىتوانست از زنده به گور شدن دختران جلوگيرى كند و ناگزير شاهد مرگ جانگداز جگرگوشهاش- كه قلب كوچكش مالامال از اميد به زنده ماندن و زيستن بود- مىشد. (6)
پيشفروشى زن در زمان جاهليت
اعراب، حتى دختر را پيش از تولد، شوهر مىدادند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم در حجةالوداع مشغول انجام مناسك حج بود. روزى مردى در حالى كه سوار بود و تازيانهاى در دست داشت، سر راه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم را گرفت و عرض كرد:
يا رسولاللَّه!از مردى به نام «طارق» شكايتى دارم. سالها پيش، در دوران جاهليت، من و «طارق بن مرقع» در جنگى شركت داشتيم. طارق احتياج به نيزهاى پيدا كرد و فرياد زد:
هر كه نيزهاى به من بدهد، پاداشش را خواهم داد.
من گفتم: اگر به تو نيزه بدهم چه پاداشى مىدهى؟
گفت: قول مىدهم، اولين فرزند دخترم كه به دنيا آمد، براى تو بزرگ كنم. من پذيرفتم و نيزه را دادم.
سالها گذشت تا اينكه اخيراً اطلاع يافتم، او داراى دخترى شده است. به نزدش رفتم و قصه را به يادش آوردم و مطالبه دَيْن خود كردم، ولى او زير بار نمىرود و مجددا درخواست مَهْريه مىكند. اكنون آمدهام تا حقّم را بگيرم.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: دختر در چه سنى است؟
عرض كرد: بزرگ شده و حتى تارهاى مويش سپيد است.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: بگذار دختر، سرنوشتش را خود تعيين كند و در انتخاب همسر آزاد باشد. (7)
نمونه اي از سنگدلي در زمان جاهليت
نوعى نكاح در ميان اعراب رواج داشت كه آن را نكاح «شغار» مىناميدند. شغار، معاوضه دختران بود، يعنى اگر دو فرد، دو دختر بالغ داشتند، با يكديگر معاوضه مىكردند و هر يك از اين دختران مهر و صداق براى ديگرى به شمار مىرفت و پدر هر يك از آن دو، ديگرى را تزويج مىكرد.
اعراب جاهلى، روزگار خويش را با قتل و غارت مىگذراندند و منتظر كوچكترين بهانهاى بودند تا بتوانند، آتش جنگ بيفروزند. مثلا اگر يك شاعر در اشعار خود از افتخارات قبيلهاى سخن به ميان مىآورد و در ضمن آن اشعار كنايهاى به قبيله ديگر مىزد، ميان دو قبيله بر سر همين شعر، جنگ و خونريزى واقع مىشد و گاه نيز به خاطر تنگدستى و فقر به قبايل اطراف خود حمله مىكردند و آنان را غارت مىكردند. (8)
پی نوشتها:
========
1 ـ الامام على صوت العداله الانسانيه، ص 7.
2 ـ و لا تقتلوا اولادكم خشيه إملاق. نحن نرزقهم و إياكم. (اسراء/ 31).
3 ـ و لا تقتلوا اولادكم من املاق. نحن نرزقكم و اياهم. (انعام/ 151).
4 ـ و اذا بشر احدهم بالانثى، ظل وجهه مسودا و هو كظيم. (نحل/ 58 و 59).
5ـ حقوق زن در اسلام و اروپا، ص 66.
6ـ آمنه (س)، مادر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم، پاورقى ص 33.
7 ـ نظام حقوق زن در اسلام، ص 56.
8 ـ از سقيفه تا نينوا، ص 82.
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن